ندای اصفهان- گزینش و ارائه: جواد جلوانی
(دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات)
کتاب «ارتباطات بینالمللی؛ تداوم و تغییر» از معروفترین کتابهای مرجع در مطالعه ارتباطات بین الملل است که معمولا در کنار مقالات دیگر به دانشجویان دوره دکتری معرفی میشود.
این کتاب به قلم پروفسور دایا کیشان توسو و ترجمه علی مهرطلب [با مقدمه حجت الاسلام دکتر سعیدرضا عاملی]، توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، در سال 1393 به بازار نشر عرضه شده است.
ویراست سوم این کتاب در هفت فصل به سیر تاریخی ارتباطات بینالمللی، رویکردهای تئوریزهشدن ارتباطات بینالمللی، ایجاد زیرساخت ارتباطات جهانی، بازار جهانی رسانه، فرهنگهای جهانی و محلی در رسانهها، ضدجریان رسانههای جهانی و ارتباطات بینالمللی در عصر اینترنت میپردازد.
برای استفاده راحت تر می توانید فایل PDF این خلاصه نگاری را از اینجا دانلود کنید (57 صفحه).
از آنجا که حجم اصلی کتاب 606 صفحه است لذا آن را در کمتر از 10 درصد خلاصهبرداری کرده ایم تا مشکل حقوقی نداشته باشد، اما از نظر بنده در این خلاصه اکثر مطالب مفید و کاربردی مورد نیاز درج شده است. با تشکر از استاد ارجمند دکتر سید مجید امامی مدرس درس جهان و ارتباطات.

پروفسور «دایا کیشان توسو»، هندی الاصل، متفکر شرقی و استاد دانشگاه وستمینستر انگلستان است و در مقدمه کتاب از پروفسور حمید مولانا به عنوان یکی از متفکرین این رشته به بزرگی یاد میکند. توسو در این کتاب نشان میدهد که حوادث تاریخی ایران ازجمله کودتای 28 مرداد سال 1332و انقلاب اسلامی سال 57 را به خوبی میشناسد.

Professor Daya Kyshan Thussu
***
خلاصه کتاب «ارتباطات بینالمللی؛ تداوم و تغییر»
International Communication: Continuity and Change
[0- مقدمه مترجم و مقدمه نویسنده]
نویسنده با اشاره به اینکه در جهان معاصر کنونی، ارتباطات بینالمللی موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی را شامل میشود، بر ابعاد سیاسی و اقتصادی ارتباطات بینالملل و رابطة آنها با فرایندهای فرهنگی و فناوری تأکید میکند.
مؤلف همچنین با اشاره به جهانی شدن زمینههای اقتصادی، سیاسی و فناوری که ارتباطات و رسانهها در آن فعالیت میکنند، ارائه دیدگاهی منتقدانه از تغییرات وسیع عمیق در ارتباطات و رسانههای بینالمللی در هزاره جدید را هدف این کتاب بیان میکند و پویایی موجود بین تداوم و تغییر عوامل اصلی ارتباطات بینالمللی و فناوریهای انتقال پیام را موضوع اصلی آن برمیشمرد.
کتاب «ارتباطات بینالمللی» ضمن بیان تأثیرات اقتصادی و سیاسی برتری قدرتهای بزرگ بر کشورهای جنوب، چگونگی تأثیر متقابل رسانههای ارتباط جمعی بر ذهن، فرهنگسازی رسانهای و هویتهای فرهنگی در چارچوب امپریالیسم فرهنگی و رسانهای را نیز بررسی میکند.
فصل 1- سیر تاریخی ارتباطات بین المللی
ارتباطات در تمدن ها و امپراتوری های باستان- اختراع دستگاه چاپ- رشد تجارت بین المللی- پست- تلگراف- گسترش کابل های زیر دریایی تلگراف- گسترش خطوط زمینی تلگراف و استفاده دولت های استعمارگر- سیر تاریخی خبرگزاری ها و فروش اطلاعات- ظهور رسانه های جمعی- رادیو و ارتباطات بین الملل- نبرد امواج هوایی در جنگ سر- تبلیغات و سخن پراکنی- ارتباطات بین المللی و توسعه.
ص 101: کمیسیون مک براید
در جریان جنگ سرد تقاضای نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات از سوی کشورهای عدم تعهد و کشورهای جنوب در اعتراض به نابرابری فاحش و جریان یکسویه اطلاعات از «مرکز» به «پیرامون» افزایش یافت. کمیسیون بین المللی بررسی مسائل ارتباطات به ریاست «شون مک براید» توسط یونسکو درباره موضوع مهم ایجاد نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات تشکیل و مشغول به کار شد. کمیسیون دو سال پس از شروع به کار، صدها مقاله تهیه کرد تا اینکه در سال 1980 گزارش اولیه نهایی خود را آماده کرد. نتایج و دستاوردهای این گزارش موجب خشم و خروج آمریکا از یونسکو شد.
[پاورقی. کشورهای آسیا، آفریقا و امریکای لاتین، کشورهای «غیرصنعتی» و «درحالتوسعه» یا «توسعهنیافته» بودند. واژه جنوب در دهه ۱۹۸۰ پساز گزارش «کمیسیون براندت» که جنوب را تشریح کرد، به وجود آمد: در لغت کلی، شمال و جنوب یا غنی و فقیر، توسعهیافته و توسعهنیافته مترادفند (گزارش کمیسیون براندت، ۳۱: 1۹۸۱). این تقسیمات توسط کمیسیون جنوب تغییر یافت، کشورهای شمال توانایی کنترل سرنوشت خود را دارند و کشورهای جنوب در برابر عوامل خارجی بسیار آسیبپذیر و در حفظ استقلال خود ناتوان هستند (کمیسیون جنوب، ۱: 1990).]
فصل 2- رویکردهای تئوریزه شدن ارتباطات بین المللی
ص 115: نظریهها تاریخچه خود را دارند و منعکس کننده نگرانیهای دوره ای هستند که در آن گسترش یافته اند. این فصل به بررسی بعضی از این نظریهها میپردازد که راههای نزدیک شدن به موضوعات ارتباطات بین المللی را ارائه میدهد و توضیحات آن برای درک این فرآیند مهم است.
…یکی از اولین تعاریف ارتباطات توسط فیلسوف فرانسوی «هانری کلود سنت سیمون» توسعه یافت که وی سیستم ارتباطات که شامل راههای ارتباطی (جادهها، کانالها و راه آهن)، سیستم پولی (بانکها) و گردش پول -که برای جامعه صنعتی حیاتی است را- با سیستم گردش خون برای قلب انسان تشریح میکند (ماتلار و ماتلار، 1998).
استعاره موجود زنده را اولین بار هربرت اسپنسر، فیلسوف انگلیسی (1903-1820) به کار برد، او استدلال میکند که جامعه صنعتی تجسم «جامعه زیستی» است که در آن کارکردها تخصصیتر و به هم وابستهتر میشوند. ارتباطات مولفه اساسی در یک سیستم توزیع و کنترل محسوب میشود. شبکه جادهها، کانالها و راه آهن مانند یک سیستم گردش خون توزیع مواد غذایی را فراهم میآورد، درعین حال کانالهای اطلاعاتی (مطبوعات، تلگراف و خدمات پستی) مانند یک سیستم عصبی عمل میکند و برای این مرکز اعمال نفوذش بر دورترین بخشهای سیستم را فراهم میآورد. پیامها مانند واکنش عصبی است که از ساکنان یک شهر به دیگری انتقال مییابد (ماتلار و ماتلار، 1998:9).
نتیجه: استعاره موجود زنده برای ارتباطات ما را به معنای جدیدی برای ارتباطات میرساند.
ص 118: جریان آزاد اطلاعات:
مفهوم «جریان آزاد اطلاعات» انعکاس غربی و به ویژه آمریکایی، انزجار از نظارت دولتی و سانسور رسانهها و استفاده از آن برای تبلیغ توسط مخالفان کمونیست است. اساسا دکترین جریان آزاد، بخشی از گفتمان بازار آزاد است که مدافع حقوق صاحبان رسانهها است تا بتوانند هرکجا و هرچه را بخواهند، بفروشند. از آنجا که بیشتر منابع رسانه ای جهان و سرمایه رسانهها در اختیار کشورهای غربی است، لذا دولتها و جوامع تجاری ملی آنها بیشترین سود را میبرند.
ص 119: نظریه نوسازی
در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم دیدگاهی که در آن ارتباطات بین المللی کلید فرآیند اصلاح نوسازی و توسعه جهان سوم بود، مکمل نظریه جریان آزاد به شمار میرفت. نظریه نوسازی از توجه به ارتباطات جمعی بین المللی برای انتشار پیامهای توسعه ای و انتقال الگوهای اقتصادی و سیاسی غرب به کشورهای تازه استقلال یافته جنوب نشأت میگیرد. پژوهش ارتباطات درباره آنچه که به عنوان «نوسازی» یا «نظریه توسعه» شناخته میشود بر این باور است که وسایل ارتباط جمعی به گذر جوامع سنتی (به مدرن) کمک خواهد کرد. این نظریه از سوی سازمانهای بین المللی مانند یونسکو و کشورهای در حال توسعه حمایت میشد.
ص 125: یکی از نقطه ضعفهای عمده اولین نظریه پردازان نوسازی این است که به گمان شان سبک زندگی سنتی و مدرن با هم در تضادند و نظر تحقیرآمیزی نسب به فرهنگ «بومی بی مایه» داشتند و آنها را به این باور سوق داد که تغییر از سنت به مدرنیته غیر قابل اجتناب و مطلوب است. قدرت فرهنگی و مدهبی حاکم در مناطق اسلامی و حس هویت اسلامگرایی به عنوان داستان های پرشوری تلقی می شد که در نمادهای گذشته ای باشکوه ریشه داشتند. نخبگان این مناطق اسلامی باید بین مکه و جهان مدرن (ماشینی شدن) یکی را انتخاب کنند…
طرفداران نوسازی مانند لرنر در درک اینکه قرار دادن مدرنیته در مقابل سنت اجتناب ناپذیر نیست، ناتوان بودند. با وجود تمام تلاشهای غرب در رسانههای مدرن، سنتهای اسلامی به طور مشخص در جهان اسلام رو به گسترش است، درواقع در بخشهایی از خاورمیانه قویتر شده است.
ص 126: اغلب تحقیقات ارتباطات در آمریکای لاتین، از طرف دولت آمریکا انجام میشد که از نظریه نوسازی طرفداری میکرد. اما از آنجا که نسبت به دیگر نقاط جهان در حال توسعه، شکاف بین فقیر و غنی در حال افزایش بود، منتقدان درباره اعتبار پروژههای توسعه ای شروع به سوال کردند و انتقادات درباره رابطه بین قدرت و دانش و نقش ایدئولوژیک ساختارهای سازمانی و نهادهای بین المللی که مورد بی توجهی قرار گرفته بود، افزایش یافت. این منجر به انتقاد از نوسازی آمریکای لاتین شد که مهمترین آنها «آموزش ستمدیدگان» پائولو فریره در برزیل بود که تاثیر عمده ای بر گفتمان توسعه بین المللی داشت.
ص 129: نظریه وابستگی
نظریه وابستگی در آمریکای لاتین بعد از 1960 تا 1970 بوجود آمد، تا اندازه ای به دلیل پیامد اوضاع اجتماعی و سیاسی این قاره و افزایش حمایت آمریکا از دولتهای مستبد راستگرا بود و تا حدی تحت تاثیر دیدگاه واقع گرایانهای بود که در میان نخبگان تحصیلکرده بوجود آمد که معنقد بودند رویکرد توسعهگرانه ارتباطات بین المللی شکست خورده است.
اساس نظریه وابستگی دیدگاه شرکتهای فراملیتی بود که بیشتر در کشورهای شمال (پیشرفته) مستقرند و با حمایت دولتهای تابعه خود با اهرم تجارت جهانی بر بازار، منابع، محصولات و نیروی کار کشورهای درحال توسعه سلطه مییابند. توسعه این کشورها راهی برای تداوم سلطه ملتهای توسعه یافته و حفظ ملتهای پیرامون در وضعیت وابستگی بود، به عبارتی ایجاد بستر مناسب «توسعه وابستگی» بود. در افراطیترین شکل آن خروجی چنین رابطه ای «توسعه توسعه نیافتگی» است. (گوندر فرانک، 1969)
این رابطه نواستعماری که در آن شرکتهای فراملیتی هم مبادله (تجاری) و هم ساختار بازارهای جهانی را کنترل میکند، نابرابری کشورهای جنوب به صورت گسترده و عمیقی افزایش مییابد و در عین حال کنترل این شرکتها بر منابع طبیعی و انسانی جهان همچنان افزایش مییابد (باران، 1957؛ ماتلار، 1979).
ص 130: نظریه امپریالیسم فرهنگی
ایده امپریالیسم فرهنگی بیشتر با کار «هربرت شیلر» در دانشگاه کالیفرنیا (92-1969) شکل گرفت. وی با همکاری با نئومارکسیستهای سنتی انتقادی، ساختارهای قدرت جهانی در صنایع ارتباطات بین المللی و رابطه بین تجارت جهانی و سلطه آمریکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
اساس بحث شیلر نشان میدهد چگونه منافع تجاری شرکتهای عظیم فراملیتی آمریکایی با منافع سیاسی و نظامی غرب (به ویژه آمریکا) ارتباط دارد و تحت عنوان استقلال فرهنگی کشورهای جنوب و ایجاد وابستگی سخت افزاری و نرم افزاری ارتباطات و رسانههای کشورهای درحال توسعه دنبال میشود. شیلر امپریالیسم فرهنگی را چنین تعریف میکند:
«مجموعه فرآیندهایی که در آن جامعه ای به درون نظام مدرن جهانی کشانده میشود و نشان میدهد که چگونه قشر مسلط آن جامعه مجذوب میگردد، اقناع و حتی تحت فشار و اجبار واقع میشوند و حتی بدان ها رشوه داده می شود تا نهادهای اجتماعی را در جهت تطبیق یا ارتقای ارزش ها و ساختارهای کانون نظام مسلط شکل دهند.» (شیلر، 1976:9)
ص 133: آثار مهم دیگری که به «نظریه امپرالیسم فرهنگی» مشهور شد جنبه های گوناگون فرهنگ آمریکایی و سلطه رسانه ای آن مانند را بطه هالیوود با بازار فیلم اروپا (کوبک، 1972)، صادرات تلویزیونی ایالات متحده و تاثیر آن بر آمریکای لاتین (ولز، 1972)، سهم کارتون های دیزنی در ترویج ارزش های سرمایه داری (دروفمان و ماتلار، 1975) و نقش صنعت تبلیغات به عنوان یک ابزار ایدئولوژیکی (اوین، 1979؛ ماتلار، 1991) را تشریح میکرد.
ص 134: منتقدان نظریه امپریالیسم فرهنگی استدلال میکنند که این نظریه مسئله محتوا و قالب رسانه و همچنین نقش مخاطب را نادیده گرفته است… محتوای رسانهها میتوانند چندوجهی و تابع درک مخاطبانی باشد که نه تنها مصرف کنندگان منفعلی نیستند بلکه مشارکت کنندگان فعالی در فرآیند گفتگو هستند (فیسک، 1987). نظریه امپریالیسم فرهنگی به الگوی تزریقی پیام باور دارد و شرایط فرهنگی جهان سوم را در نظر نمی گیرد (سربرنئی محمدی، 1991، 1997).
ص 135: باوجود برخی انتقادات (تامیلسون، 1991؛ تامپسون 1995)، نظریه امپرالیسم فرهنگی در تحقیقات ارتباطات بین المللی در دههای 1970 و 1980 بسیار تاثیرگذار بود. این مهم به خصوص در رهبری بحثهای نظم نوین جهانی ارتباطات و اطلاعات در یونسکو و مجامع بین المللی دیگر در دهه 1970 نقش داشت…
مدافعان این نظریه، بحثهایی که در دهه 1990 در انتقاد از امپریالیسم فرهنگی آغاز شده بود را حتی فاقد ابتداییترین دوراندیشی معرفت شناختی میدانستند و گاهی اوقات آنها را به ریاکاری روشنفکرانه نسبت میدادند با این استدلال که انتقادهای این تئوری اغلب مفاهیم را خارج از چارچوب واقعی اتخاذ میکردند و مفاهیم آن را از وضعیتهای تاریخی هماهنگی استخراج میکردند که در ایجاد این تئوری دخیل بود: یعنی چالشهای سیاسی و تعهدات دهههای 1960 و 1970 (ماتلار و ماتلار، 1998: 8-137).
ص 136: امپریالیسم ساختاری
یکی از محدودیتهای رویکرد امپریالیسم فرهنگی و رسانه ای این است که به طور کامل نقش نخبگان ملی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه را به حساب نمیآورد. درعوض گالتونگ نظریه «امپریالیسم ساختاری» را مطرح میکند.
گالتونگ جهان را به کشورهای توسعه یافته «مرکز» و کشورهای توسعه نیافته «پیرامون» تقسیم میکند. هر مرکز-پیرامون دارای یک هسته -مناطق خیلی پیشرفته- و یک منطقه پیرامونی کمتر توسعه یافته است. او امپریالیسم ساختاری را نوعی رابطه خیلی پیچیده معرفی می کند. از نظر گالتونگ یک هماهنگی علایق بین هسته ملل مرکز و مرکز ملل پیرامون وجود دارد و این هماهنگی منافع در ملل پیرامون نسبت به ملل مرکز کمتر است و نوعی ناهماهنگی منافع بین پیرامون ملل مرکز و پیرامون ملل پیرامون وجود دارد (گالتونگ، 1971:83).
به عبارت دیگر در کشورهای جنوبی اغلب سلطه نخبگان وجود دارد که معمولا منافع آنها با منافع نخبگان کشورهای توسعه یافته همخوانی دارد. این هسته نه تنها باعث میشود کشور مرکز جای پای محکمی را برای سلطه اقتصادی و سیاسی در کشورهای پیرامون پیدا کند بلکه میتواند سلطه اش را بر داراییهای داخلی خود نیز حفظ کند. در چارچوب ارزشها و نگرشهای قشر روشنفکر و نخبه در کشورهای پیرامون بیش از آنکه با میهنشان نزدیک شوند با نخبگان کشورهای توسعه یافته هم صدا میشوند.
ص 138: شباهت قابل توجهی در نظریه امپریالیسم ساختاری گالتونگ و تعریف شیلر از امپریالیسم فرهنگی وجود دارد. هر دو نظریه اصرار دارند که ساختار سلطه سیاسی و اقتصادی اعمال شده توسط مرکز بر پیرامون جنبههای خاصی از نظام ارزشی کشورهای مرکز را در کشورهای پیرامون بازتولید میکند.
ص 139: درحالی که جهانی سازی فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات و جهان به هم گره خورده و همچنین تاکید بر اختلاط فرهنگی به جای امپریالیسم فرهنگی تئوری وابستگی را به نظریه ای کم رونق تبدیل کرده است، اما نابرابریهای ساختاری در ارتباطات بین المللی همچنان ادامه دارد.
یکی دیگر از دغدغههای دانشمندانی که با رویکرد «اقتصاد سیاسی» کار کرده اند تحلیل ارتباط نزدیک بین رسانهها و سیاست خارجی بوده است. نقش وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزار تبلیغاتی برای قدرت شرکتهای بزرگ و دولت، همواره پرسشهای اساسی را در میان دانش پژوهان انتقادی به وجود آورده است (هرمان و چامسکی، 1994/1998).
ادوارد هرمان اقتصاددان ایالات متحده و زبان شناس مشهور نوآم چامسکی، در مدل تبلیغاتی خود با کمک طیف وسیعی از مطالعات موردی در نظام رسانه ای آمریکا، به بررسی چگونگی عبور جریان اصلی خبری از فیلترهای متعدد اندازه، مالکیت، سود، منابع دولتی اطلاعات و درنهایت ایدئولوژی غالب و چگونگی عملکرد آنها میپردازند. بنا به گفته هرمان و چامسکی این عناصر با یکدیگر تعامل دارند و یکدیگر را تقویت میکنند و فرضیاتی را ترتیب میدهند تا برای گفتمان، تفسیر و تعریف آنچه «ارزشهای خبری» مینامند، به کار گرفته شوند (1994:2).
ص 141: هژمونی
هرمان و چامسکی با بحث در مورد اینکه الگوی تبلیغی موفق است زیرا که هیچ اجبار آشکار قابل توجهی از دولت بر آن وجود ندارد تا حدودی دنباله رو تحلیلهای اروپایی از نقش ایدئولوژی و قدرت دولت در یک جامعه سرمایه داری بودند که توسط مارکسیست فرانسوی «لوئی آلتوسر» بیان شده بود. آلتوسر رسانهها را «ابزارهای ایدئولوژیکی دولتها» میدانست.
یکی دیگر از کسانی که بر نظریهپردازان انتقادی و همچنین منتقدان فرهنگی در حوزه مطالعه ایدئولوژی تاثیر زیادی داشته است نوشتههای مارکسیست ایتالیایی «آنتونیو گرامشی» است (1937-1891) که در زندان رژیم فاشیست از دنیا رفت.
