به گزارش ندای اصفهان، کتاب «عبرتهای خلقت با رویکرد فیزیولوژیک» اثر «قاسم زارعی» کتابی است در حدود ۹۰۰ صفحه که با روشی جدید و سبکی تمثیلی به عبرت گیری از پدیده های فیزیولوژیک بدن انسان و موضوعات معنوی دین اسلام پرداخته است. این کتاب که به همت نشر «آسمان نگار» به چاپ رسیده است، برای استفاده عموم مردم علی الخصوص دانشجویان رشته های پزشکی و پیراپزشکی مورد بهره خواهد بود.
در قسمت قبل (
اینجا) از فصل اول این کتاب قسمت هایی را مطالعه کردیم. اکنون ادامه آن فصل که در اختیار پایگاه خبری تحلیلی ندای اصفهان قرار گرفته است را با هم می خوانیم.
شماره تماس جهت تهیه کتاب ۰۹۱۳۲۲۴۴۸۳۶
***
1-5. آب، مایهی حیات:
«وَجَعَلنا مِنَ المآءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍ»؛ و هرچیز زنده را از آب به وجود آوردیم.[1]
1-5-1. ترکیب آب بدن:
1- اجزاء پروتوپلاسم سلول عبارتند از:
الف) 70% تا 80% از وزن سلول آب است. ب) یونها. ج) 10 تا 20% وزن سلول پروتئین. د) 2% چربیها شامل فسفولیپیدها و کلسترول است.
2- 60% از بدن آب است و 18% پروتئین و 15% چربی و 7% مواد معدنی میباشند.
3- 75% از خون پلاسما است و از این مقدار 90% آب است.
4- در عضله 72 تا 78% آب است.
5- در استخوان 45% آب است.
6- در چربی 13% آب است.
کل مایع بدن (Total Body Water) را میتوان به دو بخش مایع خارج سلولی (ECF) و مایع داخل سلولی (ICF) تقسیم کرد. مایع خارج سلول خود به دو قسمت پلاسما (PV) و مایع بینابینی (ISF) تقسیم میشود که توسط دیواره رگهای خونی از هم جدا میشوند.
پلاسما مایع داخل عروقی است که شامل گویچههای سرخ نمیشود و مایع بینابینی به قسمت خارج عروق خونی و سلولها محدود میشود.
پلاسما 5% و مایع بینابینی 15% وزن بدن را تشکیل میدهند. اگر گویچههای سرخ به پلاسما اضافه شوند، حجم کلی خون تقریباً معادل با 5/7% وزن بدن است. محتوی کل آب بدن با جنس و سن و جثه بدن تغییر میکند. TBW در مردان بزرگسال 55% وزن بدن و در زنان بزرگسال 45% وزن را تشکیل میدهد. چون چربی حاوی آب کمتری است، بزرگسالان چاق نسبت به بزرگسالان لاغر دارای TBW کمتری به ازای هر کیلوگرم وزن بدن دارند. TBW حدود 80% کل وزن بدن را در شیرخواران تشکیل میدهد. (برای درک مطلب و اطلاعات بیشتر به شکل شماره 1 مراجعه کنید).

اگر TBW مقدار 42 لیتر باشد مقادیر زیر است:
ECF=14lit ICF= 28 lit PV= 3 lit ISF=11 lit
واکنشهایی که در بدن اتفاق میافتند و متابولیسمها همگی در حضور آب در بدن انجام میگیرند و حضور آب به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکلگیری و کیفیت واکنشها تأثیر دارد. اینکه برخی پروتئینها آب گریز یا آب دوست میشوند. به این دلیل است که سلولها حالت خود را به خاطر آب گریز بودن و آب دوست بودن به دست آوردهاند، و کارهایی که پروتئینها در بدن انجام میدهند و نیازمند حضور آب هستند همگی دلالت بر اهمیت آب و حیاتبخش بودن آب دارد.
وقتی یک ستارهشناس دوربین خود را بر روی یکی از سیارات همجوار زمین متمرکز میکند از خود میپرسد ممکن است در آنجا هم آب و یا اکسیژن وجود داشته باشد؟ اشتیاق برای یافتن پاسخ این سؤال کاملاً طبیعی است زیرا اگر از این دو عنصر در هر سیارهای به اندازة کافی وجود داشته باشد، میتوان انتظار داشت که حیات نیز شبیه به آنچه که بر روی زمین موجود است، در آن سیاره یافت شود. آنچه زمین را به وجود آورده است و آن را به حالت کنونیاش تکامل بخشیده و موجب حیات گشته، آب است. مهمتر از همه این که آب شگفتترین مادة موجود در زمین است و انسان هرچه بیشتر آن را بشناسد، بیشتر هم در شگفت خواهد ماند.
