ندای اصفهان- حجت الاسلام جواد جلوانی
(مدرسه علمیه ملاعبدالله)
در ادامه تقریر درس خارج اصول استاد محسن جلالی (زید عزه)؛ مورخ 12/10/1400، به نظر طلاب حوزه علمیه، اساتید و پژوهشگران می رسد.
جهت دریافت دروس قبلی اینجا را کلیک کنید.
***

مبحث: لغوی یا عقلی بودن مشتق
(جلسه 52)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
همانطور که ملاحظه فرمودید در حقوق، مثالهای زیادی در بحث مشتق و نزاع در بحث مشتق وجود دارد و تعبیری که الآن برادرمان کردند که اگر قیّم را حقیقت بدانیم یا اگر مجاز بدانیم یک نوع بحث است. بحث مشتق را به دو صورت بحث کردند: 1- بحث لغوی که حقیقت و مجاز میشود 2- بحث عقلی که استناد و عدم استناد میشود.
یعنی زمانی هست که شما میگویید آیا مشتق حقیقت در متلبس است و مَجاز در منقضی است، یک زمان هست که میگوییم آیا مشتق را میتوان استناد داد؟ یعنی هنوز برای آن کسی که بعد از 18 سال حالا یک ماه از 18 سال گذشت، آیا هنوز قیم گفته میشود یا نمیشود؟ بحث دیروزمان بود که عده ای گفتند بحث مشتق، بحث عقلی است، چون بحث در استناد است نه در لغت که آیا وضع مشتق برای اقل یا اکثر است. مثل اختلافی که در فاسق دارند که آیا فاسق خصوص مرتکب کبیره است یا اعم از کبیره و صغیره است.
یک عده گفتند که خیر، آن مشخص است و واجد المبدأ است. مشتق حقیقت و معنایش واجد المبدأ است و اختلافمان در استناد است. استناد یک امر عقلی است که آیا ما میتوانیم این مشتق را نسبت بدهیم یا خیر؟ که گفتیم عدهای مثل جناب محقق تهرانی و… قائل به بحث عقلی شدند.
یکی از کتاب هایی که با نظریه جناب مرحوم شیخ هادی و مرحوم بهبهانی مناقشه کردند و بحث استناد عقلی را خواستند نفی بکنند کتاب اصولی آیتالله سیستانی هست. قبلاً خدمتتان گفتم که در زمان صدام توفیق شد و من در نجف مشرف شدم خدمت آقای سیستانی رسیدم و بعد از ماه مبارک رمضان شبی بود که حدود سه ربع با ایشان در مورد درس ها و نحوهی درس خارج صحبت کردیم. و ایشان تاکید میکردند که کتاب اصول ما را ببینید. حالا شنیده ام که تقریرات درسشان از چاپ خارجشده و مفصل درسهای ایشان بیرون آمدهاست.
یک اشکالی را جناب نائینی بر محقق تهرانی دارند که میگویند اینکه شما میگویید بحث عقلی و در اسناد است، این بنا بر مجاز سکاکی و کسانی است که در بحث مجاز به نظر سکاکی قائلند. سکاکی نظرش در مجاز چیست؟ نظرش این است که مجاز در اسناد است نه مجاز در کلمه.
ببینید اگر شما به زید، زیدٌ اسدٌ بگویید این حقیقت نیست چون حیوان مفترس است. یک وقت هست که مجاز در کلمه میشود مثلاً این شبیه اسد است و کلمه را اینجا مجازاً به کار بردید. مشهور میگویند مجاز در کلمه است، سکاکی میگوید خیر شما «اسد» را همیشه در همان حیوان مفترس بکار میبری آنجا هم که به زید میگویی اما اسنادش را به این مجاز میدهی، یعنی در مثال زید حقیقتاً معنای اسد همان معنای حقیقی خودش است اما اسنادش به این مجاز میشود.
جناب نائینی اشکال گرفتند که آقای شیخ هادی تهرانی که در بحث مشتق میگویید بحث عقلی است حالا این بهخاطر این است که در منقضا مثل آن مَجاز میشود، مشهور میگویند مجاز میشود شما می گویید اسنادش غیرصحیح است یا اسنادش مشکل دارد، این بر مسلک سکاکی است. شما مجاز را در مسلک سکاکی اگر بروی این میشود که بحث مشتق را عقلی میداند و بحث را در اسناد میداند و هر کس که به مجاز مشهور قائل شد در بحث مشتق، بحث را حقیقت و مجاز و لغوی میداند.
جناب آقای سیستانی در کتابشان حرف مرحوم نائینی را جواب دادند. البته بعداً مرحوم نائینی یکی از جاهایی که مجاز سکاکی را نقد کردند همینجاست. مرحوم نائینی در همین بحث مجاز سکاکی را نقد میکنند و مفصل چه در قضایای حقیقیه و چه در قضایای خارجیه مجاز سکاکی را مورد نقد قرار میدهند.
آقای سیستانی در نقد کلام علامه نائینی میفرمایند که اینطور نیست که هر کسی قائل به مجاز مشهور باشد اینجا قائل باشد که بحث لغوی است. ما کسانی را داریم که در بحث مجاز قائل به همان مجاز مشهور هستند (یعنی مجاز در کلمه) و حرف سکاکی را نمیزنند اما اینجا قائلند که بحث مشتق بحث در اسناد است و بحث عقلی است و اینطور نیست که هر کس اینجا بحث را لغوی بداند آنجا حتماً مجاز را مجاز مشهور بداند.
ممکن است آنجا کسی به مجاز در اسناد و مجاز سکاکی قائل باشد ولی اینجا بحث مشتق را در حقیقت و مجاز بداند. این ملازمه وجود ندارد و این حرف جناب سیستانی حرف درستی است. البته بعد ایشان به آن اشکالاتی وارد میشوند که نائینی به مجاز سکاکی میگیرد، و در قضایای حقیقیه و قضایای خارجی که ما وارد آن بحثها نمیشویم.