مفهوم هژمونی گرامشی ریشه در ایده گروه حاکم اجتماعی دارد که ظرفیت هدایت فکری و اخلاقی بخشی عمده ای از جامعه را دارد و در راستای تحقق اهداف خود میتواند نظام جدیدی از انسجام اجتماعی را ایجاد کند. گرامشی معتقد است دیگر قدرت نظامی به عنوان بهترین گزینهی در قدرت ماندن طبقه حاکم نیست بلکه ایجاد تفاهم به وسیله کنترل ایدئولوژیک تولید و توزیع فرهنگی موثرترین روش کسب قدرت است.
بر طبق نظر گرامشی چنین سیستمی وقتی بوجود میآید که طبقه حاکم اجتماعی با کنترل نهادهایی مانند مدارس، نهادهای مذهبی و وسایل ارتباط جمعی بر هر دو طبقه «زیردست» و «هم رده» از بعد اخلاقی و فکری اعمال نفوذ میکند. دولت اقتدار اجتماعی و فکری را با «تفاهم سازماندهی شده» اعمال میکند. این تفاهم سازماندهی شده و کسانی نیز آموزش میبینند تا این توافقات را ایجاد کنند تا بدین وسیله حق حاکمیت طبقه حاکم به ندرت به چالش کشیده شود (گرامشی، 1971).
ص 144: نظریه انتقادی
از میان تحقیقاتی که نظریه پردازان مکتب فرانکفورت انجام دادند مفهوم صنایع فرهنگی -نخستین بار توسط آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری مطرح شد- توجه گسترده ای را در سطح بین المللی به خود جلب کرد.
آنها با تجزیه و تحلیل تولیدات صنعتی کالاهای فرهنگی ازقبیل فیلمها، برنامههای رادیویی، موسیقی و مجلات و غیره به عنوان یک جنبش جهانی فرآیند تولید فرهنگ را به عنوان یک کالا در جوامع سرمایهداری تعریف کردند (آدورنو، 1991).
هورکهایمر و آدورنو بر این باور بودند که مانیفست تولیدات فرهنگی، تجلی همان شیوههای مدیریت، عقلانیت تکنولوژیکی و طرحهای سازمانی هستند که در تولید انبوه کالاهای صنعتی مانند خودرو بروز میکند. آنها استدلال میکنند که این روش خط مونتاژ میتواند در روشهای مصنوعی و برنامهریزی شده برای تولید محصولات شان مشاهده شود. (نه تنها استدیوی تولید فیلم، بلکه کم و بیش تألیف کتابهای بیوگرافی بی محتوا، رمانهای شبه مستند و آهنگهای روز را نیز میتوان شبه کارخانه دانست). این قبیل محصولات صنعتی منجر به استانداردسازی (سری سازی) میشوند و درنتیجه، نوعی فرهنگ توده ای به وجود میآید. (هورکهایمر و آدورنو، 1979: 163).
ص 158: گفتمانهای جهانی شدن
در لیبرالیستترین تفسیر، جهانی شدن به عنوان پرورش یکپارچگی اقتصادی بین المللی دیده میشود و به عنوان مکانیسمی در جهت ارتقای نظام لیبرال سرمایهداری جهانی است. ازنظر کسانی که سرمایه داری را به عنوان پایان تاریخ میدانند (فوکویاما، 1992)، جهانی شدن به دلیل تاثیری که بر رشد بازارهای جهانی و لیبرال دموکراسی دارد مورد استقبال قرار گرفته است…
ص 159: مارکسیستها و نظریهپردازان نظام جهانی هر دو بر اهمیت گسترش سلطه جهانی یک اقتصاد بازار سرمایه داری که در حال نفوذ در سراسر جهان است تاکید میکنند و «پان سرمایه داری» مانند یک مفسر چگونگی پدیده را شرح میدهد. (تهرانیان، 1999)
ص 161: برخی منتقدان، جهانی شدن را نسخه جدیدی از امپریالیسم فرهنگی غرب میدانند که چند بازیگر اصلی با تمرکز بر قدرت سخت افزاری و نیروی نرم افزار ارتباطات بین المللی میخواهند یک نظم بین المللی باز در عرصه جهانی ایجاد کنند (لاتوچ، 1996؛ امین، 1997؛ هرمان و مک چسنی، 1997). یک نگرانی در آنچه «جرج ریتزر» جامعه شناس آمریکایی آن را «مکدونالدی شدن» جامعه نامیده، توسط محققان بیان شده است. ریتزر اصطلاح «آمریکایی شدن» را به جهانی شدن ترجیح میدهد.
به رغم اذعان به تفوق رسانهها و محصولات فرهنگی غربی در ارتباطات بین المللی، صاحبنظران فراساختارگرا استدلال میکنند که یک جریان مخالف از پیرامون به سمت مرکز و بین بازارهای جغرافیایی-فرهنگی به ویژه در حوزه تلویزیون و فیلم وجود دارد (سینکلر و دیگران، 1996؛ توسو، 2006).
ص 162: صاحب نظران استدلال میکنند که نیروهای تجزیه کننده-انسجام بخش به یک میزان از قدرت برخوردارند و همه جوامع را تحت تاثیر قرار میدهند. «تامیل سون» اظهار میدارد اثرات جهانی شدن همه دولت-ملتها ازجمله آنهایی که به لحاظ اقتصادی قدرتمند هستند مانند قدرتهای امپریالیستی دوران گذشته را تضعیف میکند. سایرین ازجمله مردم شناس مکزیکی «نستورگارسیا کانکلینی»(1995) پیشامدهای محتمل به واسطه مهاجرت و مدرنیته در جهت گسترش قلمرو فرهنگی فراتر از دولت- ملتهای مورد توجه قرار میدهد. عبارت «قلمرو زدایی» و جابجایی فرهنگهای جهان سوم در کلان شهرها به عنوان یک تجربه ارزشمند از دریافت فرهنگهای مهاجر درنظر گرفته میشود.
رشد آشکار رسانههای جایگزین و قابلیتهای اینترنت به عنوان یک روند شکست جریان یکسویه اطلاعات دیده میشود. رابرتسون مفهوم «محلی سازی جهانی» که در اصول بازاریابی برای بیان تولید جهانی محلی و محلی کردن جهانی ریشه دارد را میپذیرد، درحالی که «ندروین پیترز» (1995) توضیح میدهد که چگونه سلطه بازتولید نمیشود بلکه در فرآیند اختلاط، تغییر شکل میدهد.
فصل 3- ایجاد زیرساخت ارتباطات جهانی
ص 171: خصوصی سازی ارتباطات راه دور
در بیشتر قرن بیستم دولت تأمین کننده اصلی زیرساختها و تجهیزات ارتباطات راه دور ملی و تنظیم کننده ترافیک بین المللی بود. در دهه 1990، انحصارات دولتی پست، تلگراف و مخابرات به شبکههای خصوصی ارتباطات راه دور و اغلب به بخش شرکتهای بین المللی واگذار شدند. این تغییر که از برخی کشورهای غربی آغاز شده، امروز در سطح جهانی گسترش یافته و اکثر بخشهای ارتباطات دور (پی تی تی) خصوصی شده و حوزههایی مانند خدمات اینترنتی در این زمینه پیشتاز بوده اند: تا سال 2005 تنها 9 درصد ارتباطات دور جهان، دولتی بود (اتحادیه جهانی ارتباطات دور، 2005).
نتیجه: کتاب مطالعه موردی گسترده از شرکتهای غول پیکر خصوصی که جریان ارتباطات بین المللی را در دست گرفته اند انجام داده و نتیجه میگیرد «تجارت اطلاعات» در عصر حاضر جایگزین جریان فرامرزی اطلاعات شده است.
ص 215: آمار جالب از رسانههای رابرت مرداک سرمایهدار مهم استرالیایی تبار مالک امپراطوری نیوزکورپوریشن با زمینههای فعالیت رسانه ای گسترده (مرداکی شدن رسانهها).
نیوزکورپوریشن با دیجیتالی کردن محتوا که شاید به عنوان «مهمترین رویداد تجاری بعد از اختراع تلفن» باشد، قادر به تولید بیشتر کانالهای تلویزیونی خاص بوده و خروجی رسانههای تعاملی زیادی را توسعه داده است. گزارش سالانه نیوزکورپوریشن در سال 2005 با عنوان «چشمان دنیا به ماست».
ص 225: جهانی شدن ارتباطات راه دور
آزادسازی و مقررات زدایی اطلاعات به طور بی سابقه ای به افزایش میران ادغامها و تقویت یکپارچگی صنایع اطلاعات و ارتباطات منجر شد.
ص 231: چه کسانی از آزادسازی و خصوصیسازی نفع میبرند؟
شرکتهای فراملی (چندملیتی؟) که بر تجارت جهانی تسلط یافته اند، بزرگترین بهرهبرداران جریانهای آزادسازی، مقررات زدایی، خصوصی سازی و جریان پیمانهای تجارت جهانی بوده اند…
قدرت اقتصادی شرکت های فراملی تا آنجا است که فروش سالانه برترین آنها از تولید ناخالص داخلی تعداد زیادی از کشورها فراتر میرود (ارائه آمار).
انقلاب فناوری اطلاعات همچنین صنعت خدمات جهانی «برون سپاری» را به وجود آورده است که در آن کشورهای در حال توسعه مانند «هند» گوی سبقت را از دیگران ربوده اند.
ص 234: باوجود این، جهانی سازی بازارمحور دارای نقطه ضعفهایی نیز هست (استیگلیتز، 2002؛ باردهان و دیگران، 2006). یکی از تأثیرات رو به افزایش تغییر رویه دولتی به خصوصی، افزایش فقر در میان فقیرترین جوامع دنیا است؛ جوامعی که «اصلاحات» نئولیبرالی به طور پیاپی در آنها اعمال میشود.
ص 235: براساس گزارش توسعه انسانی برنامه توسعه سازمان ملل در سال 2003، علیرغم بازارگرمی های تبلیغاتی درباره درآمد و اشتغال زایی تولیدی بازارها، در دهه 1990 درواقع کل میانگین درآمد برای هر نفر در 54 کشور کاهش یافت (برنامه توسعه سازمان ملل، 2003). راه حل های بازاری و کاهش سهم بخش عمومی، تٍیر مخربی بر اشتغال، مخصوصا در جنوب گذاشت.
فصل 4- بازار جهانی رسانه
ص 237: همگرایی وسایل ارتباطی
قبل از جهانی شدن، بیشتر شرکت های رسانه ای حوزه کاری مشخصی داشتند: برای مثال، «دیزنی» اساسا به فیلمهای کارتونی و اجرای پارکهای تخصصی تفریحی میپرداخت؛ «تایم» بیشتر به عنوان یک تاجر انتشاراتی شناخته میشد؛ «ویاکام» یک اتحادیه تلویزیونی و تجهیزات کابلی بود و گروه «نیوزکورپوریشن» مالک مجموعه ای از رسانهها در استرالیا بود. خصوصی سازیِ پخش در سراسر دنیا که با به کارگیری روشهای نوین انتقال پیام رسانهها و وسایل ارتباطی یعنی ماهواره، کابل و اینترنت همراه بود، تفاوتهای بین این صنایع را تا حد چشمگیری از بین برد (مک فیل، 2006).
با خصوصی سازی و کاهش شدید محدودیتهای مالکیتی بین رسانه ای به ویژه در ایالات متحده و بریتانیا، شرکتهای رسانه ای بر گسترش و توسعه سرمایههای موجود خود تمرکز کردند و در طول دو دهه اخیر موج عظیمی از ادغامها و تملکهای رسانه ای صورت گرفته است.
ص 243: جدول 4-1: معرفی غولهای رسانه ای دنیا و همگرایی (ادغام) 6 بازیگر مهم رسانه ای.
ص 257: دیگر نقش آفرینان برتر
…بیشتر فیلمهای جهانی، تولیدات تلویزیونی و پخش آنها در دستان تعداد کمی از استدیوهای هالیوود است. پارامونت پیکچرز (بخشی از ویاکام)؛ استدیوهای یونیورسال (بخشی از انبیسی-یونیورسال)؛ برادران وارنر (بخشی از تایم وارنر)؛ دیزنی؛ فاکس قرن بیستم (بخشی از نیوزکوپوریشن)؛ و امجیام است.
(رفرنس به کتاب «انحصار نوین رسانه ای» از روزنامه نگار قدیمی «بن باگدکیان»)
ص 259: محققان زیادی از احتمال تمرکز شدید قدرت رسانه ای در دستان تعداد معدودی از شرکت های بزرگ ابزار نگرانی کرده اند، آنها ادعا می کنند که این چند کجتمع تولید رسانه ای عمدتا آمریکایی هستند و ممکن است در تولید و پخش اطلاعات و برنامه های سرگرمی مانند یک کارتل [تبانی صنایع مشابه] عمل کنند (هرمن و مک چسنی، 1997؛ باگدکیان، 2004/1983؛ مک چسنی، 2004/1999).
ص 263: جدول 4-2: معرفی پنج شرکت سرگرمی آفرین برتر جهان: تایم وارنر، والت دیزنی، ویاکام، برتلزمن، نیوزکورپوریشن. (منبع: فورچون، 25 جولای 2005)
از این اسامی فقط برتلزمن غیرآمریکایی (آلمانی) است ولی در تجارت آمریکا نقش قابل توجهی داشته و با آن پیوندهای مشترکی دارد.
ص 267: جدول 4-5: فرمانروایان صفحههای کوچک نمایشی (تلویزیون پخش بین المللی)
(منبع بر اساس اطلاعات گرفته شده از وبسایت شرکتها: تایم وارنر، ویاکام، والت دیزنی، نیوزکورپوریشن)
ص 268: جدول 4-6: پنج شبکه برتر تلویزیونی جهان: امتیوی نتورکز، سیانان اینترنشنال، بیبیسی ورلد، دیسکاوری کانال، استار. (منبع: کمپین، 2005، شماره 22)
– «شبکه دیسکاوری» که در آمریکا پایه گذاری شده، در ساختن برنامههایی مبتنی بر واقعیت درباره تاریخ، علم و فناوری، هنر، تاریخ طبیعی و سبک زندگی، نقش مهمی دارد (فورسیچ، 2003). این شبکه کار خود را از سال 1985 به صورت محدود آغاز کرد و تا امروز در سطح بزرگترین تولیدکننده مستند در دنیا گسترش زیادی یافته است… [آمار حضور و تعداد مخاطب در سراسر دنیا].
ص 269: دیگر گردانندگان عمده جهانی این برنامهها نیز آمریکایی هستند. در سال 2006 تلویزیون «نشنال جئوگرافیک» که اولین تجربه اش در بریتانیا بود، برنامههای خود را در 151 کشور دنیا با جذب 230 میلیون خانوار به 27 زبان پخش میکرد… عرضه تولیدات رسانه ای دوبله شده و زیرنویسدار به بازار محلی که دارای محتوایی قابل انتقال و عموما غیر سیاسی هستند، یکی از دلایل گسترش بین المللی چنین کانالهایی است.
ص 274: جدول 4-7: درآمدهای هنگفت از پخش تلویزیونی ورزش (خصوصا فوتبال و بازیهای المپیک).
ص 286: انتشار بین المللی کتاب
ص 290: مطبوعات بین المللی
ص 306: خبرگزاریها
خبرگزاریها به طور قابل ملاحظه ای به جهانی شدن و کالایی شدن اطلاعات بین المللی کمک میکنند.
ص 307: جدول 4-17: آمار تولید سه خبرگزاری بزرگ دنیا در روز: آسوشیتدپرس (آمریکا)، رویترز (انگلستان)، فرانس پرس (فرانسه). (آمار برگرفته از وبسایت خبرگزاریها)
از نظر خروجی کلی اخبار، آسوشیتدپرس (شبکه اصلی اخبار جهانی) به تنهایی 20 میلیون کلمه خبر در روز تولید میکند و بزرگترین سازمان جمع آوری خبر است که با خبر، عکس، گرافیک، صوت و تصویر به سازمانهای خبری سراسر دنیا خدمات میدهد.
ص 310: بر اساس گزارش یونسکو، سه خبرگزاری آسوشیتدپرس، رویترز و فرانس پرس، منبع 80 درصد از اطلاعات عمومی جهان هستند و در یک محیط تجاری کار می کنند: اگرچه آسوشیتدپرس یک سازمان غیرانتفاعی است اما هیئت مدیره آن به طور شفاف میگوید که کار این خبرگزاری «تجارت اطلاعات» است. جایگاه بارز خبرگزایهای غربی براساس تولیدات تخصصی آنها است- سرعت و دقت در پوشش رویدادهای بین المللی نشانه اعتبار این خبرگزاریها است- هرچند که اغلب تفسیر رویدادها میتواند برتری تحریریه غرب و به ویژه ایالات متحده را منعکس کند.
ص 310: دیگر خبرگزاریهای مهم:
«یونایتدپرس اینترنشنال» بزرگترین سرویس خبری خصوصی دنیا که تا دهه 1980 به عنوان یکی از چهار غول بزرگ خبری محسوب میشد یکی دیگر از خبرگزاریهای آمریکایی است که نفوذ بین المللی دارد اما این اواخر افت زیادی کرده است. در بیشتر دهه 1990 اکثر سهام یونایتدپرس متعلق به صاحبان رسانه «عربستان سعودی» بود، اما در سال 2000 «نیوزورلد کامیونیکیشن» شرکتی که روزنامههای محافظه کاری مانند «واشنگتن تایمز» را اداره میکرد، مالکیت آن را به عهده گرفت. این موضوع میتواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش اعتبار بین المللی آن باشد.
ص 311: خبرگزاری «شینگهوا» در چین. «تاس» خبرگزاری رسمی روسیه که در سال 1992 به «ایتارتاس» تغییر نام داد. خبرگزاری «کیودو» در ژاپن.
ص 312: سرویسهای خبری مالی
در دنیای بازار آزاد جهانی شده قرن بیست و یکم، انتقال سریع ومنظم اطلاعات مالی دقیق [مانند گزارش شاخصهای بورس] برای سازمانهای خبری اهمیت بسیاری یافته است. نامشخص بودن مرزهای «اخبار اقتصادی» و «اطلاعات اقتصادی» باعث شده است که صفحات خبری اخبار و اطلاعات اقتصادی را کنار هم و حتی در یک صفحه مستقل بیاورند.
ص 318: کانالهای خبری بین المللی
در لیست کانال های خبری، شبکه خبری کابلی سی ان ان در آتلانتا، بدون تردید بزرگترین شبکه خبری جهان است. سی ان ان «تنها شبکه خبری 24 ساعته و جهانی دنیا»، بهترین نماد جهانی شدن خبرگزاری تلویزیونی آمریکا است که دستور کار رسانهها در سراسر دنیا را تحت تاثیر قرار داده و درحقیقت ارتباطات بین المللی را شکل میدهد.
ص 324: برای برخیها «سی ان انی شدن» اخبار تلویزیون، تبدیل به مدلی برای گسترش ارزشهای خبری آمریکایی سراسر دنیا شده است (پاپاسانا سوپولوس، 1999:22).
علیرغم حضور جهانی سیانان، کارمندان چندملیتی آن (معمولا آموزش دیده یا مقیم آمریکا) و ادعاهایش مبنی بر مستقل بودنش از استراتژیهای ملی و منافع اقتصادی آمریکا، تعداد زیادی از غیرآمریکاییها معتقدند که سیانان صدای دولت آمریکا و سازمانهای برتر دولتی این ایالات بوده و همچنان هست.
ص 325: بعد از سیانان، «بیبیسی» دومین و مهمترین ارسال کننده اخبار تلویزیونی در سطح جهان است… . بی بی سی ورلد که در سال 1995 در اروپا راه اندازی شد، ادعا می کند بزرگترین کانال خبری اروپا است که هر ساعت یک بار اخبار و همچنین مسائل روز، مستند، سبک های زندگی و جذابیت های سفر را پخش می کند.
…ص 326: مطالعه موردی رسانههای خبری پیشتاز
اگرچه اسکاینیوز به اندازه سیانان نفوذ ندارد، اما اولین کانال ۲۴ ساعته خبری بود که از زمان راهاندازیاش در سال ۱۹۸۹، در اروپا و بریتانیا روی آنتن میرفت (هورسمن، ۱۹۹۷). در سال 2000، برای ۸۰ میلیون نفر در ۴۰ کشور (ازجمله اسرائیل، آفریقای جنوبی و استرالیا) قابلدسترس بود، اگرچه بیشتر مخاطبانش، اروپایی و اکثراً بریتانیایی بودند. هرچند در آغاز تصمیم داشت فقط یک سرویس خبری در بریتانیا باشد اما از طریق همکاری با سیبیاس، ایبیسی و تلویزیون بلومبرگ پوشش خبری بینالمللیاش را افزایش دادهاست. اسکای همچنین با رویترز که گردآورندهی اخبارش است، متحد است. این شبکه بهعنوان بخشی از نیوزکورپوریشن نیز میتواند استارنیوز آسیا که مقرّ آن در هنگکنگ است و فاکسنیوز ایالات متحدهی آمریکا را مورد استفاده قرار بدهد.
