ندای اصفهان- حجت الاسلام جواد جلوانی
(مدرسه علمیه صدر بازار اصفهان)
در ادامه تقریر درس خارج فقه آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (زید عزه) و حواشی بر کتاب عروه الوثقی مورخ سه شنبه 5/12/99 که در ایام کرونا به صورت مجازی برگزار شده است، به نظر طلاب و اساتید می رسد.
جهت دریافت دروس قبلی اینجا را کلیک کنید.
کتاب الصلاۀ- فصل فی الصلاۀ المسافر- احکام نماز مسافر- شرط هفتم وجوب قصر نماز- مسئله 45، 46، 47 و 48
***
بسم الله الرحمن الرحیم. بحث در مسئله 44 مکاری و جمّال بود که نمازشان را در سفر کامل میخوانند مگر موقعی که جدّیت در سیر داشته باشند. چندین روایت از باب 13 بود که میگفت آن وقت که جدیت دارند نمازشان را شکسته بخوانند. ظاهراً یک نوع لطف از طرف پروردگار هست برای جبران جدیت اینها که خسته میشوند و سفر بیشتری را از مقدار متعارف طی میکنند.
در مورد جدیت در سفر هم دو معنا گفته شده، یکی معنایی که مرحوم کلینی و به تبعشان شیخ طوسی میگویند و آن این است که در منزل اول توقف نمیکند و تا منزل دوم میرود، دو منزل را یک مرتبه انجام میدهد. معنای دوم که معنای مختار بود این بود که بیش از مقدار متعارف حرکت بکند ولو به دو منزل پشت سر هم نرسد.
سه مطلب را در اینجا باید عرض بکنیم؛
نکته اول: گفتیم جدیت یک معنای عرفی دارد که در روایت آمده و تفسیری از آن نشده پس باید حمل بر معنای عرفی بکنیم که همان «زیادۀ السیر علی قدر المتعارف» هست به نحویکه «یُقال إنّه یحصِّلُ منهُ جدّ و المشقۀ و اِن لم یبلغ جمع المنزلَ منزلا». روایات را مقداری خواندیم و در روایت یک از باب 13 [ص 519] فرمودند «المکاری و الجمّال اذا جدّ بهما السیر فالیقصّرا» روایات سندش هم سند صحیح و خوبی بود. روایت دوم هم باز همینطور فرمودند «اذا جدّوا السیر فلیقصّروا». همچنین حدیث چهار و حدیث پنج.
منتها بسیاری از بزرگان این جدیت در سیر را قبول ندارند و میگویند این مکاری چه جدیت داشته باشد و چه نداشته باشد نمازش تمام است. برای این روایتها هم توجیهات گوناگونی دادند که وقتی نگاه میکنیم؛ میبینیم پذیرفته نیست. مثلاً علامه حلی در کتاب «مختلف الشیعة فی احکام الشریعة» دارد اینکه برای جدیت در سیر گفتند نمازش شکسته است منظور آن مکاری یا جمّالی است که سفری غیر از سفر کرایه دادن حیوان برایش به وجود بیاید، بنابراین در آن سفر نمازش تمام است. بعد آن جدّیت را حمل بر این کردند گفتند یک سفر دیگر مثلاً برای زیارت جداگانه میرود و در آنجا جدیت میکند که آن نمازش شکسته است.

خیلی کلامشان بعید هست و با ظاهر پنج روایتی که موجود است نمیخواند. علتش هم این است که در روایات استثنا زده از مواردی که مکاری نماز را تمام میخواند و ظاهر استثنا استثنای متصل است نه منقطع و ما نمیتوانیم دست از ظهور برداریم مگر اینکه دلیل قطعی داشته باشد و دلیل قطعی هم نداریم. اگر دلیل قطعی برخلاف ظاهر داشتیم این کار را میکردیم اما الان که نداریم باید اخذ به ظاهر بکنیم. ظاهر روایت این است که مثلا در حدیث یک از همین مکاری و جمّال که اصل موضوع ما است سخن میگوید و دیگر نمیگوید غیر از آن سفر مکاری یک سفر دیگر هم انجام بدهد.