یکی از ادلهای که برای لغوی بودن بحث آوردند که شما میبینید در کفایه و در قوانین و کتب اصولی این است که گفتند شما اگر میخواهید ببینید بحث در لغوی و حقیقی و مجازی است نگاه به ادله بکن. آقایان به چه ادلهای استناد میکنند؟ به تبادر، صحت سلب. خود صاحب کفایه میگوید که مشتق از منقضا صحت سلب دارد و کسی که دیروز ضارب بوده اما امروز ضارب نیست میتوانی بگویی که الآن ضارب نیست. صحت سلب و تبادر علائم مجاز و تشخیص معنای حقیقی است که این آقایان آوردند پس معلوم میشود که بحث در لغت است.
دلیلی که جناب آیتالله سیستانی آوردند که بحث لغوی است گفتند بحث در اسناد متفرع آن معنای حقیقی است. اول شما باید بدانید معنا چیست؟ آنوقت باید ببینید که میتوانید این را نسبت ببینید یا نبینید و چون آن مرتبه بحث مفهومی مقدم است پس بحث مشتق به همان بحث لغوی و مفهوم و تشخیص معنای حقیقی برمیگردد. خلاصه اینکه بحث مشتق بر خلاف صحیح و اعم است. در صحیح و اعم میگفتیم که آیا الفاظ عبادات برای صحیح یا برای اعم وضع شده است؟ آنجا باید میرفتیم با یک سری ابزار تشخیص میدادیم که آیا معنای موضوعٌ له شان بنا بر حقیقت شرعیه معنایش صحیح است یا اعم است؟
اما اینجا بحث اسنادی واقعاً وجود دارد. همینطور که مثالهایی در حقوق زدند که آیا آقایی که از زمانیکه بچه یک ماهش بوده، حالا بعد از دو روز از 18 سالگی اش آیا باز هم به او قیم میگویند؟ این بحث در اسناد است. اینجا پای بحث عقلی و اسناد و نسبت دادن بهنحو عرفی یا عقلی جایش باز است اما این حرف هم حرف حق و درستی است که این بحث عقلی وجود دارد اما ریشهیابی بکنیم که وضعش به چه صورت است، مفهومش و سعه مفهومی اش در کجاست.
بنابراین در این مسئله که آیا بحث مشتق لغوی یا بحث عقلی است باید انصاف بدهیم و بگوییم هر دو بحث میآید اما ریشه اصلی در همان معنای حقیقی و مجازی است. حالا در حین بحث اگر صحبت بکنیم که آیا اسناد به چه صورت است آن اشکالی ندارد.
بحث بعدی که واقع میشود این است که مراد از مشتق چیست؟ اینکه معمولاً لغوی یا عقلی است را صاحب کفایه مطرح نکردند. آیا مشتق نحوی محل بحث است یا مشتق اصولی؟ مشتق نحوی یعنی آن لفظی که از لفظ دیگر با توافق در حروف گرفته شده باشد. میدانید که بین بصریون و کوفیون اختلاف است که بصریون معتقد هستند که اصل در مشتقات مصدر است و کوفیون قائلند که اصل در مشتقات فعل است. بعضی ها گفتند که نه فعل و نه مصدر است بلکه همان حروف است، مثلاً در ضرب نه ضرب مصدر است نه ضَرَبَ مصدر است بلکه «ض.ر.ب» اصل در اشتقاق است، به اصطلاح حروفی که در همه شکلها سریان دارد.
حالا اینجا من یک بحثی را آوردم که هر سه مشکل دارد؛ یعنی چه شما اصل اشتقاق را مصدر بگیری، چه فعل بگیری و چه حروف بگیری هر سه اشکالاتی دارند بهخاطر اینکه مصدر با آن هیئت خاصه خودش سریان ندارد یعنی آن چیزی که مبدأ فعل است یا بهشرط استناد به فاعل. فعل ضارب چه بوده؟ ضرب است. این هیئت و حالت در خود ضرب نیست و ضرب را در خود ضرب نداریم و این برای خودش یک هیئت خاصه ای است. اگر ضرب را به هیئت کوفیان بخواهیم بگوییم اصل اشتقاق است، این ضرب در شکلهای مختلف نمیرود، آنچه که شما در ضارب دارید که ضرب در ضاربان نیست که بگویید این را از آن گرفتید، مگر اینکه بگویید از حروفش گرفتید و حروفش را اگر گرفته باشید، اشکالش این است که آن انسان اولیه این حروف اول را گذاشته باشد و بعد بقیه را از آن اشتقاق کرده باشد که محل تأمل است.
آن آدم اولی که حرف زده باشد و تکلم کرده باشد این اصل است. اولاً مشکل تاریخی دارد و ما باید تاریخ را ببینیم که کدام را اول قرار داد، و ثانیاً مشکل این است که انسان اولیه به این رسیده باشد که حروف سریان دار همه شقوق را گرفته باشد، این خودش یک بحثی است که انشاءالله شما هم مطالعه و بررسی بکنید، بد نیست که گاهی بعد از چند سال به ادبیات و نحو برگردید.
اصل اشتقاق مصدر یا فعل یا حروف سریان دار است که همهشان یک اشکالاتی برای شان هست ولی شما بالاخره باید یک چیزی را بدانید که سالمترین اش همان حروفی است که در همگی سریان دارد.
انتهای پیام/
برچسبها: آیت الله سیستانی, درس خارج اصول, محسن جلالی, مدرسه ملاعبدالله, مشتق
مطالب مرتبط