آب در چگونگی آب و هوای زمین دخالت مؤثری دارد. بدون وجود آب سیاره ما مدتها پیش سرد میشد و تمامی حیات موجود بر آن از بین میرفت. گنجایش گرمایی آب به طور خارق العادهای بالاست. آب وقتی گرم میشود مقدار زیادی گرما جذب میکند و وقتی سرد میگردد، گرما را از دست میدهد.

نقش آب در طبیعت منحصر به فرد بوده، زیرا بدون آب زندگی غیرممکن است. حیات در دریاهای نخستین و از مواد محلول در آنها سرچشمه گرفته است؛ و از آن پس تاکنون نیز واکنشهای شیمیایی درون یاختههای تمامی جانوران و گیاهان، میان مواد محلول در آب، جریان یافته است.
شکستن مفتول برخی از انواع فلزات به قطر دو سانتیمتر و نیم نیازمند نیرویی برابر با تقریباً 900 کیلوگرم است، که برابر با توان تقریبی برخی از انواع فولاد است و تازه بدین مقدار نیز محدود نمیگردد. دانشمندان تخمین زدهاند که برای شکستن چنین مفتولی که از آب مطلقاً خالص ساخته شده باشد، به خاطر نیروی چسبندگی بین مولکولها، نیرویی برابر با 95 تن لازم است. اگر بر روی زمین دریاچهای از آب خالص وجود داشت انسان میتوانست بر روی آن، مثل یخ، هم راه برود و هم اسکیبازی کند.
از میان انواع آبهای سنگین، آن را که از دوتریوم تشکیل شده است، بیش از همه، مورد مطالعه قرار دادهاند. این آب را نمیتوان توسط رنگ، بو و مزة آن از آب معمولی بازشناخت، ولی این آب برای ارگانیسم زنده خوب نیست. از همین جاست که افسانههایی دربارة آب حیات و آب مرگ پدید آمده است. معلوم شده که آب سنگین به معنای واقعی کلمه آب مرگ است، زیرا نمیتواند در خود زندگی بپروراند.
تخم گیاهانی که در داخل آب سنگین قرار داده شدهاند، نتوانستهاند جوانه بزنند. ماهی و ارگانیسمهای تک یاختهای و حتی میکروبها، پس از مدت کوتاهی که در داخل این آب ماندهاند مردهاند. موش خانگی و صحرایی نیز مدتی پس از خوردن آب سنگین تلف گشتهاند.
چنانچه یک کشتی در اثر طوفان خراب شود و از کار بیفتد، سرنشینان آن در میان آن همه آب از تشنگی خواهند مرد، زیرا آب دریا به دلیل داشتن نمک فراوان غیرقابل خوردن است. هر لیتر آب دریا 35 گرم نمک دارد که 27 گرم آن نمک معمولی است. البته توان زندگی در آب دریا برای موجودات دیگر فرق دارد (به دلیل ساختارها و ویژگیهای خاص که خدا در اینِها قرار داده است).
اگر جانوری با بیآبی روبهرو شود بلافاصله شروع به استفاده از آب بدن خود میکند و بدین منظور نیز از چربی بدنش سود میجوید. شتر میتواند 45 روز بدون آب طی کند و در خلال این مدت، کار همیشگی خود را انجام دهد و در 15 روز اول نیز نیازی به خوردن هیچ چیز جز همان علف خشک خود ندارد.
اکسایش چربی مقدار زیادی انرژی به همراه خود تولید میکند که مورد استفادة ارگانیسم قرار میگیرد که این روش تولید آب بسیار مناسب است.
فقط جانوران بیابانی نیستند که نیاز بدنشان را به آب، از طریق تولید شیمیایی آن مرتفع میکنند. هنگامی که ارگانیسم هیچ وسیلة دیگری برای پر کردن مخازن آب خود نداشته باشد، اکسایش چربی تنها راه تهیه آب است. بنابراین تعجبی ندارد که تخم پرندگان چربی زیادی دارد. چربی منبع انرژی فراوانی است که در عین حال مقدار زیادی هم آب تولید میکند.
در قرآن کریم کلمهی ماء به معنای آب در موارد متفاوتی ذکر شده است از جمله:
«وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاءٍ فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (آفرینش همهی موجودات از آب)[2].
«وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ» (قرار گرفتن عرش بر آب)[3].
«وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا» (آفرینش انسان از آب)[4]
«أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا- وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا- وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا- وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا- وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا- وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا- وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا» (امرار معاش جانداران و سرسبزی و خرمی و پرورش گیاهان)[5].
«وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا» (آب وسیلهی پاکی و طهارت)[6].
«وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا» (تشبیه آب به زندگانی زودگذر و پر فریب دنیا)[7].
«مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاءٍ صَدِيدٍ» (آبهای دوزخی) [8].