یورونیوز که در سال ۱۹۹۳ راهاندازی شد، بهعنوان کنسرسیوم فرستندگان عمومی اروپا، روزانه ۲۰ ساعت برنامه را از طریق تلویزیون کابلی، ماهوارهای و تلویزیون زمینی دیجیتالی برای بیشاز ۱۵۵ میلیون بیننده در ۱۰۲ کشور تهیه و پخش میکند. یورونیوز تنها شبکه خبری اتحادیه اروپا است که بهطور همزمان برنامههایش را با بیشاز دو زبان یعنی انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی و از سال 20001 به بعد به زبان روسی پخش میکند. این شبکه فاقد شبکه دفاتر خبری مخصوص به خود است و برای تهیه برنامههایش از شبکهی تبادل اخبار یوروویژن، کنسرسیوم پخش عمومی، استفاده میکند.
سال ۱۹۹۷ که ای تی ان (تلویزیون خبری ایندیپندنت) ۴۹ درصد سهام مدیریت یورونیوز را خریداری کرد، حضور بریتانیا در بازار اخبار اروپا نیز قدرت گرفت؛ اما شراکت بریتانیا با این شبکه طولی نکشید، زیرا ایتیان در سال 2003 از کنسرسیوم خبری کناره گیری کرد. با توجه به تنوع زبانی در اروپا- این قاره دارای ۳۴ زبان رسمی است- راهاندازی یک شبکه خبری چندزبانه تقریباً ضروری است. در سال 2006، یورونیوز بهعنوان یک کنسرسیوم ۱۶ فرستندهای عمل میکرد…
ص 327: رادیو جهانی
با وجود اینکه رادیو در مقابل تلویزیون به عنوان رسانه اصلی ارتباطات بین المللی عقب نشینی کرده است اما هنوز یک منبع مهم اطلاعاتی مخصوصا در «مناطق جنوب» دنیا به شمار میرود. یکی از دلایل اهمیت رادیو، این واقعیت است که دولتهای ابرقدرت همچنان به حمایت خود از پخش برنامهها در خارج از کشور ادامه میدهند.
ص 328: بیبیسی ورلد سرویس که خودش را مرجع اصلی جهانی مینامد، مشهورترین شبکهی بینالمللی جهان است و هدفش «تبلیغ زبان و منافع انگلیسی» و «منعکس کردن ارزشهای بریتانیایی» در سراسر دنیا است (بیبیسی، 2005).
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر، بیبیسی سرویس تلاش کرد تا فعالیتهایش را روی جهان عرب و اسلام متمرکز کند و یکی از اولویتهای اصلیاش، سرمایهگذاری در پخش اف ام، مخصوصاً در دنیای عرب بود. بیبیسی همچنین با چاپ صفحه ماهانه سایت اخبار بینالمللیاش، پیامهای شنیداری و دیداری، حضوری قدرتمند در عرصه اینترنت و وب دارد؛ تعداد این پیامها در سال 2006 به ۳۵۰ میلیون رسید. صدای آمریکا علاوهبر رادیو فردا که به زبان فارسی برای ایرانیان روی آنتن میرفت، یک ایستگاه رادیویی خبری و موسیقی پاپ عربی زبان نیز، رادیو سؤا (رادیو با هم) که در سال 2002 با هدف جذب مخاطبان جوان عرب راه اندازی شد را پخش میکرد.
ص 333: اولویتبندی اخبار جهانی
از بحث قبل مشخص است که غرب با پیشتازی آمریکا، شبکههای اطلاعات و سرگرمی جهان را تحت سلطه دارد. نقشآفرینان مهم جهانی در بیشتر بخشهای رسانهای مانند انتشار کتاب، خبرگزاریها، مجلات و روزنامههای بینالمللی، کانالها و برنامههای رادیو و تلویزیونی، موسیقی، تبلیغات و فیلم عمدتاً شرکتهای بزرگ غربی هستند. مدارکی وجود دارد که نشاندهنده نفوذ استدلال نظریهپردازان نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات است و درواقع بیانگر این مطلب است که علیرغم افزایش تولید محصولات تعداد زیادی از رسانههای غیرغربی و رشد محلی شدن بیشتر محصولات فرهنگی رسانههای غربی، کنترل و توانایی غرب در تنظیم دستور کار ارتباطات بینالمللی افزایش یافتهاست.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ خبرگزاریها بخش عمده مباحث جریانهای فرهنگی جهانی را به خود اختصاص داده بودند (فصل ۱ را ببینید)، اما با گسترش تلویزیون -رسانهای که از مرزهای زبانی و سواد گذر میکند- سبک زندگی غربی، بیشاز هر چیز بهعنوان یک سبک زندگی مصرفگرا، فرایندی درحال جهانی شدن است. این درست است که بیشتر تهیهکنندگان تصاویر و اطلاعات، سرگرمیها و اطلاعات جهانی که در آفریقا و امریکای لاتین در حال فعالیت هستند و آسیا نیز هنوز، به میزان زیادی، از طریق پیامهای تهیهشده سازمانهای انگلیسی-آمریکایی که اطلاعات، تصاویر و حتی روزنامهنگاران را به اشتراک میگذارند، بهصورت یک واسطه عمل میکنند.
دیدن گزارش از ایتیان روی سیانان یا تصاویری از سیانان روی اخبار بیبیسی زیاد عجیب نیست. به مدت حدود ۴۰ سال بین سالهای ۱۹۵۴ و 1۹۹۳، انبیسی با بیبیسی قراردادی مبنیبر بهاشتراکگذاری تصاویر خبری بسته بود. این مبادلات که با در نظر گرفتن پیوندهای زبانشناسی، سیاسی و فرهنگی بین ایالات متحدهی آمریکا و بریتانیا صورت میگرفت، شامل مجلات و روزنامهها نیز میشد (هس، ۱۹۹۶).
یک سیستم رسانهای جهانی که بازار را در دست دارد و استواری آن بر اساس حمایت تبلیغات شرکتهای چندملیتی است، در نهایت برای این شرکتها مفید واقع میشود. همانطور که در فصل سوم گفته شد، شرکتهای چندملیتی در ایجاد یک شبکه بینالمللی خصوصی جهانی بهطور چشمگیری نقش فعالی داشتهاند. شرکتهای بزرگ از قدرت رسانهایشان برای آرام کردن دولتها و برخی از آنها حتی برای کسب قدرت مستقیم سیاسی استفاده کردهاند؛ یک نمونه بارز آن سیلویو برلوسکونی، سرمایهدار و صاحبنفوذ رسانهای ایتالیایی، صاحب باشگاه فوتبال آثمیلان بود که از محبوبیت عمومی و امپراطوری رسانهای خود بیشتر از طریق کانالهای ماهوارهای، برای راهاندازی حزب سیاسیاش، فورزا ایتالیا، استفاده کرد که این شیوه در سال ۱۹۹۲ باعث انتخاب او بهعنوان نخستوزیر دولت ائتلافی جناح راست در رم شد. در سال ۲۰۰۱ نیز برلوسکونی علیرغم اتهامات رشوهخواری علیه او و دولتش این شیوه را دوباره به کار برد.
سازمانهای رسانهای اغلب بخشی از مجتمعهای عمده تولید سرگرمی هستند. آیا ماهیت مشترک صنایع رسانهای جهانی بر مضمون آنها تاثیر میگذارد؟ گاهی اوقات، خود فرستندگان رسانهای، زمانیکه با یک موضوع حساس سروکار دارند، بهمنظور ادای احترام به شرکتهای پدیدآورنده شان، خودسانسوری میکنند. این موضوع ما را وامیدارد که از خود بپرسیم اگر کتابها، رسانههای تصویری و روزنامهنگاری دنیا، مثلاً، توسط چین، اداره میشدند، مردم چه واکنشی از خود نشان میدادند؟ آیا آنها نگران اینموضوع میشدند که چنین تمرکز قدرت رسانهای میتواند منجر به جهانی شدن دیدگاه چینیها روی حوادث جهانی شود؟
اما برخلاف رسانههای چین، رسانههای ایالات متحدهی آمریکا علیرغم ارتباطات نزدیک با مقامات عالیرتبه، تحت کنترل دولت نیستند و این حقیقت باعث افزایش اعتبار بینالمللی آنها میشود. توانایی تهیه مستمر اخبار و اطلاعات صحیح، سریع و معتبر برای مخاطبان بینالمللی عامل اصلی این اعتبار جهانی است، ارزشی که بعد از دو قرن روزنامهنگاری بهدستآمده است -درواقع اینگونه استنباط میشود که روزنامهنگاری خودش یک اختراع انگلیسی-آمریکایی است (تونستال، 1۹۹۲؛ چلبی، ۱۹۹۶).
رسانههای ارتباطجمعی تقریباً از آغاز راهاندازی شان در یک سیستم بازاری فعالیت کردهاند. در عصر ارتباطات خصوصی شده جهانی، آیا ممکن است که رسانههای غربی به کانالهای بزرگ گسترش مصرفگرایی غربی و ایدئولوژی بازار آزاد تبدیل شوند؟ مفسری در چشمانداز جدید رسانه، میگوید: «مصرفگرایی، بازار، اختلاف طبقاتی و فردگرایی، طبیعی و اغلب خیرخواهانه در نظر گرفته میشوند، درصورتیکه فعالیتهای سیاسی، ارزشهای مدنی و فعالیتهای ضد بازاری یا به حاشیه رانده میشوند یا مورد انتقاد قرار میگیرند» (مک چسنی، ۱۹۹۹: ۱۱۰).
این خطر برای رسانهها وجود دارد که بهجای اینکه توسط دولتها برای اهداف تبلیغاتی استفاده شود -موضوعی که در طول سالهای جنگ سرد، زمانیکه ضدیت با کمونیسم گرایش ایدئولوژیکی رسانههای غربی را مشخص میکرد، مطرح بود- ممکن است در عصر جهانی شدن و افزایش تسلط جمعی کانالهای ارتباطات بینالملل، سخنگوی تبلیغاتی شرکتهای بزرگ جهانی و حامیان آنها در دولتها، قرار بگیرد. وجود یک رابطه دوجانبه بین رسانهها و دولتها در دموکراسیهای غربی مورد بحث قرار گرفتهاست. برنارد کوهن در کتاب مشهورش «مطبوعات و سیاست خارجی» نوشت: «اطلاعات در مفهوم سیاست خارجی یک قدرت است… و ممکن است برخی بپذیرند که دولتها مجبورند گاهی اوقات از آن همانند دیگر ابزار قدرت ملی استفاده کنند» (1963:279).
اگر دولتها در دوران اوج شکوفایی رادیو، میتوانستند از امواج رادیویی برای ترویج دیدگاههایشان استفاده کنند، در این دوران که عصر اخبار ۲۴ ساعته جهانی است، آنها دیپلماسی عمومی شان را به اندازهای که امکان عرضه موفقیتآمیز در سطح افراد بینالمللی داشته باشد، بهبود بخشیدهاند. همچنین تلاشهای دولت بوش برای «فروش جنگ» در سالهای 91-1990 بحران خلیج (فارس) و دخالتهای نظامی بعد از آن نیز که مشخصکننده سیاست خارجی آمریکا در دهه ۱۹۹۰ بود، در راستای استفاده از این تفکر صورت گرفت (سیب، ۱۹۹۷).
شکلگیری دیدگاه جهانی از ماجراجوییهای نظامی آمریکا به میزان زیادی تحت تأثیر تصاویری بود که این کشور از عملیات زیر به مردم دنیا ارائه داد:
عملیات «فقط هدف» در سال ۱۹۸۹ در پاناما؛ عملیات «حفظ صلح» (در شمال عراق، بهدنبال جنگ خلیجفارس در سال ۱۹۹۱)؛ عملیات «احیای امید» در سومالی در سال ۱۹۹۲؛ عملیات «حفظ دموکراسی» در هائیتی در 1۹۹۴؛ عملیات «مجاهدتهای مشترک» در بوسنی در سال ۱۹۹۵؛ عملیات «نیروهای متحدین» در یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹؛ عملیات «آزادی پایدار» در افغانستان در سال ۲۰۰۱؛ و عملیات «آزادی عراق» در 2003 (توسو و فریدمن، 2003؛ آلن و زیلیزر، 2004).
ص 337: …برخی بر این باور باقی ماندهاند که رسانههای آمریکا از دولت اجازه دارند تا در اخبار به موضوعات و سیاستهای نظامی بپردازند و روزنامهنگاران آمریکایی نیز بهندرت از دخالتهای نظامی آمریکا انتقاد میکنند (مرلین، ۱۹۹۹؛ وسترن، 2005). همچنین در محیط بازار محور رسانهای، با توجه به افزایش کانالهای ۲۴ ساعته تلویزیونی و فرهنگ اخبار آنلاین، گرایشی برای ساده کردن مسائل پیچیده بینالمللی و چیزی به نام «بایتهای قابلمشاهده» وجود دارد. در چنین محیطی، پوشش خبری جنوب، ممکن است همانند قبل که بهطور اسفباری «غیرمرسوم و گمراهکننده» بود، خیلی کمتر شده باشد (پترسون، 96: 1998)، پیشاز این، شبکههای آمریکایی پوشش خارجیشان را کاهش دادهاند (اوتلی، ۱۹۹۷).
بخشی به خاطر این اقدام و بخشی از علت غیرسیاسی شدن خیلی از جوامع پستمدرن غربی که تا حدودی باعث شده درنهایت تنها قسمتهای مشخصی از دنیا -جاهایی که غرب میتوانست به فعالیتهای اقتصادی و جغرافیایی-سیاسی مورد علاقه خود بپردازد- و انواع گزارشهای عامهپسند مورد توجه قرار بگیرد؛ بنابراین برای مثال، رسانهها درگیریهای قومی سریلانکا را بهندرت در برنامههای اصلی خودش پوشش میدهند درحالیکه وقتی غرب تصمیم گرفت برای دفاع از جوامع آلبانی تبار کوزوو، یوگسلاوی را بمباران کند، پوشش خبری تقریباً کامل بود. این فقط بررسی کمیت نیست؛ این مسئله که چگونه موضوعاتی بر مسائل جغرافیایی-سیاسی غربی تاثیر میگذارند، در جریان اصلی رسانههای غربی و بهطور گسترده رسانههای جهانی، مخصوصاً تلویزیون، پوشش داده میشود، بسیار مهم است.
هدف رسانهها از پوشش خبری بمباران یوگسلاوی توسط ناتو در سال ۱۹۹۹، تنها استفاده از روشی برای جلوگیری از پاکسازی قومی در ایالت کوزوو بود. رسانهها بهطورکلی از اظهارنظر درباره این حقیقت که این اقدام ناتو اولین دخالت فعالانه در مسائل داخلی یک ملت مستقل بود، خودداری کردند، بنابراین قوانین حقوق بینالمللی بازنویسی شد.
بااینوجود، بمباران قبلاز اینکه انجام شود، اتحاد نظامی غرب، یادگار دوران جنگ سرد، به «نیروی بشردوستانه» تغییر شخصیت داده و میتواند با واحدهای واکنش سریع خود در هر نقطه از جهان مستقر شود. پیشاز این، حوزه حفاظتی ناتو با اخذ مجوز برای عملیات در خارج از محدوده خودش، گسترشیافته بود. با وجود این، رسانهها به اینموضوع پراهمیت خیلی کم پرداختند بلکه تمرکزشان بیشتر بر جنبه بشردوستانه بحران و چگونگی فرایند درحال حل آن توسط غرب خیرخواه بود (توسو، ۲۰۰). علیرغم اعتراضات مردمی از سازمانهای رسانهای غربی، چنین استانداردهای دوگانه خبری غیرمعمول نیستند و در فضای حاکم بر ویتنام (هالین، ۱۹۸۶)، تیمور شرقی و آمریکای مرکزی (هرمن و چامسکی، ۱۹۸۸) و عراق (مولانا و دیگران، 1۹۹۲؛ آلن و زیلیزر، 2004؛ اندی و دیگران، 2005) با سند و مدرک به اثبات رسیدهاند.
در سالهای اخیر، اعتبار رسانههای خبری غرب، برای مثال در نحوه پوشش جریان بیپایان و جهانی معروف به «مبارزه با تروریسم» بهشدت خدشهدار شدهاست.
ص 340: بعد از جنگ سرد و بهدنبال آن پساز حادثه ۱۱ سپتامبر، خطر «تروریسم اسلامی» جایگزین کمونیسم در رسانه شده است. گفتمان خبری نیز براساس موضوعات هستهای جهتگیری دارد -اگر یک کشور در حال توسعه، مانند ایران، خواستار پیوستن به باشگاه انحصاری هستهای باشد، رسانههای آمریکایی با بازتاب مواضع دولت ایالات متحده، استدلال میکنند که چنین حرکتهایی صلح جهانی را تهدید میکند.
توصیه به اصول اخلاقی از سوی تنها کشوری که در هیروشیما و ناکازاکی در سال ۱۹۴۵ از سلاح هستهای استفاده کرده و در استفاده از سلاحهای شیمیایی در ویتنام، بمباران هوایی عراق و بمبهای حاوی اورانیوم غنیشده بر روی افراد غیرنظامی خودداری نکرده است، احتمالاً مورد قبول جامعه جهانی نباشد. با وجود این، در نبود یک سیستم رسانهای معتبر جایگزین، آمریکا -با توجه به دسترسی و نفوذش در رسانههای غربی- در مسائل مختلف هستهای مبارزه با تروریسم، سیاست خارجی، حقوقبشر یا قوانین بینالملل، اغلب در موضع قدرت قرار میگیرد.
فصل ۵- فرهنگهای جهانی و محلی در رسانهها
ص 341: تحلیل انفجار در ارتباطات بینالمللی خیلیها را مشغول ابعاد اقتصادی جهانی شدن به قیمت جنبههای فرهنگی تعاملات بین مردم جهان کردهاست (کری، ۱۹۸۸؛ تاملینسون، ۱۹۹۹؛ یودیک، 2006 ؛ بک، 2006). آیا جهانی شدن اصطلاح دیگر آمریکایی شدن است؟ الگوی کلی مالکیت رسانه نشان میدهد که غرب به رهبری ایالت متحده آمریکا بر جریان بینالمللی اطلاعات و سرگرمی در تمام بخشهای رسانه مهم سلطه دارد؛ اما اثر این جریان یکسویه اطلاعات و سرگرمی جهانی بر فرهنگهای رسانهای ملی و منطقهای چیست؟
استدلال شده که رسانهها و ارتباطات بینالمللی به سمت یکسانسازی فرهنگی منتهی شده، اما الگوی تعاملات جهانی/ ملی/ محلی پیچیدهترند. مسئله دوگانگی -چگونه رویکردهای جهانی با معیارهای فرهنگی ملی مطابقت داده میشوند-از طریق مطالعه موردی زی تیوی– بزرگترین شبکهی چندرسانهای خصوصی هند، تحلیل میشود.
ص 341: جهانی شدن فرهنگ آمریکا؟
همانطور که در فصلهای سوم و چهارم مفصل توضیح داده شد، صنایع ارتباطات جهانی، سخت افزاری و نرم افزاری، تحت مالکیت چند شرکت بین المللی عمدتا آمریکایی میباشند. شبکههای سرگرمی (فیلم، برنامههای تلویزیونی، تبلیغات) و اطلاعات (خبر، فیلمهای مستند، اطلاعات آنلاین) ایالات متحده گستردهترین رویکرد بین المللی را دارند. برخی استدلال میکنند که چنین برنامههای منتشر شده جهانی، یک فرهنگ رسانه ای مشترک، یک دهکده جهانی بر اساس زبان انگلیسی و سبک زندگی و ارزشهای غربی را ترویج میدهد…
ص 342: جهانی شدن مصرفگرایی بهطور جدی بهعنوان «کوکاکولالیزه شدن»، «دیزنی شدن» یا «مکدونالدیزه شدن» توصیف شده است (رویترز، 1۹۹۳، 2002). ایجاد یک جامعه جهانی کارت اعتباری براساس فرهنگ تجاری ایالات متحده مدلسازی شد و توسط «نایک» و «مکدونالد» نمود خارجی یافت و «هالیوود» یا «جشنوارههای ورزشی» آن را ترویج کردند. استدلال شده که دلیل رویکرد جهانی فرهنگ محبوب ایالاتمتحده، باز بودن و آمیزش تعداد زیادی فرهنگ در آن است که بسیاری از خود آنها از خارج امریکا وارد شدهاند. در یک مطالعه بین فرهنگی معروف در مورد دالاس، سریال پرطرفدار آمریکایی، «کاتز و لیبس» سه دلیل برای موفقیت جهانی تلویزیون آمریکا، پیشنهاد کردهاند:
«…جهانی بودن یا اصالت برخی موضوعات و قواعد رمزی آن، که برخی برنامهها را از لحاظ روانشناسی قابلدرک میسازد؛ چند ظرفیتی یا ظرفیت نامحدود بسیاری از داستانها و درنهایت اهمیت آنها بهعنوان مکانیسمهای فرافکن و بهعنوان مطالبی برای گفتگو و نمایش در خانوادهها و در دسترس بودن کامل برنامههای آمریکایی در بازارهایی که تولیدکنندگان ملی آن -با وجود داشتن حامیانی- تنها قادر به پر کردن درصدی از زمانهایی که احساس میشود باید تکمیل کنند، هستند.» (کاتز و لیبس 1990:5)
از زمان این تحقیق، همزمان با انفجار کانالهای تلویزیونی جهانی تقاضا برای محتوای برنامهها افزایشیافته است و منطق بازار یک توضیح قویتر برای این هست که چرا ایالت متحده در تلویزیون جهانی و فرهنگ عامهپسند مسلط است. این حقیقت که »استار تِرک» یکی از سودآورترین حامیان رسانه جهان بود یا اینکه «بی واچ» سندیکاییترین برنامه تلویزیون جهانی بود لزوماً به دلیل کیفیت یا علاقه سرگرمی ذاتی آنها نیست بلکه به این دلیل است که آنها به وسیله مجموعههای رسانهای بزرگ، شاخ و برگی داده شدهاند. همچنین بخشی از این موفقیت بازاریابی مربوط به برندسازی جهانی و بینالمللی شدن صنعت تبلیغات است (تانگیت، 2004).
