ندای اصفهان- حجت الاسلام جواد جلوانی
(مدرسه علمیه ملاعبدالله)
در ادامه تقریر درس خارج اصول استاد محسن جلالی (زید عزه)؛ مورخ 9/11/1400، مبحث اوامر، به نظر طلاب حوزه علمیه، اساتید و پژوهشگران می رسد.
جهت دریافت دروس قبلی اینجا را کلیک کنید.
***
مبحث: معنای اصطلاحی امر و بحث اعتبار علو
(جلسه 63)
بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و صلّ الله علی محمّد و آله اجمعین
بحث ما در اصول به اوامر رسید. در اوامر ماده امر را داشتیم که چند معنا دارد. نهایت به اینجا رسید که دو تا معنا را، یکی طلب و دیگری شیء یا شأن یا فعل که علی اختلافی که مرحوم صاحب کفایه بیان میکند، مهم برای ما همین طلب است. آنچه در اصول داریم، اتفاق بر ماده امر برای طلب است. این بحث معنای لغوی بود.
بعد از این صاحب کفایه سر معنای اصطلاحی رفتند و فرمودند «و أمّا بحسب الاصطلاح، فقد نقل الاتّفاق على أنّه حقيقة في القول المخصوص». اتفاق نقل شده است که نزد علمای علم اصول، امر حقیقت است در قول مخصوص یعنی همین صیغه امر (افعل، اضرب…).
جناب محقق اصفهانی (مرحوم کمپانی) فرمودهاند کثیری از آقایان گفته اند، اینکه گفته شده اصطلاح است، خیر این ها قائلاند که این هم در واقع یکی از معانی لغوی و عرفی است. یکی از معانی لغوی و عرفی همین صیغه امر است و نه معنای اصطلاحی و حتی اگر معنای اصطلاحی بود، در معنای اصطلاحی (نقل الاتفاق) نمیخواهد. همین که بعض قهرة الفن (یعنی بعضی از ماهرین در فن) بگویند که این معنا است، معنای اصطلاحی ثابت میشود، نیاز به اتفاق ندارد.
بعد صاحب کفایه میگوید اگر صیغه امر شد (افعل، اضرب، اکتب)، نمیتوان از آنها اشتقاق گرفت. این مبدأ اشتقاق نیست، و حال آنکه آقایان قائلاند اشتقاقات امر از همین معنای اصطلاحی گرفته شده است. خب این که حدثی نیست؛ این مثل فعل ماضی است (ضرب یضرب اضرب) و حال آنکه میگویند از همین معنای اصطلاحی بقیه صیغه گرفته شده است. پس باید طلب به قول مخصوص باشد. منظورشان از این معنای اصطلاحی «طلب به قول مخصوص باشد» نه خود قول مخصوص (اضرب، صیغه افعل) صیغه افعل که معنای حدثی ندارد و نمی شود از آن مشتق گرفت.
البته اینکه آیا میتوان از آن مشتق گرفت یا نه خیلی بحث اصولی نیست، بلکه بحث لغوی است. بالاخره اگر این صیغه امر باشد نمیتواند مبدأ اشتقاق باشد و باید گفت طلب به قول مخصوص، آن وقت طلب معنای حدثی پیدا خواهد کرد.
مسئله بعدی اعتبار علو است. اعتبار علو و استعلاء در امر. آیا علو و استعلاء در امر معتبر است یا خیر؟
در اینجا اقول مختلفی است؛
قول اول این است که هم علوّ معتبر است و هم استعلاء. آن کسی که امر میکند باید شأنیت امر (علو) را داشته باشد. مثلا کارفرما، رئیس، مولا و امثال این ها باشد؛ عالی باشد. دانی نمیتواند باشد.
حال ممکن است شما اشکال کنید در امر به معروف یک آدم پایین جامعه امر میکند، چرا که وظیفه همگانی است. اما پاسخ این است که در امر به معروف چون وظیفه مسلمین و مؤمنین است، او بما هو مسلم و بما هو مؤمن عالی است. یعنی اینکه میخواهد از عمل منکری نهی کند و به عمل واجبی امر کند، خداوند این علو را به او داده است. المؤمنون بعضهم اولیاء بعض. این ولایت را دارد.
