به گزارش ندای اصفهان، متن زیر که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود، متن کامل مصاحبههای آیت الله سید علی خامنه ای رئیس جمهوری اسلامی ایران در سال 1360 است که توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده و به همت تیم خبری ندای اصفهان بازنشر می شود.
این مصاحبه ها راوی پاسخهای منطقی و روشن یك نظام، جمهوری اسلامی ایران، به پرسشهای اقتصادی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی خبرنگاران رسانههای گروهی گوناگون است، پاسخهایی كه حقایق و وقایع حیات یك انقلاب منحصر به فرد را با همهی سختیها، پیشرفتها، پیروزیها، تجربهها، تلاشها و دفاعها بیان میکند. دانستن این پاسخها، همانا نیاز حیاتی انسان معاصر و تاریخ آینده است.
پژوهشگران و علاقه مندان می توانند فایل ورد کامل این کتاب را از اینجا دانلود کنید.
همچنین فایل PDF کامل متن را از اینجا دانلود کنید (451 صفحه)
ضمنا سایر مطالب مرتبط با آیت الله خامنه ای و حزب جمهوری اسلامی را از اینجا مشاهده فرمایید.

(در ادامه نیمی از متن کتاب را قرار داده ایم اما متن کامل را میتوانید از لینک فوق دانلود کنید. اطلاعات هر مصاحبه با ذکر و جزئیات از همدیگر تفکیک شده است.)
کتاب «مصاحبهها»
(مجموعه مصاحبههای حجت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای رئیس جمهوری اسلامی ایران در سال 1360)
**صفحه=7@
یادداشت ناشر
تحلیل تاریخ و شناخت درست رویدادهای هر جامعه، نیازمند اسناد و مدارك معتبری است كه از سوی شخصیتهای معتبر آن جامعه فراهم آمده باشد. كتاب حاضر، مصاحبهها، از جمله اسناد مذكور است و ویژگیهای مهمی دارد از این قرار:
1- راوی پاسخهای منطقی و روشن یك نظام، جمهوری اسلامی ایران، به پرسشهای اقتصادی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی خبرنگاران رسانههای گروهی گوناگون است، پاسخهایی كه حقایق و وقایع حیات یك انقلاب منحصر به فرد را با همهی سختیها، پیشرفتها، پیروزیها، تجربهها، تلاشها و دفاعها بیان میکند. دانستن این پاسخها، همانا نیاز حیاتی انسان معاصر و تاریخ آینده است.
2- حاوی مواضع و مواقف یك حكومت در مقابل پدیدهها و جریانهای گوناگون داخلی و خارجی است، همچنان كه دربردارندهی سیاستها و تصمیمهایی است كه در رویارویی با حوادث فراوان و دشواری ادارهی كشور پهناور ایران اتخاذ شده است؛ كشوری كه كانون پیدایش و انتشار انقلاب اسلامی بوده و بدین دلیل با دو گروه، «مشكل» دست به گریبان بوده است:
گروه نخست، مشکلهای طبیعی است كه در رهگذر اداره و رهبری و ساختن یك جامعهی «مستقل» و «آزاد» و متكی بر نظام ارزشی و فرهنگ اسلام پیش میآمده، و گروه دوم، مشکلهای تحمیلی است كه از فشارها و توطئههای استكبار جهانی نشأت میگرفته.
در این پیوند است كه كتاب مصاحبهها برآورنده نیاز انسان بیدار معاصر نیز هست.
3- گویای اندیشهها و باورها و بینش متین صاحب نظری جامع الشرایط و شایسته است كه حتی اگر در مقام ریاست جمهوری هم نمیبود، باز میبایست برای جامعهی ایران و جهان مطرح میشد.
به طور كلی، مجلد اول و دوم مصاحبهها مجموعهای است مشتمل بر بحثهای فرهنگی، مواضع سیاسی، باورهای دینی، تحقیقهای تاریخی، طرحهای اقتصادی، حوادث اجتماعی، رخدادهای نظامی و تلاشهای ملی یك صاحبنظر، یك رئیس جمهور و یك نظام در طی سه سال از حیات یك ملت و یك انقلاب.
**صفحه=9@
تاریخ: مهرماه 1360
مصاحبه كننده: آقای محمدهاشم رهبری
مسئول تبلیغات حزب جمهوری اسلامی
پیرامون شهادت آیة الله بهشتی و یارانش
س: جناب آقای خامنه ای شما فكر میکنید استكبار جهانی از این انفجار و جنایتی كه در دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی مرتكب شد چه اهدافی را دنبال میکرد؟ تحلیل خودتان از این گونه اعمال غیر انسانی، ضمن این كه چه نتایجی را استكبار از این رهگذر به دست آورده، بیان فرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم، با سلام بی پایان به ارواح همهی شهدا، به خصوص شهیدان عزیزی كه سر فصل جدیدی را در تاریخ انقلاب و ملت ما به وجود آوردند، پاسخ به این سؤال را به طور خلاصه عرض میکنم.
اما قبل از آن كه به پاسخ این سؤال مخصوص شما بپردازم، باید احساسات بی شائبهی خود را به نسبت به این حادثه و دركی كه از این حادثه داشتم فی الجمله و اشارتاً عرض كنم. من وقتی خبر وقوع این حادثه را شنیدم كه شاید نزدیك دو هفته از وقوع حادثه گذشته بود و به دلیل بی هوشی یا چیزی شبیه بی هوشی از هیچ جا مطلع نبودم. لذا وقتی شنیدم این حادثه اتفاق افتاده و ما شخصیتی مثل برادر عزیز بزرگوار و عظیم الشأن خودمان مرحوم آیة الله دكتر بهشتی را در ین حادثه از دست دادیم، به نظرم رسید كه اگر گویندگان و نوحه سرایان و شاعران ما، لااقل تا مدتهای مدید، بیانات حزن آور و دردآلود خودشان را نسبت به این حادثه بیان كنند و مرثیه سرای این حادثه بزرگ باشند، جا دارد. چرا كه من این حادثهی عظیم را بسیار با اهمیت میدانم.
عظمت این حادثه دو جهت دارد: یكی به خاطر شخصیت این شهیدان، به خصوص كه در میان آنها چهرهی شهید آیة الله دكتر بهشتی مثل خورشیدی تابان میدرخشد و دیگر به خاطر مقطع زمانی بسیار حساس وقوع این حادثه است كه مردم ما از یك كابوس وحشتناك سیاسی خلاصی یافته بودند و یك بختك بسیار زشت و مهیب از روی مردم برداشته شده بود و تازه مردم میخواستند با كشیدن نفسی راحت به وسیلهی مسؤولین كارها را به جریان طبیعی بیندازند و لذتش را ببرند و استفاده كنند، كه این حادثه پیش آمد و به هر حال من خودم فكر میکردم اگر از بیمارستان بیرون آمدم یك سخنرانی بكنم و آن طور كه به بعضی از دوستان هم گفته بودم در این سخنرانی برای دكتر بهشتی و برای آن عزیزان نوحه سرایی كنم كه متأسفانه چنین فرصتی پیش نیامد و ممكن نشد. زیرا وقتی از
**صفحه=10@
بیمارستان خارج شدم همچنان حالم خوب نبود و آمادگی لازم برای شركت در آن چنان مراسمی را نداشتم. آن وقتی هم كه از لحاظ مزاجی بهبودی نسبی برایم حاصل شد، اشتغالات زیاد این مسؤولیت جدید دیگر آن فرصت و امكان را به من نداد.
اما استكبار جهانی از این حادثه میتواند هدفهای متعددی داشته باشد، كه همهی آن هدفها در حقیقت هدفهای مقدماتی و میانه است كه البته نهایی نیست. هدف نهایی استكبار جهانی فقط یك چیز است و آن عبارت از شكست دادن انقلاب ما به وسیلهی مأیوس نمودن و از میدان خارج کردن مردم است و با این هدف اساسی میخواهند انقلاب را که در قالب جمهوری اسلامی متجلی است، با هر كیفیت ممكن به آن ضربه وارد كنند و آن را مصدوم نموده، از بین ببرند.
اما هدفهای میانهی استكبار در واقع مقدمهای بودند برای ضربه خوردن انقلاب كه هدف نهایی است و آنها چند چیز میتوانند باشند كه من به یكی دو سه تا از مهمترینش اشاره میکنم. به نظر من مهمترین آنها این بود كه میخواستند جمهوری اسلامی را از كارآمدترین شخصیتهایش تهی كنند. شما ببینید این هفتاد و سه نفر كه در این حادثه از ما گرفته شدند چه كسانی بودند. اولاً در طلیعه و مقدم آنها كسی مثل آیة الله شهید بهشتی است كه بی شك در ایران از شخصیتهای سیاسی طراز اول و مقدم بر همه بود، نه در آن روزی كه شهید شد بلكه از اول در صدر قرار داشت. در شورای انقلاب از ابتدای كار، یعنی قبل از آن كه امام به ایران تشریف بیاورند و بعد از ورود امام و در زمان تشكیل دولت موقت، ایشان یك عنصر محوری فعال در شورای انقلاب بود و همه این مطلب را قبول داشتند. حال اگر كسی از افراد آن روز شورای انقلاب این حقیقت آشكار را منكر بشود، بی انصاف و ظالم است.
آیة الله دكتر بهشتی در شورای انقلاب میدرخشید و در آن جا هم برجسته بود. البته همهی آنها كه آن روز در شورای انقلاب بودند – بعضی بهحق و بعضی هم شاید به ناحق – داعیه داشتند، اما هیچ كدام منكر این نبودند كه دكتر بهشتی شورای انقلاب را اداره میکند، یعنی در حالی كه مرحوم آیة الله طالقانی رئیس شورای انقلاب و آیة الله شهید مرحوم دكتر بهشتی نایب رئیس بود، اما عملاً اداره كننده و گردانندهی شورای انقلاب دكتر بهشتی بود.
در اهمیت شخصیت ایشان همین بس كه امریکاییها و دیگر سیاسیون دنیا وقتی به ایران و مسائل ایران نگاه میکردند، در میان آن همه چهرههای متداخلی كه در ایران هر كدام چیزی میگفتند و حرفی میزدند و داعیهای داشتند، چشم خودشان را به چهرهی شهید مظلوم دكتر بهشتی میدوختند. اگر شما مروری به خبرهای خبرگزاریهای آن روز دنیا بكنید خواهید دید كه آنها دكتر بهشتی را بحث شناخته بودند كه بازوی اصلی امام و محور اصلی حركت سیاسی و ادارهی سیاسی در كشور است. آن شهید مظلوم در همه جا كمك میکرد. من و آقای هاشمی هر دو با مرحوم بهشتی استمراراً كار میکردیم و با هم بودیم و در جلسات، كاری مستمر و تمام نشدنی با هم داشتیم كه میشود گفت همه جا با هم بودیم، یعنی در شورای انقلاب، در حزب، در رابطه با دولت و در رابطه با مسائل گوناگون، بعد از شهادت ایشان برادر عزیزمان آقای هاشمی، غمگین و گریان گفت: «تا بهشتی زنده بود خیال راحتی داشتیم» و این واقعاً مطلب
**صفحه=11@
حقی بود كه ایشان گفت، چون تا این بزرگوار زنده بود، ما در هیچ مسأله ای احساس نمیکردیم كه آن مسأله ممكن است به بن بست برسد و لذا درماندگی به نظرمان نمیرسید، برای این كه شهید مظلوم بهشتی با سرپنجهی تدبیر و خونسردی و با آن مغز فعال و مقتدرش كه در جمع بندی مسائل امتیازات بسیار داشت، مسائل را حل میکرد و ایشان یك چنین شخصیتی بود كه عرض كردم.
اما بقیهی 72 تن را هم وقتی كم و بیش هر كدام را نگاه كنید شخصیت ممتازی بودند. در میان این 72 تن شما چهرهی شهید محمد منتظری را میبینید كه یك چهرهی انقلابی و خستگی ناپذیر بود. این شهید عزیز از اول نوجوانی در كنار پدرش در زندان و در بیرون زندان بود. ایشان در خارج از كشور، در خاورمیانه و در اروپا به فعالیتهای خودش با تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر ادامه داد. و در میان اینها چند چهرهی درخشندهی كابینه امثال مرحوم شهید كلانتری و عباسپور، یا قندی و فیاض بخش بودند كه هر كدام آنها واقعاً با حضورشان کابینهی دولت را رونق و جلا میدادند. در میان اینها، مبارزان قدیمی نامداری چون شهید صادق اسلامی و شهید درخشان بودند كه من فكر نمیکنم مردم ما بدانند صادق اسلامی چه كسی بود و بتوانند بفهمند كه این مرد در طول پانزده سال مبارزهیك لحظه آرام نداشت.
اگر میبینیم كسی مثل شهید اندرزگو مثلاً نام آور میشود و چهرهی برجستهاش در تاریخ مبارزات اسلامی ما میدرخشد، باید بدانیم امثال صادق اسلامی بودند كه امكان میدادند تا شهید اندرزگو به وجود بیاید و فعالیت كند. لذا یقیناً در رتبهی كار انقلابی، صادق اسلامی كمتر از اندرزگو نبود. شهید صادق اسلامی یك عنصر ممتاز و فعال با فكر و فداكاری بود كه همه چیز در راه مبارزه برایش وسیله بود تا به آن هدف انقلاب برسد، همچنین شهید درخشان یا بعضی از برادران دیگر نظیر اینها، كه ممكن است الآن اسمشان را به یاد نداشته باشم. بعضی از آن ها در حزب عناصر اصلی بودند، مثل شهید حسنی كه همان حسن اجاره دار بود و وقتی مادرش را بعد از حادثه – با توجه به اینكه فرزند و دامادش هر دو را از دست داده بود آن گونه مصاحبه كرد – دیدم، دانستم واقعاً جا داشته كه آن طور قوی و پر قدرت باشد، یا برادرمان مرحوم مالكی، یعنی آن جوان فعال و خوش فكر كه از عناصر اصلی و عضو شورای مركزی حزب بود، یا آن هایی كه در مجلس بودند، امثال مرحوم دانش آشتیانی و مرحوم حسینی و مرحوم حقانی كه اگر بخواهم اسم بیاورم اولاً اسمشان به خاطرم نمیآید و ثانیاً اگر هم به خاطرم بیاید طولانی میشود. اما به هر حال هر یك از اینها یك عنصر واقعاً فعال و زبدهای بودند، ولی بعضی از آنها عناصر دولتی نام آور نبودند و در پرده كار میکردند، مثل شهید موسوی كه برای آموزش و پرورش یك عنصر خوب و اصلی بود. و لذا اگر كسی فكر كند، خواهد فهمید كه این جمع چقدر میتوانستند برای پیشبرد و سازندگی انقلاب مؤثر باشند.
بنابراین، اولین هدف میانهی ضد انقلاب و استكبار جهانی این است كه بازوهای كارآمد این سرانگشتان فعال و مؤثر را از انقلاب بگیرند. متأسفانه باید بگویم ضد انقلاب در رسیدن به این هدفش موفق شد و اینها را از ما گرفت. شما ببینید چقدر زمان لازم است تا در جامعهی ما یك بهشتی یا یك محمد منتظری یا یك عباسپور و یا یك اسلامی به وجود بیاید. به هر حال آنهمه تجربه و آنهمه سوز انقلابی و
**صفحه=12@
سابقه، به آسانی به دست نخواهد آمد. واقعاً در این مورد ما خسارت بردیم. ضد انقلاب متأسفانه موفق شد و من هر وقت خاطرات گذشتهی این عزیزان را به یاد میآورم، یعنی آن فداکاریهای دوران پیش از انقلابشان را و یا شب و روز كار و فعالیت كردن دوران بعد از پیروزی انقلاب آنها را میبینم، واقعاً از فقدان این عناصر مخلص و پاك متأثر میشوم.
اما هدفهای دیگری هم ضد انقلاب داشت كه نه فقط به آن اهداف نرسید، بلكه آن چنان ناموفق شد كه تلخی آن فقدانهای عظیم را یك مقداری میتوانیم جبران شده ببینیم. از هدفهای دیگر استكبار، ارعاب و ترسانیدن مردم بود كه شاید این محاسبه براساس محاسبات مادی تا اندازهای هم درست بوده، چون اگر دقت كنید خواهید دید كه در انقلابها و در جنگها و در فعالیتهای آزادیخواهانه معمولاً افراد دست سوم و چهارم قربانی میشوند.
ضد انقلاب با خودش فكر كرده بود وقتی تعداد كثیری از افراد دست اول ما را از بین برده مردم مرعوب میشوند. اما در این جا بود كه محاسبهاشتباه از آب در آمد؛ زیرا خوشبختانه نه تنها مردم ما مرعوب نشدند، بلكه حضور خودشان در صحنه را چندین برابر كردند و احساساتشان نسبت به آیندهی انقلاب مضاعف شد و معرفتشان نسبت به این فداكاران عزیز چندین برابر بالا رفت.
گرچه متأسفانه من به دلیل این كه بستری بودم نتوانستم در آن مراسم حضور داشته باشم و شركت كنم، اما فراموش نمیکنم كه من تازه از آن بیهوشی اول عمل جراحی به هوش آمده بودم، شهید عزیز و برادر فقیدمان دكتر باهنر آمده بود به عیادتم و چون نمیتوانستم حرف بزنم با اشاره سؤال كردم چه خبر است؟ ایشان گفت در بیرون مثل روزهای اول انقلاب غوغاست و هیجان مردم همچون هیجان روزهای اول انقلاب است كه من نفهمیدم برای چیست و تعجب كردم كه چرا این جور شده! چون آن وقت قدرت ارتباط دادن مسائل را نداشتم. اما در عین حال كه یك حالت شبیه به بیهوشی و بیحالی داشتم، فهمیدم حادثهی مهمی اتفاق افتاده كه وضع مردم اینچنین عوض شده و این خود غلط بودن ارزیابی دشمن را نشان میدهد كه نه فقط مردم مرعوب نشدند، بلكه با گذشت بیش از دو سال از انقلاب، مردم مجدداً برگشتند به آن گرمی و هیجان اول انقلاب. و همین عامل، تلخی فقدان آن عزیزان را تا حدود زیادی جبران كرد.