براساس برآوردهای صنعتی، یکسوم ثروت جهان میتوانند به وسیله برندها در نظر گرفته شود که در ۲۵ سال آینده ۵۰ درصد ثروت جهانی را شامل شود. جدول ۱-۵ برندهای برتر در سال 2005 را نشان میدهد که از ده برند برتر هشت برند آمریکایی هستند.
بهطور خاص گروه کودکان و جوانان هدف تبلیغات تجاری و برندسازی هستند. علاوهبر تبلیغکنندگان، تولیدکنندگان رسانه نیز کاملاً به اصل تأثیرپذیری کودکان در سنین جوانی پی بردهاند. گسترش کانالها به وسیله ماهواره و کابل و افزایش استفاده از دستگاههای قابلحمل (موبایل) در میان جوانان سرتاسر جهان، بدینمعنی است که اکنون آنها با هدفگیری این مخاطبان میتوانند از همافزایی بین تلویزیون، ارتباطاتِ دور و سرگرمی کودکان استفاده کنند. با کمرنگ شدن مرزهای بین گروههای سنی، موسیقی بینالمللی پاپ وسیله دیگری برای تولید مشتریان بالقوه از طریق سرگرمی هست همانطور که مورد «ام تیوی» نشان میدهد.
جدول 1-5: ده برند برتر جهانی در 2005
برند |
کشور |
ارزش (میلیارد دلار) |
کوکاکولا |
ایالات متحده آمریکا |
5/67 |
مایکروسافت |
ایالات متحده آمریکا |
9/59 |
آی بی ام |
ایالات متحده آمریکا |
4/53 |
جنرال الکتریک |
ایالات متحده آمریکا |
47 |
اینتل |
ایالات متحده آمریکا |
6/35 |
دیزنی |
ایالات متحده آمریکا |
5/26 |
نوکیا |
فنلاند |
4/26 |
مک دونالد |
ایالات متحده آمریکا |
26 |
تویوتا |
ژاپن |
8/24 |
مارلبورو |
ایالات متحده آمریکا |
1/21 |
منبع: بیزینس ویک
ص 345: تلویزیون کودکان: گرفتن جوانی آنها
قبل از آزادسازی بازار رسانه ای، توزیع بین المللی برنامههای کودک در بسیاری از کشورها به تعدادی کانال تلویزیونی در دسترس و سهم برنامههای خارجی محدود میشد. با گسترش تلویزیون جهانی، کانالهای مخصوص کودک، بخش لاینفک بازار تلویزیون بین المللی شده اند…
در سال 2006 سه بازیگر عمده آمریکایی در تلویزیون جهانی کودک، «نیک لودئون» (بخشی از وایاکام- سی بی اس)، «کارتون نتورک» (تحت مالکیت ترنر بخشی از ای اُوال-تایم وارنر) و «کانال دیزنی» بودند که در سال 1984 آغاز به کار کردند. بازیگر اصلی چهارم، «فاکس کیدز» تحت مالکیت «فاکس برودکستینگ» بخشی از نیوزکورپوریشن به وسیله دیزنی در سال 2001 روی کار آمد و به برند «جتیکس» تغییر کرد…
گسترش جهانی این شرکتها اغلب با پیوند ریسک پذیر با کانالهای محلی، عامل اصلی رشد تلویزیون کودک در سراسر جهان بوده است. به دلایل تاریخی، شرکتهای تلویزیون ایالات متحده بزرگترین تولیدکنندگان برنامههای کودک هستند که بخش اعظم آن انیمیشن است.
ص 348: اغلب این سازمانها همچنین یک مجله کودک و واحدهای دیداری و/ شنیداری، دیویدی و نیز خرید و تفریح آنلاین دارند. به طور مثال «نیک لودئون» یک برند سرگرمی جهانی بوده و حوزه تجاری آن در برنامه سازی، تولید، محصولات مصرفی، آنلاین، تفریح، چاپ و فیلمهای سینمایی است. محصولات مصرفی نیک لودئون بیشاز صد گواهینامه جهانی دارد و تقریباً ۵۰۰ محصول از طریق تاجران عمده، خردهفروشان اسباببازی و هدایا و توسط پارکهایشان به فروش میرسند.
تلویزیون کودک باید در ارتباط نزدیکش با بازار اسباببازی جهانی دیده شود. استدلال شده که تلویزیون محور تقاضای رو به افزایش اسباببازیهای جدید است. کودکان دوست دارند بیشتر کالاها را براساس شخصیتهای تلویزیونی مورد علاقهشان و محصولات تبلیغشده در کانالهای موردنظر که اغلب به آن توجه میکنند، بخرند.
صنعت اسباببازی ایالات متحده یکی از موفقترین بازارهای خردهفروشی است که درگیر گرفتن مجوز فعالیت در این زمینه است. درحالیکه این یک توسعه جدید نیست -بین سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۳۵ بیشاز 5.2 میلیون ساعت مچی با گواهینامه شخصیت میکیموس در امریکا فروخته شد (پکورا، ۱۹۹۸). جهانی شدن اطمینان یافته که اینها اکنون محصولات جهانی هستند. شخصیتهای گواهینامه دار بهراحتی به یک اسباببازی یا طرح داستان، یکسری لوازم جانبی یا آیتمهای قابل جمعآوری هویت میدهند و از طریق حق امتیازها درآمد اضافی ارائه میکنند.
همانطور که «نورما پکورا» توضیح میدهد: دیگر محدودیتهای بازار به وسیله مرزهای ملی تعریف نمیشوند بلکه بازار جهانی مهمترین پارامتر تصمیمگیری درباره تولید و پخش برنامهها، نمایش فیلم سینمایی و بازاریابی اسباببازیها و کالاها محسوب میشود (1998:150). اینگونه استدلال میشود که چون سلایق کودکان هنوز بهطور کامل تثبیت نشده است، آنان در برابر تبلیغات برندهای بینالمللی از قبیل مکدونالد، باربی و کوکاکولا که نسبت به تولیدات داخلی محبوبیت بیشتری دارند آسیبپذیرتر هستند (مک نیل، ۱۹۹۲).
کانالهای تجاری کودک با منابع بازاریابی قوی و آرشیو بزرگ برنامههایشان میتوانند فهرست خدمات جدید را به قیمت پایین تهیه کنند که شرکتهای محلی و داخلی رقابت با آن را دشوار میبینند؛ بهطور مثال، در بریتانیا نیک لودئون و کارتون نتورک نسبت به دیگر کانالهای داخلی ازقبیل بیبیسی2 و کانال 4 بیشترین سهم مخاطب کودک را داشتند.
ص 357: جریان بینالمللی برنامههای تلویزیونی
جریان جهانی پیامهای مصرفگرایی تلویزیونهای بینالمللی از سوی برخی بهعنوان شکل جدید امپریالیسم فرهنگی بهویژه در جهان غیرغربی تلقی شده است (شیلر، ۱۹۹۶). یک دلیل اینکه چرا پیامها جهانی شدهاند به میزان زیادی به دلیل دسترسی گسترده رسانههای آمریکایی به شبکههای ارتباطات دور و تبلیغات است که آن را در استفاده از قدرت نرم برای ترویج علائق ملیاش کمک میکند (نای، 1990، 2004).
جریان بینالمللی برنامههای تلویزیونی از غرب (بهویژه آمریکا) به دیگر نقاط جهان که به وسیله یونسکو نشان داده شده (نوردسترنگ و واریس، 1۹۷۴؛ واریس ۱۹۸۵) در زمینه تلویزیون چند کانالی بیشتر مورد تاکید قرار گرفتهاست اگرچه جریان مخالف تلویزیونی کوچک اما معناداری از جهان غیرغربی به چشم میخورد. هر دو تحقیق یونسکو تایید کردهاند که بهطورکلی در برنامههای سرگرمی محور یک جریان یکسویه از سوی صادرکنندگان عمده غربی به بقیه جهان وجود دارد. اگرچه برخی کشورهایِ پیرامون (سینکلر و دیگران، ۱۹۹۶) بهعنوان صادرکنندگان برنامه و فیلمهای تلویزیونی مطرح شدهاند اما ایالات متحده آمریکا همچنان در صادرات محصولات دیداری و شنیداری سرآمد است.
بهعنوان نمونه، در امریکای لاتین اکثر واردات این بخش از ایالات متحده آمریکا است. حتی در کشورهای دارای یک صنعت تلویزیونی داخلی قوی از قبیل برزیل، مکزیک و آرژانتین، بیشاز ۷۰ درصد فیلمها و سریالهای تلویزیونی از ایالات متحدهی آمریکا وارد میشود (یونسکو، ۱۹۹۸). یک نتیجه مهم خصوصی شدن و گسترش کانالهای تلویزیونی و رشد جهانی شدن تولیدات رسانهای ایالاتمتحده این است که صادرات فیلم و تلویزیون آمریکا شاهد یک افزایش تقریباً ۵ برابری بین سالهای ۱۹۹۲ و ۲۰۰۴ بودهاست.
ص 359: محتوای رسانهای ایالاتمتحده در سراسر جهان قابل مشاهده است؛ تراز صادرات برنامههای تلویزیونی و فیلم آمریکا و واردات این محصولات شدید میباشد.
همانطور که در جدول 5-4 نشان میدهد، در سال 2004 ایالات متحد ۳۴۱ میلیون دلار برنامه و فیلم تلویزیونی وارد کرد درحالیکه ارزش صادرات بیشاز ۳۰ برابر، یعنی ۱۰ میلیارد و ۴۸۰ میلیون دلار بود. ارزش صادرات ایالاتمتحده به بزرگترین شریک تجاری خود یعنی اروپا (6۷۸۷ میلیون دلار) ، ۱۲۰ برابر واردات آن (56 میلیون دلار) از این قاره بود. این اختلاف با روندهای اخیر تجارت در تلویزیون مطابقت دارد. موازنه تجاری برنامههای تلویزیونی اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده آمریکا بین سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۳، سه برابر شد. جریانهای تجاری برنامههای تلویزیونی سالهای ۱۹۹۵ تا 2000 بین اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده آمریکا نشان میدهد که کشورهای این اتحادیه ۱۵ برابر ارزش کل صادراتشان به آمریکای شمالی متحمل کسری تجاری شدهاند (یونسکو، ۴۷: 2005).
جدول 5-4 : صادرات واردات فیلم و برنامههای تلویزیونی آمریکا ، 2004
کشور |
صادرات (میلیون دلار) |
واردات (میلیون دلار) |
بریتانیا |
1820 |
34 |
آلمان |
970 |
2 |
فرانسه |
914 |
14 |
ژاپن |
894 |
27 |
کانادا |
861 |
29 |
هلند |
725 |
2 |
اسپانیا |
645 |
1 |
ایتالیا |
560 |
1 |
مکزیک |
284 |
9 |
برزیل |
197 |
6 |
ص 366: هژمونی هالیوود
دلیل عمده سلطه ایالات متحده در بازار سرگرمی جهانی، صنعت فیلم آن است. فیلمهای هالیوود در بیش از 150 کشور جهان نمایش داده میشوند و برنامههای تلویزیونی آمریکا در بیش از 125 بازار بین المللی پخش میشود.
…یکی از جنجالیترین مسائل صادرات فیلم جهانی، تجارت بین ایالات متحده آمریکا و اروپا به عنوان یکی از ثروتمندترین بازارهای رسانه ای جهان بوده است. بازار دیداری شنیداری اتحادیه اروپا، به طور مضمحل شده ای تحت سلطه تولیدات آمریکایی قرار دارد، درحالی که در سال 2004 فقط حدود دو درصد گیشه بلیط فروشی بازار ایالات متحده به فیلمهای اروپایی اختصاص داشت.
ص 373: نگرانیها برای تنوع فرهنگی
نگرانیها در مورد نابرابری جریانهای جهانی محصولات رسانهای افزایشیافته، همان چیزی که گزارش سازمان ملل آن را «عدم موازنه جریان ایدهها و کالاها» نامیده است. همانطور که این گزارش میگوید: نابرابری قدرت اقتصادی و سیاسی کشورها، صنایع و شرکتها باعث اشاعه برخی از فرهنگها و تضعیف برخی دیگر میشود (صندوق توسعه سازمان ملل، 90: 2004). با گسترش هالیوود و جدی شدن حضور آن، شرکتهای ملی فیلمسازی تهدید میشوند. استانداردسازی برنامهها در سینمای جهان و صفحات نمایش تلویزیون، «تحت تاثیر محتوای ضعیف و کاهنده که هرچیزی را بیاهمیت جلوه میدهد» خطر نابودی هویتهای فرهنگی و زبانی ای را بههمراه دارد که جوامع زیادی به آنها بهعنوان یک «عنصر اصلی حاکمیت ملیشان» نگاه میکنند (یونسکو، ۱۹۹۷: 17).
آگاه باشید که تلویزیون مانند محصولات فرهنگی دیگر دارای ویژگیهای ذاتی و نهفته است که آن را از کالاهای دیگر متمایز میسازد بسیاری از کشورها در مورد حفظ سطح مشخصی از برنامههای محلی در تلویزیون مقررات خاصی دارند. نیازهای محتوای داخلی میتوانند متغیر باشند؛ بهطور مثال شرکت پخش کانادا، باید ۶۰ درصد از کل زمان پخشِ برنامهها کانادایی باشند درحالیکه در فرانسه باید ۶۰ درصد فیلمها و برنامههای دیداری و شنیداری اروپایی باشد و حداقل ۴۰ درصد برنامهها، فرانسویزبان اصلی باشند.
علیرغم چنین مقیاسهایی در سال 2006 محصولات فرهنگی آمریکایی در فرانسه خیلی بیشتر از ۱۰ سال قبل مورد استفاده بودند. تحقیق میدانی انجامشده در اواخر دهه ۱۹۹۰ با بررسی منشأ فیلمها و سریالهای تلویزیونی پخششده در 36 کانال عمومی و تجاری از ۶ کشور اروپایی تایید کرد که علیرغم حمایتهای اتحادیه اروپا برای توسعه یک صنعت تلویزیون اروپایی گسترده، برنامههای آمریکایی در امواج هوایی سراسر اروپا نفوذ کردهاند (دِبنز و دِاسمایل، ۲۰۰۵).
این بهویژه درمورد فیلمها شدید است. همانطور که در جدول 5-10 نشان داده میشود:
در سال 2004 در اتحادیه اروپا تقریباً ۷۲ درصد فیلمهای نمایشداده شده از هالیوود بودند، 5.26 درصد فیلمهای اروپایی و 1.2 درصد سهم بازار متعلق به بقیه جهان بود (سازمان دیداریشنیداری اروپایی، 2005). برای کشورهای دارای صنعت داخلی محدود یا عدم صنعت دیداریشنیداری داخلی، وابستگی حتی شدیدتر است. بر اساس آمار یونسکو بیشاز یکسوم کشورها در سراسر جهان هیچ فیلمی تولید نمیکنند. درحالیکه کل آفریقا در تاریخ خود تنها بیشاز ۶۰۰ فیلم تولید کرده که کمتر از تولید سالانه هند میباشد (یونسکو، 47: 2005).
ص 377: کمیسیون اروپا صنعت دیداری شنیداری را به عنوان یک «صنعت فرهنگی عالی» محسوب میکند که بر آنچه شهروندان میدانند، باور میکنند و احساس میکنند، تاثیر عمده ای دارد و در انتقال، توسعه و حتی ساخت هویتهای فرهنگی، نقش مهمی ایفا میکند (کمیسیون اروپا، 1999: 9).
بااینوجود، جایگاه اتحادیه اروپا در طول مذاکرات ماده ۱۹ «گاتز» که برای آزادسازی بیشتر خدمات دیداری و شنیداری دارای یک دستورکار تعیینشده است، مورد بحث قرار گرفت. علاوهبراین اگرچه گاتز صنایع پخش، فیلم و کابل را از این قانون معاف کرد اما همگرایی صنعت با مجتمعهای رسانهای که برنامههای ویدئویی، شبکههای رایانهای و ارتباطات دور را از طریق همان زیرساخت تکنولوژیکی ارائه میدهند فاصله بین پخش رسانهای و ارتباطات دور را حذف و به تبع آن موقعیت حامیان تجارت آزاد در بخش دیداری-شنیداری را مستحکمتر کرد.
این احتمال وجود دارد که لابیها به فشار بر دولت ایالاتمتحده برای استفاده از اهرم اقتصادی و دیپلماسی جهت باز شدن بازارهای سرگرمی فیلم خارجی و فشار برای آزادسازی بخش دیداریشنیداری در دور جدید مذاکرات تجارت جهانی، ادامه دهند (کمیسیون اروپا، ۱۹۹۹؛ گرادین و لوف، ۲۰۰۴).
از اتحادیه اروپا تا جهان اسلام، چین و هند نگرانیها در مورد اثرات جهانی شدن رسانهها که اغلب مساوی آمریکایی شدن فرهنگهای ملی قلمداد میشود، افزایش یافتهاست. سخنرانی نخستوزیر مالزی، ماهاتیر محمد، در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۹۶ که تعداد معدودی از شرکتهای بزرگ غربی را در از بین بردن «همه ارزشهای مقدس و فرهنگهای متنوع مان» مقصر دانست تنها یکی از نمونههای چنین بیان واضحی است (نقلشده در فیلد، ۱۹۹۶).
گزارش فرهنگ جهانی یونسکو دلایل زیادی را برای اهمیت حفاظت از تنوع فرهنگی ارائه میدهد، از نظر یونسکو تنوع فرهنگی «مظهر خلاقیت روح انسانی است»، مستلزم «اصول برابری، حقوقبشر و اراده فردی است»؛ باید با «وابستگی سیاسی و اقتصادی و ظلم» مخالفت کرد و تنوع فرهنگی «زیبایی دلپذیری است که مجموعه نفیسی از فرهنگهای متفاوت را در جایی در خود جای دادهاست»، «تحریککننده ذهن» و فراهمکننده «اندوختهای از دانش و تجربه» درباره روشهای خوب و مفید سازماندهی جامعه است (یونسکو، 18: 1998).
نگرانیها درباره تاثیر سلطه ایالاتمتحده در ارتباطات بینالملل و رسانهها بر روی فرهنگ، بهطرز پیچیدهای با موضوع هویت زبانی و فرهنگی و بهطور خاص با گسترش زبان انگلیسی بهعنوان زبان جهانی در ارتباط است (کریستال، ۱۹۹۷؛ گرادول، 2006).
ص 380: زبان جهانی انگلیسی
زبان انگلیسی در 200 سال گذشته به عنوان زبان اصلی تجارت جهانی و ارتباطات ظهور کرده است. همانطور که در فصل اول گفته شد، کابلکشی جهان به وسیله بریتانیا در قرن نوزدهم به آنها یک مزیت اولیه در ترویج زبانشان داد. کنترل بریتانیایی شبکههای جهانی تلگراف منجر به این شد که زبان انگلیسی، زبان اصلی تجارت و خدمات بین المللی شود. تا سال 1993 بریتانیا نیمی از کابلهای تلگراف جهان را کنترل میکرد، جایگاهی که اکنون با ایالات متحده آمریکا و توسعه اشکال دیگر رسانه ای از بین رفته است (هدریک، 1991).
…باتوجه به میزان سلطه جهانی بریتانیا در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، زبان انگلیسی جایگاه زبان قدرت و باپرستیژ بودن را به ویژه در مستعمراتی که زمانی بخشی از امپراتوری بریتانیا بودند، به دست آورد (فیلیپسون، 1992). اگرچه تعداد اندکی از نخبگان فرهنگی و سیاسی از زبان انگلیسی استفاده میکنند اما این زبان همچنان تاثیر نامتجانسی در بین بسیاری از کشورهای مشترک المنافع، به ویژه در آموزش و ادبیات دارد.
این به ویژه در حوزه چاپ کتاب قابل توجه است چون ناشران انگلیسی زبان دستور کار ادبیات جهانی را تنظیم میکنند که اغلب به ضرر نویسندگان زبانهای دیگر میباشد. تنها آن دسته از نویسندگانی که میتوانند به انگلیسی بنویسند یا کارهایشان به انگلیسی ترجمه شود، «بین المللی» محسوب میشوند. جهانی شدن فرهنگی به معنای یک رابطه دوطرفه است اما اغلب با روابط قدرت بین المللی منحرف میشود.