گفته اند هم علو و هم استعلاء. استعلاء یعنی اینکه از مقام بالا بگویی. با حالت تواضع نباشی. با حالت استعلاء و غلبه باشی. میرزای قمی استعلاء را میگوید یعنی با ایجاب بگوید. یعنی این کار را انجام بده، با حالت الزام. نه اینکه خواهش و تمنا کند که مثلا لطفا این کار را بکند. البته در بحث امر به معروف هم مشهور آقایان میگویند باید امر بکنی. البته اخیرا یک استفتایی دیدم از مقام معظم رهبری که آیا میشود مقام امر به معروف را به صورت خواهش و تمنا بیان کرد؟ میفرمایند بله اگر مسئله محقق میشود لازم نیست شما امر و استعلاء و تحکم کنید. اگر به یک نفر، به یک خانم که بد حجاب است بگویید خانم لطفا خواهشا حجابتان را درست کنید و این خانم هم میبیند چقدر این آقا با خوبی حرف زد آن را انجام میدهد. اگر نشد امرش باید بکنید. اما اینکه در این کلیپها نشان میدهد فلان حاج آقا فحش میدهد یا داد میزند، اینها بعضی ممکن است جایز باشد و بعضی اش ممکن است جایز نباشد که اهانت کردن و اینجور چیزها شود. خلاصه آنکه مقام معظم رهبری میفرمایند میتواند به نحو امر هم نباشد.
قول دوم این است که یکی از این ها بس است؛ کفایة احدهما. یا علو باشد یا استعلاء. یا شخص عالی باشد یا اگر عالی نیست استعلاء کند، یعنی از موضع بالا بگوید. مثلا به رئیس اداره یک کارمند ساده میخواهد امر کند، استعلاء در اینجا نیاز است. باید خودش را در موضع بالایی بگیرد. این نظر علامه طباطبایی است.
قول سوم این است که در امر فقط علو معتبر است. عالی بودن معتبر است و استعلاء معتبر نیست. این نظر صاحب کفایه است در کفایه. مرحوم اصفهانی، مرحوم مشکینی در حاشیههای کفایه، جناب آقای خویی و کثیری از اصولیون همین نظرشان است. یعنی شخص عالی وقتی که بگوید این کار را انجام بده ولو با خفض جناح بگوید و از موضع بالا نباشد و بگوید این کار را انجام بده، مثلا برای من آب بیار، این چیز را برو خرید کن، این امر است.
قول چهارم هم داریم که فقط اسعتلاء است، که قائلی برای آن یادداشت نکرده ام اما قائل دارد. استعلاء معلوم است که خیلی قول قوی نیست.
قول پنجم و آخرین قول این است که در امر نه علوّ معتبر است و نه استعلاء. درست مقابل قول اول که هم علو را میگوید و هم استعلاء. این قول پنجم از آیت الله بروجردی است. میگویند آقا امر، امر است. حتی اگر فرد سافلی امر کند. یا استعلاء هم نکند این امر است. ولی ظاهر این است که از نظر لغوی، از نظر عرفی، امر و طلب آمرانه مستلزم علو است ولو استعلاء نداشته باشد. توجه داشته باشید ما به خدا امر نمیکنیم. آیت الله بروجردی میگوید امر باشد، مثلا ممکن است شما به بچهتان یا برادر همسن یا رفیقتان میگویید، نسبت به رفیقتان علو یا استعلاء ندارید اما امر است. اما نسبت به خدا که مشخص است که ما اصلا امر نمیکنیم. به خداوند داریم دعا میکنیم، خواهش می کنیم، تمنا می کنیم. بنابراین دعا خروج موضوعی از بحث دارد.
گفته اند این بحث علو و استعلاء هیچ ثمره اصولی ندارد، این یک بحث لغوی است. زیرا ما در اصول به دنبال اوامر شارعیم و مسلما شارع مقدس علو دارد، استعلاء هم دارد. لذا نقل است جناب میرزای قمی هنگامی که دیده است این بحث در اصول ثمرهای ندارد گفته استعلاء به معنای ایجاب است. گمانش هم این بوده است که «استعلاء تغلیظ القول است فی مقام البعث». استعلاء یعنی قول را غلیظ بگویی، قوی بگویی نه با نرمی. و تغلیظ القول در مقام بعث، در بحثهای اصولی ما همان ایجاب (واجب کردن) است. منتها بحث این است که امری که خدا میکند (توجه شود امر گاهی وجوبی و گاهی استحبابی است) اگر قرار باشد همه امرها ایجابی باشد پس تکلیف اوامر استحبابی چه میشود؟
علی ای حال این بحث اعتبار علو و استعلاء در بحث اصولی ثمرهای ندارد. زیرا مولی و شارع مقدس چه خداوند باشد و چه اولیای الهی یعنی ائمه اطهار و پیغمبر اکرم (ص)، قطعا علو دارند. و وقتی که چیزی از ما می خواهند چون در مقام تشریع هستند استعلاء هم دارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
انتهای پیام/
برچسبها: استفتا, امر به معروف, امر و نهی, درس خارج اصول, محسن جلالی
مطالب مرتبط