این درست است كه شهید دكتر بهشتی رفت و 72 نفر از زبدههای ما رفتند اما با این رفتنها زمینه برای به وجود آمدن صدها 72 نفر فراهم شد. من به شما قول میدهم كسانی كه در زمان وقوع آن حادثه متولد شدند، در آینده بار سنگین این انقلاب را به دوش خواهند كشید و بدون شك بركات این شهادت بزرگ و دسته جمعی برای ملت ما و جامعهی ما به قدری زیاد است كه در مقایسه نمیگنجد. بنابراین ضد انقلاب در این جا بهکلی ناكام ماند.
اما اهداف دیگری هم ضد انقلاب در این جریانات میتواند داشته باشد كه از جمله وانمود كردن عدم ثبات سیاسی ما به دنیاست؛ چون میخواهد بگوید ملتی كه نمیتواند از برگزیدهترین و بالاترین
**صفحه=13@
عناصرش نگهداری كند، ثبات سیاسی ندارد. اما این هم خوشبختانه به عكس شد؛ یعنی با آمدن مردم در صحنه و با قدرتی كه امام برای پر شدن جای مسئولان سطح بالای دولتی با سرعت به خرج داد – و هیچ كس فكر نمیکرد به این سرعت جای آنها پر شود – ثابت شد كه ثبات سیاسی ما از همهی كشورهای مدعی ثبات سیاسی بیشتر است و در هیچ جای دنیا كشوری وجود ندارد كه یك چنین رقم بالایی از مسئولانش را قربانی بگیرند و به این سرعت و با این آسانی جایشان پر شود. و لذا در تحصیل این هدف هم، ضد انقلاب خوشبختانه شكست خورد – كه ما امیدواریم در همهی هدفهایش شكست بخورد.
س: شما در مطالبی كه به آنها اشاره كردید فرمودید از جمله مسائل اصلی كه باید در این فاجعه به آن توجه كرد زمان وقوع حادثه است؛ یعنی درست آن زمانی كه یكی از مهرههای استكبار جهانی از صحنهی سیاست ایران كنار گذاشته شد و دیگر این كه روز قبل از وقوع حادثه آن ترور در رابطه با خود شما اتفاق افتاد – كه خوشبختانه مؤثر واقع نشد و الآن در خدمتتان هستیم. بنابراین، جناب عالی ارتباط بین ضد انقلاب داخلی و ضد انقلاب خارجی، یعنی استكبار جهانی و آن عناصری كه در ایران دست و پای مذبوحانه میزنند را چگونه میدانید؟
ج: ارتباط ضد انقلاب داخلی با استكبار جهانی همان ارتباط بنی صدر و رجوی با امریكاست و هیچ شكی نیست كه بنی صدر هدفهای استكبار را در ایران تعقیب میکرد. مادر این تردیدی نداریم و بعلاوه شك نیست كه رجوی هم هدفهای استكبار جهانی را در ایران تعقیب میکرد، منتها هر كدام به نحوی. اما اگر شما تصور میکنید تعقیب این هدفها از ناحیهی بنی صدر به صورتی ست كه یك رابطهی مستقیم شخصی بین بنی صدر و مثلاً مأمور سیای امریكا وجود دارد، یعنی او میگوید آقا بیا این كار را بكن یا آن كار را نكن، لزومی ندارد چنین رابطهای وجود داشته باشد.
لذا در مسأله ای مثل این حادثهی بزرگ و این فاجعه كه اتفاق افتاد و در همهی حوادث دیگر كه ضد انقلاب داخلی و استكبار جهانی با هم همدستی میکند، قضیه به این شكل است كه استكبار جهانی هدفی را در ایران تعقیب میکند و آن هدف عبارت از واژگونی نظام جمهوری اسلامی و انهدام انقلاب اسلامی است، چون میخواهند اسلام و هر چه وابسته و مربوط به اسلام است، اینجا نباشد. لذا برای این كه به هدف برسد از همهی وسایل استفاده میکند، از جمله از خواستها و هوسها و سرکشیهای شخصی افراد. زیرا وقتی عنصر بلند پرواز و جاه طلبی در داخل این انقلاب پیدا شود كه علی الظاهر عنصر خودی به حساب بیاید، این بهترین سرانگشت برای استكبار جهانی است و او را، به طوری كه حتی گاهی خودش هم نفهمد، میکشانند به آن نقطهای كه مورد نظرشان است. و من در این جا با استفاده از فرصت، در پاسخ به خیلی از این سؤال كنندگان، اعم از داخلی و خارجی كه سؤال میکنند و میگویند: «شما این عناصر انقلابی را چرا در مقابل خودتان قرار دادید (منظورشان از عناصر انقلابی منافقین و گروههای ضد خلقی دیگر است كه در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند و قیام كردند) و حق این بود كه شما این عناصر انقلابی را جذب میکردید» میگویم شما توجه ندارید كه این عنصر انقلابی نیست، چون انقلابی بودن در جامعهای كه انقلاب در آن جا به ثمر رسیده و در یك حكومت متجلی شده، به این معنا
**صفحه=14@
نیست كه باز هم بنشینند لفاظی كنند و اصطلاحات انقلابی به كار برند، بلكه معنای انقلابی بودن این است كه آن رژیم مولود انقلاب را حفظ كنند و در تداومش حراست داشته باشند. پس اینها در ایران هرچه هم داعیهی انقلابی داشته باشند ضد انقلابند. و لذا هیچ شكی نیست كه هم منافقین به رهبری رجوی، هم لیبرالها به برجستگی بنی صدر، و هم بقیهی گروههای خلقی و امثالهم ضد انقلابند، منتها بعضی از اینها ممكن است گرایشهای سیاسی شان با گرایشهای امریكا مثلا فرق بكند كه البته گرایش بنی صدر فرق نمیکند، اما بعضی از گروهها علی الظاهر طبق مطالبی كه خودشان ترسیم كردند و ذهنیتی كه به اصطلاح ارائه میدهند، امكان دارد گرایش سیاسی شان غیر امریكایی باشد و مثلا به یک قدرت دیگری گرایش داشته باشند، ولی در عین حال بهترین وسیله برای امریکا همین ها هستند، زیرا اینها گروه گرا و خودگرد هستند و مایلند خودشان و گروه خودشان سركار بیایند و زمام قدرت را به دست بگیرند. و لذا مایلند اسلام به این شكلی كه امروز در ایران ادامه پیدا میکند، ریشهاش قطع شود و آنچه را آیندهی خودشان است اعم از ماركسیسم و یا اسلام التقاطی، همان سركار بیاید.
بنابراین كوشش میکند تا جمهوری اسلامی، یعنی همین حكومت كنونی مولود انقلاب را از بین ببرند و امریكا هم به اینها کمکهای محسوس و نامحسوس میکند. اینها هم به خیال خودشان مرد رندی میفرمایند؛ یعنی كمك امریكا را قبول میکنند و امریکایی هم نمیشوند اما غافل هستند که امریکایی شدن یعنی هدف امریکا را تعقیب كردن و اینها كه الآن علیه جمهوری اسلامی اقدام میکنند امریکاییاند و التقای بین ضدانقلاب داخلی و استكبار جهانی با ظرافت خودش به همین صورت است؛ یعنی هر دو با هم التقا پیدا میکنند و یكی میشوند و لذا اهدافشان در ایران اهداف امریکاییها و استكبار جهانی و اهداف غرب است كه كلا به وسیلهی بسیاری از گروههای علی الظاهر شرق گرا در ایران پیاده میشود. در این حادثه هم یك چنین چیزی بود، كه البته من نمیتوانم یقین داشته باشم حتماً دستگاههای اطلاعاتی امریكا در طرح ریزی این حادثه دست داشتند، گرچه ممكن است داشته باشند ورد هم نمیکنم، ولی میتوانم فرض كنم كه آنها دخالت مستقیم نداشتند، اما غیرمستقیم اینها را كشاندند به یك چنین تصمیم و موضعی كه به آنها تفهیم شود بله، تا دكتر بهشتی هست شماها به حكومت نمیرسید، یا مثلاً تا وقتی این عده و این جمع در ایران در صحنهی سیاست هستند، ممكن نیست شما راهی به دستگاه دولت پیدا كنید؛ پس باید اینها از بین بروند.
و با فرو كردن این حرفها به گوش سران و پیشروان آن گروههای منحرف خواستند آنها را بكشانند به این فكر و این نقطه كه خوب است دكتر بهشتی و امثال او را از میان بردارند و لذا بعد از شهادت مرحوم رجائی و باهنر بنی صدر در پاریس اعلام كرد در ایران چند نفری بیشتر نبودند كه از آن چند نفر عدهای از بین رفتند و به این ترتیب چند تای دیگر باقی ماندند كه آنها هم باید از بین بروند تا به تعبیر او امام (كه البته این كه میگویم امام تعبیر من است والا او با تعبیر اهانت آمیزی از امام اسم آورده بود كه من نمیخواهم از آن تعبیر استفاده كنم) بدون وسیله بماند و وقتی بدون وسیله ماند به ما متوسل خواهد شد – كه در این تحلیل دو غلط هست و ایشان با این صحبت دو غلط كردند: یك غلط این كه فكر میکرد واقعاً افراد زبده و كارآمد همین چند نفرند كه باید از بین بروند و غلط دوم كه بزرگتر از غلط اول است تصور
**صفحه=15@
انعطاف و نرمش در امام است؛ یعنی خیال میکرد امام با از دست دادن این چند نفر به آنها متوسل خواهد شد. حال این كه یك وقتی را من در خاطر دارم خدمت امام رسیدیم كه این هم یكی از خاطرههای جالب است، اما متأسفانه این خاطرهها را برای این كه در تاریخ بماند نه ما نوشتیم و نه كسی آمد از ما بپرسد.
در آن روز معروفی كه خدمت امام بودیم، ما، یعنی مرحوم دكتر بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم باهنر و بنده و آقای موسوی اردبیلی كه در آن وقت بنی صدر هم بود، امام فرموده بودند آقای مهندس بازرگان هم بیایند در آن جلسه، كه قرار بود راجع به اختلافاتمان آنجا صحبت بشود و از جمله حرفهایی كه آنجا امام خطاب به بنی صدر (چون بنی صدر گفت بگذارید من جنگ را به پایان برسانم، بعد میروم كنار) فرمودند این بود كه «این خیال اشتباه است كه اگر تو نباشی جنگ به پایان نمیرسد! تو اگر بروی كنار من خودم جنگ را تمام میکنم.» و در یك جا هم كه صحبت از ادارهی كشور بوده امام فرمودند: «اگر همهی شما بروید كنار، من خودم كشور را اداره میکنم.» و این یك واقعیتی است كه اگر همهی ما نمیبودیم و الآن هم نباشیم امام میتواند كشور را اداره كند.
و لذا امام با نیروی مردم و با بازوی نیرومند عناصر مردمی در ادارهی كشور در نمیماند و در حقیقت چه بسیار از عناصر مؤمن و مخلص و فداكاری هستند كه حاضرند در خدمت انقلاب و در خدمت اهداف امام قرار بگیرند. و لذا این تصور كه حالا امام به افراد ضد انقلابی از قبیل بنی صدر متوسل بشود غلط محض است. اما متأسفانه تصور آنها این بود كه اگر حالا مثلاً دكتر بهشتی و امثال او شهید شدند و از بین رفتند، دیگر انقلاب به زمین خواهد ماند و این تصور نتیجهی القایی بود كه به آنها میشد و آنها هم به فكر افتادند این فاجعه را به وجود بیاورند و ارتباط استكبار جهانی با ضد انقلاب در تحقق این هدفها و این روشهاست كه گفته شد.
س: شما ضمن بیان مطالب اشاره فرمودید كه در این فاجعهی بزرگ، شهید بهشتی چون خورشیدی میدرخشید. حالا اگر این شهادت به گونهی دیگری اتفاق میافتاد كه شهید مظلوم بهشتی در بین آنها نبود، شهدای بزرگ دیگر كه اشاره كردید مثل شهید عباسپور و كلانتری و قندی و فیاض بخش از دولت، یا شهید درخشان و صادق اسلامی و جواد مالكی و حسن اجاره دار و جواد سرافراز از حزب، یا شهدای بزرگی مثل حقانی و شهید منتظری از مجلس، كه همگی ستارههای درخشانی در این فاجعه بودند، آن وقت شما چگونه تحلیل میکردید و اثر وجودی شهید بهشتی را در این جریان چگونه میبینید؟
ج: تحلیل من در آن صورت و در كل با حالا فرقی نمیکرد، چون فاجعه در آن وقت هم فاجعه بود، منتها شخصیتی مثل شهید بهشتی كه یقیناً به نظر من اول شخص سیاسی در محور فعالیتها و مسؤولیتهای سیاسی بود، وقتی ایشان در جمع این شهداست طبعاً حادثه ابعاد خیلی وسیعتری پیدا میکند و اهمیت و ارزش مسأله، هم از لحاظ اثر وجودی، و هم از لحاظ عمق فاجعه بیشتر میشود و لذا تصور من این است كه ما مثل شهید بهشتی در میان مسئولان و عناصر انقلابی نداشتیم و الآن هم نداریم. اما در مورد آن برادران دیگر كه هر كدام گوهر ارزنده و ستارهی درخشندهای بودند، اعتقادم این است كه در میان عناصر موجود شاید از قبیل آن برادران عزیز هزاران نفر را داریم كه هر كدام بهنوبهی خود در این انقلاب ارزشمند هستند و من اثر شهادت شهید بهشتی را به لحاظ اهمیت در عمق این فاجعه خیلی زیاد میدانم.
**صفحه=16@
س: بعضیها هستند كه روی پارهای از اعداد مثل 40 یا عدد 7 و از جمله عدد 72 خیلی تكیه میکنند و برخی از برادران این فاجعه را با فاجعهی سال 61 هجری و عدد 72 تن شهدای عاشورا مقایسه میکنند. شما از این لحاظ برای این فاجعه در تاریخ اسلام چه نظیری سراغ دارید و آن را با تاریخ اسلام چگونه مقایسه میکنید و در نتیجه گیری چه پیامی از آن استخراج مینمایید؟
ج: برای این كه ما نظیر این حادثه را در تاریخ پیدا كنیم، باید جوانب مختلف حادثه را در نظر بگیریم و البته من هیچ ابایی ندارم كه این 72 تن شبیه 72 تن شهدای عاشورا بشوند، برای این كه بالاخره هم رقم هر دو گروه 72 و هم هر دو گروه شهدای در راه خدا هستند كه در میان هر دو گروه فرزند پیغمبر محور است، یعنی در آن جا وجود مقدس حضرت اباعبدالله و در این جا برادرمان مرحوم شهید بهشتی است.
اما من دربارهی مسالهی عاشورا اعتقادی دارم كه حالا جای بحث و بیانش نیست و به اعتقاد من هیچ یك از این قضایایی كه در ایران از قبیل شهادتها و كشته شدنها اتفاق افتاده قابل مقایسه با حادثهی عاشورا نیست. در این رابطه من فكر میکردم اگر وقتی فرصت باشد در دههی محرم كه مناسب است پیرامون این مطلب صحبت كنم. البته این كه گفته میشود «كربلای خوزستان» یا «عاشورای كه و چه»، این را ما حرفی نداریم و از این جهت هم این تشبیه درست است، اما اصلاً این حوادث را با حادثهی عاشورا نمیشود مقایسه كرد. چون حادثهی عاشورا در طول تاریخ اسلام و تا آن جایی كه بنده اطلاع دارم در طول تاریخ بشریت استثنایی است و لذا به همین دلیل پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین و امام حسن كه هر سه شهید شدند و هر سه حوادثی از قبیل این شهدای عزیز ما داشتند به امام حسین گفتند: «لا یوم كیومك یا اباعبدالله» (هیچ روزی مثل روز تو و هیچ حادثهای مثل حادثه تو نیست) و تا الآن هم همین طور است. حتی حوادث زمان بنی امیه و بنی عباس مثل شهدای فخ و شهید محمد نفس زكیه، یا حادثهی زید، هیچ كدام اینها قابل مقایسه با حادثهی عاشورا نیست.
اما اگر من بخواهم با توجه به همهی آن ابعادی كه گفتم مقایسه كنم، این حادثه را تشبیه میکنم به حادثهی احد، چون در احد نظیر همین واقعه اتفاق افتاد؛ یعنی ناگهان رسول اكرم تعداد كثیری، شاید حدود 70 نفر، آن هم از زبدگان نیروهای خودش را در آن حادثه از دست داد، كه آن جا هم چهرهی درخشندهای مثل حمزه سید الشهدا عموی پیغمبر كه واقعاً بازوی آن حضرت بود چون خورشید تابنده در آن جمع شهدا میدرخشید، و مثل این حادثه كه شهید بهشتی محور بود، در آن حادثه هم میتوان گفت حمزه سید الشهدا محور آن شهیدان بود كه حتی پیغمبر اكرم گریه كرد. آن حادثه برای مردم مدینه واقعاً یك حادثهی تلخ بود و نتیجهای كه بر آن مترتب شد به هیچ وجه شكست اسلام نبود، زیرا این حادثه در صدر اسلام موجب شد نیروهای مسلمان با وجود احساس كمبود و تهی دستی، با استفاده از آن عناصر عزیزی كه در میان خود داشتند، با همت بیشتر و نیروی زیادتری راه افتادند تا اگر در احد شكست خوردند و آن شهدای گرانقدر را از دست دادند، در همهی قضایای بعدی پیروز بشوند. و شما با مراجعه به تاریخ اسلام میبینید كه بعد از جنگ احد پیغمبر نه تنها در هیچ حادثهای شكست نخورده، بلكه در تمام حوادث بعد از جنگ احد پیغمبر نه تنها در هیچ حادثهای شكست نخورده، بلكه در تمام حوادث بعد از جنگ احد در جنگها پیروز شده، با این كه در احد پیغمبر كسی مثل حمزه را داشت كه پهلوانی و شجاعت و دلاوریش بین خود عربها زبانزد بود، اما
**صفحه=17@
در جنگهای بعدی چنین كسی یعنی حمزه را نداشت و البته این نه بدان معناست كه به طور كلی چنین كسی را نداشت، چون وجود كسی مثل امیرالمؤمنین در كنار پیغمبر میدرخشید كه یقیناً از حمزه و دیگران بالاتر بود، ولی به هر حال حمزه و این بازوی قوی را نداشت، اما در عین حال در همهی حوادث بعدی پیروز شد.