«وَمَاء مَّسْكُوبٍ» (آبهای بهشتی)[9].
1-5-1-1. آیاتی که خلقت همه چیز را از آب میداند:
«جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ[10]«و هر چیز زنده را از آب به وجود آوردیم.»
استاد مشکینی با طرح آیه فوق مینویسند: «آفرینش همه موجودات زنده اعم از نباتات و حیوانات، جمله انسان از دلالت بر «آب» دارد. پس اینجا قسمتی از عقاید قائلین به تکامل اثبات میشود»[11].
برخی از نویسندگان در مورد پیدایش حیات در زمین آوردهاند که: «پس از گذشت 1500 میلیون سال از عمر زمین تدریجاً این کره سرد شد و سپس در درون آن فعل و انفعالات شدیدی از حرارت درونی و سرمای بیرونی درگرفت و تکانها و زلزلههای شدید اتفاق افتاد و سپس بخارهایی از زمین برخاست و ابرها تشکیل شد و بارانها آمد و سطح زمین را پوشاند و دریاها تشکیل شد.
حدود 500 میلیون سال زندگی در قعر دریاها به صورت ابتدایی بود و موجودات تک سلولی پیدا شد. سپس گروههای مختلف گیاهان و حیوانات دریایی حدود 175 میلیون سال قبل پیدا شدند»[12].
«مهمترین مولکول در تکوین حیات، آب بوده است. توزیع الکترونها در مولکول آب نامتقارن است. این عدم تقارن به ویژگیهایی میانجامد که به شیمی موجودات زنده اختصاص دارد. آب محیطی فراهم کرد که در آن مولکولهای دیگر با حرکت و واکنش با یکدیگر توانستند پیوندهای کووالانسی برقرار سازند. حیات در نتیجه همین برهم کنشها تحول یافت. بدین سان، تحول حیات ناگزیر به شکلی با آب گره خورد. زمین، ارگانیسمها و انسان همه برای زندگی و پایداری نیاز به آب دارند… پس شیمی حیات، شیمی آب است»[13].
«وَ اللهُ خَلَقَ کُلَّ دآبَةٍ مِن مآءٍ فَمِنهُم مَن یَمشی عَلی بَطنِه وَ مِنهُم مَن یَمشی عَلی رِجلَینِ وَ مِنهُم مَن یَمشی عَلی اَربَعٍ یَخلُقُ اللهُ ما یَشآءُ[14].
«و خداوند تمام جنبندگان را از آب آفرید، پس برخی از آنها بر روی شکم خود (خزندگان) و برخی بر دو پا و برخی از آنها بر چهار پای خود راه میروند، خداوند هر آنچه بخواهد میآفریند.»
در مورد این آیه بحث مفصلی انجام شد و بیان شد که چهار تفسیر مختلف (پیدایش انسان از نطفه، پیدایش نخستین موجود از آب، ماده اصلی بدن موجودات آب است، ماده اولیه جهان مایع آب گونه بوده است) در مورد این آیه شرح شده است.[15] که فقط تفسیر اول با آیه فوق ناسازگار بود. بنابراین میتوان به صورت احتمالی گفت که این آیه دلالت بر مرحله اول خلقت موجودات در آب دریاها دارد. ولی این، تنها تفسیر آیه، نیست.
استاد مشکینی در تفسیر این آیه مینویسد:
«تفسیر «آب» به نطفه جنس نر، برخلاف ظاهر آیه میباشد بنابراین، آیه، با این قول که منشأ پیدایش موجود زنده، «آب مخلوط با خاک» است که مواد مساعد حیات در آن دو وجود دارد، بیانطباق نیست و بلکه رابطه نزدیکی بین آن دو میباشد و مقدم داشتن حیوانات «الماشِی عَلی بَطنِه» (خزندگان) شاید به این علت باشد که معروفترین این نوع جانداران «ماهیها» هستند که نخستین موجودات زنده از لحاظ زمان آفرینش میباشند. و حیوانات خزنده خشکی، بعد از آنها پدید آمدند، و منظور از«مَن یَمشی عَلی رِجلَینِ» (برخی بر دو پای خود راه میروند) انسان و پرندگان و برخی انواع میمونها هستند.» و همین آیه، با آوردن عبارت کلی «علی رجلَینِ» (بر دو پا) عقیده آنهایی را که انسان و سایر جانداران را دو نوع مستقل از هم میدانند باطل میسازد.»[16]
دکتر بیآزار شیرازی با توجه به علم فسیلشناسی و دیرینشناسی، آیه 45 سوره نور را بر مراحل پیدایش حیوانات تطبیق میکند و مینویسد:
«دوران اول: فسیلهای تریلوبیتها، انواع مرجانها، ماهیان زرهدار، سوسماران، ماران، لاکپشتان و تمساحها و خزندگان زمینی پدید آمدند. این حیوانات جزء آن دستهاند که بر شکم راه میروند.«فَمِنهُم مَن یَمشی عَلی بَطنِه».
