به گزارش ندای اصفهان، هنر همواره محصول احساس و اندیشه بوده است، و نه صرفا احساس؛ زیرا احساسِ صرف، ناپایدار بوده و معمولا در هر نوع عمل خلاقه اثر سوء باقی می گذارد. در قدیم مردم از هنرمند تصور خاصی داشتند و هرکس را که ظاهری آشفته و موهایی ژولیده داشت و صاحب اندک طبع هنری هم بود هنرمند می پنداشتند. ولی هنرمند علاوه بر طبع هنری باید از حساسیت هم برخوردار باشد.
هنر هرگز نه کهنه می شود و نه نو. هنر ورای تاثیرات تاریخی، نژادی و اقلیمی از قید زمان آزاد است. هر کار هنری به محض اینکه خلق شد، درست مثل موجود تازه متولد شده ای موجودیت منحصر به خود را پیدا می کند. هنر ممکن است به زبان تازه ای سخن بگوید اما منشاء او از همان جایی است که سرچشمه همه ی هنرها ضرورتا از آنجا است. (بترز ،1370)
به طور کلی تعاریف مربوط به هنر در ۳ دسته طبقهبندی شدهاست:
– تعاریف عینی یا بیرونی
– تعاریف ذهنی و درونی
– تعاریف عینی- ذهنی
صاحبان نظریههای عینی معتقدند که زیبایی یکی از صفات بیرونی موجودات است و ذهن انسان آن را درمییابد؛ اما صاحبان نظریههای ذهنی بر این باورند که زیبایی در عالم خارج نیست بلکه (زیبایی) کیفیتی است که ذهن آدمی در برابر برخی محسوسات ابراز میدارد. نظریه ی سوم، بین این دو جمع میکند و براین نظر است که زیبایی علاوه بر آن که یک فعالیت درونی است، اما نفس زیبایی هم در طبیعت هست و کار هنرمند کشف و دریافت آن است.
دیدگاهی که متعلق به لئون تولستوی است، بر این نظر است که تعریف هنر در دورههای مختلف اجتماعی متفاوت است. نظریهپرداز دیگر- جانت ولف- در کتاب «تولید اجتماعی هنر» براین باور است که هنر مفهومی عام بوده که مشتمل بر نقاشی، شعر سینما و… است. او با ذکر این نکته، میخواهد این را بگوید که اصولا نمیتوان تعریفی جامع از هنر داد. پس اینکه «هنر چیست؟» در برابر پرسش دیگر که «چه هنری توسط جامعه یا اعضای کلیدی آن به عنوان هنر تلقی میشود؟» اهمیت چندانی ندارد؛ در واقع او تعریف هنر را وابسته به جامعه میداند.
ویکتوریو الکساندر نیز در کتاب «جامعهشناسی هنرهای زیبا و مردمپسند» از همان ابتدا میگوید که تمایل به ارائه ی تعریفی رسمی از هنر ندارد: «هنر را نمیتوان در قالب عبارات انتزاعی درآورد. آنچه که هنر است، در زمینهای اجتماعی قابل تعریف و بحث است». همچنین «هوارد بیکر» میگفت «هنر چیزی است که به طور اجتماعی در یک جامعه ی خاص پذیرفته شده باشد.»
دیدگاه حضرت آیت الله جوادی آملی به این نکته اشاره دارد که هنر جوهري است كه هم شاداب است و هم شادابي جامعه را تأمين ميكند و اين بهترين نشانه ی هنر است. چيزي كه خودش فرسوده ميشود يا بعد از مدتي باعث فرسايش كسي است، اين ديگر هنر نيست چيزي كه جوان از آن لذت ميبرد وقتي ميانسال شد لذّتش كم ميشود وقتي كهنسال شد لذّتش فروكش ميكند معلوم ميشود هنر كاذب است نه هنر صادق؛ هنر صادق آن است كه هميشه بالنده است. هميشه طراوت دارد ميانسال را، نوسال را، سالمند را با طراوت نگه ميدارد. اين عنصر اصلي هنر است چيزي كه خودش ميپوسد هنر نيست. (ديدار جمعی از اعضای خانه هنرمندان)
ایشان در دیدار با اعضای ستاد ملی بازی های رایانه ای می گویند: «اصلِ هنر يك وسيله ی انتقال است. علم نيست. يك ظرف خوبي است، حالا يا ظرف زرّين است يا بلورين است اين ظرف است وسيله ی انتقال است از وسيله ی انتقال، انسان معارف را كسب نميكند.»