بنابراین بنده این حادثه را مثل حادثهی احد میدانم و معتقدم كه ما هم این جا حمزه سید الشهدا را با 72 نفر از دست دادیم كه امیدواریم انشاءالله بعد از این حادثه در هیچ حادثهی دیگری شكست نخواهیم خورد، همچنان كه نشانههای این شكست ناپذیری را امروز شما در جنگ عراق و در برخوردهای سیاسی و بسیاری از مسائل دیگر به وضوح مشاهده میکنید.
س: آنچه را من به خاطر دارم، شما با شهید بهشتی و آقای هاشمی و حتی شهید مفتح نشستهای زیادی داشتهاید و این را من از خیلی سالهای پیش از انقلاب، قبل از زندان و چه بعد از زندان، به خاطر دارم كه طبیعتاً فكر میکنم هستهی اولیهی حزب هم در همین برخوردها بنا شده و بعد هم یك نشستها و گردهماییهایی در شورای انقلاب داشتید و سپس به همین ترتیب در حزب و سایر موارد دیگر. بنابراین اگر ممكن است از هر كدام از این تجمعها همان طور كه اشاره كردید یك خاطره از هر كدامش نقل كنید، و الا یكی از خاطرات برجستهی این مدت را در رابطه با برخوردها و دیدارها و تجمعها بیان فرمایید.
ج: همان طور كه فرمودید از شهید مظلوم دكتر بهشتی خیلی خاطره دارم. علتش هم این است كه من شاید از سال 1339 یا سال 1338 با ایشان آشنا شدم. و این آشنایی ما در چهارچوب دوستی و صمیمیت بود و با اینكه ایشان، هم از لحاظ سن و هم رتبه از من بزرگتر و بالاتر بودند، یعنی از لحاظ به اصطلاح آن كلاس بندی درسی در حوزه، آقای بهشتی كلاس قبل از ما بودند، یعنی باید بگویم یك مرتبه یا یك دوره از ما جلوتر بودند. البته این كه میگویم كلاس، نه به معنای یك سال جلوتر بودن است بلكه ایشان در اصطلاح حوزهی علمیه یك دوره از ما مقدمتر بودند و این هم به آن دلیل است كه چندین سال جلوتر از ما آمده بودند. اما بنده و آقای هاشمی رفسنجانی با مرحوم دكتر باهنر در یك دوره و به اصطلاح در یك مرحله با هم بودیم، لذا درسهایمان و كارهایمان در حدود هم بود. ولی شهید مظلوم دكتر بهشتی با این كه از لحاظ درس جلوتر از ما و حدود ده سال بزرگتر از من بود، در عین حال صمیمیتی با هم پیدا كردیم و ایشان به من لطف داشتند، من هم متقابلاً به ایشان واقعاً محبت داشتم و روابط فی ما بینمان صمیمانه بود.
در قم كه بودیم ایشان دبیرستان دین و دانش را آن جا تأسیس كردند كه در آن زمان بهترین دبیرستان و تنها دبیرستان اسلامی قم بود و مدیریتش را هم خود ایشان به عهده داشت و لذا به مناسبت آن مدرسه و تأثیری كه ایشان در آن دبیرستان داشت، با توجه به این كه شهید مظلوم دكتر بهشتی كارمند آموزش و پرورش بودند، ایشان را به تهران منتقل كردند كه در حقیقت منتظر خدمت و تبعید شد تا در محل خدمتش نباشد و این در دوران قبل از آلمان رفتن ایشان اتفاق افتاد و ما بعد از برگشتن ایشان از آلمان هم تا این روزها و لحظات آخر با ایشان صمیمانه مرتبط بودیم، به نحوی كه در این چند سال اخیر، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، ارتباطات كاری مستحكمی با هم داشتیم. طبعاً در این رابطه خیلی خاطره دارم. اما قبول كنید كه انتخاب
**صفحه=18@
یك خاطره یا دو خاطره یا پنج خاطره از این همه برخوردها برای من میسور نیست و اصلاً نمیتوانم بفهمم كدام یك از این خاطرات میتواند برای شما جالبتر باشد، چون هر نشست و ما و هر گفتگوی ما و هر حركت ایشان خاطرهای ست كه میتوانم نقل كنم، اما حالا آیا كدام یك میتواند برای شما جالب باشد، این را نمیدانم، برای من علی السواء است. بنابراین قدری راجع به شهید بهشتی حرف میزنم بدون آن كه بخواهم خاطرهای از ایشان نقل كنم.
شهید مرحوم بهشتی جامع یك خصلتهای نیكی بود كه این مجموعه در كمتر كسی وجود داشت و یكی از این خصلتها عبارت از جدی بودن در كارهاست كه در روح بهشتی و فكر بهشتی هیچ هزل وجود نداشت، البته نه بدان معنا كه آدم خشكی باشد و شوخی نكند. ایشان نه تنها به هیچ وجه آدم خشكی نبود، بلكه آدم بسیار منعطف و مهربان و گرمی هم بود، اما هنگام كار و حتی در وقت غیر کار، یعنی در اوقات تفریح و بی كاری هم جدیت و نظم و حساب را داشت.
در این روزهای آخر و این دو سه سال گذشته كه هیچ كدام ما به قول معروف فرصت سر خاراندن نداشتیم و ایشان هم نداشت، یعنی تمام ساعات روز و شب و وقت و بی وقتمان مصروف كار بود، اگر چنانچه مثلاً در یك جلسهی مهمانی كه قرار داده بودند شورای انقلاب هم آن جا تشكیل شود و جلسات شورای انقلاب در این اواخر هر هفتهیك روز به این شكل در منزل یكی از اعضای شورا كه ناهاری هم درست میکردند تشكیل میشد و جلسه یک حالت نیمه رسمیداشت، یعنی هم كار میشد و هم خواسته بودیم موجب انس و نزدیكی افراد به همدیگر باشد كه متأسفانه هیچ اثری هم نداشت، اگر شهید مظلوم بهشتی نبود من احتمال زیاد میدهم در این جلسات از اول تا آخر هیچ كاری انجام نمیگرفت و میشود گفت تنها وجود بهشتی بود كه باعث میشد در این جلسات كار انجام بگیرد و ایشان چون اهل جد بود، ناهار خوردن و صحبت كردنش هم جدی بود و همه كار و زندگی را جدی تعقیب میکرد.
و برای مثال اگر فرضاً قبل از انقلاب روزهای جمعه را تصمیم به تعطیل كردن میگرفت جداً تعطیل میکرد و هیچ كاری را نمیپذیرفت چون فكر میکرد روز جمعه را باید با همسر و فرزندانش بگذراند. و لذا میبینیم چقدر این گذراندنها اثر هم داشته، یعنی واقعاً فرزندان ایشان فرزندان زبدهای هستند كه خداوند انشاءالله خط و جهت و فكرشان را تا آخر حفظ كند. به هر حال ایشان هر وقت فكر میکرد جمعه را باید با بچههایش بگذراند میگذرانید و همان كار را هم جدی انجام میداد، یا اگر مثلا فرض کنید با بچههایش میخواست در حیاط خانه بازی کند این کار را هم جدی انجام میداد، یعنی هیچ حالت شوخی و هزل و شل و ول حركت كردن مطلقاً در او نبود و این یكی از خصلتهای بسیار مهم ایشان بود و در كنار این خصلت همان طور كه اشاره كردم این قدر مهربان و عاطفی بود كه با احساس، جنبههای عاطفی قضایا را همیشه ملحوظ میداشت.
به یاد دارم وقتی ایشان از آلمان آمده بود همان روز اول ورود ایشان كه تقریباً نیمه شبی بود از آلمان برگشتند چون آن روز در تهران خانه نداشتند منزل مرحوم حاج حسین آقای اخوان كه از دوستان خوب ایشان و ماها بود وارد شدند. من هم در همان شب منزل آقای هاشمی منتظر ورود آقای بهشتی بودم. صبح
**صفحه=19@
زود كه به اتفاق آقای هاشمی رفتیم دیدن آقای بهشتی، جمع دوستان و مرحوم باهنر هم بودند، در آنجا صحبتهایی شد و شخصی آنجا آمده بود كه در خط و فكر ما نبود، منتها با آقای بهشتی از سابق دوستی داشت. بعد كه او رفت صحبتی بین من و آقای بهشتی شد كه من در قالب شبه اعتراض سؤالی از ایشان كردم. چون دیدن آن شخص در آنجا برایم مبهم بود، اما دیدم ایشان در جواب روی جنبههای عاطفی تكیه میکند و میگوید هیچ كار و مسأله ای را بدون در نظر گرفتن عواطف نمیشود انجام داد.
و به هر حال ایشان یك چنین آدمی بود که در عین جدی بودن، عاطفی هم بود و در عین حال مردمی و دارای لیاقت بود. از لحاظ مدیریت هم بسیار مدیر و سامان دهنده و اداره كننده بود، در حالی كه روح مدیریتش هرگز با خشكی و انجماد و تحمیل زور همراه نبود. یعنی خوب اداره میکرد و اداره كردن را در ارتباط با سطوح پایین انجام میداد. همچنان كه در حزب، ایشان به عنوان اولین دبیر كل با افراد و اعضای حزب ارتباط داشتند و با وجود این كه كسی به فكر نبود، خود ایشان پیشنهاد كردند اعضای حزب و كاركنان دفتر مركزی حزب و دفاتر مناطق تهران یك جلسهی هفتگی داشته باشند كه بیایند آنجا یكی دو ساعت سؤالاتشان را مطرح كنند تا ایشان جواب بدهد. یعنی میخواست تا این حد ارتباط نزدیك با اعضا و كاركنان داشته باشد.
و این در بحبوحهی كارهای شورای انقلاب و شاید هم آن وقتی بود كه ایشان وارد دستگاه قضایی شده بود و آن همه كار و گرفتاری داشت. ولی با این وجود آن كار را فراموش نمیکرد و داخل حزب آن طور عمل میکرد كه حتی اعضای حزب هر كدام میخواستند زن عقد كنند و ازدواج داشتند. عقدشان را هم خود ایشان میخواند و فرصتی را هم ایشان برای این كار اختصاص داده بودند. یعنی شبها بعد از اتمام كار شورای مركزی حزب وقتی میخواستیم متفرق بشویم، آقای بهشتی آنجا هنوز كار داشتند و كارشان هم همین بود كه یكی دو سه صیغهی عقد بخوانند خیلی هم جدی و مثل همهی كارهای دیگر وقت میگذاشتند و با مهربانی و خیلی خودمانی صیغهی عقد را میخواندند كه این هم یكی از خصلتهای ایشان بود.
یكی از خصلتهای دیگر ایشان تقوا بود و تصور من از آقای بهشتی این است كه گناه نمیکرد و اصلاً در تصورم چنین چیزی كه ایشان مرتكب گناه بشود نمیگنجد. چون این شخصیت بزرگ در كار رابطهاش با خدا هم جدی بود. البته نمیخواهم در مقام مبالغه بگویم ایشان معصوم تالی تلو معصوم بود اما میخواهم بگویم برخوردش با ماها و ارتباطش با دوستان به طوری بود كه گمان گناه را برای او در ذهن معاشرینش خیلی ضعیف میکند و من تصور میکنم ایشان اصلاً گناه نمیکرد. همین طور كه در رابطهاش با خدا یك فرد جدی بود، آدم بسیار پر كار و خستگی ناپذیر هم بود. ایشان در گذشته، قبل از پیروزی انقلاب، اگر مقید بود مثلاً شبانه روز 7 ساعت بخوابد بعدازظهرها حتماً باید استراحت میکرد كه آن خواب بعدازظهر هم جزو 7 ساعت خواب شب بود و شب را دریك ساعت معینی باید میخوابید كه خیلی نباید از آن ساعت میگذشت، اما همهی این حسابها در دوران انقلاب به هم ریخته شد و دیگر طوری نبود كه ایشان بتواند هم روز بخوابد و هم شب. لذا به قدری ایشان كار میکرد كه من تعجب میکردم. خود من آن روزها خیلی كار میکردم و به علت كثرت كار بی حال میشدم. میدیدم آقای بهشتی
**صفحه=20@
همان وقتی كه من خیلی خستهام و نمیتوانم كار كنم باز هم كار میکند، یا این كه مثلاً اگر بعدازظهر جلسه قرار میدهد، بعد از اتمام جلسه در حزب میآید و كارهای حزب را رسیدگی میکند، در حالی كه عصر همان روز هم جلسهی شورای انقلاب دارد و در عین حال هیچ وقت ممكن نبود جلسات شورای انقلاب را ایشان تعطیل كند و غالباً از اول وقت تا آخر بود، و در آخر هم كارهای اضافی مثل ارباب رجوع كردستان یا فلان استان را جواب میداد. و یكی از خصلتهای دیگر آقای بهشتی این بود كه از معلومات دیگران استفاده میکرد. یعنی اگر چیزی را نمیدانست دوست داشت علم به آن پیدا كند و از شنیدن و گوش كردن برای این كه چیزی را یاد بگیرد هیچ وقت ملول نمیشد و از لحاظ فكری مرد قویی بود، كه این البته به خصلت ارتباطی ندارد، اما یكی از خصوصیات ایشان است و خلاصه مرد بسیار با فكری بود. خوب و عمیق میفهمید، در مسائل، ریز میشد و دقیق موشكافی میکرد، لوایحی را كه از طرف دولت موقت به شورای انقلاب میآوردند با این كه بنا ندارم این جا از آن دولت مذمت كنم، اما برادرانی كه در آن دولت بودند (چه خود آقای بازرگان و چه بقیهی برادران) چون جهتگیری فكری و علمی شان غیر از ماها بود، نحوهی فكر و عملكرد و گزینش شان هم طور دیگر بود، و لذا لوایح را هم با همین تناسب به شورای انقلاب میآوردند و خیلی از اوقات كه اتفاق میافتاد ماها از نكاتی غفلت میکردیم مرحوم بهشتی فوراً در سر بزنگاه به مسأله توجه میکرد و میگفت این طور درست نیست، یا اینجا مثلاً نباید فلان پول خرج بشود و یا برای مثال این اجازه نباید داده بشود.
خلاصه این كه در مسائل بسیار دقیق و موشكاف بود. و از خصوصیات دیگر ایشان كه خیلی زیاد است و اگر بخواهم یك یك ذكر كنم وقت اجازه نمیدهد، این بود كه قدرت جمع بندی داشت و ایشان كه رئیس مجلس خبرگان بودند، با توجه به این كه مجلس خبرگان را مجموعهای از علما و فضلا و كسانی تشكیل میدادند كه مدعی فضل و علم بودند و آن وقت مثل بنی صدر هم در آن مجلس برای خودش مدعی خیلی چیزها بود، شما اگر توجه كنید میبینید در جلسهای كه شصت هفتاد نفر از علما و اهل علم و كسانی كه با یكدیگر هیچ ارتباط فكری هم نداشتند، بینشان چقدر فاصله است! برای مثال فرهنگ بنی صدر كجا و فرضاً فرهنگ آقای حائری در قم و آقای صدوقی در یزد كجا! و اصلاً اینها دو فرهنگند، یكی فرهنگ پاریسی و دیگری فرهنگ قمی، كه اصلاً با هم تفاوت فاحش دارد، یعنی دو جور تحصیل و دو جور محیط و دو جور زندگی هستند و خلاصه این كه اختلافات و جداییهای زیادی میبود كه همهی آن اختلاف نظرها و فاصلهی اندیشهها در آن جلسه وجود داشت. و لذا قانون اساسی ما با این همه اصول متین و زبده، در آنچنان جو اختلاف نظر و فاصلهی اندیشهها تدوین شده و حال این كه در یك چنین شرایطی كه یك جمع، مختلف القول و مختلف العقیده هستند، همهی آنها هم فاضل و یا اغلب فاضل و اهل استعدادند، نباید بتوانند با ده اصل از آن اصول این چنین به توافق برسند و این چیزی جز جمع بندیهای هنرمندانهی شهید مظلوم آقای بهشتی نبود. و من گاهی كه در جلسات مجلس خبرگان به عنوان تماشاچی شركت میکردم و یا از تلویزیون شاهد مذاكراتشان بودم و میخواستم ببینم در آن مجلس چه میگذرد، میدیدم آقای بهشتی واقعاً هنرمندی شگفت آوری را به خرج میدهد و با تلفیق آن آرا و اقوال، آنها را جمع بندی میکند و با استخراج و تلخیص نقاط مشترك آرا
**صفحه=21@
آنها را به هم پیوند میدهد. كما این كه در شورای انقلاب و در حزب هم همین طور و در همه جا قدرت جمع بندی ایشان واقعاً كارساز بود. و بالاخره آقای بهشتی انسان ممتازی بود كه من هرچه از خصوصیات و امتیازات ایشان بگویم كم گفتهام. و لذا خیلی مناسب و بجاست كه در رابطه با این شهید عزیزمان كسانی اگر میتوانند كار كنند با توجه به این كه متأسفانه ما در زمان حیات این چهرههای درخشان شخصیتشان را تقویم و ارزیابی نمیکنیم، لااقل بعد از شهادتشان گروهی بنشینند كار كنند؛ هر چند كه حالا خوشبختانه آثار ایشان دارد منتشر میشود (و انشاءالله به شكل شایستهای منتشر خواهد شد) و كسانی كه دست اندر كار هستند این كار بزرگ را انجام میدهند كه امیدواریم پیرامون شخصیت ایشان كار حسابی و اساسی انجام بگیرد. والسلام علیكم.