دوران دوم (دوره ژوراسیک): پرندگان پیدا شدند که قدیمیترین آنها «ارکئورنیت» است که شبیه بچه کبوتر است ولی خوب نمیتوانسته پرواز کند و… این حیوانات جزء آن دستهاند که بر دو پا راه میروند. «و مِنهُم مَن یَمشی عَلی رجلَینِ».
دوران سوم: آثار نخستین پستانداران که در اواخر دوره دوم به وجود آمدند، پیدا شده است. در این دوره پستانداران مثل اسب، گاو، شتر، فیل و میمون، تنوع و کثرت پیدا کردند. و این حیوانات از آن دستهاند که بر چهارپا راه میروند. «و مِنهُم مَن یَمشی عَلی اَربَع».
دکتر پاکنژاد ابتدا به پیدایش موجودات تکسلولی از دریاها میپردازد و پس از شرح مفصلی، به پیدایش ماهیها اشاره میکند و سپس به فاصله سه مرحله بعدی اشاره میکند:
اول: فاصله بین آنها که در آب بودند و به خشکی کوچ کردند به وجود آمد. این قسمت مخصوص ماهیها و خزندگان بود که دستگاه تنفس و گردش خون نسبتاً کاملی داشتند و راه رفتن این دسته بیشتر بر شکم بود.
دوم: پرندگان بودند که با هوا سروکار پیدا کردند و تغییر محیط دادند و تکامل یافتند. راه رفتن این دسته بیشتر بر دو پا بود.
سوم: پستانداران، یعنی تخمگذار تبدیل به پستاندار و بچهآور شد. راه رفتن این دسته بیشتر بر چهار پا بود.
سپس دکتر پاکنژاد تحت عنوان «اعجاز قرآن در مورد، اشاره به حیواناتی که به تدریج تکامل یافتند» به تطبیق مراحل ذکر شده با آیه 45 سوره نور «وَ اللهُ خَلَقَ کُلَّ دآبَةٍ مِن مآءٍ فَمِنهُم مَن یَمشی عَلی بَطنِه» میپردازد و آن را یکی از بزرگترین معجزات قرآن مطرح میکند. سپس توضیح میدهد که میتوان آیه را به دو صورت معنا کرد:
یکی اینکه هر ضمیر آیه را به ضمیر بعدی برگردانیم که اینگونه معنا شود: از جنبندگان خزندگان و از خزندگان پرندگان و از پرندگان پستانداران.
و دیگر اینکه تمام ضمایر آیه را به «دآبَّة» برگردانیم که اینگونه معنا میشود: جنبندگان از آب بودند و از آنها خزندگان به وجود آمد بعد دوران پرندگان بود و در آخر پستانداران.
سپس ایشان متذکر میشود که پذیرش نظریه تکامل با دینداری تنافی ندارد.
بررسی:
1- در مورد این قسمت آیه 45 سوره نور «وَ اللهُ خَلَقَ کُلَّ دآبَةً مِن مآءٍ» بیان شد که سه تفسیر (آفرینش انسان از نطفه، پیدایش نخستین موجود از آب، ماده اصلی بدن موجودات آب است) وجود دارد.
2- تطبیق تقسیمبندی دورانهای پیدایش گیاهان و حیوانات به سه قسمت آیه «فَمِنهُم مَن یَمشی عَلی بَطنِه و مِنهُم مَن یَمشی عَلی رِجلَینِ و مِنهُم مَن یَمشی عَلی اَربَعٍ» صحیح بنظر نمیرسد. چرا که، اینگونه انطباق با یافتههای علمی ناسازگار است. چرا که در علوم زیستشناسی (همانطور که در کلام دکتر بیآزار شیرازی آمده بود) میمون در دوره سوم پیدا شده است. و طبق نظریه تکامل، انسان از ادامه نسل میمونها به وجود آمد در حالی که بر طبق آیه حیواناتی که بر دو پا راه می روند (از جمله انسان) در دوره دوم قرار میگیرند، (همانطور که استاد مشکینی نیز تصریح کرده بود) و این دو با هم تعارض دارد.
پس بهتر است که بگوییم آیه 45 سوره نور درصدد بیان تقسیمات موجودات زنده فعلی دنیاست که اینان برخی بر دو پا و برخی بر چهار پا و برخی بر شکم راه میروند. و جالب اینکه بخش دوم و سوم آیه با «واو» بر فقره اول عطف شده است «فَمنهُم مَن یَمشی عَلی بَطنِه و مِنهُم مَن یَمشی عَلی رِجلَینِ و مِنهُم مَن یَمشی عَلی اَربَعٍ» که ترتیب و تفریع را نمیرساند. یعنی می تواند هر سه دسته خزندگان، دو پایان و چهارپایان با هم از آب (نطفه) به وجود آمده باشند.