آیتالله جوادی آملی در ملاقات با رئیس سازمان بسیج هنرمندان و جمعی از هنرمندان بسیجی با تقسیم هنر به هنر نازل و متنزل می گوید: «هنر نازل بیش از محدوده ی خیال را تعریف نمیكند، لذت زودگذری دارد یا تأثیر زودگذری دارد اما هنر متنزّل از جای بلند آمده، دست آدم را میگیرد بلند میكند و به بالا میبرد. فرق هنر نازل و هنر متنزّل همان فرقی است كه برای مثال بین اشعار منوچهری دامغانی و اشعار مرحوم حافظ است. ما یك شعر نازل داریم یعنی از همینجا برخاست، یك شعر متنزّل داریم كه از جای بلند آمده پایین، این هنر یك معنای عقلی را خوب فهمیده بعد این را پایین آورده در محدوده ی متخیّله، از متخیّله داده به خیال از آنجا داده به حس شده یك غزل. چون از بالا آمده این مثل یك طناب آویخته است، به انسان میگوید این طناب را بگیر و برو بالا این انسان و جامعه را عاقل میكند.»
هنر يعني اينكه معقول را محسوس كند، نه متخيّل را؛ هنر عقلي دارد که تا از آن قلّه ی عقل شروع نكند و در كارگاه خيال به دست متخيّله از وهم رها نشود و معقول را در كارگاه خيال نپردازد و بعد تحويل حسّ ندهد هنر معقول نخواهد بود. هنر اگر از قلّه عقل آمده جامعه را عقلاني ميكند، اگر از قلمرو خيال آمده مردم در مرحله خيال هستند وخیالباف واسیر توهم و خیال نازل می شوند (دیدار با سازمان بسيج هنرمندان سپاه عليبنابيطالب علیه السلام).
هنر دینی
در تعریف هنر دینی یا هنر اسلامی صفت یا قید دینی و اسلامی، گویی هنر را با محتوایی از پیش تعیین شده و در یک بافت اجتماعی خاص مدنظر قرار میدهد. هنگامی که از هنر اسلامی سخن میگوییم، ناچار میپذیریم که این هنر از بار ارزشی خاصی برخوردار است. لذا قضاوت ارزشی بخشی از هنر میشود.
بنابراین، تعریف جامعهشناسانه از هنر دینی و اسلامی با تعریف جامعهشناسانه از هنر از منظر کلی، کمی متفاوت است. مفهوم هنر دینی توسط اندیشمندان زیادی مورد مداقه قرار گرفته است. از جمله سنت گرایانی مثل دکتر نصر و بورکهارت بین هنر دینی و هنر قدسی تمایز قائل میشوند. آنها بر این نظرند که هنر قدسی در جامعه ی سنتی (پیشامدرن) پیدا میشود، حال آنکه هنر دینی در جامعه مدرن و با محوریت انسان شکل میگیرد. به عبارت دیگر، هنر قدسی در متن جامعهای خدامحور و بدون برنامهریزی آفریده میشود؛ اما هنر دینیآفریده ی انسان مدرنی است که مضامین دینی را به یاری طلبیده است.
در همین راستا، هنر قدسی به دنبال اصول تغییرناپذیر است، اما هنر مدرن عمدتا در پی ابداع و نوآوری است. در جامعه ی مدرن انسان خالق است؛ اما در جامعه ی سنتی خداوند. او در انتقاد از این تمایز (بین هنر قدسی و هنر دینی) معتقد بود: این دیدگاه در تضاد با آزادی و حق انتخاب سوژه ی انسانی است. اینکه بگوییم هر هنری که در جامعه سنتی خلق میشود، قدسی است، همانقدر نافی نقش آزادانه انسان در فرآیند هنری است که هر هنری که در جامعه مدرن پدید میآید و در یک زمینه ی غیرقدسی نمودارشده است.