**صفحه=22@
تاریخ: 1360/7/18
مصاحبه كننده: روزنامهی كیهان
به مناسبت تنفیذ حكم ریاست جمهوری
س: جنابعالی از چه وقت كار خود را آغاز خواهید كرد؟
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. با تبریك عید سعید قربان به همهی برادران و خواهران عزیز در سراسر كشور اسلامی، در پاسخ به این سؤال باید بگویم ما به یك معنا كار خودمان را از یكی دو روز پیش شروع کردهایم و در این مرحله، كار ما مطالعه پیرامون دولت آینده و مذاكره دربارهی مسائل كلی دولت با صاحبنظران و كسانی ست كه از این مسائل اطلاع كافی دارند، اعم از آنهایی كه در كابینه بودند و غیر آنها.
البته پس از تنفیذ حكم كه امروز از سوی امام بزرگوار صادر شد ریاست جمهوری رسمیت پیدا میکند و كار طبیعتاً سرعت و شتاب بیشتری خواهد گرفت. لذا من امیدوارم بتوانم از فردا صبح كارم را شروع كنم و آن مقدماتی كه لازم هست، انشاءالله انجام بگیرد. و به عنوان یك برادر و هم میهن مسلمان از رزمندگان میخواهم تا هرچه بیشتر بر مقاومت و پایداری خود بیفزایند و امیدوار باشند با توجه به مسائلی كه امروز در سرتاسر جهان، به خصوص در منطقهی خاورمیانه، مطرح است ما امیدواری بیشتری به پیروزی انقلاب اسلامی و شكوفایی كوشش تودههای مسلمان در سراسر این منطقه داریم و نشانههای این شكوفایی هم در منطقه مشاهده میشود. بخصوص در درگیری با دولت متجاوز و ستمگر عراق و جنگ تحمیلی، رزمندههای ما خودشان به چشم خود دیدهاند كه پیشروی ما و غلبهی نیروهای اسلام بر نیروهای باطل یك پیشروی چشمگیر و بیسابقه بوده است. بنابراین من باید به آنها امید بیشتر و اطمینان بدهم كه در پشت جبهه همهی ملت و همهی دست اندركاران آنها را كمك خواهند كرد و مطمئن باشند كه همهی ما در جبههی جنگ قرار داریم و لذا پشت جبهه و خط مقدم جبهه در این جهت شریكند و هر دو در مقابل نیروهای متجاوز و دشمنان اسلام قرار دارند.
س: برنامههای دولت آینده چه خواهد بود؟
ج: در مورد برنامهها قبلاً هم به اجمال صحبت شده و این را بارها تكرار کردهایم كه برنامهی ما ممكن است به دو معنی مطرح بشود: یكی برنامههای عملی و دیگری خطوط كلی. ما در مورد خطوط كلی، دولت و دستگاههای اجرایی را باید در جهتی قرار بدهیم كه به سود مستضعفان باشد. همچنان كه امروز هم امام
**صفحه=23@
مثل همیشه تأكید فرمودند باید دست اندركاران امور اجرایی به زاغهنشینان و محرومان بیندیشند و فرمودند امروز از مسئولان هیچ عذر و بهانهای قابل قبول نیست، زیرا دستگاهها همه در یك جهت و در یك سمت حركت میکنند.
همچنین در زمینهی مسائل اقتصادی و اجتماعی بهره گیری از مغزهای نیرومند و دلهای علاقهمند به انقلاب اسلامی از جمله برنامههای حتمی ماست كه آن را تعقیب خواهیم كرد. و همان طور كه مكرراً گفتهایم برنامهی اول ما در رابطه با تشكیل دولت است و باز این را هم همواره گفتهایم كه ما فعلاً دولتی داریم و طبق قانون اساسی هیچ دلیلی وجود ندارد تا دولت دیگری غیر از آنچه امروز هست تشكیل بدهیم، مگر این كه خود این كابینه نخواهد بماند كه در آن صورت البته ما به فكر کابینهی دیگری خواهیم بود، اما به عقیده و نظر من تا سر حد ممكن باید از تغییر پرهیز كرد مگر آن جایی كه واقعاً اشكالی در كار وجود داشته باشد و یا كسی كه مشغول كار است نخواهد كار كند. لذا من معتقدم مسئولان بالا چون به كار خودشان آشنا شدهاند حتی المقدور تغییر پیدا نكنند و سعی ما بر این است كه انشاءالله بتوانیم در صورت استعفای این دولت یا دولتی كه سركار خواهد آمد وضعیت منسجمی را به وجود بیاوریم و اگر چنانچه همین دولت هم باقی بماند بتوانیم برنامهها را هماهنگ كنیم و به دنبال خطوط اصلی پیش برویم.
**صفحه=24@
تاریخ: 1360/7/19
پیام حجة الاسلام خامنه ای ریاست جمهوری
بعد از حادثهی سوء قصد به جانشان
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر هم میهنان عزیز و خواهران و برادران در سرتاسر كشور.
بعد از 6 تیرماه كه حادثهی اصطلاحاً سوء قصد برای من پیش آمد تاكنون فرصت گفتگویی با خاطر جمع را با شما هم میهنان عزیز نداشتم. روز قبل از ششم تیر كه جمعه بود خطبهی نماز جمعه را ادا كردم، و فردای همان روز یعنی شنبه (ششم تیر) در حال صحبت و سخنرانی بودم كه آن حادثه پیش آمد و از آن روز تا به حال سه ماه و چند روز میگذرد و من در این مدت توانستهام تنها چند مصاحبهی كوتاه یك ربع یا بیست دقیقه، یا در این حدود، صحبت محدودی به مناسبت گفتار پیش از انتخابات داشته باشم و لذا برای اولین بار است كه بعد از چند ماه، با این مسؤولیت جدیدی كه شما به من دادهاید با شما حرف میزنم و پیرامون مسائلی كه فكر میکنم لازم است بین من و شما گفتگو شود با شما صحبت میکنم.
البته در این چند ماه خیلی حادثه در كشور اتفاق افتاده، آن هم حوادثی كه هر كدام اگر در تاریخ ملتی پیش بیاید به عنوان یك حادثهی برجسته و مهم تلقی خواهد شد.
شهادت دسته جمعی عدهای از برگزیدگان، شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر محبوب مردم در یك حادثهی واحد و حوادث فراوان سیاسی در داخل كشور كه البته هر كدام از آنها حاكی از یك جریان سیاسی در خارج هم بوده و امروز كه من با شما صحبت میکنم با سمتی و با مسؤولیتی حرف میزنم كه چهار ماه قبل نداشتم؛ یعنی مسؤولیت ریاست جمهوری كه شما مردم با رأی خودتان به من دادید.
بنابراین اولاً بعد از تشكر از شما مردم كه به من اعتماد كردید و مرا به عنوان رئیس جمهور معرفی كردید، این را لازم میدانم بگویم كه من به این سمت و مسؤولیت افتخار میکنم، زیرا مسؤولیت ریاست جمهور در میان كشوری و ملتی كه این طور قهرمانانه و ممتاز حركت میکند و برای حل و فصل بزرگترین و مهمترین مسائل سیاسی، نظامی و اقتصادی خودش در تلاش است، آن هم در برههی حساس تاریخ این ملت، برای هر كسی افتخار بزرگی ست، اما در عین حال یك نکتهی دیگر را هم باید بگویم كه من خودم را رئیس این جمهور عظیم نمیدانم. زیرا جمهور عظیم ما و این تودهی عظیم مردم ما كه مرا به عنوان رئیس خودشان انتخاب كردند در میان خود انسانهای برگزیدهی بسیاری دارند. چقدر انسانهای باتقوا و
**صفحه=25@
چقدر انسانهای عالم و دانشمند و چقدر عناصر برگزیده از لحاظ فكری یا روحی یا عملی در جامعهی ما هستند و در حالی كه در جامعهی ما علما و دانشمندان و هنرمندان و پویندگان و شعرا و سیاستمداران و روشنفكران و عناصر از جان گذشته و فداكار و مادران و پدران فرزند و جوان از دست داده و دیگر عناصر استثنائی در حد وفور وجود دارند، در چنین جامعهای بنده خودم را رئیس این جامعه و رئیس این جمهور عظیم نمیدانم ولی این نامی است كه قانون اساسی به من داده است. بنده خودم را خدمتگزار و امین این مردم به حساب میآورم. لذا تمام خواهران و برادران من در سراسر كشور بدانند كه من آنچه برای مردم قائل هستم امین و امانتدار و شخص مورد اعتماد این جمهوری است و امیدوارم با این سمت، یعنی سمت هماهنگ کنندهی جمهور و تودهی عظیم مردم بتوانم وظایف خودم را انجام بدهم و چند جمله هم دربارهی حوادث كنونی كشور با شما حرف دارم.
به اعتقاد من، در این شرایطی كه ملت مرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردهاند شرایط سیاسی كشور در بهترین وقت خود قرار دارد و هیچ وقت در تاریخ گذشتهی ما و طی این سه سالی كه از آغاز پیروزی انقلاب میگذرد ملت ما در چنین شرایط خوبی از لحاظ سیاسی قرار نگرفته. چند نكته را فقط ذكر میکنم تا شما توجه كنید كه ملت و كشور ما از لحاظ سیاسی در وضعیت بسیار خوبی قرار گرفته است:
اولاً حضور عظیم و پیگیر مردم در صحنهی سیاست و تعیین سرنوشت كشور است. هیچ وقت مردم ما در چنین شرایط تعیین آگاهانه وجود نداشتهاند، ولی امروز مردم در صحنه حضور دارند و حضوری آگاهانه. اگر شما نگاهی به همین انتخابات ریاست جمهوری بیندازید كه قریب یك ماه از آن میگذرد، میبینید از حدود نوزده میلیون نفر كه حق رأی دارند نزدیك هفده میلیون در انتخابات شركت میکنند و این هفده میلیون هم بر یك رأی و یك نظر اتفاق میکنند، و این پدیدهی فوقالعادهای است در تاریخ ما.
این درست است كه ما رفراندوم جمهوری اسلامی را گذراندهایم و 99 درصد مردم ما در برقراری نظام جمهوری اسلامی اتفاق نظر داشتهاند، اما در رفراندوم، آن روز این همه گروههای سیاسی گوناگون در كشور فعال نبودند و این خطوط سیاسی انحرافی سازشكار با قدرتهای خارجی همچون لیبرالها و منافقها و کافرهای رویاروی و محاربهای ضعیف، این همه در كشور ما كار نمیکردند و این با گرمی و شور نزدیك به آغاز پیروزی انقلاب مردم طبیعی بود، اما حالا كه نزدیك سه سال از انقلاب میگذرد و این همه روی ملت ما از سوی بیگانگان كار میشود و این همه خطوط انحرافی به فعالیت میافتند تا بتوانند ملت را از راه خودش منحرف كنند، در عین حال ملت با این قاطعیت در انتخابات ریاست جمهوری خود شركت میکند و این رأی بالا را به یك نفر كه به هر دلیلی او را پسندیدهاند و به او اعتماد کردهاند میدهند، و این یك پدیدهی بسیار مهم است كه حاكی از انسجام و حضور مردم در صحنه و آگاهانه عمل كردن آن هاست.
نکتهی دیگر: در هر انقلابی از جهات سیاسی خطوط انحرافی هست و برای انقلاب یكی از خطرهای مهم و عمده این است كه این خطوط انقلاب را به تباهی و انحراف بكشاند كه البته جامعهی ما هم دارای
**صفحه=26@
یك چنین خطوطی در بطن خودش بود و كسانی بودند در انقلاب ما كه خودشان را همه کارهی انقلاب و اصلاً صاحب انقلاب میدانستند، یعنی فكر میکردند كه اگر مردم و با قشرهای خاصی بار انقلاب را به دوش كشیدند و آن را به ثمر رساندند وقتی انقلاب پیروز شد دیگر باید آنها بیشتر از این فضولی نكنند و بروند كنار تا جا را باز كنند برای این كه اینها بیایند بر مردم حكومت كنند و مملكت را در دست بگیرند یعنی درست همان چیزی كه در صدر مشروطه پیش آمده بود و لذا تصور این كه فردی از طبقهی مستضعف و خانوادهی فقیر و محروم یا بدون داشتن مدرك بالای علمی و یا بدون داشتن سابقهی ممتد سیاسی با این كه فردی از روحانیون بیاید در سطوح بالای كشور قرار بگیرد و اداره كند، اینها برایشان قابل قبول نبود، حتی در اوایل انقلاب این جور افراد ملاحظه هم نمیکردند و به زبان میآوردند و خطاب به روحانیون میگفتند شما بروید درستان را بدهید و بروید نمازتان را بخوانید و بروید مدرسه و مسجدتان را اداره كنید تا ما كارمان را انجام بدهیم. به روحانیون این طور میگفتند، با تودهی مردم هم طبعاً لحنی تندتر از این داشتند و اصلاً مردم را داخل آدم نمیدانستند.
به هر حال این طور كسانی یا چهرههایی در جامعهی ما بودند كه سعی میکردند خودشان را در قلب این انقلاب جای دهند و خودشان را سخنگوی معنوی انقلاب بدانند و با تظاهر به طرفداری از مردم اختیار مردم را در دست میگرفتند. در جامعهی ما از این گروهها و چهرهها و جریانها وجود داشتند كه كم هم نبودند و اتفاقاً حمایتهایی هم از آنها میشد و بعضی از آنها تحت حمایت ابرقدرت غرب، بعضی هم تحت حمایت ابرقدرت شرق قرار داشتند و اگر اینها در جامعهی ما میدان مییافتند و افشا نمیشدند میتوانستند در آینده خطر بزرگی را برای انقلاب به وجود بیاورند.
در اغلب انقلابهای دنیا خطر و خطهای انحرافی از همین جا شروع شده و نیروهای انقلابی به وسیلهی این افراد كنار گذاشته شدهاند و صحنه برای خودشان هموار شده كه آنها هم آمدند با تبلیغات و كارها و ترفندهای ویژهی خودشان توانستند انقلاب را به دست بگیرند و انقلاب را منحرف كنند. در جامعهی ما هم چنین چیزی دیده میشد و امروز شما میبینید كه این جریانها و حتی چهرههای خاصی از این جریانها برای مردم افشا شدند كه مردم ما هم برای اینها پشیزی اهمیت قائل نیست و این خطر رفع شد.
آن نیروهای سازشكاری كه میخواستند با قدرتهای بزرگ بسازند، برای این كه به خیال و ادعای خودشان مملكت را درست كنند، ولی در واقع خودشان را سرپا نگه دارند، اینها افشا شدند.
گروههایی كه حاضر بودند با هر قیمتی كه شده خودشان را در دل مردم جای دهند و متكی به شرق و غرب باشند از جمله منافقین و سازشكاران و لیبرالها و گروههای وابسته به شرق و غرب، دیگر امروز آبرویی نزد مردم ندارند و این مردم از زبان امام كه شخص امام در واقع تبلور عینی انقلاب و زبانش صادقترین زبان انقلاب است، از زبان چنین شخصیتی اینها را شناختهاند و خود امام با قاطعیت تمام و با كمال صراحت كه در آن بزرگوار همواره ما سراغ داشتهایم منافقین و لیبرالها و گروههای محارب و سازشكارهای با غرب و شرق را افشا كردند تا یك جریان خط امامی انقلابی بی شیله پیله در بطن جامعه
**صفحه=27@
باقی ماند كه اگر به فضل الهی تجزیه نشود و به فساد كشیده نشود و به كم كاری نیفتد، در آینده میتواند این مملكت را در خط انقلاب سالهای درازی به پیش ببرد.
یكی از خصوصیات زمان ما، قبل از این دوره و چند ماهه، این است كه چنین حالتی وجود نداشته و خصوصیت دیگری كه زمان ما دارد در این برهه با شرایط خاص انتخابات ریاست جمهوری اخیر صورت گرفته و میبینیم كه انقلاب ما علی رغم همهی مخالفتها به جهان صادر شده. همچنان كه امام فرمودند: نگویید انقلاب ما نباید صادر بشود، نخیر انقلاب ما باید صادر بشود. البته دستهای خبیث سیاستهای امپریالیستی و شبکههای تبلیغاتی صهیونیستی سعی كردند از این جمله برداشت غلطی بكنند و رفتند به همسایگان ما گفتند كه انقلاب ایران میخواهند بیاید در داخل كشور شما شورش راه بیندازد و در امور داخلی شما دخالت كند، در صورتی كه مقصود این نبود و بعد هم امام بارها این مطلب را بیان كردند كه مقصود از صدور انقلاب این است كه فرهنگ انقلاب و روح واقعی انقلاب مثل هوای نسیم بهاری است و لذا حصار و رنگ و فاصله و خط و مرز نمیشناسد. بنابراین عبور میکند و صادر میشود. هیچ حصاری و دروازهای نمیتواند جلو هوای لطیف بهار و عطر گلهای فروردین و اردیبهشت را بگیرد.