نکته دیگر این که شمارش حیوانات هم، از باب حصر نیست بلکه بیان برخی مصادیق مهم است وگرنه برخی حیوانات پیش از چهار پا دارند و برخی شنا میکنند ولی در آیه ذکری از آنها نشده است.
3- پس سیاق آیه 45 سوره نور سیاق آیاتی است که خلقت انسان را از آب معرفی میکند.
هر چند که نکات علمی آیه 45 سوره نور و انطباق آن با یافتههای علمی شگفتانگیز بوده است و عظمت این کتاب الهی را نشان میدهد ولی ادعای آقای دکتر پاکنژاد در مورد معجزه علمی بودن مطالب آیه 45 سوره نور از دو جهت قابل اشکال است:
اول آنکه آیه فوق تفاسیر متعدد دارد و ادعای ایشان بنابر یک تفسیر صحیح است. پس نمیتوان به صورت قطعی گفت آیه، همان مراحل تدریجی و تکاملی خلقت حیوانات را بیان میکند تا معجزه علمی باشد.
دوم آنکه بیان نمودیم که اصل تطبیق آیه با مراحل زیستشناختی تکامل حیوانات، مورد اشکال است.
آیاتی که به انتخاب آدم از بین انسانها و رد این نظریه که ما انسانها از نسل میمونها هستیم، اشاره دارد: «اِنَّ اللهَ اصطَفی آدمَ و نوحًا و آلَ ابراهیمَ و آلَ عِمرانَ عَلی العالمینَ[17].
«به درستی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمیان برگزید.»
یدالله سحابی در مورد آیه فوق میگوید: «به تصریح آیاتی آدم از میان جمعی که مثل او بودند و از پیش با او میزیستند برگزیده شد… و بنابراین بیان آنکه نوع انسان از آدم پدید آمده است از نظر قرآن مبنا و اساس ندارد و به هیچ وجه درست نیست.»[18]
و در مقابل آقای مسیح مهاجری که معتقد است قرآن کریم به هیچ وجه فرضیه تکامل را تأیید نمیکند، در توجیه آیه 33 سوره آل عمران مینویسد:
«چون العالمین عام است، آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران از میان تمام مردم قبل و بعد خود برگزیده شدهاند. و ممکن است بگوییم آدم بعد از مدتی که صاحب فرزندان… شد برگزیده شد. (پس قبل از آدم انسانهای دیگری وجود نداشتهاند)»[19].
استاد مکارم شیرازی نیز با رد سخنان برخی نویسندگان که آیه «علی العالمین» را دلیل مسأله «تکامل انواع» دانستهاند و میگویند: «در عصر آدم، عالمیان یعنی «جوامع انسانی» وجود داشته است، بنابراین مانعی ندارد که انسانهای نخستین، که میلیونها سال قبل به وجود آمدهاند از حیوانات دیگر تکامل یافتهاند، و «آدم» تنها یک انسان برگزیده بوده است.»[20]بیان میدارد:
«هیچ گونه دلیلی در دست نیست که منظور از عالمین در اینجا انسانهای معاصر آدم بوده باشند بلکه ممکن است مجموع جامعه انسانیت در تمام طول تاریخ بوده باشد. بنابراین لزومی ندارد که معتقد باشیم در عصر آدم، انسانهای زیادی وجود داشتند که آدم از میان آنها برگزیده باشد.»[21]
استاد مصباح یزدی با طرح آیه 33 آل عمران و نظراتی که میگوید «آدم از بین انسانهای دیگر برگزیده شد» مینویسند: «میتوان گفت: انسانی را بر همه انسانهایی که از پس او میآیند ترجیح دادم… و اگر تنزل کنیم و بپذیریم که لازم است در عصر حضرت آدم، انسانهایی دیگر نیز باشند، میتوانند فرزندان خود او بوده باشند»[22].
بررسی:
با توجه به دو تفسیری که از آیه فوق شد آیه 33 آل عمران در ردیف آیاتی قرار میگیرد که دو احتمال در معنای آنها میرود و نمیتوان به طور قاطع گفت که آیه ظاهر یا نص در یک مورد است، تا دلیل بر نظریه تکامل انواع یا ثبات انواع باشد.
آیاتی که در رابطه با اثبات نظریه ثبات انواع (فیکسیسم) مورد استناد واقع شده است:
این آیات نیز به چند دسته تقسیم میشوند:
الف: آیاتی که خلقت همه انسان را از یک نفس واحد میداند:
«هُوَ الَّذی اَنشَأَکُم مِن نَفسٍ واحِدةٍ فَمستَقَرٌ وَ مُستَودَعً[23].