همانطور که یک رماننویس هندی خاطرنشان میکند: «من هنوز میشنوم که هر نویسندهای در غرب، با نگرانی منتظر نظر یک منتقد در هند درباره نوشته خود است» (دیشپانده، 2000). دیدگاه مشترک بسیاری از نویسندگان دیگر در هند این است که زبانها «منابع واقعی تفکر، احساسات و فرهنگهای ما» هستند.
به نوشته نشریه رسمی آکادمی ملی هند، «ساهیتا آکادمی»، یک نویسنده هندی برجسته نشان داد:
«زبان انگلیسی، ترجیحاً انگلیسی آمریکایی، زبان اصلی رایانه، اینترنت و ابزار پذیرفتهشده ارتباطات جهانی بهتدریج جایگزین زبانهای ما میشود و آنها را به حاشیه میراند. دانشنامهها و گزیدههای ادبی جهان تاکنون دربارهی ادبیات در زبانهای بومی هند ساکت بودهاند و فقط درمورد نوشتههای هندی انگلیسیزبان بحث کردهاند: اولین ناقوس مرگ برای زبانهای هندی تقریباً زده شدهاست». (ساچیداناندان؛ 10: 1999)
اگرچه، چنین ادعاهایی ممکن است مورد اعتراض افرادی قرار بگیرد که معتقدند بهترین داستاننویسان معاصر شبهقاره هند از طریق سنت ادبی هندی باعث سازگاری، گسترش و غنی شدن زبان حاکمان استعمارگر شدهاند، همچنین میتوان گفت افرادی که به زبان انگلیسی مینویسند با این وضعیت مشکلی ندارند و آن را پذیرفتهاند.
همانگونه که جدول 5-11 نشان میدهد، یکی از عوامل سهیم در ترجمه آثار منتشرشده غرب توسط پرکارترین مترجمان رمان جهان، استاندارد نبودن همیشگی ترجمهها در دیگر جاها است.
جدول ۱۱-۵: پر ترجمهترین نویسندگان جهان
نویسنده |
کشور |
تعداد ترجمه |
محصولات والت دیزنی |
ایالات متحده آمریکا |
7783 |
آگاتا کریستی |
انگلستان |
5809 |
ژول ورن |
فرانسه |
3756 |
ولادیمیر لنین |
روسیه |
3481 |
اینید بلیتون |
انگلستان |
3300 |
باربارا کارتلند |
انگلستان |
3261 |
ویلیام شکسپیر |
انگلستان |
3091 |
انیل استیل |
ایالات متحده آمریکا |
2472 |
هانس کریستین آندرسن |
دانمارک |
2387 |
استفان کینگ |
ایالات متحده آمریکا |
2295 |
منبع: یونسکو (unesco.org)
ص 382: از ۱۰ داستاننویس پر ترجمه در جهان (که کتابهایشان حداقل به ۲۵ زبان ترجمه شدهاست)، ۷ نفر اصالتاً به انگلیسی نوشتند و از ۱۱۹ اثر ذکرشده در گزارش فرهنگ جهانی یونسکو تنها ۴ اثر از جهان غیر غرب منتشر شدهاند، یکی از هند، ایران، کلمبیا و مکزیک. دو اثر اخیر به شکل ادبیات اروپایی (رمان) نوشته شدهاند و دو اثر اولیه که توسط آکاریا راجنیش (۸۰۵) که بهخاطر سکس درمانی اش از معنویتگرایی شناخته میشود و «شبهای عربی» اثری است که با ادراکات غربی از شرق مطابقت دارد.
کتب چاپشده به زبانهای عمده دیگر جهان بهویژه تولیدکنندگان کتاب در جنوب مانند چین، کره جنوبی، برزیل، ایران، هند و مصر خواننده بینالمللی ندارند و بهندرت در رسانههای جهانی یا حلقههای دانشگاهی به آنها توجه میشود. اینکه رمان به اندازه ادبیات فاخر اهمیت دارد یک حقیقت است. یک نگاه به فهرست برندگان جایزه نوبل ادبیات نشان میدهد که از زمان تاسیس در سال ۱۹۰۲ از ۱۰۲ برنده جایزه تنها ۱۱ نفر از کشورهای درحالتوسعه بودهاند. غیر از «رابیندرانات تاگور» شاعر و فیلسوف که به زبان بنگالی شعر میسرود و «نجیب محفوظ» از مصر که به عربی مینوشت، تمام برندگان دیگر از کشورهای درحالتوسعه به یکزبان اروپایی نوشته بودند.
نهفقط از زمان تاگور که اولین برنده غیراروپایی جایزه نوبل در سال ۱۹۱۳ شد، بلکه همیشه نویسندههای شبهقاره هند شایسته این جایزه شناخته شدهاند («ویدیادار ناپیول» بریتانیایی هندیتبار، متولد ترینیداد، جایزه نوبل 2001 را از آن خود کرد). «پریمچاند» نویسنده داستانهای کوتاه هندی، «محمد اقبال» شاعر اردو و «فیاض احمد فیاض» و رماننویس بنگالی «سارات چاندرا چاترجی» برخی از حذفشدگان مهم دیگر هستند.
چین که در آن چاپ اختراع شد تنها در سال ۲000 زمانی افتخار کسب کرد که «چائو شینگ جیان»، نویسندهی چینی که در فرانسه زندگی میکند جایزه گرفت. نویسندگان متعلق به فرهنگهای باستانی دیگر بهطور مثال عراق یا ترکیه بهعنوان مهد تمدن بشری، در این فهرست دیده نمیشوند درحالیکه بسیاری از نویسندگان اروپایی یا امریکایی غیرمشهور جایزه بردهاند. درعوض آنچه معلوم است سبک ادبی ادبیات «جهان سوم» هست که با تنوع غنی ادبی، بسیاری از کشورها و فرهنگها را کنار هم قرار میدهد.
همانطور که «ایاز احمد» استدلال کرده است: ادبیات جنوب جهان تنها بعد از انتخاب، ترجمه، چاپ، بازبینی، توضیح و اختصاص یک محل برای آرشیو «ادبیات جهان سوم»- فرایندی که توسط کشورهای جهان اول (پیشرفته) کنترل میشود، بهصورت بینالمللی قابل دیده شدن است (احمد، 42: 1992).
زبان انگلیسی بهخاطر ضربه به زبانهای بومی در کشورهای انگلیسیزبان کانادا، آمریکا و استرالیا و بهخاطر ایفای نقش در تخریب زبانهای ملی مستعمرات سابق بریتانیا، مورد سرزنش قرار گرفته است. درحالیکه زبان انگلیسی بهعنوان یکزبان جهانی رونق داده میشود و بهطور گسترده در اینترنت استفاده میشود اما تنوع زبانشناسی جهانی که طبق نظر یونسکو به ۶۷۰۰ زبان در آن سخن میگویند را نشان نمیدهد. از 34 کشور دارای سنت غنی چند زبانی (بیشاز ۵۰ زبان مورد استفاده روزانه)، دوسوم در بین کشورهای صحرای آفریقا، آسیای جنوب شرقی و منطقه اقیانوس آرام هستند درحالیکه حتی یک کشور اروپایی واحد در این گروه نمیگنجد (یونسکو، 1۹۹۸).
همچنین این نگرانی وجود دارد که انواع زبان انگلیسی گفتاری تحت تأثیر تنها زبان «انگلیسی جهان» قرار گیرد. وقتی غول آمریکایی مایکروسافت در سال ۱۹۹۹ یک فرهنگ لغت انگلیسی جهانی جدید به نام «انکارتا» راهاندازی کرد این حرکت حتی از سوی طرفداران سنتی زبان انگلیسی ازجمله ناشران معتبر فرهنگ لغت آکسفورد مورد انتقاد قرار گرفت.
رشد تلویزیونهای چند کاناله که با برنامههای آمریکایی یا بدلهای محلیاش پر میشوند احتمالاً نسخه آمریکایی زبان انگلیسی را در تمام نقاط دیگر جهان گسترش میدهد. آیا مخاطبان جهانی برنامهها را به زبان انگلیسی خواهند پذیرفت و سرانجام حداقل شایسته پذیرش در این زبان خواهند شد؟ آیا برقراری ارتباط با این زبان در به دست آوردن شناخت جمعی و حتی هویت فرهنگی کمک میکند؟
در کشورهایی مانند فرانسه که از غرق شدن در فرهنگ جذاب آمریکایی بیم دارند قوانینی جهت محافظت از زبان فرانسوی وضعشده که شرکتهای عمومی و خصوصی را ملزم میکند تا از عبارات انگلیسی در فعالیتهای عمومی که معادل فرانسوی آن وجود دارد، استفاده نکنند. براساس این تحقیق منتشرشده از سوی شورای بریتانیایی، عمومیت زبان انگلیسی احتمالاً ادامه مییابد که تا سال 2016 تقریباً دو میلیارد نفر آن را میآموزند. زبان انگلیسی جهانی تظاهر میکند ممکن است دارای یک تغییر جهت آسیایی نیز باشد (گرادول، ۲۰۰۶).
2 385: منطقهای و محلی شدن بازار رسانهها
اگرچه شواهد کافی برای افزایش نگرانیهای جدی درباره جهانی شدن تولیدات رسانهای غربی در فرهنگهای خارج از آمریکا وجود دارد، از سوی دیگر یک روند به سمت منطقهای و محلی شدن محتوای رسانهها برای متناسب شدن با اولویتهای فرهنگی مخاطبان نیز وجود دارد و ترس یکی شدن (هموژنیزه شدن) فرهنگ جهانی میتواند نابهنگام باشد. درست همانطور که منطق بازار، مکدونالد را به توسعه یک گونه گیاهخواری «بیگ مک» در دهلی و «مک کارنیوال» در برزیل سوق میدهد، بنابراین سازمانهای رسانهای بینالمللی به میزان زیادی از انواع سلایق مصرفکنندگانشان در نقاط مختلف جهان در یک بازار جهانی درحال تقسیم تدریجی آگاه میشوند. آنها که اکنون در یک بازار جهانی فعالیت میکنند، تطبیق محصولات و خدماتشان با شرایط فرهنگی محلی را یک ضرورت تجاری میدانند.
مجتمعهای رسانهای جهانی تمایل دارند از منابع فرهنگی داخلی برای ارتقای محصولات خود استفاده کنند. در این مسیر نهتنها مقداری تحت تاثیر ملاحظات خاص فرهنگهای محلی قرار گرفته بلکه به میزان زیادی تحت تاثیر نیروهای بازار قرار میگیرند (وبر، 2003). آنها درمییابند که افراد ترجیح میدهند برنامهها را به زبان خودشان تماشا کنند. دوبله کردن و برنامههای کارتون نتورک به زبان هندی یا یک برنامه تعطیلات به زبان چینی نسبتبه تولید اختصاصی تلویزیون آن کشور ارزانتر است.
برای پخشکنندگان رسانهای در کشورهای درحالتوسعه، محلی کردن برنامههای جهانی از طریق دوبله یا زیرنویس کردن آن مفهوم پیدا میکند چون هزینه تولید داخلی و بومی بازدارنده است. حتی در اروپا منطقهای شدن یک الزام تجاری برای پخشکنندگان رسانهای بینالمللی شدهاست. تطبیق برنامه ایالات متحده در کشورهایی مانند کشورهای اسکاندیناوی که از انگلیس بهطور گسترده استفاده میکنند، آسانتر است اما در فرانسه و ایتالیا برنامههای زیرنویس شده یا دوبله شده چندان پرطرفدار نیستند.
درنتیجه، یک روند انتشار منطقهای یا نسخههای محلی روزنامهها و مجلات، ارسال کانالهای تلویزیون و زبانهای محلی و حتی تولید برنامههای محلی وجود دارد. استراتژیهای اتخاذ شده برای فروش این محصولات میتواند یک ویژگی محلی متمایز داشته باشد؛ بهطور مثال استفاده از زبانهای ملی برای گسترش برنامههای تلویزیون کابلی از حریق بازاریابی مشتریپسند و خلاق (موران، ۱۹۹۸).
ص 404: رسانههای جهانی- مخاطبان محلی؟
همانطور که گفته شد تامینکنندگان پیامهای رسانههای جهانی عمدتاً غربی هستند اگرچه آنها از طیفی از استراتژیهای منطقهای و محلی برای به حداکثر رساندن مخاطبان و درآمدهای تبلیغاتی خود استفاده میکنند. تأثیر ارتباطات بینالمللی اغلب غیرمستقیم است -متون رسانههای غربی پدیدآورنده تصوراتی از سبکهای زندگی، روابط اجتماعی مورد انتظار و روشهای نشاندادن جهان هستند که فراتر از ارتباطات زبانی بوده و ترجمه را زنده نگه میدارند؛ برای مثال بیشتر برنامههای تلویزیون هند با شخصیتهایی از طبقه متوسط جامعه، این طبقه را مورد هدف قرار داده و جوانه زدن آرمانهایشان به سوی یک «سبک زندگی مدرن» و درآمد قابلاستفاده برای خریداری اقلام مصرفی تبلیغاتی را نشانه میروند.
از مدتها این نگرانی وجود داشته است که پیامهای ایدئولوژیکی ای مانند فردگرایی و لذتگرایی که برنامههای ساخت امریکا ترویج میکنند، به ارزشهای سنتی مانند احترام به افراد بزرگتر و خانواده آسیب میرسانند. تصاویر نیز تا حد زیادی معرفی نخبگان شهری ثروتمند هستند که اکثریت عظیم جمعیت را نادیده میگیرند. «کی آر ناریانان»، رئیسجمهور هند، در سخنرانی مردمی خود در جشن پنجاهمین سالگرد استقلال این کشور گفت:
«…مصرفگرایی براساس تبلیغات تجاری در جامعه ما سرخوردگیها و تنشها را به همراه دارد و درنتیجه این سرخوردگیها، بیشرمی و زیادهروی مبتذل در میزان مصرف آشکار توسط تازه به دوران رسیدهها، خشم طبقه ضعیف را برانگیختهاست. نیمی از جامعه ما با ولع نوشابههای گازدار را میبلعند، درحالیکه نیمی دیگر باید تنها به جرعهای از آب گلآلود اکتفا کنند.» (نقل از خاره، 2000)
درحالیکه حضور محصولات وارداتی تلویزیون در صفحات تلویزیون جنوب و اروپا غیرقابلانکار است اما میزان مصرف آنها بههیچوجه یک فرایند منفعل و مستعد نیست. براساس یافتههای پژوهشی درباره این میزان استفاده از برنامههای خارجی، در بهکارگیری برنامههای خارجی یک عامل «نزولی» وجود داشته و آمار بینندگان یا شنوندگان برنامههای تولید داخل نیز فراتر رفتهاست (هوکینز و میروس، ۱۹۸۸).
علاوهبراین درصد نسبتاً کمی از جمعیت بیشتر کشورهای غیرغربی بیننده برنامههای غربی هستند. در بسیاری از کشورهای آفریقایی، ماهواره و تلویزیون کابلی هنوز به بخشهای وسیعی از جامعه راه نیافته است، ضمن اینکه در کشورهای درحال توسعهی دیگر نیز، پخش برنامههای غربی در ساعات کم بیننده و شنونده صورت میگیرد.
در بسیاری از جوامع سنتی، تعامل با فرهنگ رسانهای غربی میتواند نتایج بُغرنجی را به بار آورد.
ص 407: کیفیت دریافت و میزان مصرف رسانه ای در یک بستر بین فرهنگی باعث ایجاد زمینه پیچیده و جنجالی تحقیقات علمی میشود و تعداد زیادی از مطالعات نظری نیز بر این مشکلات میافزاید. باید تحقیقات بسیار بیشتری، بهویژه از دیدگاه کشورهای جنوب، برای اثبات آثار تلویزیون غربی بر فرهنگهای غیرغربی و برعکس انجام شود.
جهانی شدن فرهنگ غربی میتواند بهجای ایجاد یک فرهنگ همگون (هموژنیزه) باعث ایجاد «گسستهای ناهمگون» شود (آپاچورای، 1990). همانطور که گفته شد تعامل فرهنگی جهانی-محلی به سمت یک فرهنگ تلفیقی که از نابودکننده مرزهای بین فرهنگهای مدرن و سنتی، ضعیف و قوی و فرهنگهای ملی و جهانی است، پیش میرود. رابرتسون چنین پدیدهای را که با استفاده از ادغام فرهنگی قابل توصیف است «جهانیسازی محلی شده» نامید و آن را نتیجه سازش انواع رسانههای غربی دانست که برای سازگاری با زبانهای محلی، سبکها و آداب و رسوم فرهنگی، فناوریهای نوین ارتباطات را به کار میگیرند (گراییدی، 2005).
یک نمونه از این دوگانگی فرهنگی را میتوان در مورد «تلویزیون زی»، اولین و موفقترین کانال خصوصی ماهوارهای هندیزبان هندوستان، پیدا کرد.
فصل ۶: ضد جریان رسانههای جهانی
ص 418: جهانی شدن انسانهای غربی، تأثیر زیادی در شکلدهی فرهنگهای رسانهای به سبک بینالمللی داشته است. این در حالی است که قدرتهای همگرایی و همسانسازی وجود دارند، گسترش مدل حرفهای تلویزیون تجاری ایالات متحدهی آمریکا تحولات قابل توجهی را در صنایع رسانهای ملی و منطقهای به ارمغان آورده که این خود به احیای صنایع فرهنگی خلاق منجر میشود.
غربی شدن با آنچه که یک مفسر از آن به نام «شرقی شدن و جریانهای جنوب-جنوب» نامیده، شباهتهایی دارد (ندروین پیترس، 122: 2004). در دهسال گذشته، از انیمیشنهای ژاپنی تا فیلمهای کرهای و هندی، از نمایشهای تلویزیونی امریکای لاتین تا اخبار عربی، رسانههای جهانی شاهد رشد چندزبانه و چندبعدی محتوای رسانهای بودهاند که این خود ناشی از فعالیت مراکز و صنایع خلاق منطقهای است. دسترسی به فناوری دیجیتال و شبکههای ماهوارهای، پخش منطقهای، مانند مرکز پخش پان عربی خاورمیانه (ام بیسی)، شبکه خبری 24 ساعته «الجزیره» یا کانال «فونیکس» چینیزبان که مهاجران چینی را پوشش میدهد را توسعه داده است. پخش خصوصی و مقررات زدایی شده و فضای ارتباطات دور، جریان محتوایی از جنوب به شمال را افزایش داده است؛ برای مثال، رشد بینالمللی تماشای «تله نوولا»، درحالیکه صنعت فیلم هند نمونهای از مرکز تولیدات غیرغربی است که حضور آن در زمینه فرهنگ جهانی احساس میشود.
ص 418: چشمانداز دهکده جهانی
تلویزیون درنتیجهی تحولات دهه ۱۹۹۰ (به فصل 3 نگاه کنید)، در عرصه رسانهای در همه نقاط جهان واقعاً بیرقیب بود و گونههای تلویزیون جهانی مانند سیانان و ام تیوی در همهجا حاضر شده بودند. امروزه نقش تلویزیون در ساختار هویتهای اجتماعی و فرهنگی از دوران پخش تکصدایی ملی و فضایی مشترک عمومی که تلویزیون در بسیاری از کشورها در دوره قبلاز جنگ آن را شکل میداد، بسیار پیچیدهتر شده است.
اگرچه رسانههای دولتی در بسیاری از کشورها اهمیت بالایی دارند و هنوز هم بیشترین مخاطب را جذب میکنند، دسترسی زیاد به کانالهای تلویزیونی، بحث رسانههای ملی را پیچیده کرده است. در این دوران چند کانالی، یک بیننده میتواند بهطور همزمان به مجموعه متنوعی از کانالهای محلی، منطقهای ملی و بینالمللی دسترسی داشته باشد، بنابراین او میتواند در سطوح مختلف گفتمانهای رسانهای قضاوت کند.
در کشورهایی که سیستمهای رسانهای توسط دستگاه دولت تنظیم میشوند، جهانی شدن چشمانداز تازه و بینالمللی دارد؛ بهعنوان مثال تلویزیون جهانی به ارتقای حرفهای رسانه در روسیه (بکر، 2004) و چین کمک زیادی کرده است، درحالیکه هنوز تحت کنترل سیستم رسانهای دولتی عمل میکنند، روزنامهنگاران آزادی بیشتری احساس میکنند زیرا «بازاریابی کردن» شرکتهای رسانهای، دامنه بیشتری برای فعالیتهای فعالیت حرفهای ایجاد میکند (لی، 2003).
تلویزیون جهانی همچنین با پخش زنده حوادث تاریخی سراسر جهان مانند بازیهای المپیک، خشونتهای «میدان تیان آنمن»، عملیات «طوفان صحرا» و بلایای طبیعی و انسانی، «رویدادهای رسانهای» جهانی خلق میکند (دایان و کاتز، ۱۹۹۲).
پوشش تلویزیونی جهانی محاکمه «ا.جی سیمپسون»، ورزشکار مرد آمریکایی در سال ۱۹۹۵، مرگ و تشییع جنازهی «پرنسس دایانا» در سال ۱۹۹۷، جشن هزاره در سال ۱۹۹۹، حملات تروریستی به نیویورک و واشنگتن در سال 2001، حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و سونامی آمریکا در سال 2004 را میتوان به فهرست تجارب مشترک رسانههای جهانی اضافه کرد.