در واقع، اعتقاد یا عدم اعتقاد انسان به دین نقش تعیین کنندهای در آفرینش هنری ایفا میکند. با این حال، بیدرنگ این سؤال در ذهن نقش میبندد که آیا توجه به محتوای (دینی) برای تشخیص هنر دینی از هنر غیردینی کفایت میکند؟ تیتوس بورکهارت، هم فرم و هم محتوا را در این تمایز دخیل میداند. با این همه میتوان هنر دینی و هنر قدسی را مترادف به کار برد، اما میتوان پذیرفت که هنر قدسی بیشتر در جامعه پیشامدرن است. بنابراین اگر مخاطب در باز آفرینیهای متعدد خود؛ یعنی در یافتههای خود اثری را دینی تلقی کند؛ با دیدگاه جامعهشناسانه میتوان گفت، آن هنر دینی است؛ ضمن آنکه برخی محتواهای دینی، محتواهای انسانی هم هستند. بنابراین حیطه هنر دینی گسترده میشود.
اما فرمهای هنر دینی، ذاتی هنر دینی نیستند. در مجموع میتوان گفت؛ هنری که هدفش ترویج عقاید و مناسک دینی است؛ هنر دینی دانسته میشود. بنابراین یک دیندار است که میتواند هنر دینی بیافریند. هنرمند دینی در لحظه آفرینش هنری، قصد آگاهانه دینی دارد. از اینروست که میگوییم؛ هدف هنر دینی ترویج (عقاید) است. به همین دلیل، باید به دریافت مخاطب و تشخیص وی از اهداف اثر هنری توجه کرد. به بیان بهتر؛ هنری دینی است که مخاطب دینی آن را دینی بداند.
هنر اسلامی
هنر اسلامی نیز منبعث از حقایق دینی اسلام است و به لحاظ شکل و فرم تداوم فرمهای هنری تحول یافته در طول تاریخ تمدن اسلامی است. به هر روی، برای آنکه هنری اسلامی تلقی شود باید یکی از این دو شرط را احراز کند؛ یا قابل تحویل به عقاید اسلامی باشد یا از لحاظ شکل و فرم بیان کننده اشکال و صورتهای هنری شناخته شده تمدن اسلامی باشد. بنابراین میتوان گفت که هنر اسلامی، هنری است که هم نزد مخاطب عام و هم خاص اسلامی تلقی شود (محمدرضا رشاد).
در زمینه هنر اسلامی و آنچه از نظر آیت الله جوادی آملی هنر اسلامی نامیده می شود در جمع اعضای خانه هنرمندان می گویند: «هنر اسلامي اين است كه هميشه تازه است و هميشه جامعه را تازه نگه ميدارد، فرسودگي ندارد فرسايش ندارد نه افسارگسيختگي دارد نه افسردگي دارد. آنكه از اينها جداست آن واقعاً ميشود هنر اسلامي و هنر ديني و راهش هم اين است كه معقول را انسان به صورت جمال محسوس در بياورد اگر از خيال به حس بيايد و از حس به خيال مثل بعضي از فيلمها اين يك دور باطل است كه از خيال به حس و از حس به خيال جريان دارد و نتيجهاي هم نخواهد داشت. آنكه جامعه را تطهير نميكند هنر نيست اما اگر معقول را محسوس كند و دست حسيها را بگيرد به عالَم عقلانيت برساند اين ميشود هنر صادق.
جوادی آملی در قسمتی دیگر از سخنانش به این نکته تاکید دارد که: «اگر هنري فرسودگي بياورد و همراه بدن، پير بشود اين هنر معقول نيست، هنر ديني نيست. آن هنري كه همراه روح، كاملتر بشود «آنقدر عشق ببازم كه جوان مات شود» آن هنر، هنر ديني است هنر معقول است براي اينكه هنر زميني وقتي كه سن انسان بالا آمد ديگر مثل بدن فرسوده ميشود اما هنر عقلي وقتي انسان عاقلتر ميشود كاملتر ميشود، اين ميشود هنر معقول. اگر قرآن كريم آن جريان دو نوار سفيد و سياه را به صورت دو نخ بيان كرده آن را يك مفسّر بايد بداند يك منجّم بايد بداند و آن عطش صادق و كاذب را هم يك پزشك حاذق بايد بداند اين هنر صادق و كاذب را هم يك هنرمند كامل بايد بداند (دیدار با اعضای خانه هنرمندان).
هنر اسلامي اين نيست که چيزي را انسان پسوند و پیشوند اسلامي بزند و این هنر اسلامي بشود.
زیبایی، هنر و علم
آیت الله جوادی آملی معتقد است بين زيبايي و هنر و علم فرق است و اين سه كاملاً از هم جدايند. خلاصه ای از دیدگاه ایشان را ذکر می کنیم.