«او خدایی است که همه شما را از یک تن در آرامشگاه و ودیعتگاهی بیافرید.»
و نیز آیاتی دیگر همین مضمون را دارند[24]. و نیز آیاتی که خطاب «بنی آدم» به انسانها میکند[25].
استاد مشکینی در طرح نظریه ثبات انواع (فیکسیسم) که معتقدند «آدم» نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان میباشد و خداوند سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد به وجود آورد، مینویسد:
«از جمله آیات که پیروان عقیده فوق به آن استدلال میکنند آیاتی هستند که تمامی مردم را آفریده از «نفس واحد» (یک فرد) اعلام میکنند و در برخی آیات از جفت او نیز یاد کرده و هیچ اشکالی ندارد که نفس واحده را آدم و جفت او را حواء بدانیم.»، سپس در تفسیر آیه 98 سوره انعام مینویسد:
«منظور آیه این است که خداوند شما را از آدم آفرید، پس گروهی از شما هم اکنون در صلب پدران یا رحم مادران (مستقر) میباشید و گروهی نیز از شما تا روز قیامت در گورها به ودیعت نهاده (مستودع) شدهاند».
سپس تفسیر دیگری از طرفداران نظریه تکامل انواع در مورد آیه 98 سوره انعام ذکر میکنند و مینویسند:
«معتقدین به تکامل در تفسیر آیه مزبور میگویند که خطاب شامل تمامی افراد نوع انسان (گذشته و آینده و حتی آدم و حواء) میشود. این است که میتوان گفت مراد از «نفس واحده» (یک تن) همان موجود زنده نخستین از موجودات تک سلولی است که تمام موجودات زنده از آن به وجود آمدهاند و با ترکیبات، فعل و انفعالات و تولید مثل، به صورت انواع مختلف جانداران و سرانجام به صورت «انسان» درآمده است.
بنابراین معنی آیه اینگونه میشود: شما انسانها از نفس واحده (یک تن) آفریده شدهاید، برخی از انواع تحول یافته به هم، از اجداد شما، مدتهای زیادی بر روی زمین «مستقر» شدند ولی برخی از آن انواع جانداران، به طور محدود، موقت و مستودع (به صورت امانت) عمر کردند و به زودی از بین رفتند»[26].
و سپس متذکر میشود که اگر تفسیر اول را هم بپذیریم با عقیده تکامل انواع منافات ندارد چرا که ممکن است همه انسانهای موجود روی زمین از نسل آدم و حواء بوده باشند ولی قبل از آدم و حواء نیز انسانهای دیگر بودهاند که منقرض شدهاند. و نسل منتخب یعنی آدم که صاحب عقل بود باقی ماند[27].
استاد مکارم شیرازی در مورد تعبیر «نفس واحده» در آیات فوق مینویسند:
«منظور از نفس واحده یک واحد شخصی است و اشاره به نخستین انسانی است که قرآن او را به نام «آدم» پدر انسانهای امروز معرفی کرده است و تعبیر «بنی آدم» که در آیات فراوانی از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است و احتمال اینکه منظور وحدت نوعی بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است.»[28]
1-6. سلولها، ساختار و تفاوتها
کوچکترین واحد ساختمانی بدن یک موجود زنده که قادر به حفظ شکل و ساختمان خود و فرآیندهای حیاتی مختلف (متابولیسم، رشد و نمو، تولید مثل، حس و حرکت و…) باشد را سلول مینامند. سلول دو ماشین حیاتی دارد:
1- ماشین انتقال اطلاعات (information transfer machinery) و 2- ماشین تبدیل انرژی یا ترانس داکشن انرژی (energy transduction machinery) است که اولی اطلاعات کنترلکنندهی حیات را ذخیره و توزیع میکند و به محصولات مختلف تبدیل و دومی ذخیره و توزیع انرژی و تبدیل از فرمی به فرم دیگر است.

وقتی DNA یک ژنوم انسانی (شامل 22 کروموزوم به همراه کروموزومهای x و y) به شکل انتها به انتها در کنار یکدیگر قرار داده شوند، طول آنها به حدود یک متر میرسد. اکثر سلولهای انسانی دیپلوئید هستند و بنابراین طول DNA موجود در هر سلول مجموعاً 2 متر می باشد. عجیب اینکه بدن انسان بالغ 1014سلول است لذا طول مولکولهایDNA برابر 1011×2 کیلومتر میباشد که به مراتب بیش از محیط کرهی زمین (1014×4 کیلومتر) یا فاصله بین زمین و خورشید (108×1.5 کیلومتر) است. (برای درک مطلب و اطلاعات بیشتر به شکل مراجعه کنید).