به هر حال انقلاب آن عطر خوش خودش را به مشام مشتاقان خواهد رسانید و چنان كه شما میبینید حتی در كشورهای مختلفی كه جزء اذناب امریكا در منطقه بودند، انقلاب اسلامی حضور خودش را نشان داده و بدون این كه ما كمترین دخالتی داشته باشیم در مصر و در خود عراق و در مناطق دیگری دارد شكوفا میشود. بنابراین پیام ما به ملتها رسیده و من در بخش سیاست خارجی این بحث در این رابطه اشارهای خواهم كرد كه باید در دنیا و در مجامع بین المللی مطرح كنیم.
اگر پیش از دو سال نگذاشتند ما وزارت خارجه داشته باشیم و نگذاشتند كه سیاستمان را در مجامع بین المللی بیان كنیم امروز دیگر این مانع مرتفع است و دنیای غرب و دنیای جهان سوم و دنیای شرق و دنیای محرومان و مستضعفان كمابیش دارند با مسائل ما و با آرمانهای ما و با حرف ما آشنا میشوند و ما را درك و لمس میکنند كه این آشنایی بعد از این بیشتر هم خواهد شد و این خود یكی از خصوصیاتی است كه شرایط ممتاز سیاسی امروز را به وجود میآورد. بنابراین من باید به شما بگویم: امروز كه شما در آستانه چهارمین سال و پایان سومین سال انقلاب و تشكیل جمهوری اسلامی هستید، از لحاظ سیاسی (اعم از سیاست خارجی و داخلی) در اصول و پایهها، وضع ممتازی داریم.
با توجه به این مقدمه به چند بخش از مسائل كشور میپردازم كه ممكن است برای بعضی از بخشها وقت كم بیاید و آن بخش ناگفته بماند و لذا آن را میگذارم برای یك فرصت و گفتار دیگری و امیدوارم اگر عمری باشد انشاءالله بتوانیم هر چند گاه یك بار مسائل مهم كشور را با شما در میان بگذاریم كه البته یا در گفتارهایی به این ترتیب و یا در مجامع عمومی با شما این مسائل را مطرح میکنیم و آن مسائلی كه من باید با شما دربارهاش بحث كنم یكی اقتصاد ما و دیگری مسئلهی جنگ است كه اساسیترین مسالهی ماست و یكی هم مسالهی سیاست خارجی است كه عمدهی مسائل همین هاست و در این باره بحث خواهم كرد.
ابتدا به طور مختصر و كوتاه مسالهی جنگ را مطرح میکنم، چون جنگ، امروز در حقیقت مهمترین
**صفحه=28@
مسالهی ماست و لذا دشمن جهانی ما فكر كرده بود با این جنگ میتواند جمهوری اسلامی را به فلج بكشاند و در این باره تفسیر و تحلیل زیاد، هم از خود من و هم از گویندگان دیگر در نماز جمعه شنیدهاید و در مناسبتهای گوناگون، افراد مختلف چیزهای زیادی به شما گفتهاند كه من نمیخواهم اینها را تكرار كنم.
بنابراین فكر میکنم امروز ملت ما میداند چرا این جنگ شروع شد و عراق چرا به ما حمله كرد و میداند كه این جنگ چه بركاتی برای ما داشت و همان طوری كه امام فرمودند «الخیر فی ما وقع» همانی كه واقع شد خیر است. خیلی ها میدانند كه جنگ چگونه گذشته است و من میخواهم در مورد وضع كنونی و آیندهی جنگ چند جملهای را بگویم تا شما بدانید كه این جنگ یك سر سوزن نتوانست ما را وابسته كند.
ما الآن بیش از سیزده ماه است داریم میجنگیم و با گذشت ماههای متوالی، یعنی بیش از یك سال، برتری در میدان جنگ با ماست و دشمن را به معنای درست كلمه به طوری به مضیقه و مخمصه انداختهایم كه واقعاً امروز از این كه به این جنگ دست زده پشیمان است. البته ما در این مدت سلاح هم گرفتهایم، اما نه با مقیاسی كه یك كشور در حال جنگ میخرد – با توجه به این كه برای یك كشور در حال جنگ سلاح و مهمات چیزی نیست كه بشود در آن قناعت كرد و یك نمونهی با ارزش عراق است كه وقتی سلاح میخرد میلیاردها پول در این راه مصرف میکند و مرتباً برایش سلاح و مهمات میآید. ما سلاح و مهمات خریدیم ولی به اندازهی یك صدم كشوری كه در حال جنگ است.
ما خرج نكردیم و سلاح نخریدیم، بلكه بیشتر با آنچه داشتیم و علی رغم معمول با قناعت و با ایمان جنگیدیم و لذا این درست است كه بچههای ما میگویند ما مسلح به الله اكبریم و بنابراین در بسیاری از موارد الله اكبر ما و اتكای ما به خدا و امید ما به خدا و پشتیبانی ما از سوی ملت جایگزین كمبود سلاح شد و ما توانستیم با استفاده از سلاحهای از كار افتادهی خودمان و سلاحهای غیر مدرن به جای سلاح مدرن در جنگ به پیش برویم و بیش از آن اندازهای كه معمولا استفاده میکنند استفاده كنیم و الآن هم داریم این كار را میکنیم. ما با مصرف و به كارگیری نیروی انسانی مؤمن توانستیم جای خالی سلاح را پر كنیم در حالی كه روحیهمان همواره بهتر و بیشتر از قبل باشد و توانستیم آثار ضربات کوبندهای كه در اول جنگ به ما وارد شد را پاك كنیم و خلأها را بپوشانیم و امروز با توجه به حضورمان در میدان جنگ، هم بحمدالله به جایی وابسته نشدیم و هم پول زیادی خرج نكردیم و هم چیز زیادی وارد نكردیم، حتی نسبت به دشمن تلفات زیادی هم ندادیم، و با وجود این، برتری در میدان جنگ با ماست كه این جز لطف و توفیق خدا چیز دیگری نمیتواند باشد. یعنی این فضل الهی بود كه ملت را این طور بسیج كرد و كمك شما مردم بود كه توانست نیروی نظامی را شاداب كند و روی پا نگه دارد و این مطلب در میدانهای جنگ و در پشت جبهه و در شهرهای كنار جبهه به وضوح قابل لمس است كه اگر كمك مردم نبود، نظامی ما و پاسدار ما این طور نمیجنگید. پس این كمك روحی و جسمی مردم بود كه توانست اینها را وادار كند تا خوب بجنگند و خوب عمل كنند و لذا ما جنگ را تاكنون بردهایم. البته شما میدانید دشمن در آن حملهی ابتدایی از
**صفحه=29@
غفلت اول كار ما استفاده كرد و 60 كیلومتر جلو آمد كه این یك پیروزی بود برای او، اما حالا كه ما او را از این 60 كیلومتر، یك كیلومتر یك كیلومتر عقب مینشانیم این در حقیقت برای ما پیروزی است. و این پیروزیها باز هم ادامه خواهد داشت و دشمن همان طور که در مناطقی بهکلی از خاك ما خارج شده در مناطقی هم نزدیك است خارج شود و آیندهی جنگ متعلق به ما خواهد بود كه در این هیچ شك نداریم.
امروز وضع ارتش ما و وضع سپاه پاسداران ما و وضع نیروهای دیگر ما و روحیهی ما از گذشته به مراتب بهتر است، لذا توصیهی من این است كه مردم ما جنگ را همچنان مسالهی اول خودشان بدانند و اگر این جنگ را با موفقیت به پایان برسانیم بیش از نیمی از مشكلات كشورمان اعم از مشكلات اقتصادی و غیره حل خواهد شد، اما دشمن به همین دلیل جان سختی نشان میدهد و نمیخواهد بگذارد ما جنگ را با پیروزی تمام كنیم. دشمن بزرگ و جهانی ما هم به رژیم وابستهی عراق كمك میرساند و مانع است از این كه جنگ هرچه زودتر تمام شود ولی ما اگر بتوانیم این جنگ را انشاءالله به پیروزی برسانیم بسیاری از مشكلات انقلاب حل خواهد شد.
اما در رابطه با مسالهی اقتصاد كشور همان طور که من پیشنهاد کردهام و باز هم تأكید میکنم باید وزرای اقتصادی مثل وزیر صنایع، وزیر دارایی، وزیر بازرگانی و مسئولان ستاد بسیج اقتصادی، اینها بیایند با شما گفتگو داشته باشند و مسائل را برای شما مطرح كنند و این كار انشاءالله خواهد شد، چون خیلی لازم است كه مردم در جریان مسائل اقتصادی ما و درحقیقت مسائل اقتصادی خودشان قرار بگیرند و این مسائل، تركیبی است از مشكلات و موفقیتها. اما قبل از آن كه وزرای اقتصادی بیایند با شما صحبت كنند شمهای را من این جا به شما عرض میکنم.
اقتصادی كه از نظام گذشته به ما ارث رسید دو خصوصیت داشت:
خصوصیت اولش این بود كه وابستگی به قدرتهای خارجی داشت، یعنی از ماشینها و ابزارهای صنعتی و كشاورزی و مواد اولیه برای کارخانهها و وسایل گوناگون توسعهی كشاورزی تا مواد خوراكی و مصرفی و زینت و فرش و لباس و غیره، همه برای ما از خارج میآمد و به قول یكی از دوستان اگر هم كارخانه جنسی تولید میکرد، در حقیقت وسیلهای بود برای تأمین مصرف تولیدات یك كمپانی خارجی! بنابراین وقتی شاطر ما نان میپخت در حقیقت گندم امریكا را به تنور میکرد. یعنی در همهی شئون وضع اقتصادی ما یك وضع وابسته بود و ما متكی به خودمان نبودیم.
خصوصیت دوم این بود كه درآمد ملی ما وابسته به صنعت نفت بود. یعنی ما در صادراتمان بیشترین تكیه را روی صنعت نفت داشتیم و همان طور كه میدانید نفت هم بزرگترین و مهمترین مشتریهایش باز همان کمپانیهای غربی هستند چنان كه در كشور ما بزرگترین مشتری نفت امریكا و ژاپن بودند. یعنی كشور ما از دو طرف در محاصرهی انگشتان پولادین دست دشمن بود و میتوانست هر آنی بیخ گلوی اقتصاد ما را بفشارد و اسباب زحمت بشود. لذا این دو خصوصیتی است كه ما از نظام گذشته به ارث بردهایم و برای ما مانده، كه البته در این دو سه ساله خیلی كارها برای قطع وابستگی انجام گرفته و ما شیرهای نفتمان را به روی بعضیها بستیم، تولیدمان را به حداقل رساندیم و با این كم كردن تولید به عمر
**صفحه=30@
مخازن نفتیمان به میزان زیادی افزودیم. از آن طرف هم بر روی تولید اجناس داخلی تأكید كردیم تا این كه كشاورزی رونق تازهای پیدا كرد و مزارع ما دوباره سر سبز شد، یعنی هم گندم كاشته شد، هم برنج، و امسال ما یك میلیون تن محصول برنج داریم، مقادیر قابل توجهی هم بیش از سال گذشته گندم داریم.
خوب، این كارهایی است كه شده و ملت احساس كرد كه باید بتوانند مواد مورد نیازشان را تولید كنند.
به هر حال وابستگی برای ما ضایعات دارد و دشمن كوشش كرده از این وابستگی حداكثر استفاده را بكند تا ما را زیر فشار قرار دهد. البته این نكته را باید صریحاً بگویم: همان طور كه در جبههی نظامی و در جبههی سیاسی، دشمن در محاسبات خودش نسبت به نیروی ما اشتباه كرده بود و ما را كمتر از آنچه نیرو داشتیم به حساب میآورد كه سزای این بدحسابی و سوء محاسبهاش را هم چشید، در این جبههی اقتصادی هم دشمن نتوانست نیروی ما را برآورد كند و آن نیروی انقلاب و ایمان را در مردم ما ندید، بله شاید اگر ملت دیگری بود و شاید اگر شرایط انقلابی ما نبود این فشارها میتوانست دشمن را موفق كند، اما تاكنون دشمن نتوانسته است از این فشارها توفیقی به دست بیاورد، چون ملت در مقابل فشار دشمن مقاومت كرده و خواهد كرد.
ما میتوانیم، برای مستعد كردن اقتصاد خودمان و جامعه و رژیم حكومت اسلامی، در مقابل امریكا مقاومت كنیم؛ و هم میتوانیم در مقابل امریكا سر سختی نشان ندهیم تا بلافاصله همهی این نارساییها به صورت كوتاه مدت برطرف شود، اما در دراز مدت وابستگی ما همچنان بیشتر و وضع ما بدتر و سختتر خواهد شد.
بنی اسرائیل در زمان موسی وقتی از مصر خارج شدند، برای این كه در مقابل نظام جابرانه ی فرعونی مقاومت كنند در این راه سختیهایی داشتند كه به موسی پیغمبر عظیم الشأن خودشان از این سختیها شكایت میکردند و آن طوری كه قرآن ذكر میکند مواد خوراكی معینی مثل پیاز و سیر و خیار و این جور چیزها را بهانه قرار میدادند. میگفتند ما دلمان هوس اینها را كرده و میخواهیم در این بیابان خیار بخوریم، لذا با توجه به این كه این مواد در آن جا نبود و آن جا من و سلوای الهی (مائدهی آسمانی) بود و خوراکهای گوناگونی كه به آن عادت كرده بودند پیدا نمیشد، موسی در جواب آنها میگوید اگر اصرار دارید این جور چیزها را بخورید برگردید و بروید در همان شرایط نظام جابرانه ی فرعون زندگی كنید، چون آن جا هم خیار هست، هم سیر و هم پیاز و خوراکهایی كه میخواهید! ولی این مسلم بود كه بنی اسرائیل حاضر نبودند برای فرار از یك فشار كوچك قابل تحمل این چنینی برگردند و زیر فشار طاقت فرسای استثمار و استبداد فرعونی قرار بگیرند.
ملت ما هرگز در مقابل فشارهایی كه وجود دارد حاضر نیست مقاومت خودش را كم كند. ما مقاومت میکنیم و به قیمت همین فشارهایی كه بر ما وارد میآید پیروز میشویم و لذا مطمئن باشید در سایهی مقاومتی كه ملت ما میکند انشاء الله در كمتر از دو یا سه سال میتوانیم به اقتصاد مطمئنی برسیم و میتوانیم جامعهی خودمان را به بسیاری از آرمانهایی كه شعارش را میدادیم برسانیم.
به هر حال ما در حال مقاومتیم و مقاومت هم سختی و دردسر دارد، كه این دردسر را تحمل میکنیم و
**صفحه=31@
مطمئنیم در این میدان پیروزی نصیب ما خواهد شد. و البته برای این كه مقاومت را هرچه بهتر كنیم، من معتقدم دولت و مجلس و ملت به صورت هماهنگ باید یك سری اقدامات انجام بدهند كه من خلاصهی اقدامات را میگویم و از بقیهی بحثم صرفنظر میکنم، چون مثل این كه وقت نمیرسد و وسایل فیلمبرداری در این جا رو به اتمام است. لذا باید بحث را كوتاه كنم و بقیهی بحثم را در باب سیاست خارجی و مسائل دیگر بعداً خواهم گفت و فقط در زمینهی اقتصادی چند جمله اضافه میکنم و بحث را خاتمه میدهم.
اولاً مجلس باید كوشش كند تا مقدمهی فعالیت بخشهای دولتی و خصوصی و تعاونی سریعاً مهیا شود و مشخص كند كه فعالیتهای اقتصادی در این بخشها چگونه و تا چه حدی باید باشد. ثانیاً باید سریعاً معین كند كه نظام بانكی ما چگونه خواهد بود. ثالثاً لازم است دولت سیستم توزیع عادلانه را هرچه سریعتر ادامه دهد به نحوی كه مواد خوراكی به همهی مردم برسد و مردم هم باید كوشش كنند هرچه میتوانند با فرهنگ مصرفی تحمیل شده در جامعه مبارزه كند و فرهنگ مصرفی را تبدیل به یك فرهنگ انقلابی كنند. رابعاً نیروهایی كه در بخشهای وابسته اقتصادی مشغول به كار هستند باید به تدریج كشانده شوند به بخشهای غیر وابسته یا كمتر وابسته، و ما به هیچ وجه از مردم نمیخواهیم روزه بگیرند، اما میخواهیم تا در چگونگی مصرف و بخصوص در مصرف اشیائی که ما را وابسته به خارج میکند قناعت كنند. البته اینها توصیههایی به صورت تیتر و خلاصه است كه باید توضیح داده بشود. انشاءالله توضیح اینها را با بحثهای لازم در زمینهی سیاست خارجی كوشش میکنم در آیندهی نزدیكی با شما در میان بگذارم. به امید دیدار هرچه نزدیکتر و دعا برای پیروزی و سلامت و سعادت بیشتر شما. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.
**صفحه=32@
تاریخ: 1360/8/2
مصاحبه كننده: روزنامهی جمهوری اسلامی
س: لطفاً نظرتان را در مورد عدم رأی تمایل مجلس به نخست وزیری آقای دكتر ولایتی بیان فرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. من این اقدام شجاعانهی مجلس را ستایش میکنم و معتقدم این كار از شجاعانهترین اقدامات مجلس بوده است و استقلال مجلس برای ما مسالهی ارزشمندی است، زیرا كه معتقدیم مجلس در یك جامعهی انقلابی مانند جامعهی ما، مادر همهی تصمیم گیریهاست. اما دلایل من برای انتخاب ایشان قانع كننده است و به اعتقاد من همچنان آقای دكتر ولایتی برای پست نخست وزیری یك فرد شایسته میباشد و عدم تمایل آراء مجلس بیشتر بر اثر عدم شناخت از ایشان بوده كه به این شكل نتیجه داده است، چون همان طور كه اطلاع دارید حدود چهل رأی ممتنع وجود داشت و آراء ممتنع به معنای نداشتن شناخت از آقای ولایتی بوده است كه مطمئناً اگر این شناخت را وكلای محترم داشتند، به ایشان رأی مثبت میدادند.