در کتاب دیگری توجیه دیگری کرده وگفتهاند مراد از اینکه نماز را شکسته بخواند برای جایی است که این آقای مکاری قبل از تحقق کثرت قصد مسافت بکند، یعنی هنوز کثرت سفر برایش محقق نشده آن سفر اول را دارد میگوید شکسته بخواند. ایرادی که به ایشان هست اینکه این باز خلاف ظاهر استثنا است؛ اگر کلامتان بخواهد درست باشد باید برعکس باشد یعنی اول باید قول به قصر را بگوید و بگوید در سفر اول مکاری و جمّال شکسته میخواند و اصلاً اشکال دیگری هم در این حرف هست که دیگر نیازی به جدیت نداشت، چه قبل از تحقق کثرت جدیت باشد و چه نباشد نمازش را باید شکسته بخواند.
نکته دوم: توجیهی است که شهید اول در کتاب «ذکری الشیعة فی احکام الشریعة» کرده است و گفتند «اینکه گفته جدیت برای آنجایی است که مکاری دون المسافت حرکت بکند»، که ما این را در بحث امروز اگر فرصت شد به آن میرسیم که همیشه مکاری برای دون المسافت کرایه میداده مثلاً برای 20 کیلومتری یا 15 کیلومتری کرایه میداده بعد این روایتها میگوید جدیت در سیر منظور آنجایی است که قصد مسافت بکند، آن وقت اگر این طور باشد آنجاییکه دون المسافت است پس نماز تمام است و یک بار که سیرش را با مسافت جلو میرود باید شکسته بخواند.

انصافاً خیلی فکر کردند که این توجیهات را بکنند. توجیهاتی است که به این زودی به ذهن کسی خطور نمیکند اما این توجیه ذکری هم هدم آنچیزی است که بزرگان به سمت او رفتند و آن این است که مکاری در مادون المسافت معلوم است که باید نمازش را تمام بخواند اصلاً لازم نیست صدق مکاری رویش بیاید.
فرض کنید مکاری هم نباشد، وقتی 15 کیلومتر میرود اصلاً شرط مسافت ندارد. برای چه نماز شکسته بخواند؟ اصلاً کسی توهم این را نمیکند که حتماً چون مکاری هست دارد نمازش را تمام میخواند.
خلاصه این توجیهات هیچکدام به ظاهر روایت نمیخواند و عنوان مکاری مستثنی بعد از صدق سفر است و بعد از اینکه مسافت را دارد طی میکند. ظاهر روایت این است که بعد از اینکه کرایه میدهد برای 30 کیلومتری یا 50 کیلومتری و مرتب میرفته اما چون مکاری بوده نمازش تمام بوده، حالا روایت در استثنا میگوید مگر اینکه جدیت داشته باشد آن وقت دیگر نمازش شکسته میشود.
در واقع این بزرگان یک امر قطعی در ذهنشان بوده و آن این است که این جدیت سیر را نمیخواستند که استثنا بزنند چون این یک امر قطعی در ذهنشان بوده و میخواستند نماز مکاری را دائماً بگویند که کامل است. آن وقت در این جدیت در سفر مشکل برخورد کردند و خواستند این پنج روایت را توجیه بکنند. عرض کردم توجیه درجایی است که ما یک اجماع و یک دلیل قطعی برای مکاری داشته باشیم که مکاری دائماً نمازش کامل است ولو با جدیت در سفر. آنوقت این پنج روایت را توجیه میکنیم و الا اینکه میگوییم قدما چنین کاری نکردند لذا باید خودمان تابع ظاهر روایت باشیم.
نکته سوم و آخرین نکته که در بحث گذشته باقی ماند این است که طول سفر یا کوتاهی سفر به شخص مکاری ضرر نمیزند برای اینکه نمازش را تمام بخواند. حالا فرض کنید دو ماه سه ماه شخص در سفر بود به خصوص در سفر حج که گاهی طول میکشید، تنها چیزی که ما استثنا میزنیم این است که اگر ده روز اقامت در منزل خودش یا در غیر منزل خودش کرد، این را قبلاً روایتش را خواندیم که اگر ده روز ماند بعد اولین سفری که میرود چه ذهاباً و چه ایاباً نماز شکسته میشود.
لذا معتبر نیست تحقق کثرت لتعدد السفر یا مرّتین که بعضی ذکر کردند. علتش این است که امام معصوم (ع) عدد تعدد را ذکر نکردند لذا همینکه در آن روایت گفتند که وقتی بعد از اقامت حرکت میکند نمازش شکسته است، در آن روایتی که خواندیم کلام امام (ع) بر قدر متیقن حمل میشود و قدر متیقن همان اولین سفری است که دارد حرکت میکند و دیگر بیشترش را ما شک داریم که امام میخواستند بگویند باز هم نمازش شکسته باشد.