این موضوع شدت فوق العاده تراکم DNA در سلولهای ما را نشان میدهد. در بدن حدود 1014 سلول وجود دارد. هر سلول به نسبت وظیفه و جایگاهی که دارد تفاوتهایی با سلول دیگر دارد. تفاوت در ارگانلها، بیان ژنها، خاموش یا روشن بودن برخی ژنها، تفاوت در غشاء و ورودیها و خروجیهای سلول و… به ما این مطلب را اثبات میکند که:
الف: از دیدگاه ریاضی، هر چیزی یک احتمالی دارد ولی اگر احتمال وقوع یک کار بسیار بسیار کوچک باشد و نزدیک صفر شود آن حادثه یا موضوع، صفر یا محال خواهد بود. اگر کسی از روی جهل بگوید این انسان با این پیچیدگیها اتفاقی و بدون خالق به وجود آمده است حتماً میگوئیم بدون شک احتمالش صفر است چرا که اگر فقط خود سلولها را در نظر بگیریم که احتمال دارد تصادفی به وجود آمده باشند و نیز اگر تفاوتهای داخل سلول و شگفتیها و پیچیدگیهای لحظه به لحظه را در جای جای آن در نظر بگیریم (حتی فقط یک سلول را)، احتمال تصادفی و بدون خالق بودن آنها به صفر میرسد. چرا که هیچ کسی نمیتواند نعمتهای خداوندی را بشمارد و یا حتی بفهمد.وجود خالق
ب: ساختار جهان مملو از نظم نظم در عالم و قانون است و قوانین الهی، تاروپود آن را درهم بافته است.
سرتاسر جهان، از ترکیبات و تشکیلات آنها گرفته تا کیفیتها و خصوصیات و حرکات و سکنات، همگی تابع قوانین بیشماری است که از ناحیهی آفریدگار جهان در حال انجام و اجرا هستند. از طرفی این نظم در یک لحظه یا یک مکان خاصی نیست بلکه در کل عالم هستی و در شبها و روزها و از میلیاردها میلیارد سال قبل تا میلیاردها میلیارد سال بعد و همچنین در پیکوثانیه به پیکوثانیهی بعدی این نظم جاری و برقرار میباشد که این لطف و مهربانی و عظمت و قدرت لایزال پروردگار همیشه زنده و خالق و روزیدهنده را برای ما انسانها آشکار میکند.
ج: پروردگار مهربان و با عظمتی که این جهان را با قوت و قدرت خویش اداره میکند حتماً دارای حکمت و هدفی بوده است. حکیم به کسی میگویند که کارهای او به جا و به موقع است و کار بیهوده و بیهدف انجام نمیدهد. وقتی شما خوانندهی گرامی درباره فیزیولوژی و ساخت و کار حیات و سلولها و بافتها و اندامها و… میخوانید سزاوار است از خود بپرسید: آیا جز دستِ حکمتِ حکیم میتواند این چنین ظرافتها و پیچیدگیها را تنظیم و کنترل کند؟
د: خداوند این سلولها را با چنین ساختارها و ویژگیهای خاصی با چه هدفی آفریده است؟ و حکمت این حکیم مهربان چیست؟ خدا میخواهد انسان که جانشین او در زمین است را به سعادت راه سعادت و کمال و خوشبختی و سرانجامی برساند و تنها راهش همین است که بندهی خدا شود. بنده در مقابل مولای خود چگونه رفتار میکند؟ لحظه به لحظه به مولایش چشم دوخته و منتظر اطاعت اوامر اوست. از اینکه به مولای خود بگوید: بله قربان، قند در دلش آب میشود.
هـ : از این سلولها حکمت و هدف خلقت را بیاموزیم. در احادیث و روایات بسیاری آمده است که کسی که خود را شناخت، پروردگار خویش را میشناسد. وقتی در علوم پزشکی و انسانی تفحص و تحقیق میکنیم به این نتیجه میرسیم که تمام این ساختارها و پیچیدگیها در حال انجام وظیفه هستند و آن هم به بهترین حالت ممکن و طبق حدیثی که در همین فصل آورده شد خداوند ما را برای خودش آفریده است و اوج لذت و آرامش یک انسان فقط در یاد و ذکر و نزدیکی به خالق و مولایش میباشد.
این سلولها وظیفهای که خداوند بر دوش آنها قرار داده است را انجام میدهند و آن هم خدمت به انسان است. محققین علوم پزشکی وقتی این فرمولهای خلقت را میبینند در حقیقت مثل این است که تلاش و کوشش این مخلوقات خدا را در اطاعت اوامر پروردگار مهربانِ خود میبینند. وقتی این اسرار را مشاهده میکنند باید به وظیفهی خود در مقابل مولای خود متذکر شوند و با عظم و ارادهای محکم به اطاعت و عبادت او بپردازند چرا که سعادت و سرانجام نیکو فقط برای خداشناسان و پیرویکنندگان از دستورات او میباشد. قرآن کریم میفرماید:
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» (خدا مرگ و زندگی را آفریده تا بیازماید که کدامیک از شما درستکارترید) [29].