شرکتهای چندملیتی، دولتها، سازمانهای غیردولتی و همچنین گروههای شبهنظامی بهمنظور تفهیم خوب موقعیت خود ، تلویزیون و اینترنت را تحت کنترل درآوردهاند. امروز نقش «چرخش» بر سیاست معاصر جهان غرب بهخوبی قابل استناد است (کرنر و پلز، 2003؛ فراکلین، 2004 و برادر، 2005).
ص420: جهانی شدن مانند رسانه دیداری قدرتمندی، به افزایش نفوذ فرهنگ غربی گرایش دارد اما مدلهای دیگری هم وجود دارند. گزارش فرهنگ جهانی یونسکو این موضوع را براساس «زمینههای متفاوت نهادی و تاریخی و فرهنگی و ازجمله گزینههایی که بهرغم جلوههای ظاهری احتمالاً بهطرز متناقضی نشاندهنده تنوع بیشتری از یکنواختی باشند در عصر جهانی شدن افزایش مییابند» مورد بحث قرار میدهد (یونسکو 1998: 23).
همانطور که در فصل ۵ اشاره شد، مجتمعهای رسانهای غربی به رهبری ایالاتمتحده با استفاده از مجموعهای از استراتژیهای با رویکرد بومی برای پیامهای خود، حوزه فعالیتشان را از نخبگان جهان فراتر برده و در صدد ایجاد «محبوبیت جهانی» هستند. فناوری دیجیتال و رشد روزافزون دسترسی به ماهوارههای ارتباطی که موجب ازدیاد کانالهای ماهوارهای و تلویزیون کابلی شده، بدون تردید چشمانداز فرهنگ جهانی را نیز پیچیدهتر کرده است.
درحالیکه دستورالعمل تجاری پرسروصدای جهانی شدن تلویزیونهای غربی یا غربگرا مورد انتقاد قرار گرفتهاست اما مزیتهایی نیز دارد. این در اشتغالزایی رسانهها و صنایع فرهنگی سهم بسزایی داشتهاست؛ بهعنوان مثال محلیسازی، بخشی از استراتژی تجاری رسانههای فراملیتی است که مشاغل بیشتری را در کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرده تا بدینوسیله برنامههایی بسازند که زمینههای فرهنگی در آن پررنگ باشد.
ص 422: اینگونه استدلال میشود که گسترش رسانههای غربی همراه با گسترش مدرنیته، در سراسر جهان دارای پتانسیل رهاییبخشی است که میتواند از تقویت فرهنگ لیبرال دمکراسی (الستر، ۱۹۹۷؛ جنکینز و توربورن،2003)، ارتقای برابری جنسیتی و رهایی از «قوانین دستوپاگیر ملی» (کاپور، ۱۹۹۷) نقش زیادی داشته باشد. در اینکه فناوریهای دیجیتال، پخش طیفی از کانالهای تخصصی در سراسر جهان را به زبانهای محلی یا ملی ممکن ساختهاند که انتخاب بیشتری به مخاطبان داده و چشمانداز آنان به جهان را گسترش میدهد کمی تردید وجود دارد. این امر بهویژه در مورد بسیاری از کشورهای در حال توسعه صادق است که در آن رسانهها، بهویژه رادیو و تلویزیون، تحت کنترل دولت بوده و اغلب نمایندگان و گاهی دولتهای غیرمنتخب توانستهاند امواج رادیو و تلویزیونی را برای کنترل مردم شان بهکارگرفته و زمینه گفتوگوی آزاد و تکثر عقاید را محدود کنند.
سبک حرفهای روزنامهنگاری تلویزیونی غربی، اساساً بر پایه استقلال از کنترل دولت پدید آمده و برنامهسازی در بسیاری از کشورها را تحت تاثیر خود قرار داده است.
نمونههایی از پذیرش این نوع روزنامهنگاری عبارتاند از برنامههای خبری مانند «ما مردمیم» (ان دی اتی وی) هند و برنامههای تحقیقی-انتقادی مانند «جیادیان فانگتان» (گزارش محور) در «سیسی تیوی» چین که بر این اساس یک محقق چینی، «اثبات کردهاست که تلویزیون میتواند نقش خود را بهعنوان یک سخنگوی ملت نیز ایفا کند و تنها بلندگوی حزب خاصی نباشد» (ژائو، 303:1999 ).
خصوصیسازی تلویزیون در ترکیه انحصار دولتی رادیو و تلویزیون ترکیه (تی آرتی) را به چالش کشیده و همچنین به امواج رادیو و تلویزیونی آزادی و تکثر بخشیده است (کاتالباس، 2000، ۱۴۴). از آزادگرایی در مطبوعات نیز شواهد بیشتری در دسترس است. بعد از ظهور «تحزبگرایی» در آفریقا، راهاندازی مجلات و روزنامههای کوچک خصوصی افزایش سریعی یافت. با حرکت دولتها به سوی دموکراسی، یکی پساز دیگری احتمالاً این روند رشد میکند.
نمونههایی در مناطق دیگر جهان میتوانند ارائه شوند که چگونه جهانی شدن رسانهها کیفیت محصولات رسانهای را بهبود میبخشد. گسترش چاپخانههای غربی در جنوب تابهحال تاثیر مثبتی داشته است؛ بهعنوان مثال، پساز پیمان نفتا، غولهای انتشاراتی آمریکا ازجمله مک گراوهیل و پرنتیس هال وارد بازار نشر مکزیک شدند و با ترجمه آثار نویسندگان مکزیکی به زبان انگلیسی، فرصتهای جدیدی برای آنها فراهم آوردند که در ایالات متحد محبوبیت خاصی پیدا کنند.
بیشاز یک میلیون نسخه از ترجمه انگلیسی رمان «کوما اوگا پارا چوکولت» اثر نویسنده مکزیکی، «لورا اسکویل»، در آمریکا و نیز 200 هزار نسخه در بازار اسپانیایی ایالاتمتحده به فروش رسیده که به پدیدهای منجر شده که محقق مکزیکی با اغراق کامل آن را «لاتین سازی ایالات متحده» نامیده است (یونسکو، 1998:164). بههمینترتیب، از زمان راهاندازی پنگوئن هند در اوایل دهه ۱۹۹۰، تعداد زیادی از کتابهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هندی و از جمله یک سری از ترجمههای کلاسیک هند براساس استانداردهای بینالمللی چاپ، تولید شدهاند که با بازاریابی شبکهای گسترده پنگوئن به بازار گستردهتر جهانی نیز دسترسی دارند. در سالهای اخیر، پنگوئن، نشر کتابهای هندی و مالایایی را آغاز کردهاست.
ص 424: نارضایتی از جهانی شدن فرهنگی
باوجود چنین پیشرفتهای مطلوبی، افزایش حضور فرهنگی غرب موجب نارضایتی برخی از کشورها، مخصوصاً جهان اسلام شده است. اوج این نارضایتیها در حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر سال 2001 نیویورک و واشنگتن تجلی یافت؛ این رویداد از طرفی منجر به واکنش منفی غرب علیه شبهنظامیان اسلامی شده و از سوی دیگر آتش احساسات ضد غربی و یا بهطور خاصتر ضدآمریکایی را شعلهور کرد.
این خود بهمعنای برخورد تمدنها (هانتینگتون، ۱۹۹۵) و «درگیری بنیادگرایی» است (علی،2001). اینگونه درگیریها در انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ که به سرنگونی شاه ایران انجامید مشاهده شد و محرک آن تا اندازهای تجدد و تا حدی نیز تقابل با چیزی بود که روشنفکران ایرانی آن را «مسموم سازی غربی» نامیدند؛ منظور از این جریان، پذیرش و نمایش مشخصههای ظاهری مصرفگرایی در موج مُدهای زودگذر و کالاهای مصرفی است که از آمریکا نشأت میگیرد.
اگرچه ممکن است ایران یک نمونه افراطی از واکنش منفی نسبتبه فرهنگ غرب باشد اما سطوح واکنشهای بیگانهستیزی که در پاسخ به چنین عناصر ظاهری روش زندگی غربی ظهور کرد، بیشتر از طریق تلویزیون رسانهای شد، در بسیاری از فرهنگهای غیرغربی دیگر نیز قابلمشاهده است -احیای ایدئولوژی ناسیونالیسم هندی نمونه برجستهای از بیگانهستیزی است (راجا گوپال، 2001).
کشورهایی مانند چین، سنگاپور، عربستان سعودی و ایران در جهت محدود کردن دریافت تلویزیونهای ماهوارهای غربی از طریق معرفی نظام اعطای مجوز، تلاشهای زیادی کردهاند. ایران تلویزیونهای غربی را در درجه اول بهخاطر ناسازگاری فرهنگی با یک کشور اسلامی بهعلت محتوای جنسی و جهتگیری برنامههای تلویزیونی، فیلم و تبلیغات غربی ممنوع کرده است. در دیگر جوامع سنتی مانند هند، در مورد بازنمایی زنان در رسانهها، بهخصوص در تبلیغات نگرانیهایی وجود دارد (جوزف و شارما، ۱۹۹۴).
این احساس نیز در دنیای «مکی» وجود دارد که فرهنگ کالایی شده تا حدی پیش برود که بر احساسات مذهبی جوامع مختلف تاثیر بگذارد (باربر، ۱۹۹۵). در آسیا، فرهنگ غربی مبتنی بر فردگرایی و رسانهای شده از طریق تلویزیون، عامل تضعیف ارزشهای سنتی آسیایی که بر پایه خانواده و جامعه استوارند، به شمار میرود (گوناسکرا، ۱۹۹۷؛ گوناسکرا و دیگران، 2003 ؛ توماس، 2005). به دستور دولت چین، پخش انیمیشن «مولان» -ساخت کمپانی دیزنی در سال ۱۹۹۸- در این کشور به دلیل ارائه نامناسب ابعاد فرهنگی چین در این فیلم به تعویق افتاد. علیرغم درونمایه و حساسیت فرهنگی تصور شده در مولان، عملکرد خوبی در چین نداشت. بسیاری از کشورها بخشی بهعنوان واکنش به برداشت غربی شدن فرهنگ شان و قسمتی واکنش به تحریف بازنمایی فرهنگهای غیرغربی در رسانههای جهان، احیای فرهنگی را تجربه کردهاند. اغلب این کشورها تحت تاثیر گروههای مذهبی و تشویق نهادهای سیاسی، بهعنوان مانعی در برابر جریان محصولات رسانهای غربی عمل میکنند.
ص 427: در دنیای مسلمانان، اکثریت مردم، اسلام را بهعنوان یک تمدن میدانند تا یک فرهنگ که لیبرالیسم غربی قویترین مانع در برابر آن بوده است. این نهتنها در گفتمان سیاسی شخصیتهای ضد غربی بلکه در کالاهای نماد فرهنگ غربی منعکسشده است. ایران در سال ۱۹۹۶ «سارا» را با پوشش اسلامی به بازار عرضه کرد که این خود واکنشی به عروسک پرزرقوبرق آمریکایی، «باربی»، بود که در بین دختران جوان سراسر جهان، حالت نمادینی پیدا کرده است. همچنین تابهحال مسلمانان بوسنی عروسکی به نام «آمنه» و اعراب عروسک «لیلا» را ساختهاند.
ص 428: نگرش به «جهان سوم» در بسیاری از گفتمانهای غربی بهعنوان یک توده یکنواخت -متأسفانه در هر دو سنت انتقادی و لیبرالی- تا حدی عامل چنین غفلتی است. درک نادرست یا محدود و اغلب تحریفشده تاریخ، سنن، زبان و فرهنگ بسیاری از کشورهای درحالتوسعه عامل چنین دیدگاههای بیتفاوتی به «اکثریت مردم دنیا» شده است. فردی که در جنوب آسیا طرفدار صنعت سینمای هند باشد، سطح پایین در نظر گرفته میشود یا تله نوولهای امریکای لاتین مورد توجه بینندگان منفعل جهان درحالتوسعه تلقی میشوند.
برخی از اندیشمندان انتقادی، اعتبار بیشاز حدی به ظرفیت رسانهها در شکلدهی اولویتهای فرهنگی ملتها دادهاند؛ برای مثال، علیرغم ۲۰۰ سال استیلای استعمار بریتانیا بر هند، هنوز اکثریت عظیمی از هندیها به مذهب و زبان خود عمل و صحبت میکنند و بهدنبال فرهنگ سنتی خود هستند؛ بنابراین بعید است که دو شبکه سیانان و ام تیوی به آنچه امپراتوری بریتانیا در طول ۲۰۰ سال در آن موفق نبوده، دست یابند. این بحث بهمعنای آن نیست که رسانههای آمریکایی تأثیری ندارند اما دراینمیان تعامل بسیار پیچیدهای وجود دارد که در جریان آن، ابعادی از فرهنگ و رسانههای غربی به این راحتی مورد پذیرش واقعشده و با فرهنگهای غیرغربی سازگار شدهاند.
بااینحال احساسات ضد غربی و به بیانی دقیقتر، احساسات ضد آمریکایی تا حدودی مربوط به تغییرات گستردهتر جغرافیای سیاسی و فرهنگی محیط بینالمللی دوران پساز جنگ سرد میباشد، هنگامیکه قرار است اسلام رادیکال با کمونیسمی که منافع غرب را تهدید میکند، جایگزین شود. اینموضوع در سایه شبکههایی مانند القاعده که ادعا میشود با ملتهای «یاغی» ارتباط دارند، نشان داده میشود.
در این انگارهسازی سیاستهای جهانی که تحت تاثیر گفتمان «برخورد تمدنها» و تقویت حوادث یازدهم سپتامبر 2001 است، اسلام خشونت طلب دارای دارای مشخصههایی است که برای بازار دموکراسی مدرن، سکولار و عقلانی بسیار مضر است. تحت نظر بودن شهروندان مسلمان اروپایی و ایالاتمتحده آمریکا، جلوگیری دولت فرانسه از پوشش اسلامی در مدارس دولتی و انتشار کاریکاتورهای توهینآمیز از حضرت محمد(ص) در روزنامه دانمارکی در سپتامبر 2005 و چاپ مجدد آن در نشریه فرانسوی «فرانس سوار» و روزنامههای سراسر اروپا که منجر به تظاهرات گسترده و درنتیجه کشتار بسیاری از مردم کشورهای عربی و اسلامی شد، برخی از نمونههای برخورد فرهنگی بین غرب و دنیای اسلام است.
ص 433: فرهنگهای مهاجر
یکی از دلایل گسترش کاناهای فراملی، حرکت فیزیکی مردم -چیزی که آپادورای آن را «قومی» مینامد- از یک مکان جغرافیایی به جایی دیگر است که جنبههایی از فرهنگشان را با خود میبرند. فرهنگ ها همواره تحت تاثیر عوامل خارجی، درنتیجه تجارت، تبلیغات مذهبی و مهاجرت، از گسترش مسیحیت و اسلام تا استعمار و استعمارزدایی قرار می گیرند.
ص 435: اگرچه مهاجران آموختهاند تا با فرهنگ میزبان زندگی کنند و اکثریت جوامع نیز حضور آنها را تا حد زیادی پذیرفتهاند اما آنها حداقل از نظر فرهنگی هنوز «متفاوت» هستند. با این وجود مهاجرت منافع زیادی را برای بسیاری از کشورهای درحالتوسعه به ارمغان میآورد:
در سال 2004 وجوه ارسالی جوامع مهاجر تقریباً سهبرابر ارزش کمکهای رسمی توسعه، حدود ۱۵۰ میلیارد دلار بوده که دوبرابر این مقدار هم بهصورت غیررسمی منتقل شده است (سازمان ملل متحد، 2005). حضور مناطق جنوبی در مراکز شهری مهم جهان، روندی به نام «قلمرو زدایی» که «گارسیا کانکلینی» آن را فقدان «طبیعی» رابطه فرهنگ با مرزهای جغرافیایی و اجتماعی میخواند» (۱۹۹۵: ۲۲۹) را رقم زده که بیشترین توجه را به خود جلب کرده است.
هویت در سبک زندگی مهاجرت، مهمترین مسئله است زیرا مهاجرین همزمان عملکرد «بین فرهنگی» دارند (بابا، ۱۹۹۴). تضاد بین هویت دوگانه کشور میزبان و گرایش به سمت بخشی از فرهنگ کشور مبدأ، بعضی اوقات «وطن» خیالی، آنها را به پذیرش فرهنگ التقاطی سوق دادهاست (آندرسون، ۱۹۹۱). ماهیت آموزش و فرهنگی چیزی که «مارتین بابرو» آن را مورد بحث قرار داده، میتواند منجر به دوگانگی فرهنگی شود. بهعنوان مثال، شبکهی تلویزیونی کابلی ایرانیان در لسآنجلس، با انتخاب خطمشی دقیقی ناگزیر بوده است بینابین برنامههای تولیدی که حافظ روش زندگی سنتی اسلامی هستند و برنامههایی که سبک زندگی مصرفگرایانه در ایالات ایالات متحده را به تصویر میکشند، گام بردارد (نفیسی، 1۹۹۳).
ص 453: صادرات رسانهای از جنوب به شمال
بهغیر از رسانههای منطقهای بحث شده در بالا که بهاحتمال زیاد در سالهای آینده مهمتر میشوند، بازیگران بینالمللی از کشورهای جنوب که حضورشان بهطور فزایندهای در ارتباطات فرهنگی بینالمللی احساس میشود، نیز وجود دارند. در سیر تکامل کانالهایی مانند امبیسی، الجزیره و فونیکس، تأثیر متقابل رویدادهای جهانی، منطقهای و ملی و تولید چیزهایی که منحصربهفرد است، تأثیرات جهانی شدن رسانهها هنوز بهاندازهی کافی مورد ارزیابی قرار نگرفته است. مورد پژوهشی زیر به ارائه دو نمونه اصلی از این جریان معکوس محصولات فرهنگی از جنوب -تله نوولا در امریکای لاتین و صنعت سینمای هند میپردازد.
ص 463: مطالعه موردی
صنعت سینمای هند: هالیوودی دیگر
هند از معدود کشورهای غیرغربی است که حضورش در بازار فرهنگی جهانی احساس میشود. هرچند به طور گسترده ای در آثار اندیشمندان و روزنامه نگاران بین المللی در زمینه سینما، موسیقی و تلویزیون عامه پسند نادیده گرفته شده است. از نظر تعداد تولید و تماشاگر بزرگترین صنعت فیلم در جهان است. هر سال مردم برای فیلمهای هندی یک میلیارد بلیت بیشتر از فیلمهای هالیوود میخرند. علاوه بر این برای تولیدات «بالیوود»، مراکز قوی منطقه ای ساخت فیلم به دیگر زبانهای اصلی هند، به ویژه تامیلی، بنگالی، تلوگو و مالایی وجود دارد.
در هند هرساله فیلم های بیشتری از هالیوود ساخته می شود (فصل 4، جدول 9-4 را ببینید)، اما تاثیر آنها عمدتا محدود به هندوهای شبه قاره و مهاجران جنوب آسیا است، هرچند در سالهای اخیر، بسیاری از فیلمهای «فراملی با مضمونی ملی» این وضعیت را تغییر داده اند (دسای، 2004؛ کائور و سینا، 2005).
ص 464: گسترش بیسابقه تلویزیون در دهه 1990 و اوایل 2000 محرکی برای صنعت فیلم بود، زیرا که بسیاری از کانالهای اختصاصی پولی از این زمان پا به عرصه ظهور گذاشتهاند. علاوهبراین، پیشرفتهای فناوری و قابلیت دسترسی به ماهواره و تلویزیون کابلی، امکان پخش منظم فیلمهای هندی در خارج از هند را فراهم کرده و موجب تسلط بر سینمای جنوب آسیا شده و فرهنگ عامهپسندی را در شبهقاره هند و در میان مهاجران جنوب آسیا تعریف کردهاست.
فیلمهای هندی در بیشاز ۷۰ کشور جهان نشان دادهشده و در جهان عرب، آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا و در میان بسیاری از کشورهای آفریقایی، پرطرفدار هستند. بههرحال میزان درآمد هند از صادرات فیلم، با آمریکا قابل قیاس نمیباشد. سهم هند در صنعت فیلم جهانی در 2004 که معادل ۲۰۰ میلیارد دلار ارزش داشت، کمتر از ۲/0 درصد بود.
یکی از دلایل محبوبیت فیلمهای هندی در بین دیگر کشورهای درحال توسعه، سبک روایی ملودراماتیک آنها است و سکانسهای رقص و آواز این فیلمها اغلب به طرح کلی یک داستان که بر تناقضات بین فقیر -پاک و عادل- در مقابل ثروتمند -شهرنشین و غیر عادل- تاکید میکند، جان تازه میبخشد.
سینما همچنین به رشد صنعت موسیقی پاپ کمک کرده و یک جریان فیلم هندی، بدون حمایت موسیقی شاخص، شانسی برای موفقیت ندارد. اگرچه اکثر فیلمها اجتماعی و از درامهای خانوادگی تشکیلشدهاند، اما فیلمسازان هندی ژانرهای عمده دیگر سینما مثل تاریخی، حماسی، کمیک، ماوراءالطبیعی و وسترن را تجربه کردهاند.
