ندای اصفهان- با تشکر از معاونت پژوهش مدرسه علمیه حضرت ولی عصر (عج)
یکی از آثار نفیس و کم نظیر علامه سید محمدحسین طباطبایی رساله الولایة است (164 صفحه) که به زبان عربی نوشته شده و در عین اختصار و ایجاز، مطالب محوری را مطرح ساخته و از رازهای نهفته دین پرده برداشته است. مرحوم علامه چون خود همانند بعضی از اساتید خاص خویش سالک طریق وصول به مقام رفیع ولی ا… و راهی این راه بود؛ لذا توانست سفرنامه ای بنویسد که همان رساله ولایت است. مولف در این رساله از “ولایة ا…” و “ولی ا…” شدن سخن گفته است و کمال حقیقی انسان را در سایه پذیرش ولایت الهی امکان پذیر دانسته یعنی انسان در ذات خدا فانی و در بقاء او باقی شود و چنین کسی لایق عنوان ولی ا… می گردد.

معرفی نویسنده
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی (۱۲۸۱ – ۲۴ آبان ماه ۱۳۶۰ هجری شمسی در تبریز) نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی است.
اهمیت وی به جهت زنده کردن حکمت و فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع بعد از دوره صفویه بودهاست. به ویژه اینکه وی به بازگویی و شرح حکمت صدرایی بسنده نکرده، به تأسیس معرفت شناسی در این مکتب میپردازد. همچنین با انتشار کتب فراوان و تربیت شاگردان برجسته در دوران مواجهه با اندیشههای غربی نظیر مارکسیسم به اندیشه دینی حیاتی دوباره بخشیده، حتی در نشر آن در مغرب زمین نیز میکوشد.
زندگینامه
زندگی علامه طباطبایی را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
1. دوره کودکی و نوجوانی که در تبریز سپری شد.
2. دوره تحصیل در حوزه علمیه نجف
3. دوره بازگشت به تبریز و اشتغال به کشاورزی
4. دوره هجرت به قم و تدریس و تالیف و نشر معارف دینی
دوره کودکی و نوجوانی
در سال ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر او و تنها برادرش، او را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ فراگرفت و سپس از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.
خود درباره دوران تحصیلش نوشتهاست: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر میپنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه میپرداختم. بسیار میشد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه میکردم و اگر اشکالی پیش میآمد با هر خودکشی بود حل مینمودم و وقتی که به درس حضور مییافتم از آنچه استاد میگفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم».
در قم
علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم میگیرد به قم برود و بالاخره تصمیماش را در سال ۱۳۲۵ عملی میکند.
فرزند علامه طباطبایی در این مورد میگوید: «همزمان با آغاز سال ۱۳۲۵ وارد شهر قم شدیم… در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است اتاق دو قسمتی، که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود.
طبقه زیر این اتاقها انبار آب شرب منزل بود که، در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم.
چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اتاق انجام میگرفت – در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) ۲۴ متر مربعی و ۳۵ متر مربعی عادت کرده بود که در میهمانی های بزرگ از آنها به راحتی استفاده میکرد – پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها مرحوم آیتالله حجت بود. اولین رفت و آمد مرحوم علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد.»
علامه طباطبایی در ابتدای ورودش به قم به قاضی معروف بود، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بود، خودش ترجیح داد به طباطبایی معروف شود.
با ظاهری ساده؛ عمامهای کوچک و قبایی از جنس کرباس آبی رنگ و دگمههای باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچههای قم تردد داشت و در ضمن خانه بسیار محقر و سادهای داشت.»
تدریس در قم
برطبق نقل دینانی، پس از مدتی که بهاصرار برخی علما مجلس درس روزانهٔ اسفار او تعطیل شد، با اصرار طلاب، تدریس شفا را آغاز نمود. در این میان، وی به تشکیل کلاسهای شبانهٔ اسفار پرداخت که هفتهای دو شب (شب پنجشنبه و جمعه) و به صورت سیار در خانهٔ شاگردان تشکیل میشد و تعداد معدودی (کمتر از ۱۰ تن) شاگرد ثابت در آن شرکت میکردند. حضور در این کلاسها بدون اجازهٔ خود او مقدور نبود. دینانی معتقد است محتوای این کلاسها بیشتر درس خارج فلسفه بود.
تألیفات و آثار
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفتهاست.
نخست تفسیر المیزان است، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تالیف شدهاست. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شدهاست، و علاوهبر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر به دو شکل منتشر شدهاست: نخست در چهل جلد، و سپس، در ۲۰ جلد. این اثر توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
اثر مهم دیگر او اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقالهٔ فلسفی است، که طی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تالیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفهٔ تطبیقی شرح داده شدهاست. این کتاب نخستین، و یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی، با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفهٔ جدید غربی پرداختهاست.