به هر تقدیر ما خسارتی ندیدیم و من پنج كاندیدای دیگر برای احراز مسؤولیت نخست وزیری در نظر دارم كه انشاءالله در اولین جلسه مجلس شورای اسلامی (یكشنبه) یكی از آنها را معرفی خواهم كرد.
س: عدهای از نمایندگان مجلس تصور میکردند به خاطر این كه شما دبیر كل حزب هستید حتماً كاندیداهایی را كه انتخاب میکنید مجلس خواهد پذیرفت. در این زمینه نظرتان چیست؟
ج: ما هرگز حتی در كادر انضباط حزبی راه را بر تصمیم گیری مستقل و آزادانهی افراد نبستهایم و این نسبت به كسانی هم كه بار مسؤولیت نمایندگی مجلس را به دوش ندارند صادق است، چه رسد به آنهایی كه بار مسؤولیت نمایندگی را هم بر دوش میکشند.
س: با توجه به این كه شما یكی از نمایندگان مجلس بودهاید، چه تحلیلی پیرامون عدم انتخاب آقای ولایتی دارید؟
ج: شما خبرنگاران چیزهایی را میبینید كه ممكن است مسئولان سیاسی كشور آن را ندانند و آن خط كمرنگ را باید جستجو كنید كه چه خطی است؟ اگر به مجلس شورای اسلامی نظر كنید و آن کارنامهی دو ساله را ورق بزنید خواهید دید كه جناح بندیها و پیشنهادهایی كه به مجلس شده جز در موارد اندك
**صفحه=33@
و از سوی افراد معدودی كلاً تابع تشخیصهای فطری و به دنبال یك باور وجدانی بوده است، چنان كه بارها اتفاق افتاده است دو فرد كه در مجلس شورای اسلامی از هر جهت در كنار یكدیگر هستند، در باب یك مسأله و یك لایحه ممكن است با رد نظرهای یكدیگر رأی دهند. و لذا ما چه اصراری داریم كه مسأله را به یك جریان مربوط كنیم؟
س: آیا هفتهی آینده نخست وزیر پیشنهادی شما به مجلس معرفی خواهد شد؟
ج: بله حتماً معرفی خواهم كرد.
س: تحلیل شما دربارهی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران چیست؟
ج: تحلیل من از كل قضیه این است: ما در حال رسیدن به آن مرحله از جنگ هستیم كه باید بیشتر به فكر مسائل بعد از جنگ باشیم و دشمن از نظر سیاسی و روحیهی رزمی نیروی انسانی و وضعیت اقتصادی و كلاً از تمامی جهات (غیر از تجهیزات نظامی كه مرتباً از سوی قدرتهای گوناگون تغذیه میشود) در حال ضعف است و حتماً میتوان گفت كه در حال انهدام است، در حالی كه ما در جنگ به سوی كمال حركت میکنیم و خواهیم كرد.
**صفحه=34@
تاریخ: 1360/9/1
مصاحبهی روزنامهی جمهوری اسلامی
در پایان جلسهی شورای عالی دفاع
س: لطفاً نظر خودتان پیرامون مانور ستارهی درخشان و رابطهی آن با جنگ تحمیلی را بیان فرمایید.
ج: این دو مسأله از این جهت با هم ارتباط دارند كه مربوط به سلطهی جهانی هستند و ملت ایران میداند كه جنگ عراق با ایران به ابتكار رژیم عراق انجام نگرفته. اگرچه بلند پروازیها و جاه طلبیهای حكام وابستهی عراق در این كار مؤثر بوده است، اما سیاستهای جهانی ابرقدرتها شاید بیش از این جاه طلبیها تأثیر داشته و لذا رژیم بعث عراق را تشجیع كرده است تا این اقدام را بكند.
امریكا با اجرای مانور ستارهی درخشان میخواهد از طرفی قدرت خودش را به رخ طرفدارانش بكشد و چون اینها ممكن است دچار تزلزل بشوند و از سرنوشت شاه معدوم و سادات در هراس باشند، از این رو امریكا میخواهد با این عمل به سلطههای وابستهی به خود دلگرمی بدهد و به آنها بگوید بیمی نداشته باشید، كه من پشتیبان شما هستم؛ و از طرف دیگر میخواهد با این مانور، قدرتهای مستقل منطقه را بترساند و در نهایت دولت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در منطقه را مورد تهدید قرار دهد و این هدف سلطهی جهانی امریكا و استكبار جهانی از عملیات مانور ستارهی درخشان است. بنابراین جنگ عراق با ایران و مانور ستارهی درخشان هر دو در جهت مقاصد و مطامع سلطهی جهانی امریكا مشتركند و با هم ارتباط دارند.
س: آیا در جلسهی شورای عالی دفاع موضوع خرید سلاحهای نظامی رژیم شاه معدوم از كشورهای خارجی كه هنوز تحویل دولت جمهوری اسلامی ایران نشده مطرح شدهیا خیر؟
ج: در این رابطه در جلسه مسأله مطرح نشد و باید بگویم كه در دوران رژیم گذشته بدون حساب و كتاب پول در اختیار کمپانیهای خارجی قرار میدادند تا از آن ابزار جنگی بخرند و پولهای زیادی به امریكا و انگلیس و ایتالیا و فرانسه و برخی دیگر از كشورها پرداخت شده است كه در قبال آنها وسایل جنگی از قبیل هواپیما یا ابزار یدكی آن و كشتی و ناو خریداری شود، اما زمانی كه انقلاب اسلامی پیروز شد چون برخی از آن ها هنوز تحویل نشده بود، آن دولتهای غاصب آنها را توقیف كردند كه از جمله امریكا مبالغ زیادی از وسایل یدكی ما را كه آمادهی ارسال به ایران بود به ما تحویل نداد و با وجودی كه ما در سال
**صفحه=35@
گذشته خیلی تلاش كردیم، این وسایل را به ایران ارسال نداشتند. ولی ما در تلاش هستیم تا اموال ملت ایران را از چنگال سلطههای جهانی پس بگیریم. البته مقداری از وسایل نظامی كه در دست فرانسه بود از جمله ناوچه گرفته شد و وسایل دیگری نیز در آن جا هست كه خواهیم گرفت. مقداری از این وسایل هم كه در ایتالیا بود گرفتیم.
اما در مورد دیگر مسائل مطرح شده باید بگویم در جلسهی امشب هفده موضوع مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در مورد برخی از مسائل نیز تصمیماتی اتخاذ گردید كه از این هفده موضوع، برخی محرمانه و به خود جلسه مربوط میشود. لذا چون ممكن است مورد استفادهی دشمن قرار گیرد نباید از جلسه خارج شود و این طبیعی ست كه بسیاری از مسائل مطرح شده را نباید بازگو كرد.
در جلسه، رئیس ستاد مشترك گزارشی از وضع جبهههای جنوب و غرب كشور ارائه داد كه خوشبختانه وضع جبههها خوب است و در جبهههای جنوب و غرب تحرك فوقالعادهای از دو طرف وجود نداشته و صرفاً تبادل آتش بوده است. همچنین در این جلسه پیرامون بمبارانهای آبادان و شهرهای دیگر از جمله دزفول و اهواز كه به وسیلهی دشمن ضد انسانی ما به دور از تمامی خصلتهای انسانی و ناجوانمردانه صورت میگیرد گزارشی كه از طرف برادران نماینده در مجلس شورای اسلامی تهیه شده بود مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تصمیماتی در این خصوص اتخاذ گردید و از جمله مسائلی كه مورد بحث قرار گرفت مسالهی هیئتی بود كه هفتههای گذشته از طرف این شورا مسئول رسیدگی خریدهای وزارت دفاع بود و لزوم داشت از مسائلی كه در این وزارتخانه میگذرد اطمینان و آگاهی بیشتری پیدا كنیم كه خوشبختانه در وضع جدید و قدیم زمان مسؤولیت مرحوم شهید نامجو كارها با سرعت پیش میرفته و میرود و در گذشته نیز در وزارت دفاع مسالهی مهمی كه خیلی اهمیت داشته باشد نداشتیم.
لذا این هیئت برای رسیدگی به خریدهای وزارت دفاع مأمور شد. در این هیئت حداقل دو نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی (یعنی یك نفر از كمیسیون دفاع و دیگری از كمیسیون داخلی مجلس) و یكی از عوامل بسیار خوب وزارت دفاع شركت دارند. در جلسه گزارشی از كار آنها مطرح شد و مورد رسیدگی قرار گرفت و در نتیجه منتهی به اتخاذ تصمیم شد. از جمله مسائل مطرح شدهی دیگر در جلسه، نامهی فرماندهی نیروی دریایی به ستاد مشترك در مورد مانور امریکاییها در منطقه بود كه مطرح شد و در مورد آن نیز تصمیماتی گرفته شد و باید بگویم جلسات شورای عالی دفاع هم اكنون با هماهنگی و همكاری كامل كه بین اعضای آن وجود دارد با سرعت عمل خوبی خیلی زود به تصمیمهای جدی رسیدگی میکند و وقت جلسات مثل گذشته با گفت و شنودهای بی مورد هدر نمیرود. والسلام علیكم.
**صفحه=36@
تاریخ: 1360/9/10
مصاحبه در پایان جلسهی شورای عالی دفاع
س: جناب آقای خامنه ای رئیس محترم جمهوری، در جلسهی شورای عالی دفاع امروز، چه مسائلی مطرح و چه تصمیماتی اتخاذ شد؟
ج: امروز در جلسهی شورای عالی دفاع همان طور كه در فهرست دستور جلسه نوشته شده است، هفده موضوع مطرح شد و دربارهی همهی آن موضوعات كه بعضی از آنها مثل مسائل مربوط به جنگ، مهم و بعضی هم مسائل کوچکتر بود و كمتر اهمیت داشت، تصمیم گیریهایی انجام گرفت و خوشبختانه باید بگویم حالا كه شورای عالی دفاع با یك هماهنگی كامل و هم نفسی بین اعضاء جلسه تشكیل میدهد، خیلی سرعت عمل جلسات خوب است، به نحوی كه گاهی به تصمیمهای جدی و حتی مهم، خیلی زود میتواند برسد و وقت جلسهی شورای عالی دفاع مثل بعضی از اوقات در گذشته، با بگومگوهای بیخود تلف نمیشود.
اما اولین موضوعی كه در این جلسه مطرح شد پیرامون جبهههای جنوب و غرب بود كه طبق معمول مسئولان نظامی، یعنی رئیس ستاد و فرماندهی سپاه پاسداران كه در جلسه عضویت دارند گزارشی از اوضاع جبهههای جنگ به اعضای شورای عالی دفاع دادند كه خوشبختانه وضع جبههها خوب است و من آنچه را میتوانم بگویم در جبههها، چه جنوب و چه غرب، تحرك فوقالعادهای نه از طرف ما و نه از طرف دشمن وجود نداشته و صرفاً تبادل آتش توپخانهها بوده كه كار میکرده است و یك سری كارهایی از این قبیل، و الا چیزی كه خیلی مهم و قابل ذكر باشد در جبههها نیست و ضمناً مسالهی دیگری را كه تذكر آن ضرورت دارد بگویم بعضی از این هفده موضوع سری است و نباید از جلسه بیرون برود. مستمعان این عرایض بنده خواهران و برادران و ملت عزیزمان هستند، اما در بین آنها كسانی هم این سخنها را میشنوند كه در حقیقت با ملت و از ملت نیستند، لذا ممكن است این اطلاعات از این طریق مورد استفادهی دشمن قرار بگیرد. پس طبیعتاً در رسانههای همگانی بسیاری از مطالب را نمیتوانیم بیان كنیم و اسرار ملت نباید افشا شود، اما آن چیزهایی را كه میتوان مطرح كرد من مطرح میکنم و از آن جمله بمبارانهای آبادان است كه غالب روزها دشمن ما دور از انسانیت و دور از جوانمردی شهرهای مسكونی
**صفحه=37@
ما را بمباران میکند و این هم منحصر به آبادان نیست، بلكه دزفول و اهواز هم هست، اما بیشتر از همه آبادان را هدف قرار میدهد، كه براساس گزارش رسیده به شورا، پیرامون آن بحث شد و گزارشی هم برادران ما در مجلس شورای اسلامی تهیه كرده بودند كه این گزارش هم، در شورا مطرح و براساس آن تصمیم گیری شد.
از جمله مطالب مطرح شدهی دیگر این بود كه چند هفته پیش در شورای عالی دفاع هیئتی را تعیین كرده بودیم برای رسیدگی به كارهای وزارت دفاع در امر خرید، چون لازم بود كه ما نسبت به مسائل در وزارت دفاع اطمینان و آگاهی بیشتری پیدا كنیم، و خوشبختانه فعلاً و هم قبلاً كه مرحوم شهید نامجو بودند كارها روان پیش میرفته، یعنی در گذشته هم بحمدالله در وزارت دفاع مسالهی مهم و بزرگی كه خیلی دست و پا گیر باشد نداشتیم، ولیكن لازم بود در مورد خریدهای وزارت دفاع و در زمینهی تجهیزات و لوازم جنگی اطلاعات بیشتری در دست داشته باشیم. لذا هیأتی را برای رسیدگی به این كار تعیین كردیم و از این هیأت حداقل تا آن جا كه یادم هست دو نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی بودند؛ چون مایل بودیم از نمایندگان مردم كسانی هم در این كارها دخالت داده بشوند.
لذا یكی از كمیسیون دفاع مجلس و یكی هم به گمانم از كمیسیون داخله به اتفاق یكی از عناصر بسیار خوب وزارت دفاع و بالاخره چهار نفر را معلوم كرده بودیم كه امشب آنها گزارشی را در شورا مطرح كردند و روی آن هم تصمیم گیری شد از جمله فرماندهی نیروی دریایی نامهای نوشته بود به ستاد مشترك و در زمینهی مانور امریکاییها در منطقه اظهارنظر كرده بود و چون اظهارنظر ایشان سیاسی – نظامی بود ضرورت داشت در شورا مطرح شود كه آن هم مطرح و پیرامونش بحث و تصمیم گیری شد و بعضی از مسائل خصوصی دیگر هم (البته خصوصی نه به معنای پنهانی، بلكه به معنای كارهایی فی ما بین وزارت دفاع و ارتش) كه لازم بود بین وزیر دفاع و تیمسار رئیس ستاد هماهنگی انجام بگیرد، طبعاً در شورای عالی دفاع انجام گرفت و تصمیم گیری شد.
بالاخره هفده موضوع بود كه چند موضوع را گفتم و تعدادی هم یا چندان اهمیت ندارد كه بخواهم بگویم و یا موضوعات محرمانه است و لزومی ندارد گفته بشود.
س: در مورد خریدهای سابق وزارت دفاع از كشورهای انگلیس و امریكا و كشورهای دیگر كه به ما تحویل داده نشدهایا در این مورد هم مسأله ای مطرح شد؟
ج: در جلسهی امشب پیرامون این مسأله مطلبی مطرح نشد، اما این موضوع قبلاً در جلسات دیگر وزارت دفاع مطرح بوده و حالا كه شما گفتید خوب است من برای اطلاع برادران و خواهران عزیزمان بگویم در دوران رژیم گذشته كه بی حساب و كتاب پول در اختیار کمپانیهای خارجی قرار میدادند تا از آنها ابزار جنگی بخرند، پولهای زیادی به امریكا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و بعضی از كشورهای دیگر داده شده بود و وسایل جنگی از قبیل هواپیما یا ابزار یدكی هواپیما یا كشتی یا ناو و غیره خریداری كرده بودند كه وقتی انقلاب شد بعضی از این وسایل نرسیده بود و بعد از آن این دولتهای غاصب این وسایل را توقیف كردند و به ما تحویل ندادند و از آن جمله ابزار یدكی و وسایل هوایی ست كه ما در امریكا داریم. حتی اینها در یكی از انبارهای فرودگاه مربوط، برای حمل جمع آوری شده بود، اما سال گذشته هرچه ما
**صفحه=38@
تلاش كردیم نگذاشتند بیاوریم، ولی ما در تلاش هستیم و منتظریم تا به مجرد فراهم شدن امكانات، اینها را بگیریم. البته تعدادی از اینها از فرانسه بود و گرفته شد، یعنی چند فروند ناوچه بود كه باز هم هست و تعدادی هم از ایتالیا مثل هلیكوپترهای شنوك و غیر شنوك كه آنها را هم گرفتیم و درصدد و تلاش هستیم تا باز هرچه بتوانیم از این اموال ملت كه در اختیار سلطههای جهانی ست اینها را استنقاذ كنیم و بگیریم.
س: جناب آقای خامنه ای! نظر جناب عالی پیرامون رابطهی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با مانور ستارهی درخشان چیست؟
ج: البته جنگ عراق بر ضد ایران و مانور ستارهی درخشان از این جهت كه مربوط به سلطههای جهانی هستند، هر دو با هم در ارتباطند و ملت ایران هم میدانند جنگ عراق و ایران جنگی نبود كه صرفاً به ابتكار خود عراق انجام گرفته باشد، اگرچه بلندپروازیها و جاه طلبیهای حكام وابستهی عراق در شروع جنگ مؤثر بود، اما سیاستهای جهانی ابرقدرتها شاید بیش از این جاه طلبیها تأثیر داشت و اینها را تشجیع كرد تا این اقدام را بكنند. و لذا این مربوط میشد به سلطههای جهانی و در رأس آن امریكا. پس مانور ستارهی درخشان هم در حقیقت كاری ست كه امریكا با انجام آن دارد در منطقه قدرت خودش را به رخ طرفدارانش میکشد و چون ممكن است سلطههای وابستهی به امریكا در منطقه دچار تردید و تزلزل شوند و از سرنوشت شاه معدوم در ایران و سرنوشت سادات معدوم در مصر بترسند، لذا امریكا با نشان دادن قدرتش در منطقه به اینها دلداری میدهد و میخواهد بگوید من پشتیبان شما هستم. ضمناً میخواهد دولتهای مستقل و مترقی منطقه را بترساند و در نهایت دولت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در منطقه را مورد تهدید قرار دهد و این هدف سلطهی جهانی امریكا و استكبار جهانی از عملیات مانور ستارهی درخشان است. بنابراین همان طور كه ملاحظه میکنید این دو عمل از این جهت كه با هم مشتركند ارتباط با مقاصد و مطامع سلطهی جهانی امریكا پیدا میکنند. موفق باشید.