حتی قبل از استقلال هند، فیلمهای هندی به آسیای جنوب شرقی و کشورهای آفریقایی صادر میشدند (بارنوو و کریشناز وامی، ۱۹۸۰). درحقیقت یکسال پساز تولید فیلم ناطق، کانون سینمایی هند (که در سال ۱۹۵۱ فدراسیون فیلم هند شد) تأسیس شد و همچنین تا این زمان، یک هفتهنامه فیلم هندی بهعنوان «سینما سان سار» یا سینمای جهان، راهاندازی شده بود.
سالهای شکلگیری سینمای هند عمیقاً تحت تأثیر جنبشهای ضد استعماری قرار گرفته بود (کائول، ۱۹۹۸). پیامهای زیادی مبنیبر توافق جمعی و اتحاد ملی از طریق فیلمها رواج مییافت و اینموضوع در کشوری که از سطح سواد بسیار پائینی برخوردار بود، اهمیت فوقالعادهای داشت. مشارکت انجمن تئاتر مردم هند، مهم بود که در ۱۹۴۶ فیلم «بچههای زمین» به کارگردانی نویسنده برجسته، «خواجه احمد عباس»، اولین فیلمی بود که بهطور گسترده در اتحاد جماهیر شوروی پخش شد، درحالیکه سال ۱۹۵۷ اولین محصول مشترک هند و شوروی، «غریبه» بود.
جریان اصلی سینمای هند در دهه ۱۹۵۰، تولید فیلمهای شناختهشده در سطح بینالمللی بود که در خلال این مدت رتبههای اول آثار هنری را به دست آورد.
فصل 7- ارتباطات بین المللی در عصر اینترنت
ص 476: طلوع عصر اینترنت
پیشینه اینترنت به شبکه آژانس پروژههای پیشرفته تحقیقاتی (آرپانت) وزارت دفاع ایالات متحده برمیگردد که در سال 1969 به عنوان یک شبکه ارتباطی ایجاد شد که در صورت حمله هسته ای اتحاد جماهیر شوروی مراکز مهم دفاعی و غیرنظامی آمریکا را به هم متصل میکرد.
ص 477: در سیر تاریخی ارتباطات، حدود ۴۰ سال طول کشید تا مخاطبان رادیو به ۵۰ میلیون برسند و تلویزیون ۱۵ سال طول کشید تا همان تعداد مخاطب را جذب کند ولی در مورد www تنها اندکی بیشاز سه سال طول کشید تا ۵۰ میلیون کاربر اولیهاش را کسب نماید (ناگتون، ۱۹۹۹). اما سرعت رشد اینترنت بسیار بیشتر بود تا سال ۱۹۹۵ تنها ۲۰ میلیون کاربر داشت ولی تا ۲000 این تعداد به ۴۰۰ میلیون کاربر افزایش یافت. در سال ۱۹۹۳ تعداد ۴۰۰ وبسایت در دنیا وجود داشت که تا سال 2000 این تعداد به ۲۰۰ میلیون رسید.
در سایه انقلاب فناوریهای ارتباطات، هزینه انتقال اطلاعات از 150 هزار دلار در دهه 1790 به 12 سنت در سال 1999 رسید، درحالی که سرعت ریزپردازنده ها در هر 18 ماه تقریبا دو برابر شد (برنامه توسعه سازمان ملل، 2001).
اینترنت و جریان آزاد تجارت
ص 490: مطالعه موردی: گوگلی شدن ارتباطات جهانی
اگرچه شرکت مایکروسافت در اغلب دهه 1990 بر ارتباطات الکترونیکی جهان تسلط داشت و صنعت نرم افزار رایانه ای جهان در قرن بیست و یکم را هنوز رهبری میکند، گوگل روند دسترسی، پردازش و استفاده از اطلاعات در سراسر جهان را متحول کرد. اگر بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان و موسس شرکت مایکروسافت، به یک نماد بین المللی تبدیل شده، لاری پیج و سرگی برین، دو دانشجوی پژوهشگر دانشگاه استنفورد که گوگل را طرح ریزی کردند، در زمان کوتاهی به شهرت جهانی دست یافتند (وایز و مالسید، 2005؛ بتل، 2005؛ لانچستر، 2006).
ص 494: گوگل برای بسیاری از زبانها و کشورها موتور جستجوی مخصوص طراحی کرده است، اما در اوایل سال 2006 که سرویس چینیزبان را افتتاح کرد، مورد انتقاد شدیدی قرار گرفت؛ ادعا میشد که گوگل برای فعالیت اقتصادی بالقوه در بزرگترین بازار جهانی در زمینه سانسور مطالب با مقامات چینی به توافق رسیده است. درحقیقت فعالیت «گوگل» در چین به سال 2005، یعنی زمانیکه مالکیت بخشی از سایت «بایدو» بزرگترین موتور جستجوی چینی را بدست آورد، برمیگردد.
گوگل در اینکه مردم بتوانند به اطلاعات دسترسی و آن را پردازش کنند، انقلابی ایجاد کرد. سرعت زیادی که طی چند ثانیه فرد میتواند راجعبه هر موضوع و رویدادی اطلاعات کسب کند. هرچند برخی ممکن است بگویند این سرعت باعث تنبلی ذهنی و سرقتهای ادبی شده و اینکه موجب شده تا نسلی که در حال رشد است بهجای تلاش در عمیق فهمیدن موضوعات، به سطحی خواندن آنها گرایش داشته باشند.
به هرصورت موتور جستجو توانسته است در حجم و کیفیت اطلاعاتی که میتوان از سرتاسر دنیا داشت، تغییر اساسی به وجود آورده و در آغاز قرن بیست و یکم با دسترسی به اینترنت با سرعتی غیرقابلتصور و بدون هزینه اضافی میتوان از این حجم اطلاعات استفاده کرد. هرچه ارتباطات دیجیتالی توسعه یافته و اینترنت بهصورت محلیتری درآید، «گوگلی شدن» ارتباطات نیز احتمالاً جهانی میشود.
رسانههای آنلاین
ص 501: مطالعه موردی: جهانی شدن «اطلاع-سرگرمی» و «آموزش-سرگرمی»
رشد تجاری شدن رسانههای جمعی، به ویژه تلویزیون، درنتیجه خصوصی سازی، مقررات زدایی و گشایش بازارهای جدید، محیط پخش را تغییر داده است. با تبدیل خدمات عمومی به تلویزیونهای اختصاصی، پخش برای مخاطب ناهمگون جهانی به شرکتهای تبلیغاتی، دستورالعملهای خبری و اولویتهای ویراستاری وابسته شده است (فرانکلین، 1997؛ گیتلین، 2002).
ص 502: برای مثال در بریتانیا بخشی از منابع مالی بیبیسی از طریق پرداخت حق اشتراک توسط شهروندان تامین میشود، لذا حداقل از نظر تئوری، برنامهسازان مجبور به پیروی از سیستمهای رتبهبندی نبوده و میتوانند برنامههایی با کیفیت خلق کنند که آگاه کند، آموزش دهد و سرگرم کند. تکثر کانالهای خبری نیز بر شبکههای خبری اروپایی تاثیر گذاشته، جاییکه به فاصله گرفتن از اخبار خدمات عمومی (برتری اطلاعات و آموزش بر ارزشهای خبری سرگرمی) تمایل داشته و در مقابل به سمت روزنامهنگاری بازاریتری در قالب «روزنامههای جنجالی» که گونهای از اخبار بوده و تاکید آن بر روزنامهنگاری مصرفگرا، ورزش و سرگرمی است، گرایش دارد.
با وجود این، روزنامهنگاری معاصر، بهویژه در تلویزیون که برای جذب مشتریان در حال تطابق یافتن با شیوه «خبر-سرگرمی» است، باید در بازاری شدیداً رقابتی، تجارتی و بیشاز قبل در یک بازار خبری تجزیهشده فعالیت کند. این میتواند به عنوان بخشی از تمایل عمومی تلویزیون در نظر گرفته شود که جامعهشناس فرانسوی «پیر بوردیو» آن را بهعنوان «سادهسازی عوامفریبانه» توصیف کردهاست (بوردیو، ۱۹۹۸).
در اواخر دهه ۱۹۸۰، اصطلاح «اطلاع-سرگرمی» تبدیل به واژهای نامفهوم شده است -واژه جدیدی که به ژانر ترکیبی مشخصی از دو گونه برنامه «اطلاعات» و «سرگرمی» در برنامههای خبری و مسائل روز اشاره دارد. این پدیده که بهطور خاص در اخبار تلویزیونی مشهودتر هست، توصیفکننده نوعی از اخبار است که در آن سبک مهمتر از جوهر و نحوه ارائه مهمتر از محتوا است. ظهور برنامههای اطلاع-سرگرمی واکنشی مطلوب به جذب «برای من» نسل کاربران رسانهای است که برای یافتن برنامه دلخواه خود کانالهای تلویزیونی را پیوسته و بهسرعت عوض کرده و همچنین بیشتر به سمت اخبار آنلاین و موبایل علاقه دارند. این نسل که علاوهبر زبان پیامکی، تحت تأثیر زیباییشناختیهای بصری و پست مدرنیته «ام تیوی» قرار گرفته، به شتاب بصری عادت داشته و در مواجهه با ساختارهای روایی پیچیده بولتنهای خبری صبر کمی دارد.
اطلاع-سرگرمی بهعنوان یک ژانر، اَشکال بصری که اولینبار در تولید پیامهای بازرگانی تلویزیون و ویدیوهای موسیقی ظاهر شد را مورد استفاده قرار میدهد و همچنین از شیوههای تأثیرگذار ارائه خبر مانند حرکتهای بصری سریع در استودیوهای مدرن، لوگوهای انیمیشنی رایانهای، جلوههای بصری جذاب و استفاده از تیترهای پر از لفاظی که غالباً توسط گویندهای طناز بیان میشود، استفاده میکند. این شیوه خبرگویی که ریشه در تلویزیونهای تجاری آمریکا دارد بهسرعت جهانی شده و کانالهای خبری نیز تمام سعی خود را به کار میگیرند که به مخاطبان بیشتری دستیافته و مخاطبان مورد هدف خود را از تغییر یا حذف همزمان کانالهای خبری منصرف کنند.
ص 504: در عصر روزنامهنگاری چندرسانهای، گزارشگران باید تحت فشار سرسامآور «ضربالاجلهای یکدقیقهای» کار کنند؛ این امر باعث میشود که قبلاز پخش، آنان فرصت لازم برای بررسی یک خبر یا تحقیق و انعکاس آن در قالب یک رویداد «زنده » را نداشته باشند. سردبیران میخواهند تا حد امکان مطالب شان بهموقع و جذاب باشد. در گزارش زمان جنگ، هنگامیکه اطلاعات دروغ یا گمراهکننده است، مسئولیت روزنامهنگاران تشخیص حقایق از شایعات و مطالبی است که همواره پیچیدهتر میشوند (توسو و فریدمن،2003).
یکی از نتایج گسترش رسانههای خبری رقابت فزاینده برای مخاطبان و مهمتر از همه درآمد حاصل از تبلیغات است و این زمانی رخ داده است که گرایش به اخبار بهتدریج درحال کاهش است. در ایالات متحده آمریکا، زمان اوج برنامههای خبری، مخاطبان شبکههای تلویزیونی از ۹۰ درصد در دهه ۱۹۶۰ به ۳۰ درصد در سال 2000 کاهش قابلملاحظهای یافته، این امر تا حدی به دلیل آن است که بسیاری از افراد، بهخصوص جوانان، منابع خبری آنلاین را انتخاب میکنند (سازمان پژوهشی اعتلای روزنامهنگاری، 2006). در بریتانیا، بین سالهای ۱۹۹۴، 2001 مخاطبان اخبار روزانه نزدیک به ۳۲ درصد کاهش یافت (هارگریوز و توماس، 2002).
جمعآوری خبر به ویژه در اخبار خارجی، عملیات پرهزینهای است که به سرمایهگذاری زیادی نیاز دارد، درنتیجه مدیران این رسانهها همیشه تحت فشار ارائه اخبار و برنامههای مورد پسند مخاطب بهمنظور دستیابی به سود یا حداقل جلوگیری از زیان هستند. در ایالات متحدهی آمریکا، دستیابی به شبکههای خبری کلیدی توسط ادغام در شرکتهایی که علاقه اولیهشان در کسبوکار سرگرمی بوده، توسعه یافتهاست. «ویاکام-پارامونت» مالک سیبیاس و ایبیسی بخشی از امپراتوری دیزنی است، سیانان یکی از بخشهای کلیدی ای او ال-تایموارنر است و شبکه فاکس توسط نیوزکورپوریشن اداره میشود. این تغییر مالکیت در نوع مطالب خبری مانند خبرهایی درباره مشاهیر دنیای سرگرمی که اغلب در تلویزیون این شرکتها برجسته میشود، انعکاس مییابد، درنتیجه همافزایی شرکتهای بزرگ تقویت میشود (بنت، 2003).
نشانه دیگر افزایش محبوبیت اطلاع-سرگرمی، گسترش جهانی «تلویزیون غیرداستانی» است مانند ژانرهای ترکیبی مستند-شوها و تلویزیون واقعیت، است که اغلب بهطرز ماهرانهای، روش واقعی روایت مستند با ارزش سرگرمی نمایش تلویزیونی ترکیبشده و این به معنی نامشخص بودن مرزهای بین واقعیت و تخیل است (فورسیچ،2003 ؛ ماتیاس و همکاران، 2004؛ هیل، 2005). اگرچه این ژانرهای جدید تلویزیونی ممکن است مخاطبان را به اخبار تلویزیون علاقهمندتر کند، بهنظر میرسد این با صرف هزینه برنامههای واقعی جدی و جایگزینی آنها با خطر افت بیشتر سطح درک عمومی از مسائل جهانی روی دهد.
کنسرسیومی متشکل از سازمانهای غیردولتی در بریتانیا، در «گزارشی از جهان سوم و پخش پروژههای محیطزیست»، بیان کرد که بسیاری از برنامههای واقعی بینالمللی مشهور مانند ژانر سفرنامهها، سریالهایی از ماجراجویی بریتانیاییها، مستندهایی در مورد زندگی بریتانیاییها در خارج و مسابقههای نمایشی در مکانهای خارقالعاده بود که واقعیتهای اندکی از زندگی مردم غیربریتانیایی که در خارج از این کشور زندگی میکنند را نشان میدهد (بارنت و دُوِر 2004).
این وضع در آمریکا با سابقه سرمایهداری طولانیتر، از اینهم بدتر است، جاییکه اخبار، دریچهی کوچک دیدن دنیا را برای آمریکاییها حتی کوچکتر میکند.
نظرسنجی مؤسسه پیو (۱۰۶۶) شواهد محکمی نشان داد که علاقه عمومی به اخبار بینالمللی به دلیل فقدان پیشزمینه اطلاعاتی مردم، اندک است (مرکز پیو، 2002). منتقدان استدلال میکنند که رسانهها داستانهای نرمتر را بر تحلیلهای سختتر ترجیح میدهند که این منجر به تضعیف حوزه عمومی در اندیشه هابرماس میشود که در آن مصرفکننده قادر به تمایز اطلاعات عمومی و تبلیغات (سیاسی) شرکتهای بزرگ نیست.
در دنیای اشباعشده توسط رسانهها، آموزش بیشازحد، کالایی و جهانی شده و اینترنت از طریق ماهوارهها، بازار جدیدی برای خدمات آموزشی در سطح بینالمللی گشوده است. همانطور که این فناوری فراگیر و مقرونبهصرفهتر میشود، آموزش از راه دور بالقوه بهعنوان یک صنعت جهانی است. دانشگاههای چندرسانهای شاید پاسخی به فراهم آوردن آموزش برای دانشجویان سرتاسر جهان باشند و در حال حاضر دانشگاههای زیادی دورههای خود را از طریق اینترنت ارائه میکنند.
مؤسسات مهم آموزش از راه دور در دنیا مانند دانشگاه مجازی بریتانیا، دانشگاه تلویزیون چین و دانشگاه ملی آزاد ایندیرا گاندی در هند، بازیگران مهمی در آموزش آنلاین جهان هستند. بااینحال، این خطر وجود دارد که در یک سیستم تجاری شده، زمانیکه آموزش یک صنعت خدماتی زیر نظر گات شود، ممکن است دانشگاه نقش سنتی خود را از دست بدهد (بُک، 2003)، همچنین ممکن است که آموزش عمومی تحت سلطه شرکتهای آموزشی خصوصی فراملی قرار گیرد که بیشتر به «آموزش-سرگرمی» علاقهمندند و غولهای جهانی مانند مایکروسافت و دیزنی با استفاده از قدرت رسانهایشان دورههای آموزشی خود را در سراسر جهان برگزار کنند که این امر تنها از طریق مکانیزمهای دیجیتالی امکانپذیر است.
تا سال 2006، مک گروهیل از طریق شبکه آموزش جهانی سیستمهای «سیسکو»، مقالات دورههای خاص و وبسایتهایی برای «دستیاران دیجیتالی شخصی» به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی و پرتغالی را ارائه میکرد.
بااینحال، ساخت آموزشهای سرگرمکننده بدون فدا کردن کیفیت میتواند مزایای ملموسی داشته باشد، مانند برنامه کودکان ایالات متحد، «خیابان سسام» که در سراسر جهان پخششده است. تعداد زیادی از مستندات «پریم تایم» بیبیسی هماکنون با همکاری دانشگاه آزاد بریتانیا ساخته میشوند و بهعنوان مرحله اول در «سفر یادگیری» امیدوار است که بینندگان با موضوع ارتباط برقرار کرده و به گذراندن دورههای آموزشی تکمیلی ترغیب شوند.
گفته میشود که میتوان رسانه را بهطور موفقیتآمیزی برای تعلیم به شیوهای سرگرمکننده از طریق الگوی بهاصطلاح آموزش-سرگرمی تحت کنترل درآورد؛ این الگو بهعنوان «فرایند هدفمند برنامهریزیشده و پیادهسازی یک پیام رسانهای که هم جنبه آموزشی و هم تفریحی داشته باشد، مشخصشده و هدف آن افزایش دانش اعضای مخاطبان درباره یک موضوع آموزشی، شکلگیری نگرشهای مطلوب، تغییر هنجارهای اجتماعی و تغییر آشکار رفتار است» (سیگنال و راجرز، 2004 : ۵).
ص 520: اینترنت و ارتباطات سیاسی
اینترنت که زمانی بهعنوان یک ابزار ارتباطی دموکراتیک و حتی برانداز مورد استقبال واقع شد، به عقیده برخی با تجاری شدن آن، انتظارات اولیه درمورد ظرفیت ایجاد یک «حوزه عمومی جهانی» و یک فضای جایگزین برآورده نشده است. در روزهای آغازین، اینترنت بهعنوان یک رسانه جمعی شناخته میشد که اصول اساسی آن بر پایه دسترسی آزاد به اطلاعات و یک شبکهی اطلاعرسانی غیرمتمرکز بنا شدهاست.
از نظر بسیاری از افراد اینترنت امکان گفتوگوهای دیجیتالی را در سراسر جهان فراهم کرد (نگروپونته، ۱۹۹۵؛ کیم کراس، ۱۹۹۷) و آزادی بیان از زمان اولین اصلاحیه قانون اساسی ایالاتمتحده، بیشترین رشد را داشتهاست (ناگتون، ۱۹۹۹). برخلاف ارتباطات سنتی که یک الگوی از بالا به پایین و «فرد به جمع» را دنبال میکند در ارتباطات آنلاین گفتوگوهای جمع با جمع ذاتاً دموکراتیکتر بهنظر میرسند.
بااینحال اینترنت بستری برای سازمانهای افراطگرا شدهاست، گروههای نژادپرست و تبلیغات نفرت برانگیز برخی گروههای شبه نظامی اسلامی که از نشان دادن فیلم سر بریدن انسانها بر روی وبسایتهایشان دریغ ندارند (برک، 2004). گروههای دیگری از قبیل گروههای تندرو فلسطینی[!] سایتهای ضد صهیونیستی راه اندازی میکنند و در همین حال ببرهای تامیل در فضای سایبری از طریق سایتهایی مانند Eelam.com به مبارزه علیه دولت سریلانکا ادامه میدادند (داونینگ، 2001؛ آتون، 2004). اولین نهضت چریکی اطلاعاتی جهان، ارتش آزادیخواه ملی زاپاتیستا بود که برای خودمختاری ایالات چیاپاس مکزیک میجنگید. مارکوس رهبر قیام در 1994، به یک قهرمان بین المللی تبدیل شد که این جایگاه تا حد زیادی از طریق استفاده جنبش از اینترنت برای اشاعه اهداف خود به دست آمد (کستلز، 2000).