بنابراین کلام سید محمد کاظم یزدی در آخر مسئله قبلی درست نیست. صاحب عروه فرمودند صدق در اثناء سفر واحد ملحق به تمام میشود، اگر صدق کرد (ولو یک سفر است)، اگر صدق کرد که ایشان مکاری هست و دارد سفر میکند و میرود و میآید این را گفتند ملحق به تمام میشود. بعد فرمودند اگر صدق تحقق نمیشود آن وقت معتبر است که تعدد باشد تا نمازش تمام بشود.
کلام ایشان اولاً اجتهاد در مقابل نص است و نص میگوید وقتی اقامت کرد دیگر در سفر اولش باید شکسته بخواند، اما اشکال بزرگ دیگری که عبارت ایشان دارد این است که کلام ایشان مجمل است؛ همین طور بگوییم اگر صدق کرد یا صدق نکرد اینگونه سخن گفتن مناسب برای مقلدین و تودههای مردم نیست، اگر اینطور در رساله نوشته بشود نتیجه این است که هر کسی به فهم خودش برخلاف دیگری اخذ میکند، آن میگوید به نظر من مجتهد من اینطوری گفته و دیگری ضدش را انجام میدهد و میگوید که آن را گفته است. آن وقت مسئولیت بر گردن مرجع تقلید هست که صحبتی کرده و میداند که مردم نمیتوانند چیزی از این عبارت بفهمند.
علیایحال اصل ایراد همان بود که گفتم نص خلاف این را میگوید؛ نص میگوید وقتیکه اقامت کرد در وطنش یا در غیر وطنش ده روز بماند سفر بعدی که میرود نماز شکسته است.
***
مسئله 45: این مساله را قبلاً هم اشاره داشتیم منتها باز یک ایراد جزئی در عبارت کتاب عروۀ هست که عرض میکنم. میفرمایند اگر مکاری که شغلش سفر است و مرتب حیوانات خودش را کرایه میدهد استثنائاً یک سفری انجام بدهد که دیگر جزء عملش نباشد (مثلا مسافرت برای حج و زیارت بکند)، در آن سفر باید نمازش را شکسته بخواند، مگر اینکه همان حج و زیارتش را من حیث عمله انجام بدهد، یعنی در همان سفر هم شترهایش را کرایه بدهد و همان کار دائمی خودش را انجام بدهد اما خودش هم حج را به تبع انجام میدهد در این صورت میفرمایند باید نماز را تمام بخواند.
در فرمایش ایشان دو مسئله هست.
نکته اول: تمامیت صلاة برای مکاری است این را باید بگوییم ادله مقصور است بر آنجاییکه صدق مکاری بر آن بکند مثلاً موضوع ما موضوعش مکاری است و تعلیل هم همین بود. بنابراین اگر مکاری استثنائاً یک سفری انجام داد که دیگر چیزی کرایه نمیدهد و خودش به عنوان زائر حرکت میکند و میخواهد برود حج انجام بدهد، ادلهای که میگفت مکاری باید نمازش را کامل بخواند از این مورد منصرف است. لذا دیدم بعضی مراجع حکم به تمام داده اند و کثرت فعلیه را مطرح میکنند اما قبلاً هم در آن سه تعلیل عرض کردیم که تعلیل اول کثرت استقلالی ندارد بلکه کثرت به قید اینکه مکاری باشد و لذا گفتیم اگر کثرت باشد ولیکن کثرت در زیارت باشد نماز شکسته است. مطلبی که در گذشته گفتیم این نتیجه از آن فهمیده میشود.
نکته دوم: ایراد به قسمت دوم عبارت سید هست که میفرمایند «اگر این آقا در همان سفری که حج و زیارت انجام میدهد باز عمل مکاری خودش را داشته باشد و زیارت حج تبعی باشد پس نمازش را باید تمام بخواند». این کلام ایشان درست است لکن یک استثنا دارد که نفرمودند؛ استثنا این است که اگر این آقای مکاری خدمه بر دواب خودش داشته و به ندرت خروجش با دوابش بوده، یعنی در طول سال مکاری بودنش به واسطه خدمه خودش بوده است که آنها قائمین بر دواب بودند و به آنها میگفته شما بروید اما کرایه دهنده دواب خودش است که با حیوانات خودش حرکت نمیکرده.