«زیبایی» اصلاً ديني و غير ديني ندارد نظير زيبايي اين گُل زيباست يا نافه آهو معطّر است خوشبوست، اين دیگر ديني و غير ديني ندارد چون فعل نيست و زيبايي گُل ديني و غير ديني برنميدارد.
اما «هنر» به ديني و غير ديني تقسيم ميشود. «هنر» فعل است؛ هنر يعني كار خوب كردن حرف خوب زدن مجسّمه خوب ساختن يا صورت خوبي ترسيم كردن بالأخره كار است چون كار است يا ديني است يا غير ديني. كار كه نميشود بدون يكي از اين احدالقسمين باشد. هنر، كار يك انسان مختار است اين كار يا ديني است يا غير ديني يا حلال است يا حرام است.
همچنین «علم» دينیِ محض است، اصلاً علم غير ديني نداريم. ما علم سكولار و علم غير ديني نداريم. علوم، ديني بودن يا غير ديني بودن خودشان را خودشان تأمين نميكنند مثل اينكه وجود موضوع را هم خودشان تأمين نميكنند. يك زمينشناس وقتی درباره زمين بحث ميكند اين ديني و غير ديني ندارد. يك منجّم، يك ستارهشناس، يك درياشناس، يك گياهشناس، يك جانورشناس، يك معدنشناس، يك گاز و نفتشناس، اينها درباره خود اين شيء بحث ميكنند و اين كاري به ديني و غير ديني ندارد. تنها علمي كه ديني بودن يا غير ديني بودن را به عهده دارد فلسفه است، ما چيزي به نام طبيعت نداريم هرچه هست خلقت است، وقتي خلقت شد همه علوم ميشود ديني زيرا زمينشناس درباره خلقت بحث ميكند.
ایشان راهکار اسلامی شدن سینما و دیگر هنرها را مورد اشاره قرار می دهند و می گویند:
«براي اينكه سينماهاي ما، هنرهاي ما، اسلامي بشود يك سواد درسخوانده كامل ميخواهد يا آدم خودش سواد داشته باشد يا از يك دانشمند ياد بگيرد (يك) بعد از اينكه اين را ياد گرفت در عاقله خودش بپروراند (دو) بعد بدهد به متخيّله (سه) بعد خروجياش ميشود هنر ديني (چهار) ميشود هنر متنزّل (در دیدار جمعی از مسئولین مدرسه اسلامی هنر).
هنر، تجلّي معقول است در دستگاه خيال با خروجي جمال محسوس. يعني اين سه عنصر محوري، هنر را تشكيل ميدهد كه بشود هنر ديني، اگر چيزي ريشه عقلي نداشت، مطلب معقول نبود، مبرهن نبود اين در دستگاه هنر اسلامي نيست. اگر معقول بود، برهاني بود، دليل عقلي داشتيم، دليل قرآني داشتيم، دليل روايي داشتيم ولي در كارگاه خيال و هندسهسازي و هندسهبافي نیامد و مقدّمات و مؤخّرات پيدا نكرد فقط از آسمان خيال عبور كرده و به حس رسيده اين هنرمندانه نيست (در دیدار اعضای همایش ملی هنر و تبلیغ).