**صفحه=39@
تاریخ: 1360/9/15
مصاحبهی صدا و سیما در پایان جلسهی شورای عالی دفاع
س: با توجه به پیروزیهای اخیر رزمندگان و این كه جلسه شورای عالی دفاع در حضور حضرت امام خمینی تشكیل شد مسائل مطرح شده در این شورا را بیان فرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. طبیعتاً این جلسه یا شركت فرماندهی نیروی زمینی و فرماندهی سپاه پاسداران انجام گرفت كه از جبهه آمده بودند و بیشتر وقت جلسه مربوط میشد به گزارش عملیات پیروزمندانهی بستان و جلسه هم کلا به همین منظور تشکیل شده بود که بیشترین وقت جلسه را هم همین گزارش مشروح و مبسوط گرفت و آقایان كالك های مخصوص خوزستان را آوردند دقیقاً نقاط عملیات را خدمت امام ارائه دادند و گزارش كردند.
البته این عملیات از اهمیت خاصی برخوردار بود و دلیل این كه عراقیها پی در پی پاتك كردند و سعی داشتند این پیروزی را كه برای نیروهای رزمندهی اسلام پیش آمده به هم بزنند همین اهمیت فوق العاده استراتژیكی این منطقه برای عراق است كه چون احساس میکنم شاید مردم ما اهمیت این عملیات را ندانند لازم است یك اشارهی اجمالی به این موضوع بكنم. پیروزیهایی هست كه در هر عملیاتی وجود دارد؛ مثل انهدام دشمن یا تصرف بخشی از سرزمینهای غصب شده، كه در بیشتر عملیات رزمی انجام میگیرد و در عملیات آبادان هم همین مسائل (علاوه بر این كه در آن جا محاصرهی آبادان درهم شكست) وجود داشت. لكن چند نکتهی مهم در این عملیات وجود دارد كه در عملیات قبلی وجود نداشت.
یكی بسته شدن راه تداركاتی مهم نیروهای عراقی بود در داخل خاك ما، یعنی یكی از دو راه تداركاتی بسیار مهم در بخش مركزی و جنوبی خوزستان راه بستان بود. و راه دیگر هم راه طلائیه در جنوب است كه حدود شمال آبادان و خرمشهر آن جا راه تداركاتی مهمی ست برای عراقیها و این راه دومین راه تداركاتی بود كه عراقیها در این منطقه جادهی مستحكمی هم برای خودشان درست كرده بودند و میتوانستند به آسانی آنچه را میخواهند از منطقه اماره وارد خاك ما كنند و به نیروی خودشان تداركات برسانند، یعنی به نیروهایی كه بین كرخه و كارون هستند و نیروهایی كه در اطراف سوسنگرد و هم نیروهایی كه در الله اكبر بودند و حتی نیروهایی كه اخیراً در شمال و حوالی نیسان قرار داشتند.
**صفحه=40@
اما نکته دوم این است که از این منطقه نیروهای عراق میتوانستند بین نیروهای خودشان در شمال خوزستان و جنوب خوزستان رابطه برقرار کنند و این نکتهی بسیار با اهمیتی ست وهمان طور که میدانید از امتیازات هر نیرویی این است که بتواند سریعا جابه جایی انجام بدهد.یعنی اگر در این نقطه نیروهای او درگیر عملیات هستند و در این عملیات احساس میکند احتیاج به پشتیبانی انسانی دارد بتواند فورا از یک نقطهی دیگر نیروهایی را به کمک نیروهای درگیر برساند تا مانع از شکست و تلاش آنها بشوند و عراق این کار را از این طریق انجام میداد. یعنی واحدهای خودش را در شمال خوزستان از منطقهی دزفول و جنوب خوزستان، از منطقهی اهواز و خونین شهر و آبادان، هر کدام به یکدیگر احتیاج داشتند سریعا از این راه احتیاجشان را برآورده میکرد و میتوانست واحد خودش را از این جا بردارد. حتی یک تیپ، دو گردان، و حتی یک لشکر زرهی و پیاده از این راه به شمال برساند و یا از شمال به جنوب ببرد. این بود که همواره احتیاجاتش در میدان جنگ و در مقابل نیروهای ما برآورده میشد که فعلا این راه بسته شد. و این برای عراق ضربت بسیار شکننده و سهمگینی ست.
الآن عراق اگر بخواهد از شمال خوزستان و کلا منطقهی شمال و شمال غربی نیرویی را وارد منطقه جنوب بکند مجبور است چند صد کیلومتر راه را طی کند و به جای این که راه میانبر بزند باید از پست حورالعظیم و حورالهویزه دور بزند و از راه طلائیه وارد خاک خوزستان بشود که این برای او بسیار مهم است. و لذا این عملیات اگر چه از لحاظ سرزمینی اهمیتی بیش از اهمیت آبادان نداشت و شاید عملیات آبادان از لحاظ رفع محاصرهی آبادان دارای اهمیت خاصی بود، اما از جهت استراتژیکی و از جهت تدارکاتی بسیار مهم و مهمتر از عملیاتی بود که قبلا انجام گرفت.
فرماندهان اینها را مشروحا خدمت امام عرض کردند و خصوصیات ترکیب نیروهای ما و ترکیب نیروهای دشمن و احتمالاتی که برای آینده متصور است، همهی اینها در حضور امام مطرح شد.
نکتهی قابل توجهی که برای عموم هم میهنان عزیزمان لازم است بگویم این است که در این عملیات نقش بسیار مهم نیروهای مردمی کاملا آشکار شد. یعنی تراکم نیروهای مردمی مشتاق جهاد و شهادت به قدری بود که این نکته به وضوح به چشم میخورد که نیروهای عراقی از انبوه نیروهای ما به رعب وحشت افتاده بودند و این انبوه علاوه بر نیروهای نظامی و ارتشی و سپاه ما در این منطقه که نیروهای زیادی بودند، عمدتا نیروهای بسیج مردمی و جوانان رزمندهی ما بودند، اعم از کسانی که در همین جنگ بودند یا آنهایی که در این مدت دورههای نظامی را قبلا گذرانده بودند. اینها توانستند در میدان جنگ موفقیتهای بسیار بالایی را به این جنگ بدهند و پیروزی را نصیب ما کنند که توانستیم حدود سیصد کیلومتر اراضی را در این عملیات آزاد کنیم، یعنی از کوههای میشداق تا رودخانهی نیسان در حدود سیصد کیلومتر مربع مساحت این زمین است و آن مقداری که در این منطقه در تصرف نیروهای عراقی هنوز هست بخشی از شمال رودخانهی نیسان است و نیروهای عراقی در جنوب پل سابله و شمال نیسان همچنان متمرکز هستند که البته آنها هم انشاء الله پاکسازی خواهند شد . یعنی قدرت مقاومت و ماندن در آن جا را نخواهند داشت. اما در سایر مناطق و اهواز و در شمال خونین شهر هنوز بخشهایی هست که در
**صفحه=41@
تصرف نیروهای عراقی ست.
س: میزان خسارت و تلفات دشمن در این عملیات چقدر بوده است؟
ج: وسایلی که آنها به جای گذاشتند خیلی بالاست و صحبت از بیش از 100 تانک سالم و بیش از دهها توپ دورزن و نفربر و وسایل مهندسی مثل بولدوزر و لودر و غیره که خیلی بالاست. اما تلفات دشمن بیش از آن مقدار است که حدس زده میشد و آن طوری که برادران ما اظهار میکنند تلفات دشمن در حدود 2500 نفر حدس زده میشود. یعنی سراسر این راهی که به بستان میرسد در طول راه کشتههای عراقی افتادهاند و بخش مهمی از این 2500 نفر را که شاید حدود 1500 نفر میشود تا به حال توانستند با آمار دفن کنند و آنها را در یک نقطهی خاصی دفن کردهاند که اسم آن را گورستان بعثهای متجاوز گذاشتند و بقیه همچنان روی زمین هستند که برادران ما مشغول تدفین آنها هستند. و اما اسرا هم، همان طوری که مطلع هستند، حدود پانصد نفر شمارش و به پشت جبهه تحویل شدند که دیروز آنها را به تهران آوردند. حالا زخمیهای زیادی دارند که با تعداد زیاد کشتههایشان میتوان تعداد زخمیها را هم به میزان خیلی بیشتری حدس زد. اما در رابطه با اوضاع جبهههای غرب در یک منطقه که مربوط به ایلام بود و تعرضی هم در آن جا داشتیم خبرش پخش شد و خوشبختانه موفقیت آمیز بوده، ولی در سایر مناطق غرب الآن حرکت محسوسی وجود ندارد و فقط تبادل آتش متقابل بین نیروها هست و تحریکی نه از طرف ما بوده و نه از طرف عراقیها در آن جا نشاط تحرک ندارد و نیروهایشان را از آن جا جمع آوری و به پایین منتقل میکنند تا در جا یک طوری مصرف و خرج کنند و ما امیدواریم این نیروهای عراقی کشته نشوند چون بالاخره جوانهای یک ملت مسلمانند و اگر آن ها اسیر بشوند ما نگهشان میداریم. از آنها پذیرایی میکنیم تا بعد که انشاءالله اوضاع عراق خوب و به نفع مردم مسلمان شد سالم آنها را برگردانیم.
**صفحه=42@
تاریخ 1360/9/21
مصاحبهی روزنامهی جمهوری اسلامی
س: خواهشمند است نظر خودتان را در رابطه با ورزش و فعالیتهای ورزشی از بعد اسلام و تربیت بدنی بیان فرمایید
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. چون اسلام درصدد پرورش تمام ابعاد انسان است و بی گمان پرورش جسمانی هم یكی از این ابعاد است، به این ترتیب میبینیم مسالهی ورزش در متن مسائل انسان سازی اسلام قرار دارد و به همین دلیل از زبان پیغمبر اسلام میشنویم كه مسلمانها باید در مسابقات اسب دوانی و تیراندازی كه ورزشهای رزمی معمول آن روز بوده شركت كنند.
نکتهای كه در اینجا باید به آن توجه داشت: اسلام ورزش را مجرد از زندگی و از هدفهای والای انسان به شمار نمیآورد، بلكه ورزش در بینش اسلامی به عنوان یك وسیله طرح است نه یك هدف. یعنی ورزش وسیلهی رسیدن انسان به هدفهای اصلی زندگی ست و لذا در رابطه با همین مطلبی كه گفتم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانها دستور فراگرفتن تیراندازی و اسب سواری میدهد و از مسلمانها میخواهد ورزش را در جهت وظیفهی اسلامی آن روزشان یعنی جهاد به كار بیندازند. بنابراین نمیگوید بروید به همدیگر مشت بزنید بلكه میگوید بروید سوار بر پشت اسبها بشوید و مسابقات اسب دوانی داشته باشید. و لذا ما باید از همین نقطه حركت فكری خودمان را در باب ورزش با رعایت چند نكته آغاز كنیم:
- در این روزگار، مانند روزگارهای دیگر، ورزش یك ضرورت برای جامعه است.
- هدف ورزش باید همان چیزی باشد كه از ورزش متصور هست، یعنی برای تربیت جسمی انسانها باشد، نه قهرمان سازی و چیزهایی از این قبیل.
- ورزش باید عمومی و در سطح جامعه باشد و به این ترتیب ما ورزش حرفهای را قبول نمیکنیم.
- باید حجم وقت گیری ورزش برای مردم زیادتر از اندازهی لازم نباشد و به صورت یك سرگرمی كه آنها را از كارهای دیگر باز میدارد (همچون سیاست رژیم گذشته كه در ایران اعمال میکرد و ورزش را وسیلهی سرگرمی افراد برای نپرداختن به مسائل زندگی قرار داده بود) در نیاید.
- ورزشهای مضر و زنده کنندهی خوی درندگی و وحشگیری، مثل بوكس و مشت زنی كه یادآور
**صفحه=43@
شیوههای گلادیاتورهای روم باستان است، از نظر ما مردود میباشد.
بنابراین چنین نتیجه میگیریم كه بهترین ورزشها آن ورزشی ست كه دارای این خصوصیات باشد و امیدواریم سازمان تربیت بدنی وسایلی را فراهم كند تا مردم بتوانند از چنین ورزش سالم و همگانی استفاده كنند.
س: راجع به ورزش بانوان: با این كه بانوان در تأسیس جامعهی نوین ما و در این انقلاب سهم بسزایی داشتهاند در عین حال میبینیم بعد از انقلاب نسبت به ورزش با توان هیچ توجهی نشده است. خواهشمند است نظرتان را بیان فرمایید.
ج: آنچه در رابطه با ورزش توضیح دادم متعلق به همه است – هم زنان و هم مردان- بنابراین زنها هم حق دارند این ورزش سالم جهت دار و معنی داری را كه گفتم بكنند. و آنچه به ذهن شما میرسد كه بر اثر آن واردات ذهنی سؤال میکنید و میگویید چرا در عالم ورزش به زنها توجه نمیشود، البته این ناشی از نگاه نادرست نسبت به مفهوم ورزش است و گویا شما تبلور ورزش را جز در میدانها و مسابقهها نمیدانید، و لذا چون میبینید در مسابقهها و جلو چشم زن و مرد، زنهای ورزشكار ظاهر نمیشوند، برایتان این سؤال مطرح میشود كه زنها چرا ورزش نمیکنند؛ در حالی كه اگر زنها به میدانهای مسابقات نیامدند دلیل بر این نیست كه در ورزش وارد نیستند. و حقیقت مسأله این است: ما در حالی كه به ورزش بها میدهیم، جایز نمیدانیم به سایر باورها و اصول خودمان بی اعتنایی كنیم و لذا بر این باوریم كه زن باید مثل مرد ورزش كند همچنان كه یقیناً زن باید از آمیختگی با مرد در صحنههای گوناگون زندگی بپرهیزد.
ما نمیتوانیم بپذیریم كه مربیان مرد، زنان و دختران را تعلیم ورزش دهند اما به راحتی قبول میکنیم كه مربیان زن در همهی رشتههای ورزشی سنگین و سبك، زنان و دختران را پرورش جسمانی بدهند.
س: ورزشگاههایی كه داریم و اكنون تعطیلند میتوانند از خانمها دعوت كنند (و همهی مستخدمینش هم خانمها باشند)، نه برای قهرمانی كه از نظر ما مطرود است بلكه برای نفس ورزش. ولی این كار هم برای خانمها نشده است و حتی در یكی از استادیومها كه قرار بود خانمها از امكاناتش استفاده كنند، به مدت یكی دو هفته این كار شد، ولی بعد جا را هم تعطیل كردند.
ج: بسیار خوب، اگر چنین واقعیتی هست و همین طور است كه شما میفرمایید، باید این را حمل بر كوتاهی مسئولان ورزش كرد و امیدواریم این كوتاهی در آینده جبران شود.
س: با توجه به این كه در چهارچوب اصل انقلاب، به خصوص مسالهی قهرمان پروری و فردگرایی یعنی همان ورزش حرفهای كه فرمودید قهرمان پروری خواهد بود مطرود است، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب لیبرالها و جبههی ملی بر ورزش حاكم شدند و همان خطی در ورزش دنبال شد كه در گذشته دنبال میشد و فقط در انحصار افراد خاصی برای ساختن چند قهرمان قرار گرفت. بنابراین با وجودی كه از نظر ما این مسأله مطرود است، شما چطور میتوانید این ورزش را كه ما الآن داریم بكشانید به سوی ورزشی كه در چهارچوب اسلام هست تا مسالهی قهرمان پروری را از بین ببرید و
**صفحه=44@
همگانی شدن را در ورزش به وجود بیاورید و همهی مردم بتوانند از امكانات ورزش استفاده كنند؟
ج: با گفتن و تشویق كردن و عمدتاً با وارد كردن همهی مردم در عالم ورزش این كار ممكن است و البته ما وقتی میگوییم هدف ورزش قهرمان سازی نیست، نه به این منظور است كه ورزشكارانمان در مسابقات جهانی شركت نكنند و احیاناً رتبههای بالا را به دست نیاورند. ما به هیچ وجه این را نمیگوییم، چون طبیعتاً شركت در چنین مسابقاتی خود مشوق كار ورزش است، بلكه منظور این است كه ورزش كلاً به سوی قهرمان سازی پیش نرود و اختصاصی و حرفهای نشود و الا با شركت در مسابقات موافقم.
س: در مورد سفرهای خارجی در رابطه با صدور انقلاب میدانیم در گذشته كه تیمهای ورزشی به خارج میرفتند فقط برای مسائل جنسی و استفادههای ناباب این سفرهای خارجی را انجام میدادند. حتی بعد از پیروزی انقلاب یعنی تا یك سال یا یك سال و نیم پیش هم این روش ادامه داشت و همان طور كه میدانید در این رابطه مدت زمانی سفرهای خارجی تعطیل و پس از آن مجدداً شروع شد، با این تفاوت كه آن مسائل گذشته دیگر تكرار نشد، ولی در رابطه با صدور انقلاب و این كه آنها پیام آور انقلاب باشند، هیچ اقدامی انجام نگرفته است. بنابراین به نظر شما این ورزشكارها كه به خارج از كشور میروند چگونه میتوانند سفرای انقلاب باشند و با چه كیفیتی در این مسافرتها باید عمل كنند؟
ج: خیلی روشن است كه وقتی یك جمعی با هر عنوان به خارج از كشور میروند، میتوانند پیام انقلاب ما را برسانند، مخصوصاً اگر آن افراد در این مسافرتها كسانی باشند كه به طور طبیعی در دیدگاه خلق كثیری واقع میشوند و ورزشكاران از این جملهاند. بنابراین اگر ما آن ورزشكارانی را كه میخواهند مسافرت كنند، از افراد مؤمن و معتقد به انقلاب انتخاب كنیم، مطمئن خواهیم بود كه آنها پیام انقلاب را به خارج خواهند رساند.