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (آیا گمان بردید که ما شما را (با این همه تجهیزات و ساز و برگها) بیهوده آفریدیم و هدفی متناسب با این خلقت و این ساز و برگها در کار نیست و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟)[30]
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» (پروردگار ما آن کسی است که به هر چیز، آفرینش خاص آن چیز را داده است و سپس آن را به سوی هدف رهبری کرده است)[31].
و: تفاوت در سلولها:
تحقیق و پژوهش و مطالعه علوم پزشکی به ما این مطلب را فهمانده است که علمکردهای خاص در سلولهای متخصصِ آن عمل مشاهده میشود. فقط پروردگار مقتدر میتوانسته که چنین وظایف خاص را در سلولهای خاص قرار دهد. مثلاً RBC ها برای تبادل، تخصص یافتهاند یا ماکروفاژ برای بیگانهخواری، نورون برای انتقال پیامهای عصبی، عضله برای انقباض سلولهای پاریتال معده برای ترشح اسید و فاکتور داخلی (برای جذب ویتامین B12)، سلولهای اصلی در گره دهلیزی بطنی برای ضربانسازی، سلولهای بالارونده در مخچه برای یادگیری حرکت، پنوموسیت II برای تولید سورفاکتانت، سلولهای آماکرین برای مهار جانبی(Lateral inhibition) در شبکیه و غیره. خداوند مقتدر و مهربان خودش بهتر میدانسته اگر فلان سلول در فلان منطقه قرار گرفت، چه عملی را باید انجام دهد و دستور داده موقعیت ها و اطاعت از دستور است، تا آن سلول آن وظیفه را به نحو احسن انجام دهد.
این به ما میآموزد که اگر خداوندِ مهربانِ عالم فرموده است: «ای انسان در فلان موقعیت فلان رفتار را انجام بده یا در فلان زمان فلان عمل را انجام بده»، صددرصد این دستورات که از طرف مولا به بندهاش آمده، حتماً حتماً حتماً این به نفع خودِ ما انسانهاست. پروردگاری که از همه چیز خبر دارد، وقتی دستوری میدهد (اگر معرفت داشته باشیم) دیگر چون و چرا نمیکنیم و به عبارت بهتر با سر میرویم تا آن دستور که از جانب محبوب رسیده است را انجام دهیم. دیگر نمیپرسیم چرا نماز صبح را باید دو رکعت بخوانیم؟ چرا روزه بگیریم؟ چرا چرا چرا؟ هر چند پرسیدن مانعی ندارد ولی اعتماد به خالقِ مهربان و قدرتمند، زیباتر است.
(ادامه دارد…)
پی نوشت
[1]– انبیاء(21): 30.
[2]. النور(24): 45.
[3]. نبیاء(21):30.
[4]. الفرقان(25): 54.
[5]. النباء(78): 14-6.
[6]. الفرقان(25): 48.
[7]. الکهف(18): 45.
[8]. ابراهیم(14): 16.
[9]. الواقعة(56): 31.
[10]. الانبیاء(21): 30.
[11]. تکامل در قرآن، ص 23.
[12]. قرآن و علم امروز، عبدالغنی الخطیب، ترجمه دکتر اسدالله مبشری، ص129.
[13]. زیستشناسی عمومی، ابوالقاسم امین و همکاران، ص 26 تا 125.
[14]. النور(24): 45.
[15]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 396 و ج 9، ص 25.
[16]. تکامل در قرآن، ص 24.
[17]. آل عمران(3): 33.
[18]. آل عمران(3): 33 – اعراف(7): 11- السجدة(32): 9-7.
[19]. خلقت انسان، ص108.
[20]. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 54.
[21]. تفسیر نمونه ج 2،ص 391.
[22]. معارف قرآن، ص 345.
[23]. سوره الانعام(6): 98.
[24]. النِّساء(4): 1– الاعراف(7): 189 – الزُّمر(39): 6.
[25]. الاعراف(7): 27 -35 – یس(36):60 – الاَسراء(17): 70.
[26]. تکامل در قرآن، ص 46.
[27]. تکامل در قرآن، ص 48.
[28]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 245.
[29]. الملک(67): 2.
[30]. المؤمنون(23): 115.
[31]. الطه(20):50.
برچسبها: تفسیر نمونه, فیزیولوژی, قاسم زارعی, کتاب عبرتهای خلقت, نظریه تکامل
مطالب مرتبط
خوبه ولی خیلی جای کار داره