چنین کسی سؤال از امام دهم (ع) سوال کرد؛ قبلا خواندیم که محمد بن جزک بود در حدیث چهار باب 12 [ص 518] از امام سوال کرد گفت من حیواناتم را کرایه میدهم اما خودم همراهشان نمیروم، کسان دیگری را دارم، خدمهای که آنها را بهدنبال حیوانها میفرستم (مثل کسی که امروزه خودرو را اجاره میدهد اما خودش همراه خودرو نمیرود و پسرش یا شخص دیگری را به دنبالش میفرستد). حضرت فرمودند اگر تو ملازمت با شترها نداری و در هر سفری همراه این حیوانات نمیروی به جز سفر مکه، حالا موسم حج رسیده و به خاطر حج راه میافتی، این را فرمودند نمازش شکسته است و روزهاش را باید افطار کند. این استثنا را اینجا لازم است که داشته باشیم اما نه سید استثناء را زدند و نه مراجع از این نکته یاد کردند.
***
مسئله 46: بعضیها حملهدار هستند، حملهدارهایی که امروزه به آنها مدیر کاروان میگوییم. این ها مدیر کاروان حج یا عمره هستند سالی یکبار مثلاً حج میروند و دو بار یا سه بار ممکن است عمره بروند، سفر در خصوص حج میروند و نمازشان ظاهراً شکستهاست، به خلاف کسی که مدیریت کاروان شغل و عمل او در تمام سال باشد. مثلاً آن کسانی که دواب خودشان را از مکانهای بعیده برای رفت و شد مرتب کرایه میدهند به طوریکه تمام سال و موضع سال را در نظر میگیرد آنها باید کامل بخوانند اما مدیرها نه.
این فرمایش از مسئله 46 «جَواهرُ الْکَلام» اتخاذ شده که ایشان میفرمایند مدیر کاروان واجب است مثل بقیه اهل کاروان نماز را شکسته بخواند به خاطر اینکه نه مکاری بر او صدق میکند و نه تعلیلی که در روایت ذکر میکرد آن تعلیل هم شامل این نمیشود و فقط موسم حج دارد این کار را میکند.

جَواهرُ الْکَلام فی شَرْحِ شَرائعِ الْاسْلام اثر مرحوم محمدحسن نجفی (معروف به صاحب جواهر)
ظاهر آن تعلیل استمرار داشت یعنی بگویند این آقا کارش این است و همچنین عبارتی که در روایت گفته «المکاری و الجمّال الذی یختلف» این یختلف فعل مضارع است و دلالت بر استمرار داشت و بعد از آن هم می گفت «لیس له مُقامٌ» این عبارت عرفاً دلالت بر تکرر ذهاب و ایاب دارد و اینها وقتی است که تمام سال عمل او باشد و لذا اینکه هر سال ایام ذیقعده و ذیحجه به مکه برود این موجب نمیشود که بگوییم عنوان مکاری یا آن تعلیل بر او صدق میکند چراکه یک فاصله بین حجین هست، مکه که میرود و میآید وقتی ذیحجه میآید در وطنش میماند و مشغول کارهای دیگر هست تا ده ماه دیگر که بخواهد مجدداً خودش را برای سفر حج بعدی آماده بکند؛ لذا او نمازش شکسته است.
اما اگر عملش مستمر در طول سال باشد و در طول سال مرتب عمره و عتبات میرود و مرتب زیارت میرود، اگر چنین کسی است که شغل مکاری و عمل برای او صدق بکند آنگاه نمازش تمام است مگر آن استثنایی که گفتیم. باز میگوییم اگر چنین شخصی کسانی را دارد که آنها قائم بر دوابش هستند و خودش عملش این نیست که همراه اینها برود اما در موسم زیارت راه میافتد و مثلاً به کربلا و حج میرود، این شخص باید نمازش را شکسته بخواند چنانکه در حدیث محمد بن جزک داشتیم.
***
مسئله 47: کسی که شغل او مکاری است و در ایام زمستان دیگر این عمل را ندارد یا بالعکس در ایام زمستان شغل مکاری دارد و تابستان ندارد. ظاهر آن است که به خاطر این شش ماهی که دارد بر او تمام واجب است ولکن احوط استحبابی آن است که جمع بخواند.
در این فرمایش ما سه مطلب داریم.
نکته اول: دلیل اینکه میگفت مکاری نماز را باید تمام بخواند بر مدار صدق موضوع بود؛ یعنی میگوییم هذا مکاری یا تعلیل که لانّه عملهم یا آن کلمه یختلف ایاباً و ذهاباً متکرراً که اگر اینها را نگاه بکنیم برای کسی که شش ماه مرتب دارد سفر میکند واجب است که تمام بخواند. منتها یک احتمالی داده میشود که میگوییم متیقن از مکاری کسی است که شغلش در تمام سال یا مثلاً ده ماه اینچنین مکاری باشد لذا در جواهر ایشان میگویند احوط جمع است و این احوط را سید هم پذیرفتند منتها به نحو استحبابی.