آثار محمدحسین طباطبایی (به استثنای تفسیر المیزان) را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- کتابهایی که به زبان عربی نگاشته شدهاند.
ب- کتابهایی که به زبان فارسی نگاشته شدهاند.
کتابهای به زبان عربی
1. کتاب توحید که شامل ۳ رساله است:
رساله در توحید
رساله در اسماء الله
رساله در افعال الله
2. کتاب انسان که شامل ۳ رساله است:
الانسان قبل الدنیا
الانسان فی الدنیا
الانسان بعد الدنیا
3. رساله وسائط که البته همگی این رسالهها در یک مجلد جمع آوری شده و به نام هفت رساله معروف است.
4. رسالة الولایه
5. رساله النبوة و الامامه
6. بدایة الحکمة
7. نهایة الحکمة
(این دو کتاب از متون درسی فلسفی حوزه و دانشگاه محسوب میشود.)
کتابها به زبان فارسی
1. شیعه در اسلام
2. قرآن در اسلام (به بحث درباره مباحث قرآنی از جمله نزول قرآن، آیات محکم و متشابه ناسخ و منسوخ و… پرداختهاست.)
3. وحی یا شعور مرموز
4. اسلام و انسان معاصر
5. حکومت در اسلام
6. سنن النبی (درباره سیره و خلق و خوی پیامبر اسلام در بخشهای مختلف زندگی فردی و اجتماعی ایشان است.)
7. اصول فلسفه و روش رئالیسم (در مورد مبانی فلسفی اسلامی و نیز نقد اصول مکتب ماتریالیسم دیالکتیک است.
8. علی و فلسفه الهی
9. خلاصه تعالیم اسلام
10. رساله در حکومت اسلامی
11. نسبنامه خاندان طباطبایی (اولاد امیر سراج الدین عبدالوهاب)
ویژگی های کتاب ولایت نامه
یکی از علل پرجاذبه و دلنشین بودن این رساله این است که خود مولف مراحل وصول به مقام رفیع ولی ا… را طی کرده است و در واقع حالات و مشاهدات خود را به عنوان یک سفرنامه ی عرفانی گزارش نموده است. در بعضی از مباحث رساله این مطالب را یادآور شده اند که این سخنان در کتاب های دیگران نیست. ایشان تعبیری به این بلندی و عزت و عظمت را در هیچ جایی بیان نکرده اند چرا که ایشان بیش از هرچیز به رساله ولایت اهمیت می دادند و معنای آن را اینگونه بیان کرده اند: «معنای ولایت آن است که انسان به جایی برسد که عالم و آدم را تحت تدبیر خدای سبحان ببیند ولاغیر.
نظرات دیگران
این رساله ارزنده شاهکار علامه طباطبایی است چنانکه آیت ا… جوادی آملی آن را بهترین اثر ایشان دانسته و آیت ا… حسن زاده آملی فرموده: مأدبه ای آسمانی آراسته برای نفوس مستعده به نور ولایت است. مرحوم علامه از تعداد علمای رای این راه بود که به مقدار اینکه راه را طی کرده توانست برای دیگران بازگو کند یعنی مشهود را مبرهن کند و حضور را حصول و مشهود را مفهوم و عرفان را برهان کند و به قلم بیاورد و بتواند آنچه را یافت مستدل کند.
ساختار و تقسیم بندی کتاب ولایت نامه
این کتاب شامل 5 فصل به شرح زیر می باشد:
فصل اول: در ابتدای فصل علامه طباطبائی ادراکات انسان را به حقیقی و اعتباری تقسیم می کنند و متذکر می شوند که در یکی از کتاب های خویش به نام “اعتبارات” برهانی اقامه کرده اند که هر اعتباری قائم به حقیقتی است که تحت آن است. در ادامه ایشان می فرمایند: اگر تمامی معانی و اعتبارات مربوط به انسان و پیوندهایی را که بین خود این معانی و اعتبارات برقرار است – مثل مالکیت و ریاست و معاشرت ها و … – مورد تتبع و تأمل قرار دهیم می یابیم که این امور اموری اعتباری و وهمی هستند که انسان از ناچاری و برای رفع نیازهای اولیه خود در اجتماع و تمدن و نیز برای جلب خیر و سود و دفع شر و زیان به ساختن این اعتبارات می پردازد. اما در حقیقت و به حسب باطن در یک نظام طبیعی به سر می برد. و اینکه این نظام اعتباری در ظرف اجتماع و تمدن موجود است و آنجا که اجتماعی نیست اعتباری هم نیست پس باید دانست آنچه از معارف و شناخت ها که متعلق به مبدأ و احکام و معارف مربوط به نشئه بعد از دنیا و سرای دیگر است و دین مبین عهده دار شرح و بیان انها است همه به زبان اعتبار بیان گشته اند که تامل صحیح بر آن گواهی می دهد. و بدین ترتیب علامه ثابت می کنند که ظاهر دین را باطنی است و در ادامه فصل دلایل عقلی و نقلی را در این خصوص به کار می گیرند.
