من چرا بیخبر از خویشتنم، من کیم تا که بگویم که منم
من بدینجا ز چه رو آمدهام، کیست تا کو بنماید وطنم؟
(مطلع شعری از علامه عارف مرحوم حسن زاده آملی)
نشریه «اندیشه آینده» به مدیرمسئولی آقای احمد نادری، عضو هیئت علمی گروه مردم شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نماینده محترم مجلس، چهارمین شماره خود (مورخ تیرماه 1401) را به مسأله «فردگرایی» در جامعه امروز ایران مخصوصاً در کلانشهرها اختصاص داده است. این نشریه آنطور که در سایت اینترنتی خود هم میگوید، روش شناسیِ بنیادی خود را پارادایم کیفی «تفسیری» در انسانشناسی انتخاب کرده است، و مدعی آن است که از طریق گفتگوی بیواسطه بتواند به سوژههای خود نزدیک شود تا به فهمِ تصورِ زندگی اجتماعی آنها برسد.
در اینجا متذکر میشویم که نقد مختصر و دوستانه ما که در ادامه آمده است تنها متوجه همین ادعای نشریه است و به همه ابعاد و مطالب نشریه نپرداختهایم. بدون شک گرافیک زیبا و خلاقانه نشریه، مطالب تولیدی متنوع و دست اول آن، انتخاب سوژهها و دلسوز بودن عوامل نشریه، خبر از یک کار جدّی و حرفهای دارد. اما معتقد هستیم که این نشریه [با آنچه در این شماره دیدیم] برخلاف عنوان آن نتوانسته است در جایگاه یک سنگر شایسته برای اندیشه آینده محسوب شود و مبانی آن ایراد دارد؛ طیف متفاوت ایدههایی که در آن مطرح شده است، نهایتا به سردرگمی بیشتر خواننده منجر خواهد شد و نقض غرض شده و صرفا اوراقی را به زمین مدرنیته و انفجار اطلاعات افزودهایم.
در این زمینه نکاتی قابل ذکر است:
نقد اصولاً با درجهای از گزندگی همراه است و پذیرشِ این نقد، احتمال دارد برای دستاندرکاران نشریه دشوار باشد، چرا که مشخصاً مسئولین نشریه به طور آگاهانه روش خود را انتخاب کردهاند و به آن افتخار میکنند. اما از آنجا که مدیرمسئول نشریه یعنی جناب دکتر نادری فردی متعهد و انقلابی و مؤثر میباشند، لذا بیان چند تذکر به مصداق «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» برای ما هم حائز اهمیت است.
جناب دکتر خود بهتر میدانند که روش تفسیری تنها یکی از روشهای بنیادی در میان چهار روش پوزتیویستی، تفسیری، انتقادی و رئالیسم انتقادی است؛ اما اگر به دنبال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشیم، هیچ کدام از این روشها بر یکدیگر مزیت ندارند و حتی به نفی یکدیگر میپردازند؛ مگر آنکه به دنبال روشی توحیدی باشیم که گاه از روش انتقادی صدرایی نیز سخن به میان میآید. در روش صدرایی از منابع عقل (برهان)، تجربه (مشاهده)، عرفان (شهود) در کنار وحی (قرآن و حدیث) به خوبی استفاده میشود و نسبت به روشهای غربی دارای جامعیت در روش و برتری است. توجه شود که روش انتقادی صدرایی افق جدیدی برای مطالعات اجتماعی باز خواهد کرد که نسبت به آن غفلت شده است.
به راستی مطالب نشریه «اندیشه آینده» که مسئولین آن از مؤمنین هستند، چه موضعگیری نسبت به وحی و توحید برای خود برقرار کرده است؟! چگونه است که این نشریه از میان انواع روشهای «انسان شناسی»، بیشتر به انسان شناسی تجربی پرداخته است و از نگاه انسان شناسی دینی که همان رسیدن به معرفت النفس و خلیفه اللّهی بشر است پرهیز میکند، یا بهتر بگوییم انگیزه کافی برای آن ندارد؟
روش تفسیری، چقدر توانسته است به پرسشهای علوم انسانی پاسخ دهد؟ ضمن آنکه خروجی زحمات و بیش از 140 صفحه تولید محتوای نشریه «اندیشه آینده» چقدر به ارائه راهکار برای حل مشکلات کشور عزیزمان ایران کمک کرده است؟ یا آنکه همانطور که خود در پشت جلد نشریه گفته است همچنان در «ابهامی تعمیم ناپذیر» باقی مانده است؟ آیا اینکه نشریه پیشدستی کرده و اعلام کرده است که من در جایگاه قاضی و دانای کل ننشسته ام، میتواند راه گریزی برای ابهام در مطالب آن باشد؟
خواننده هوشیار پس از خواندن این نشریه هنوز در ابتداییترین سؤال باقی مانده است که آیا اصلا «فردگرایی» خوب یا بد است؟ با چه معیار و میزانی حق داریم از جنبههای مثبت یا منفی فردگرایی صحبت کنیم؟ با چه ترازویی باید به مقایسه «فردگرایی» در مقابل «جمع گرایی» پرداخت و به آنها اولویت داد؟ آیا الگوی اسلامی و فرهنگ بومی پاسخی در این زمینهها ندارد؟ نشریه ای که شاخص دقیقی ندارد، در پاسخ به سؤالهای علوم اجتماعی هم بیجواب خواهد ماند. ای کاش نشریه «اندیشه آینده» کاملا مبانی غربی داشت تا حداقل با دیدگاههای غرب یا شرق در این زمینه آشنا شویم. اما نشریه مذکور از سویی به دنبال نقد «سازه ناموزون انسان مدرن» است و از سویی الگوی مناسبی برای جایگزینی این سازه ارائه نمیدهد.