جنبش های مدرن در هنر
آنچه در زمینه جنبش مدرن در هنر به طور کلی می توان پذیرفت این است که گرایش های اقتصادی و اجتماعی جنبش های وسیع فکری و عقیدتی هر دوره را تعیین می کنند و رنگ نوسان های خود را بدان ها می بخشند. کار هنری را از حیطه تاثیر اینگونه جریان های غیر عینی (فلسفه ها و علوم دینی هر دوره) گریزی نیست. اثر هنری تا آن اندازه که رمانتیک یا کلاسیک رئالیستی یا سمبولیستی باشد، مطمئنا از حدود تسلط فردی هنرمند بیرون خواهد رفت. حتی ساختار کار هنری (سبک اثر) ممکن است به ذوق یا مدهای ناشی از روابط اجتماعی مربوط شود. اما در مسیر تکامل هنری به نقطه ای می رسیم که در آن تمامی این نیروهای نامحسوس و سنجش ناپذیر، به مثابه فشارهایی بیرونی، نه به یک «خط نیرو» منتج، بلکه به جهشی به سوی اصالت خلاقانه منجر می گردد که در نوع خود محاسبه ناپذیر است. شاید ماتریالیست دیالیکتیسین باز هم ادعا کند که او عوامل اجتماعی تعیین کننده این دگرگونی ها هستند ولی کمیت یا کوانتوم در هنر، مانند کوانتوم در فیزیک، ممکن است پیوسته نباشد. (رید، 1362)
هنرمند
نفس و ذات هنر مانند علم، ادب، هنر، حکمت و اخلاق امری ذوقی و وجدانی یا شهودی است و با جان هنرمند پیوند دارد. از آنجا که هنر به قطب درونذاتی انسان بازمیگردد، بازگشت به علم حضوری دارد نه علم حصولی؛ از این رو قابل تعریف علمی نیست. اگر مسایل تجربه حسی علمگرایی، حسگرایی، پوزیتویسم، که پس از رنسانس و در قرن جدید در جهان غرب ارائه شد و بر اندیشه شرقیها نیز اثر گذاشت، بشر را در دام خویش افسون نمیکرد، امروزه انسان به قطب ذاتی و درونی معرفت توجه دقیقتری میکرد و اسرار بیشتری را در جهان هستی کشف مینمود. اصولاً مسایل هنری و زیبایی، تنها یک پدیده عینی و خارجی نیست بلکه احساس و درک زیبایی در فطرت درونی و جمالدوستی آدمی نهفته است و تنها به جهان بیرونی بازنمیگردد، یعنی به قطب درونذاتی زیبایی ارتباط پیدا میکند، بدین معنا که اصل هنر و زیبایی در درون ماست، نه در صورت فیزیکی و ساختمان خارجی هنر. هنر مبتنی بر نوعی علم و معرفت باطنی است که سرچشمهای آسمانی دارد. هنر که زیبایی و آفرینندگی است، با نوعی خودآگاهی عرفانی و شهود درونی پیوند خورده است. انسان هنرمند با درک این شهود تمام عالم را شهود مینماید. در درون هنرمند، پنجرهای به سوی جمال و کمال بیانتهای حق و روزنهای برای دیدن نفس زیبایی هستی، باز شده است به صورتی که ذات حق را میبیند. هنرمند آنچه را در جمال هستی شهود مینماید، به زبان و قالب هنر، بیان میدارد. از این رو هنر، تجلی و تمثیل نفس زیبایی و جمال حق است و به بیان دیگر گوهر هنر، تجلی شیدایی و مظهر زیبایی جان هنرمند نسبت به جمال حق است. الهام، زیبایی و خیال باطنی، جانمایه هنر است. هنر، ظهور و جلوه جان پاک و زیبای هنرمند است که در آثار و سبک هنری او انعکاس یافته است و زبان هنری مانند زبان عرفان جنبه نمادین دارد. هنر، لطیفترین و ظریفترین تجلی ادراک هنرمند و جلوه و تجلی صورت جهان هستی است که از عوالم برتر هستی و خیال برتر هنرمند سرچشمه گرفته است. لذا نفس هنر در عالیترین جلوه و ظهور خویش، نوعی تجلی نشأت گرفته از تجلی جمال و صورت زیبای حق در جان و خیال هنرمند است. انسان نیز آینه شفاف و جلوه زیبای تمامنمای حق است و به صورتی خداگونه آفریده شده است. از این رو هنر، هدیهای الهی و آسمانی در باطن انسان است و از جایگاه خاص برخوردار است. احساس و مرتبه خیال هنرمند بر اساس مبنای معرفتی، حکمت ذوقی، عرفان و نظام زیبای هستی استوار میباشد…
آیت الله جوادی آملی از عالمانی است که زیبایی را چیزی می داند که به دستگاه ادراکی انسان ملایمت داشته باشد و هنر را خلاقیّت این دستگاه (ادراکی) معنا می کند. به عبارت دیگر، چیزی که ملایم با دستگاه ادراکی شخص ادراک کننده باشد، در نظر او زیباست، و کسی که چنین شیء هماهنگی را بیافریند، هنرمند است. به این ترتیب، بارزه اصلی هنر، خلاقیّت دستگاه ادراکی انسان است که البتّه این دستگاه به زیبایی نیز مرتبط است. با عنایت به تعریف ایشان از زیبایی که آن را لذّت قوای ادراکی انسان می شمارد، می توان نتیجه گرفت که هنر در رشته هایی خاص محدود نمی شود. بلکه به تناسب هر یک از حواس می توان هنرهایی را ذکر کرد و آثار هنری ای را پدید آورد. ایشان در عین حال که بین زیبایی و هنر تفاوتی جوهری قائل است، هر دو را زیرمجموعه کمال می داند. امّا زیبایی را بسته به ساحت هستی (فراطبیعت یا طبیعت)، به دو گروه اصلی “جمال وجودی” و “جمال قراردادی” تقسیم می کند و به تبع آن، هنر اصیل را هنری می داند که “جمال وجودی” را ارائه کند. علاوه بر اینها، یکی از بارزترین ویژگی های آراء ایشان آن است که برای هنر و زیبایی، دو وجه حسّی (مادّی و طبیعی) و عقلی (معنوی و فراطبیعی) قائل است و اصالت را به وجه عقلی داده و آثار ناشی از تأثیر خیال و وهم را غیراصیل تلقّی می نماید.