ص 524: جذابیتهای دنیای وبلاگ
اهمیت رسانههای آنلاین توسط گروههای ناظر بر رسانهها تصدیق شده است. سازمان پژوهشی اعتلای روزنامه نگاری میگوید:
«تحول شدیدی در چیستی و چگونگی یادگیری مردم درباره دنیای اطراف شان وجود دارد. قدرت از دست روزنامه نگاران به عنوان دروازه بان، درباره آنچه مردم می دانند خارج شده است. شهروندان به عنوان گردآورنده، ویراستار و حتی سازنده خبر نقش فعالتری ایفا میکنند. مخاطبان از رسانههای قدیمی مانند تلویزیون و روزنامه به سمت رسانههای جدید آنلاین گرایش پیدا کرده اند» (سازمان پژوهشی اعتلای روزنامه نگاری، 2005).
ص 526: در بسیاری از کشورها رشد استفاده از اینترنت و قدرت بالقوه آن برای ارائهی دیدگاههای جایگزین و تبادل اطلاعات فراسوی مرزهای ملی، نگرانیهایی را به وجود آورده است (داونینگ، 2001؛ آتون،2004). برخی معتقدند که فیلتر کردن نرمافزارها و پروتکلها در عصر دیجیتال میتواند باعث تسهیل در امر سانسور شود. دولتها لازم نیست چاپخانههای تولید تبلیغات خرابکارانه در پناهگاههای زیرزمینی را مصادره کنند، آنها بهسادگی میتوانند مسیر تمام ترافیک اینترنت را از طریق دروازههای الکترونیکی، کنترل کنند.
کشوری مانند عربستان سعودی که رسانههای آن تحت کنترل دولت هستند تا زمانیکه برای فیلتر کردن تمام موضوعات «قابل اعتراض» بر کشور بهطرز مؤثری کد نت را به آنها نیافزوده بود، به شهروندان خود اجازه دسترسی به اینترنت را نداد، درحالیکه ایران هم چت رومهای شبکه آنلاین خود را طوری برنامهریزی کرده است که تنها ۲ نفر میتوانند بهطور همزمان با هم صحبت کنند[!!] (شاپیرو، ۱۹۹۹).
سنگاپور و چین هم به سرویسدهندگان اینترنتی نیاز دارند که موارد نامطلوب -عمدتاً با محتوای جنسی یا سیاسی- را فیلتر کنند. چین دسترسی به برخی از وبسایتهای غربی مانند بیبیسی را مسدود کرده و مسائل امنیتی و دفاعی، بهویژه پساز انتشار اطلاعات اولین فضاپیمای بدون سرنشین چین در یک وبسایت چینی دو روز قبل از پرتاب آن در نوامبر سال ۱۹۹۹، از دغدغههای اصلی مقامات چینی شده است. از آن زمان، دولت برای کنترل فعالیتهای آنلاین، نظارت بر خبرنامهها، اتاقهای گفتگو و گروههای خبری تدابیر جدیدی اندیشید. بااینحال مقامات همیشه موفق نبودهاند- در سال 2003 شیوع سارس در بخشهایی از چین، با پیامک در بین جمعیت چینیهای داخل و خارج از کشور خیلی عمومیت یافت که با وجود انکار اولیه توسط مقامات، دنیا نسبتبه بحران سلامت آن خبردار شد.
ص 546: ارتباطات برای توسعه
…ارتباطات جایگزین در کشورهای جنوب به شکل روزنامهنگاری توسعه که تا حدی ناشی از مباحث نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات بود، بروز کرد (آگاروالا، 1979). این نوع روزنامهنگاری که ابتدا در آسیا شکل گرفت، ادعا میکند یک دستور کار خبری را که متفاوت از جریان اصلی رسانهها که آکنده از سندرم «کودتاها و زلزلهها» است را دنبال میکند (روزنبلوم، 1979 و 1993) و بیشتر به بررسی فرآیند پشتپرده یک رویداد و نه صرفاً گزارش خبری خود رویداد، میپردازد.
در یک محیط خبری بازار محور علیه خبرهایی که نمیتوانند «فروخته شوند» تبعیض وجود دارد، درنتیجه رویدادها تحریفشده تا بیشتر بازارپسند شوند (گالتونگ و روچ، ۱۹۶۵؛ سوماویا، ۱۹۷۶؛ مسمودی، ۱۹۷۹). درگیری در جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر سابق)، یک نمونه در اینباره است. هر زمان که آن در رسانههای بینالمللی پوشش داده میشد، به رقابتهای «سنتی» قبیلهای و ناسیونالیسم قومی تمرکز میشد. عوامل اقتصادی، اگر نگوییم هرگز، بهندرت پوشش خبری داده میشد، رسانههای بینالمللی به موضوع کنترل کنگو بر منابع طبیعی غنی این کشور ازجمله کلتان -ماده معدنی که در ساخت قطعات الکترونیکی گوشیهای تلفنهمراه و هواپیماهای نظامی استفاده میشود-اشاره نمیکردند، این در حالی است که کنگو ۶۴ درصد ذخایر کلتان جهان را دارد (توسو، 2004).
تجزیه و تحلیل پوشش تلویزیون بریتانیا از نسلکشی سال ۱۹۹۴ در رواندا که یک میلیون نفر از جمعیت 7 میلیونی، تنها در عرض سه ماه کشته شدند، نشان میدهد که اخبار تلویزیونی تنها زمانی بهعنوان یک بحران انسانی به آن پرداختند که بر کمکهای غرب به اردوگاههای پناهندگان تأکید میشد. بر اساس مطالعه گروه رسانهای گلاسکو بریتانیا در بیشتر گزارشها به زمینههای تاریخی و سیاسی بحران اشارهای نشده است. چنین پوششی احتمالاً در نژادپرستی گزارش ریشه دارد، اگر بهجای سیاهپوستان رواندا، سفیدپوستان آفریقای جنوبی مرده بودند، ارزش خبری آن در چگونگی واکنش تلویزیون بریتانیا نشان داده میشد.
تحریف در پوشش رسانهای از بحرانهای کشورهای درحالتوسعه میتواند در برداشت جنوب از شمال و در بین کشورهای جنوب تاثیرگذار باشد. ازآنجاییکه بسیاری از جریانهای خبری شمال به جنوب است و تبادلات جنوب-جنوب بهطور محدود اتفاق میافتد. بدتر از آن، در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه، رسانهها بهطورکلی به نیازهای مخاطبان شهری میپردازند و با روستاها که اکثریت جمعیت در آنجا زندگی میکنند، ارتباط کمی دارند. پذیرش تعاریف غربی از عناصر تشکیلدهنده خبر توسط بسیاری از روزنامهنگاران در جنوب میتواند بر پوشش موضوعات توسعه بهطور مستقیم تاثیر منفی بگذارد.
یکی از دلایلی که چرا دستور کار خبری جنوبگرا شکل نگرفته این است که بسیاری از دولتهای جهان درحالتوسعه به نام «اخبار مثبت» بهدنبال استفاده از رسانهها برای ترویج دیدگاههای خود هستند. از نظر تاریخی، رسانهها در کشورهای جهان سوم بهعنوان بخشی از جنبشهای ناسیونالیستی ضداستعماری شکل گرفتهاند.
پساز استقلال مطبوعات ضداستعماری نسبتبه دولتهای جدید موضع جانبدارانهای را گرفتند. در بسیاری از کشورهای آفریقایی، بهعنوان مثال، روزنامهنگاران بهعنوان روزنامهها و رسانههای الکترونیکی بخشی از بوروکراسی اطلاعاتی بودند که بهطورکلی یا جزئی توسط دولت یا احزاب حاکم کنترل میشدند (بورگات، ۱۹۹5). جای تعجب نیست که پساز آن در خروجی خبرگزاریهای جهان سوم اغلب بهعنوان «اخبار رسمی» -امور اداری و دیدارهای دولتی- که لوگوی تبلیغاتی (پروپاگاندا) دولتهایشان نیز بود، اشاره میشد. هرجا که روزنامهنگاری مستقل وجود داشته باشد، آزادی رسانهها در انتقاد از سیاستهای دولت بهشدت با کنترل غیرمستقیم تحریریه توسط دولت، تصویب قوانین شدید سانسور و یا تهدید به توقیف مطبوعات، محدود میشود.
برای بهبود جریان اخبار و اطلاعات جنوب-جنوب، مکانیزمهای تحول منطقهای با کمک برنامه جهانی ارتباطات برای توسعه [یونسکو]، در اواخر دهه ۱۹۷۰ تاسیس شد. براساس یافتههای تحقیق یونسکو، اگرچه خبرگزاریهای منطقهای مانند پان آفریکن (پانا)، خبرگزاری کارائیب (کانا) و خبرگزاریهای آسیا و اقیانوسیه (اونا)، روزنامهنگاران کشورهای درحالتوسعه را به فکر کردن درباره مسائل منطقهای تشویق کردند ولی آنها در ایجاد یک تفاوت عمده با جریان اخبار جهانی و حتی منطقهای شکست خوردند (بوید بارت و توسو، ۱۹۹۲).
خبرگزاری غیرمتعهدها (پول)، یک طرح مبادله بینالمللی برای افزایش تبادل خبری در بین کشورهای غیرمتعهد، یکی دیگر از عوامل بینالمللی برای ترویج ارتباطات جایگزین بود، هرچند بهعنوان مجموعهای از خبرگزاریهای وابسته دولتی، فاقد اعتبار روزنامهنگاری بود. تاثیر رسانههای سازمانهای کوچکتر دیگر، مانند شبکه جهان سوم که به حمایت از روزنامهنگاری سنتی مشهور میباشد، بسیار ناچیز بوده است. تا حدودی سرویس خبری «جمینی» در لندن، صدای مؤثرتر دیگری بود که از اخبار بینالمللی، صریحاً موضوع توسعه در دستور کارش بود. جمینی که در سال ۱۹۶۷ بهعنوان یک سازمان غیرانتفاعی تأسیس شد، مطالب خبری را برای بیشاز ۱۰۰ مشترک در ۸۰ کشور در سراسر جهان تهیه میکند. ایدئولوژی جمینی که توسط مؤسس آن، «دِرک اینگرام»، مشخصشده، اخبار ضداستعماری را ترویج میدهد. یکی از عواملی که آن را از سایر خبرگزاری مستقر در غرب متمایز میکند تأکید آن بر استفاده از روزنامهنگاران محلی هست تا بهجای ارائهی دیدگاههای خارجی که توسط بیشتر خبرگزاریهای فرامرزی دیکته میشوند، دیدگاههای محلی را انعکاس دهند. در مباحث نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات، جمینی تقریباً تنها نهادی در غرب بود که موازنه آزادی مطبوعات با درک نقش رسانهها برای ملتسازی را به رسمیت شناخت (بورن، ۱۹۹۵؛ توسو، 2000). بااینحال، این عملیات در سال 2001 بهخاطر کمبود بودجه متوقف شد.
یکی از خبرگزاریهای جایگزین باقیمانده، «اینترپرس سرویس» در رُم است. این آژانس با شعار «ارتباطات دیگری ممکن است» و بهعنوان شرکت تعاونی روزنامهنگاران توسط «روبرتو ساویو»، روزنامهنگار مستقل ایتالیایی که تا سال ۱۹۹۹ مدیرکل اینترپرس سرویس بود و «پابلو پیاچنتینی»، دانشمند علوم سیاسی آرژانتینی، در سال ۱۹۶۴ تأسیس شد. این خبرگزاری خود را «خبرگزاری پیشروی جامعه مدنی که مستقل از سیاست جنوب بوده و برای توسعه و جهانی شدن ذخایر زیرزمینی تلاش میکند»، توصیف کرد (ipsnews.net).
با تمرکزش بر پوشش مسائل تأثیرگذار کشورهای درحالتوسعه، یک ابتکار بزرگ خبری در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بهخصوص در امریکای لاتین بود که در سرویس اسپانیاییزبان آن بازخورد خوبی داشت (گیفرد، ۱۹۸۴). بااینحال، در دهه ۱۹۹۰ با خروجی نسبتاً کم و منابع محدود آن و عدم توان رقابت با خبرگزاریهای فراملی مانند رویترز به حضور جهانی خود در عرصه خبری پایان داد. در حال حاضر بیشتر به فیلمها و تفسیرهایش شناخته میشود تا گزارشهای فوری و زنده اش.
ص 555: در دورهای که غیر از «جهانی شدن یا نابودی» راهی وجود ندارد، کشورهای جنوب باید از دستور کار جهانی پیروی کنند زیرا این دستورکار برای خصوصیسازی امتیاز خاصی قائل شده و بهتدریج ایده عدالت های توزیعی را که مرتبط با سیاستهای دولت رفاهگرا و سوسیالیست سابق است تضعیف میکند. علیرغم گفتگوهای مستمر دربارهی «حکومت جهانی»، کشورهای جنوب نمایندگی و نفوذ کمی در سازمانهای بسیار متمرکز جهانی مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد، جی ۸، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان جهانی تجارت دارند.
در دنیایی که در آن اطلاعات به کالای تجاری مهمی تبدیلشده، نگرانیها در مورد ظرفیت فناوری نوین در تعیین دستورکار سیاسی و اجتماعی افزایشیافته است (پستمن، ۱۹۹۲؛ پرستون، 2001، ماتلار، 2003). این یک «انقلاب» دیگری است که در آن جنوب عقبمانده و به غرب اجازه داده دوباره از طریق «اقتصاد دانش جهانی» سلطهاش را از سر بگیرد. همانطور که گزارش یونسکو بیان میکند:
«اختصاصی کردن یا کالایی شدن بیشازحد دانش در جامعه اطلاعاتی جهانی میتواند یک تهدید جدی برای تنوع فرهنگهای شناختهشده باشد. در اقتصادی که بر دانش علمی و فنی تمرکز شده، چه نقشی میتوان بر دانش بومی و اصالت آن قائل شد؟ در حال حاضر اغلب آنها کم ارزشتر از دانش فنی و علمی تلقی میشوند. آیا ممکن است شانس آنها بهسادگی از بین برود حتی اگر یک میراث گرانبها و یک ابزار ارزشمندی برای توسعه پایدار باشند؟» (یونسکو، 2005 : ۲۲-۳).
ص 556: ارتباطات بینالمللی-تداوم و تغییر
یکی از موضوعاتی که در این مطالعه ارتباطات بینالمللی، مکرراً تکرار شده سلطه همیشگی تعداد اندکی از کشورهای عمدتاً غربی و شرکتهای فراملی واقع در این کشورها بر اطلاعات جهانی و صنایع سرگرمی (هم سختافزاری و هم نرمافزاری بوده است. از مارکنی تا مایکروسافت، تداوم چگونگی تعیین دستور کار ارتباطات بینالمللی توسط فناوریهای عمدتاً غربی را نشان میدهد. این روند چه از طریق کابلکشی جهان، چه سخنپراکنی برای مخاطبان جهانی و چه ایجاد دنیای مجازی از طریق اینترنت ادامه داشته است. بقیه جهان عموماً از ایدئولوژی حاکم که توسط ابرقدرتها و از طریق در اختیار داشتن کانالهای بینالمللی ارتباطات مانند تلگراف، رادیو، تلویزیون و اینترنت گسترشیافته، پیروی کردهاند.
گسترش سرمایهداری اروپایی در قرن نوزدهم و بیستم بدون ایجاد زیرساختهای ارتباطات جهانی امکانپذیر نبوده است. سلطه ایالاتمتحده پساز جنگ جهانی دوم از طریق استفاده از «قدرت نرم» خود برای ترکیب برتری نظامی بدست آمد.
بخش عمدهای از جنگ سرد براثر امواج بود ولی در کشورهای جنوب، اغلب جنگها گرم بودند و ادعا میشود در درگیریهای ناشی از رقابت ابرقدرتها برای سلطه بر جهان، بیشاز ۲۰ میلیون قربانی شدهاند. در دوران پساز جنگ سرد، رسانههای بینالمللی، بهویژه تلویزیون، به وسیلهای برای مشروعیتبخشی به ایده بازار آزاد تحت سلطه سرمایهداری شرکتی تبدیل شدند. وجه تمایز شکل جدید سرمایهداری از استعمار کهنه، تأکید بر قدرت تقریباً افسانهای این بازار و استفاده از سرگرمیهای رسانهای شده بهجای اجبار انتشار این پیام است. بهنظر میرسد که «عامل رضایت جهانی» که از طریق شبکههای متعدد تلویزیونی با همکاری صنایع سرگرمی بینالمللی گسترش مییابد، هرچند تجارتی با پیشرفت سریع محسوب میشود اما هنوز در مراحل اولیه توسعه است. کشورهای پرجمعیتی مانند چین و هند هنوز بهطور کامل وارد بازار سرمایهداری نشدهاند. بااینحال تغییر صنعت ارتباطات و رسانهها در این کشورها چشمگیر بوده و آنها را به دومین و چهارمین تعداد کاربران اینترنت تبدیل کرده است (جدول ۷-۱۳).
چنین تغییرات جمعیتی ممکن است زبانهای دیگر، ازجمله زبانهای غیراروپایی را تکثیر کرده و به کاهش سلطه انگلیسی در اینترنت منجر شود (یونسکو، 2005).
بر اساس گزارش یک شورای بریتانیایی؛ امروزه هند و چین در حفظ طولانیمدت زبان انگلیسی بهعنوان یکزبان بینالمللی احتمالاً نقش اصلی را داشته باشند (گرادول، 2006). در اجلاس سران جامعه اطلاعاتی در تونس نیز بر چندزبانه شدن اینترنت تاکید شد (اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی، 2005).
استدلال شده که باید یک جنبه اخلاقی نیز به ارتباطات بینالملل افزوده شود تا آن را عادلانهتر کند (هاملینک، ۱۹۸۳؛ مولانا، ۱۹۹۷؛ وینسنت و همکاران، ۱۹۹۹). آرمانگرایان احساس میکنند که تقویت ارتباطات بین و میان ملتها نهتنها به کوچک شدن جهان کمک میکند بلکه امکان شکلگیری جهانی عادلانهتر و منصفانهتر را تقویت خواهد کرد (کایرنکراس، 1۹۹۷؛ بانک جهانی، ۱۹۹۹؛ صندوق توسعه سازمان ملل، 2001). بااینحال با در نظر گرفتن اختلاف جهانی در دسترسی به فناوریهای ارتباطات و اطلاعات، چگونه میتوان به این هدف رسید؟
در این زمینه پیشنهادهای ارزشمندی مطرح شده است. کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه یونسکو به امواج و فضا بهعنوان بخشی از مشترکات جهانی توجه میکند که یک دارایی عمومی است و به همه بشریت تعلق دارد. ذینفعان منطقهای یا بینالمللی ماهوارهای تجاری که بهطور رایگان از مشترکات جهانی استفاده میکنند باید با پرداخت حق مالکیت خود به تامین مالی یک سیستم رسانهای همگانیتر کمک کنند. درآمد جدید میتواند در برنامهریزی جایگزین برای انتشار بینالمللی سرمایهگذاری شود (یونسکو، ۱۹۹۵: ۲۷۸).
ص 562: وضعیت درحال تغییر ارتباطات جهانی
اگرچه دوگانه غنی-فقیر همچنان در تعریف ارتباطات بین المللی ادامه دارد، اما طرح مهم جدیدی در حال ظهور است که نشان دهنده الگوهای فعالیت اقتصادی در جهان هستند (صندوق توسعه سازمان ملل، 2005، بانک جهانی، 2006).
آنچه در سالهای اخیر تغییر کرده افزایش تجارت جنوب-جنوب است که نشان میدهد روند حرکت به یک «جغرافیای جدید تجارت» با کشورهای شرق آسیا و به ویژه چین تاثیر قابل توجهی بر جریان تجارت بین المللی میگذارد (کنفرانس توسعه و تجارت سازمان ملل، 2005).
ص 568: این مهم است که به خودمان یادآوری کنیم که کلمهی «ارتباط» از کلمه لاتین communis مشتقشده و دارای همان ریشههای «جامعه» و «همدلی» است. بنابراین حس سهیم شدن، ایدهی اصلی ارتباطات است. میتوان زیرساختهای جدید ارتباطات جهانی را که دارای ظرفیت ارائه دموکراسی دیجیتال است، برای توسعه و حفظ نظام سرمایهداری مردم محور تحت کنترل درآورد؛ این نظام بهجای اهمیت دادن بیشازحد به اطلاعات و ارتباطات کالایی شده که مستعمره تعداد معدودی از ابرشرکتهای چند رسانهای و همتاهای محلیشان است، امتیاز ویژهای برای کالاها و ابتکارات عمومی قائل خواهد شد.
ص 570: شروع واژه نامه کتاب
ص 574: cyberspace
واژهای است که توسط ویلیام گیبسون، نویسندهی علمیتخیلی، در سال ۱۹۸۴ معرفیشده است. «فضای مجازی» جایی است که در شبکههای رایانهای، افراد از طریق ایمیل، بازی یا شبیهسازی با هم تعامل دارند.
[ص 599: پیوست یکم: گاهشناسی ارتباطات بین المللی] جالب برای مطالعه.
[پیوست دوم: سوالات مباحثه ای از فصلهای کتاب] مفید برای فهم کتاب.
[منابع و مآخذ کتاب]
انتهای پیام/
برچسبها: اخبار, ارتباطات, امپریالیسم, جواد جلوانی, حمید مولانا, دایا کیشان توسو, رابرت مرداک, رسانه, سید مجید امامی, علی مهرطلب, هزمونی, هژمونی, یونسکو
مطالب مرتبط