فصل دوم: در ابتدا علامه طباطبائی اشاره ای اجمالی به این قاعده می کنند که رابطه علیت و معلولیت به نحو کمال و نقص است و از این بیان نتیجه می گیرند که تمامی کمالات موجود در این نشئه به نحو اعلی و اشرف در مرتبه و نشئه مافوق وجود دارد و نواقص و کمبودهایی که مختص به این نشئه ماده و طبیعت است در عالم بالاتر راه ندارد. سپس علامه تصریح می فرمایند که این سخن بیانی فشرده و اجمالی است که شرح و تفصیل آن آنگونه که سزاوار و درخور است بسیار دشوار یا ناممکن است. در ادامه علامه به بیان ارتباط عالم ماده و عالم مثال و عالم عقل با یکدیگر پرداخته و برای انها دلیل هایی از کتاب و سنت ذکر می کنند.
فصل سوم: علامه در ابتدا به این مطلب اشاره می کنند که نزد معتقدان و باورداران ادیان آسمانی هیچ تردیدی نیست که پیامبران با اختلاف مراتبی که داشته اند با ماورای این عالم اتصال و ارتباط داشته از امور باطنی با خبر بوده اند. سپس علامه با توجه به این مقدمه این سوال را مطرح می کنند که آیا این امر تنها منحصر به آنان است و یک بخشش و موهبت الهی است که تنها نصیب آنان شده است یا اینکه این امر مختص و منحصر به ایشان نبوده و برای دیگران هم امکان پذیر است؟ در ادامه علامه در جواب این سوال امکان پذیر بودن ارتباط با ماوراء طبیعت برای همگان را به اثبات می رسانند و برای این جواب دلیل هایی از کتاب و سنت ذکر می کنند.
فصل چهارم: در این فصل علامه به این مطلب می پردازند که نسبت آنچه در سرای طبیعت و عالم ماده است به حقایق خود مانند نسبت ظاهر به باطن است و هر خصوصیت وجودی متعلق به ظاهر در حقیقت متعلق به باطن است و بالعرض و بالتبع باطن به ظاهر هم استناد دارد پس ادراک ضروری ای که نفس نسبت به خودش دارد اولا و بالحقیقه متعلق به باطن او است و به عرض و تبع آن مربوط به خود نفس است پس حقیقتی که در باطن نفس است از خود نفس آشکارتر و بدیهی تر است و آنچه که در باطن این باطن است از آن نیز روشن تر و بدیهی تر است و همین طور پیش می رود تا می رسد به حقیقتی که هر حقیقتی به او ختم می گردد و او خود آشکارترین معلوم ها و بدیهی ترین بدیهیات است. سپس علامه با ارائه برهان این نتیجه را ارائه می دهند که شهود و شناخت این حقایق پیچیده در شهود نفس و شناخت آن است. پس نزدیک ترین راه ها برای رسیدن به مقصود همانا روش معرفت نفس است و اینکه راه معرفت نفس نیز اعراض و دوری جستن از غیر خدا و توجه کامل به خداوند پاک است. در ادامه علامه طباطبائی دلیل هایی از کتاب و سنت ذکر می کنند.
فصل پنجم: این فصل همچون توضیحی است برای مطالبی که در فصل دوم گفته شده و علامه در این فصل توضیح می دهند که کمال آدمی همان رسیدن به اقسام سه گانه “فنا” یا به عبارت دیگر رسیدن به مقام “توحید فعلی” و “اسمی” و “ذاتی” است و اینکه قرب هر موجود به حق سبحان همانا به مقدار حدود ذاتی او است پس وسائطی که بین نشئه بدنی انسان (نشئه مادی) و حق سبحان واسطه قرار گرفته اند همانا به حسب حدود ذوات خویش دارای ترتب وجودی هستند. پس انسان در سیر خویش به سوی حق سبحان ناگزیر از گذر از جمیع مراتب افعال و اسماء و ذوات است تا اینکه به “توحیدات ثلاث” برسد. و در ادامه علامه دلایلی از کتاب و سنت ذکر می کنند.
مولف در این کتاب 22 حدیث از امام علی علیه السلام درباره معرفت نفس و اهمیت آن ذکر کرده است.
ترجمه ها
این کتاب از جهت اهمیتی که دارد توسط ناشرین مختلف در سالهای متمادی به چاپ رسیده است و توسط مترجمانی چون علامه حسن زاده آملی و صادق حسن زاده و همایون همتی و سید علی طباطبایی ترجمه شده است. همچنین این رساله در 13 جلسه ی یک ساعتی توسط یکی از شاگردان آیت الله جوادی آملی هم تدریس شده است.
برچسبها: تفسیر المیزان, رساله الولایه, زبان عربی, علامه سید محمدحسین طباطبایی, متن پژوهی, معرفت شناسی
مطالب مرتبط