خوانشی از 30 صفحه اول نشریه و مصاحبههایی با عنوان «آدمهایی از پشت سر»
به دلیل کوتاه شدن نقد و خارج نشدن از حوصله، تنها به 30 صفحه اول نشریه پرداختهایم. همانطور که در ابتدا اشاره کردیم این نقد نافی زحمات عوامل نشریه نیست، اما ضعف مبانی نشریه مدنظر بوده است.
1- سرآغاز نشریه با چند بیت شعر از اخوان ثالث شروع میشود که معلوم نیست چرا فضای ناامیدکنندهای را از همینجا بر نشریه حاکم میکند؟! «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و غمگین… زمستان است».
2- وزینترین مطلب نشریه سرمقاله به قلم مدیرمسئول است که یکی از مهمترین عوامل بی تفاوتی و عدم مشارکت سیاسی مردم را در تغییر تاریخی ریلِ انقلاب در دوره هاشمی رفسنجانی و چرخاندن فرمان انقلاب اسلامی به سوی درّه سیاستهای نئولیبرالی در ابعاد مختلف ازجمله اقتصاد و آموزش میداند. نویسنده مینویسد: «رفسنجانی و تیم اقتصادیاش که درس خوانده آمریکا و انگلیس و فارغ التحصیلان مکتب شیکاگو بودند، نئولیبرال کردن اقتصاد ایران را با تعریف کشور در «پیرامون» و «حاشیه» غرب پیگیری کردند و اثرات این سیاست و تعریف کشور در چرخه ایدئولوژی «توسعه» را تنها راه تاریخی ایران برای برون رفت از بن بست عدم توسعه یافتگی دیدند و با تمام قوا این مسیر انحرافی را ادامه دادند».
نظر: مشخص است که مدیرمسئول محترم خود در این یادداشت دارای موضعگیری انقلابی و اسلامی است و به صراحت الگوی توسعه غربی را نقد کرده است. اما اگر سرمقاله هر نشریه را مهمترین مطلب آن نشریه بدانیم، سایر 145 صفحه مطالب نشریه الزاما با مواضع مدیرمسئول نسبت برقرار نکرده است و مسیر متفاوتی را دنبال کردهاند. فتدبّر.
3- صفحه 10 الی 15: زیرتیتر: «گفت وگو با خانم و آقایی که ازدواج سفید را به عنوان الگوی رابطه خود برگزیدهاند.»
نظر: این مطلبِ مفصل و پرآب و تاب در عمل به عُرفی سازی و قُبح زدایی از عمل منکر ازدواج سفید پرداخته است و مصاحبهگر یا تنظیم کننده متن اصلا متوجه نیست که چگونه عمل زشت «زنا» را با عنوان تلطیف شده «ازدواج سفید» جایگزین کرده است. در این مصاحبه به طور برجسته حفظ حریم دو نفره این افراد در مقابل دخالت کردن خانواده و اطرافیان به عنوان دلیل اصلی ازدواج سفید مطرح شده است.
[توضیح: «آدمهایی از پشت سر» عنوان بخشی است که به پرترهنگاری کیفی از سوژههای اجتماعی مدنظر در قالب مصاحبههای بدون اسم پرداخته است.]
4- در صفحه 16: تیتر: «…من حتی نمیتوانم یک شب را در خانه پدری بمانم». [توجه: تیترهای مطالب نشریه چند خطی و مفصلتر است]
نظر: این مطلب مصاحبه با دختر مجرد عکاسی است که سودای مهاجرت به کانادا را دارد و به دلیل تفاوت پوشش و تفاوت عقاید با خانواده مذهبی خود، از آنها جدا زندگی میکند و به دلیل ترس از تنهایی و افراد غریبه شبها خواب راحت ندارد. به نظر میرسد مصاحبهگر به عنوان یک آسیب اجتماعی به این سوژه نگاه میکند، اما انتخاب تیتر مطلب هوشمندانه نیست و دقت نشده است که مخاطب ممکن است فقط تیتر مطلب را بخواند و به سراغ اصل مطلب نرود. ضمن آنکه در پایان راهکاری که این سوژه (دختر مجرد) در ذهن دارد مهاجرت از ایران است که بتواند از قضاوتها و از این ترس و تنهایی رها شود.
5- صفحه 20 الی 25: تیتر: «بچه خودمحور باشد خیلی بهتر از این است که شخصیتی با اعتماد به نفس پایین داشته باشد…»
نظر: با کدام مبانی تربیتی چنین تیتری انتخاب شده است؟ آیا اینکه از شیوه تربیت فرزند شش خانواده معمولی و گزینش شده، مصاحبه گرفته شود و بعد از میان آن تیتر انتخاب شود چه درجه ای از حقیقت و حتی روش تحقیق آکادمیک برخوردار است؟
6- صفحه 26 الی 31: تیتر: «مدلم اینطور نیست که بگویم به وطن عِرق دارم یا به جایی که در آن به دنیا آمدهام حس خاصی دارم».
نظر: مطلب درباره خطر کاهش تعلقات ملی در بین جوانان سخن گفته است و به طرح دغدغههای دختری که سالها است از ایران مهاجرت کرده و به بیان مشکلات او با فرهنگ کشورمان پرداخته است و سپس از میان آن تیتر استخراج شده است. با کدام معیارِ پژوهشگری این فرد در میان هزاران جوان برای مصاحبه و انعکاس دیدگاهها انتخاب شده است؟
البته این مصاحبه با حاشیه نگاری یکی از اساتید دانشگاه در پایین صفحه با رنگ متفاوت و عنوان «زیرنویس» منتشر شده است، اما نسبت به تیتر درشت مصاحبه و متن مفصل در حاشیه قرار دارد.
انتهای پیام/