نکته دوم: آیت الله العظمی حکیم ایراد به صاحب جواهر گرفتند و گفتند وجهی نیست برای اینکه ما اکتفا به قدر متیقن بکنیم؛ چرا؟ میگویند اطلاق دلیل که میگوید مکاری باید نمازش را کامل بخواند و وقتی اطلاق داریم دیگر نباید به متیقن اکتفا بکنیم.

به آقای حکیم عرض میکنیم که این فرمایشتان برخلاف قاعدهی اصولی است. قاعده اصولی میگوید اخذ به اطلاق سه مقدمه حکمت دارد و یکی این است که قدر متیقن در مقام تخاطب وجود نداشته باشد و خود شما تصریح میکنید که اینجا قدر متیقن هست و باز هم اخذ به اطلاق میکنید بلکه بهعکس است و باید میگفتید که وجود قدر متیقن در خطاب مانع از اطلاق گیری میشود. اینجا قدر متیقن کسی است که یک سال مکاری است یا مثلاً ده ماهش مکاری است، پس دیگر نباید به اطلاق دلیل عمل بکنیم. اما ما چه میگوییم؟ میگوییم اطلاق دلیل نه ظهور به دلیل. ما برای اینکه واضحتر حرف بزنیم میگوییم دلیل ظهور دارد بر اینکه موضوع هرگاه صدق کرد و تعلیل هم صدق کرد و آن «الّذی یختلف و لیس لهُ مقام» وقتی اینها صدق میکند دیگر نمازش تمام است.
نکته سوم همان مطلبی است که بارها گفتیم و آن این است که بعید نیست بگوییم واجب است در سفر اول شکسته بخواند. سفر اول منظورمان آنجایی است که اقامه ده روز در وطنش یا غیر وطنش بکند بعد که حرکت بکند آن سفر اولش شکسته است، بعد از سفر اول دیگر تمام میخواند. آن استحباب جمع هم اشکالی ندارد و اینکه بگوییم مستحب است و اینکه حکم همین بود که عرض کردیم سفر اول شکسته و سفرهای بعد تمام است و شش ماه زمستان و تابستان هم تفاوتی در این جهت نمیکند.
***
مسئله 48: این را هم مختصراً بخوانیم. کسی که تردد به مادون مسافت عمل او بوده، مثلاً مرتب تا دهکیلومتری مادون المسافت هیزم جمع میکرد، حالا اگر یک سفری کرد ولو برای جمعآوری هیزم استثنائاً چهار فرسخی رفت، این را میگویند نمازش را باید شکسته بخواند. سید میفرمایند مگر اینکه عرفاً مسافت بر او صدق بکند یعنی همان مواقعی که دهکیلومتری میرود به او میگفتند که این آقا مسافر است ولو در حد مسافت شرعی نمیرفته است اگر صدق مسافر بوده حالا که چهار فرسخی میرود ممکن است بگوییم که نمازش تمام است خصوصاً اگر برای احتطاب برود. این فرمایش سید هست.
به کلام ایشان ایراد داریم و آن نکته این است که بارها عرض کردیم که اگر حطاب برای جمعآوری هیزم مسافرت کرد در سفر اول نمازش شکسته است اما بعد از سفر اول میگوییم نماز را تمام میخواند و اما آنجاییکه مسافرتش به مادون مسافت هست، هر روز تا دهکیلومتری میرفته، اصلاً این را نباید بگوییم که ادله شاملش میشود. لذا اینکه سید گفتند «مگر اینکه صدق مسافر بر آن بکند»، بکند یا نکند فرقی نمیکند این که تا 10 کیلومتری، 15 کیلومتری میرود اصلاً ادله شاملش نمیشود لذا نمازش تمام است و وقتی مسافرت میکند و یک روز تا چهار فرسخی میرود نمازش شکسته میشود مگر در سفر بعدی برای احتطاب مسافرت بکند و بگوید برای هیزم جمع کردن است که در سفر دوم نمازش را تمام میخواند.
انتهای پیام/
برچسبها: آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی, درس خارج فقه, سفر, سید ابوالحسن مهدوی, شغل, شهید اول, علامه حلی, مسئله, نکته, نماز مسافر
مطالب مرتبط