ایشان به مناسبت افتتاح موسسه فرهنگی هنری میرداماد در تعریف هنرمند می فرماید: هنرمند ماهر كسي است كه موادّ خام هنري خود را از مباني فرهنگِ رَصين دريافت نمايد و با چراغ عقلِ مصون از آسيب خيال و محفوظ از گزند وهمِ غلط انداز استنباط بكند. ایشان کار هنرمند الهی (اسلامی) را آنگونه بیان می کند که هنر صادق را از كاذب جدا كردن، همانطور كه تشخیص تشنگی صادق از كاذب به عهده پزشكِ معالج بیمارِ مجروح است و همان طوری كه تمیز صبح صادق از كاذب به عهده اخترشناس ماهر است. آری امتیاز هنر صادق از كاذب نیز در اختیار متخصصان هنر الهی است كه حق را از باطل و آب را از سراب جدا میكنند و در پرتو تعلیم روحنواز قرآنی، پاك را از ناپاك تمایز میبخشند.
اگر هنرمند مختال بود آثار او خیالانگیز است و منشأ عقلی و دینی ندارد، میشود بازیگر و سرگرم کننده و محصولش همین سینماست که وقتی افراد از آن بیرون میآیند از آنها بپرسند چه مطلب عمیق علمی نصیبتان شده میگویند هیچ، از سینماسازان و سینماگران هم اگر بپرسیم چه چیز فهمیدهاند، میگویند هیچ و فقط سرگرم شدیم. اگر هنرمند از محدوده خیال بالا آمد از بازیگری بیرون میآیند هنرمند اول می فهمد بعد آن مفهوم عقلی را به حوزه خیال تنزل می دهد و به صورت اثر هنری درمی آورد.
هنر نصیب هرکس نیست، کسبی نیست، این نظیر جمال است که با مشاطه گری حاصل نمی شود. هنر و مدیریت هنری نیز چیز دیگری است، بنابراین هنرمند اگر بخواهد از خیال زدگی نجات پیدا کند و عاقل باشد، از این راه امکان پذیر است که خودش عالم باشد یا پیش عالمی برود و معارف توحید وحی نبوت و اخلاق و نظم و تفاوت های آنها را بیاموزد. (دیدار اعضای همایش ملی هنر و تبلیغ)
جریان هنر در هنرمند
آیت الله جوادی در جریان هنر و نحوه بروز و ظهور آن می فرماید انسان باید معارف را بفهمد و بعد باور کند و بعد متخلق بشود و بعد منتشر کند. صحبت از بازی و بازیگری نیست، سخن از لهو و لعب و سرگرمی نیست، هنرمند نمیخواهد خود و جامعه را سرگرم کند. مردم حرفی را گوش می دهند که از دل برخیزد (در دیدار جمعی از اعضای انجمنهاي ادبي و هنري حوزه، دفتر تبليغات حوزه علميه قم).
منابع
– رامین، علی، نظریه های فلسفی و جامعه شناختی در هنر، نشر نی، 1390
– فهیمی فر، اصغر، حکمت رسانه های مدرن، انتشارات مارلیک، 1388
– مارتین، اف دیوید، هنر و تجربه دینی، ترجمه مجید داودی، انتشارات سوره مهر، 1389
– سایت های اینترنتی- پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی
انتهای پیام/
با این وصف ، هنرمندان کنونی در ایران باید بروند به سراغ کار دیگری و هنر در سال های اینده به کوشش عده ای خاص به وجود اید