چند ماه قبل رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرده بود: «میانگین نمرات دانش آموزان در سال تحصیلی گذشته 11.5 بوده است». با خواندن این خبر نه تنها متعجب نشدم بلکه موجی از امید در وجودم جوانه زد که به خودت افتخار کن، تو نسبت به میانگین بالاتر هستی!
اما آغاز این بیخیالی از کجا بود؟ دانشآموزانی که زمانی برای 0.25 نمره (بیستوپنجصدم) اشک میریختند و والدینشان را همراه خود به مدرسه میآوردند، چرا امروز از نمره تکشان ناراحت نیستند و همچون گذشته انگیزهای برای درس خواندن ندارد؟
تقریباً اواخر سال ۹۸ بود که تیترِ یک خبرهای همهی کشورها و مطبوعات مختلف، خبر از پدیدهای عجیب میداد. مسافری که خیلی زود به ما هم سر میزد و در سرش فکر قتل عامی بزرگ بود. خیلی از عزیزهایمان را در یک چشم به هم زدن گرفت و تا مدت ها ماسک را همراه دائمی مردم کرده بود.
اما علیرغم پایان «کرونا» گویا تا مدتها رد پای آن حس میشود و شاید ده ها سال رد پای قدمهای نحسش را در زندگیهایمان شاهد باشیم. کرونا نظام آموزشی کشور را بیش از پیش بیمار کرد. چارچوب و سیاستهایی که قبل از آنکه دانشآموزان و معلمهایشان به آن منتقد باشند، مسئولین در پایتخت از آن می نالند.
امروز از اکثر دانش آموزان وقتی وضعیت تحصیلیشان را بپرسیم آن را به دو بخش تقسیم خواهند کرد: قبل از کووید-۱۹ و بعد از آن. زمانی که درس اولویت آنها بود و الآن حتی در برنامهریزیهای روزمرهشان جایی ندارد.
دومین مورد که تاثیر زیادی در کیفیت تدریس و یادگیری دانش آموزان داشته است، مسئله «اقتصاد» است. اقتصادی که در اتاق جراحی به سر میبرد و تلویزیون خطوطی افزایشی از بازار سکه و دلار نشان میدهد.
با استادمان سر صحبت را باز می کنم. او هم بر این باور است که اقتصاد تاثیر بسیار زیادی بر کیفیت تدریس معلمان در سال های اخیر داشته است. کمکم مثال ها را به سمت خودش سوق میدهد و گفتوگویمان رنگ و بوی صمیمیتری به خود میگیرد.
«وقتی معلمی دغدغهاش پاس شدن چِک، جور کردن جهیزیه دخترش، یا سور و سات عروسی پسرش شود و هزاران مشغله ذهنی؛ قطعاً کیفیت تدریسش پایین میآید. به خصوص اگر در پرداخت حقوقش هم کم لطفی بشود. از آن طرف نیز نوجوانانی که دوست دارند هرچه سریع تر مستقل شوند و بتوانند درآمد داشته باشند و این دو (درس و شغل) در کنار هم کار سختی است و هر کسی نمیتواند از پس آن برآید و طبیعی است که تمرکز خوبی برای یادگیری نداشته باشد.
آخرین مسئله مهم در این ساختار آموزشی، جذابیت درس و «کارآمد بودن» آن است. زمانی که یک مبحث درسی کارآمد باشد و در زندگی روزمره استفاده شود، بیشتر افراد به آن جذب شده و تداوم به کار بردن آن باعث یادگیری بهتر و تثبیت آن میشود.
شاید شنیده باشید که در کشور چین یکی از کلاسهای درسیشان آموزش دفاع شخصی است. چنین مهارتی بیشترین آمار را برای اشتیاق به یادگیری آن دارد. خیلی از نوجوانان در کلاسهای خصوصی و موسسات مختلف برای یادگیری آن وقت میگذارند. همچنین مهارتهایی از این قبیل مورد تاکید اسلام نیز می باشد.
اگر مسئولین کشور به چنین نکته و معضل مهم در کشور رسیدگی نکنند، در آیندهای نزدیک شاهد حضور افرادی دارای مدرک اما بدون علم و انگیزه در جامعه خواهیم بود و با کندی و مشکل در چرخهی اقتصادی و مدیریتی کشور مواجه خواهیم شد.
مشکلات موجود در کشور زنجیروار است و برای حل هر کدام نیازمند رفع مشکل در مسئلهای دیگر هستیم. نظام آموزشی کشور نیز در مرحله اول باید ایجاد انگیزه در دانش آموزان و معلمان خود داشته باشد و این با خواندن و جملات انگیزشی میسر نیست. چنانچه دانش آموزی حس کند با درس خواندن، آیندهی شغلی و اجتماعی آن تامین خواهد بود، قطعاً بر تحصیل خود بیشتر متمرکز خواهد شد.
انتهای پیام/
خیلی حق بود 🤧👌