س: اگر پیامی برای جوانهای ورزشكار دارید، بیان فرمایید.
ج: پیام من به جوانها این است كه با علاقهی به ورزش، ورزش را یك تكلیف اسلامی بشمارند. چرا كه با این احساس و اعتقاد ورزش آنها رنگ سالمتری به خود میگیرد. اما پیام من به ورزشكاران این است: همچنان كه سنت ورزشكاران قدیم ما بوده بكوشند تا از نیروی جسمی در خدمت هدفهای اسلامی و معنوی استفاده كنند و چنین نباشد كه استفادهی نادرست از ورزش را وسیلهی انحطاط شخصیت خودشان قرار دهند.
س: جواب شما به اراجیف صدام در مورد اسرای عراقی چیست؟
ج: این اراجیف را قابل جواب نمیدانم – اگرچه وزارت خارجه و ستاد مشترك جواب رسمی دادهاند – زیرا دروغ بزرگ كشتن اسرا به وسیلهی نیروهای اسلامی آن قدر مفتضح و غیرقابل باور است كه فكر میکنم صرف وقت برای پاسخگویی به آن یك صرف وقت بی جا و بیهودهای باشد.
س: انگیزهی این تهمت چه میتواند باشد؟
ج: انگیزهی صدام در این رابطه چند چیز میتواند باشد كه دو چیز آن از همه مهمتر است.
**صفحه=45@
اولین انگیزهاش این است كه پراكنده نمودن این شایعه مانع از تسلیم شدن سربازان عراقی بشود. چون آنها در میان جنگ دیدهاند كه وقتی نیروهای ما حملهی جدی خود را آغاز میکنند سربازان عراقی تاب مقاومت نمیآورند و تسلیم میشوند لذا برای جلوگیری از تسلیم شدن آنها و برای این كه آنها را بترسانند میگویند اگر تسلیم شوید شما را خواهند كشت و درحقیقت سرباز عراقی را در مقابل دو انتخاب قرار میدهند كه در یكی كشتن حتمی است، یعنی اسارت، و در دیگری كشتن محتمل است، یعنی جنگ.
اما انگیزهی دوم این است كه صدام در وضعیت كنونی مجبور است به شهرهای ما حمله كند، چون هیچ گونه عكس العملی كه برای نیروهای نظامی او قابل قبول باشد برایش متصور نیست – نه در پیكار هوایی و نه در پیكار زمینی و نه در پیكار دریایی – و لذا تنها كاری كه میتواند بكند این است كه شهرهای بی پناه ما را بمباران كند، كما این كه دیدید در این چند روزه ایلام، دزفول و اهواز را بمباران كرد و آبادان را هم كه هر روز بمباران میکند و این بمباران شهرهای بی پناه ما برای او جرم بزرگی ست و تنها چیزی كه میتواند این گناه بزرگ را بر روی دوش صدام سبك كند این شایعه است و او با این شایعه میخواهد به دنیا بگوید اگر من شهرهای ایران را بمباران میکنم برای این است كه آنها هم اسرای ما را كشتند و لذا من دارم مقابلهی به مثل میکنم و اگر اینها بی دفاع هستند آنها هم بی دفاعها را كشتند. لهذا پراكنده نمودن شایعه برای مقاصدی از این قبیل است. لكن من معتقدم با این حال چنین شایعاتی برای آیندهی رژیم عراق سودی نخواهد داشت و آن سرنوشت حتمی در انتظارشان خواهد بود.
س: تحلیل شما در مورد مانورهای امریكا در منطقه چیست؟
ج: به طور كلی در رابطه با مانورهای امریكا ما نظر قطعی خودمان را گفتهایم و من در دیدار با سفرای كشورهای اسلامی به وضوح گفتم كه این مانورها بعد نظامی طرح فهد است و بدین منظور انجام میشود تا كسانی كه به این طرح تسلیم میشوند امیدوار باشند و كسانی كه با آن مخالفت دارند بترسند و مرعوب شوند و ضمناً مقدمهای برای احداث پایگاه در كشورهای منطقه باشد و بالاخره این مانور به امریكا این امكان را میدهد تا در مصر و عمان و سومالی و سودان پایگاههای ثابت و استوار برای خود برقرار كند كه در این صورت دیگر سلطهی امریكا یك سلطهی دورادور بر منطقه نخواهد بود، بلكه مثل اسرائیل یك حضور نظامی در منطقه خواهد داشت و این مقدمهی یك چنین آیندهای است. بنابراین ما این كار را یك عمل جنایتكارانه ی امپریالیستی صد در صد مخالف با صلح و آرامش منطقه میدانیم و معتقدیم همهی كشورهای منطقه باید با چنین كارهایی مخالفت كنند و آن دولتهایی كه آن را پذیرفتند باید خطر و ضررش را به نحوی جبران كنند.
س: نوید شما برای مردم در مورد جبههها چیست؟
ج: من هیچ نویدی را نمیدهم، این سربازان و فداكاران در جبههها هستند كه دارند نوید میدهند. مگر نمیبینید كه با فداکاریهای برادران ما و شجاعان عزیز ما، در ارتش و سپاه و بسیج و غیره یك یك سنگرهای بزرگ دشمن دارد فرو میریزد؟ پس نوید همین است.
**صفحه=46@
س: در رابطه با تصمیمات شورای عالی دفاع اگر مطلبی هست بیان فرمایید.
ج: تصمیمات شورای عالی دفاع را پس از هر جلسهی شورا، یا من یا برادرم آقای هاشمی رفسنجانی به مردم اطلاع میدهند.
س: در مورد اختلافاتی كه در شهرها و مناطقی مثل سبزوار و كرمان اخیراً بروز كرده بود، اگر مطلبی هست بیان فرمایید.
ج: شما این مسأله را دارید خیلی بزرگ میکنید. حالا اگر چنانچه در دو، یا سه، یا پنج شهر در سراسر ایران بین چند نفر از عناصر اصلی شهر اختلاف نظر و سلیقه باشد، شما این را میگویید. اختلافاتی كه در شهرها بروز كرده است. در حالی كه این لحن مطرح شده از طرف شما لحنی است كه در حقیقت مخالفین ما میخواهند وانمود كنند و آنها هستند كه میگویند بله، در سراسر ایران بین قشرهای مختلف از جمله سپاه پاسداران و روحانیون یا امام جمعه و از این قبیل اختلافاتی بروز كرده است. در صورتی كه چنین چیزی نیست و در همه جا مردم با روند و جریان معمولی دارند حركت میکنند، یعنی همان حضور در جبههها و همان حضور در پشت جبههها و همان حضور در خط امام و حركت در راه انقلاب، همه جا و از سوی همهی نهادها و ارگانهای شهرها یكسان است و طبیعتاً یك وقت هم اختلاف سلیقهای در گوشهای بروز میکند.
س: در مورد رابطهی خودتان با شورای عالی قضایی و شورای نگهبان و مجلس برای هر چه مستحکمتر شدن این رابطه چه فعالیتهایی خواهید كرد؟
ج: این رابطه، رابطهی مستحكمی است، برای این كه این رابطه را قانون معین و هدایت كرده است و لذا رابطه عاطفی یا قراردادی نیست كه ما بخواهیم مستحكمش كنیم. این رابطهای طبیعی ست، زیرا رئیس جمهور تنظیم کنندهی قوای سه گانه است و تا با قوای سه گانه یعنی قوهی مجریه و قضاییه و مقننه در ارتباط نباشد نمیتواند آن ها را تنظیم كند و این ارتباط را ما داریم. یعنی با مسؤولین قوای سه گانه جلسات مرتب و منظمی دارم و مسائل مهم مربوط به هر قوهای را با آنها بحث میکنم. شورای نگهبان هم با این كه رابطهی مستقیمی مثل این سه قوه با من ندارد، باز ارتباطاتی بین ما هست كه از جمله میتوانم به نامهای اشاره كنم كه اخیراً چند تن از اعضای شورای نگهبان در مورد برخی از مسائل اداری برای من نوشته بودند و در موارد مذكور نظراتی داده بودند و خواستههایی مطرح شده بود كه بنده هم اقدامات لازم را در این رابطه كردم. بنابراین، ارتباط رئیس جمهور با قوای سه گانه و با شورای نگهبان ارتباطی ست كه نحوهی آن را قانون معین میکند. والسلام علیكم.
**صفحه=47@
تاریخ: 1360/10/1
مصاحبه كننده: خانم ناصر شارما (خبرنگار هندی)
س: آقای رئیس جمهور! در هندوستان 120 میلیون مسلمان زندگی میکنند و میخواهند نتایج انقلاب شما را ببینند. باید بگویم كه وضع اكثریت ایشان در قبال این تیر بارانهایی كه در ایران هست خوب نیست و آن را اصلاً اسلامی نمیدانند به خصوص در كشوری انقلابی مثل ایران.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. این 120 میلیون مسلمانی كه در هندوستان زندگی میکنند شاید از مسائل و قضایای ایران اطلاعی ندارند. از جمله به قول شما پیرامون تیربارانها چیزی نشنیدهاند و نقاط روشن انقلاب ما را به هیچ وجه نمیدانند و در این ندانستنها بیشتر تقصیر متوجه تبلیغاتی ست كه در هندوستان مثل بیشتر جاهای دیگر بر فضای آن جا حكومت میکند. خود من هندوستان بودهام و هر جا كه رفتم دیدم كه مسلمانها نسبت به انقلاب ما وقتی چیزی میشنوند احساس شادمانی میکنند و نسبت به انقلاب به طور كامل علاقه و همفكری نشان میدهند.
اما اگر كسانی از مسلمانها همان طور كه شما میگویید نسبت به تیر بارانهای ایران ناراحت و گلهمند باشند، علتش این است كه فلسفهی این تیر بارانها را نمیدانند. اولاً شاید تعداد تیر بارانها را خیلی پیش از آنچه كه هست برایشان منعكس کردهاند، ثانیاً شاید نمیدانند كه چه كسانی تیر باران میشوند. هیچ كس در هیچ جای دنیا فكر نمیکند كه میتواند به گروهی كه مسلحانه علیه حكومت قیام کردهاند روی خوش نشان داد. ما در ایران با توطئهی بزرگی رو به رو هستیم. این توطئه از طرف قدرتها و سلطههای بزرگ جهانی سازماندهی میشود. عواملی در داخل دارند و آنها كار خود را جنگ مسلحانه با رژیم جمهوری اسلامی قرار دادهاند. البته ما این ها را دستگیر میکنیم و بسیاری از آنها را توبه میدهیم و بر روی آنها تأثیر اخلاقی و معنوی میگذاریم. شما اگر در ایران بودید شاید از تلویزیون و رسانهها نمونههای دسته جمعی بزرگی را مشاهده میکردید. بعضی از آن ها مجرم هستند، آدم کشتهاند، اتوبوس آتش زدهاند، در داخل خیابانها تظاهرات مسلحانه به راه انداختهاند و طبق مقررات حقوق اسلامی، این گونه افراد مستوجب اعدام هستند و اعدام میشوند. تعداد اینها را دشمن خیلی بیش از آنچه كه هست و نوع كار آن ها را غیر از آنچه كه واقعیت و وجود دارد معرفی میکند. لذا ممكن است كه بعضی از این جهت
**صفحه=48@
ناراحت بشوند. من فكر میکنم شما به عنوان یك خبرنگار و فردی كه علاقهای به ایران و به انقلاب دارد خیلی خوب است كه واقعیت را برای كسانی كه این طور فكر میکنند روشن كنید.
س: این طور كه من حس كردم سیاست خارجی ایران براساس فاصله گرایی ست. یعنی برای مثال قبل از آن كه آقای بنی صدر به فرانسه بروند، فرانسه اگر دوست ایران نبود لااقل دشمن ایران هم نبود. یعنی سیاست خارجی شما ضعیف است. من میخواهم روش سیاست خارجی ایران را بدانم. ایران به چه كسی دشمن و به چه كسی دوست میگوید؟
ج: سیاست خارجی ما ضعیف نیست. قبول میکنم كه تلاش و فعالیت سیاسی ما كم است، اما سیاست خارجی ما خطوط روشنی دارد. ما كشورهای جهان را به كشورهای برادر و دوست، بی طرف، و دشمن تقسیم کردهایم.
دشمن آن دولتی است كه به ما تعرض میکند. هر دولتی كه به ما تعرض و حمله نكند، دشمن ما نیست و از نظر ما یا بی طرف، یا دوست و یا برادر است. فرانسه را هم كه شما میگویید، قبل از رفتن بنی صدر در جریان محاصرهی اقتصادی علیه كشور ما شركت داشت. كشور دوست و حتی بی طرف هم برای ما نبود. در اروپا اگر دو سه دولت بزرگ بودند كه در محاصرهی اقتصادی به طور فعال علیه ما شركت كردند در صف مقدم آن ها فرانسه بود. ما با فرانسه هیچ وقت قصد خصومت نداشتیم، به خصوص با خاطرات شیرینی كه از اقامت رهبرمان در فرانسه داشتیم. اما وقتی كه فرانسه در محاصرهی اقتصادی شركت كرد و علی رغم این كه ما در فرانسه اموال و كالاهای نظامی داشتیم، آنها را به ما نداد و منصرف شد و توقیف كرد – كه هنوز هم مقداری از اموال ما در فرانسه هست – احساس كردیم كه حكومت فرانسه با ما دوست نیست.
البته بعد از آن كه رئیس جمهور جدیدی در فرانسه بر سر كار آمد و روابط صمیمانهای را با اسرائیل آغاز كرد، برای ما كه با اسرائیل یك خصومت عنصری و استراتژیك داریم، بیشتر روشن شد كه فرانسه نمیتواند با ما دوست باشد. همچنین بعد از آن كه مجرمین سیاسی و غیر سیاسی كشور ما را پناه داد بیشتر برای ما روشن شد كه فرانسه به ما حمله میکند و خصومت دارد و متعرض ما میشود. شما فكر میکنید كه حمله به یك ملت و دولت فقط در حملهی نظامی خلاصه میشود؟
یقیناً این طور نیست و تعرض اقتصادی، سیاسی كمتر از تعرض نظامی نیست. بنابراین فرانسه كه مورد مثال شماست به هیچ وجه یك كشور دوست نیست. اما این خصومت و عدم دوستی را او شروع كرده است. این خصومت، از محاصرهی اقتصادی و توقیف اموال ما و همچنین روابط صمیمانه با اسرائیل شروع میشود، از ارتباط صمیمانه و تجهیز دشمن ما یعنی عراق شروع میشود. میراژهای فرانسوی را كه در کشور ما سرنگون میشوند، چه كسی به عراق فروخته و چه كسی برای آنها كارشناس فرستاده است تا آن را به عراقیها تحویل دهند؟ آیا غیر از فرانسه كشور دیگری هست؟ بنابراین ما شروع به خصومت نكردیم و فرانسه بود كه این خصومت را شروع كرد.
از این كه بگذریم ما با اغلب كشورهای جهان دوستیم. با بعضی مثل دولت شما برادر هستیم و آن را دوست خود میدانیم. هیچ گونه كمكی از طرف او به ما نشده و انتظار كمكی نیز نداشتهایم، نه كمك
**صفحه=49@
سیاسی نه غیر سیاسی، اما روی همان روابط سنتی و قدیمی و برحسب این كه ما دو ملت بزرگ و همسایهی قدیمی هستیم و به طور طبیعی به هم احتیاج داریم، كشور هند را یك ملت دوست میدانیم. در مورد كشورهای دیگر هم همین طور است. كشورهای دشمن ما معدود هستند و میتوان با انگشت آن ها را شمرد.
س: فرانسه پایتخت سلطنت طلبان شده است و شورای مقاومت هم تشكیل دادهاند. از طرف دیگر من میبینم كه در ایران خبرگزاری فرانسه فعال است. در ایران فرانسوی وجود ندارد ولی خبرگزاری فرانسه هست. چرا به آنها اجازه داده شده است كه از این جا خبر بدهند؟ پس حتماً برنامهای در پشت پرده هست.
ج: در همه جای دنیا خبرگزاریها آزادند و ما به صورت سمبلیك خبرنگارهای امریكایی را از ایران بیرون كردیم. زیرا امریكا بزرگترین و اصلیترین دشمن ما بود و ما با بیرون كردن خبرنگارهای امریكایی خصومت خود را با امریكا میخواستیم ثابت كنید. اما از سایر كشورهای دنیا خبرنگارهایی از جمله از خبرگزاری فرانسه در ایران هستند.
البته خبرها را خیلی از اوقات تحریف میکنند و حتی آنها در بستان آمدند و پیشرفتهای ارتش ما را دیدند و آنها را كمتر از آنچه كه بود مغرضانه معرفی كردند، اما در هر حال ما به آنها اجازه میدهیم كه بیایند و فكر میکنیم كه بودن خبرنگارها در ایران حاكی از حسن نیت و حاكی از وجود آزادی در كشور ماست. باید بیایند، ببینند اوضاع و احوال را، و منعكس كنند، و هیچ مانعی ندارد.
س: آقای بنی صدر آدم خودخواهی است و دائماً در مصاحبهی مطبوعاتی شركت میکند و نظر خود را اعلام میدارد. مثلاً میگوید كه به زودی به ایران خواهد آمد. نظر جناب عالی در مورد این ادعای بنی صدر چیست؟ آیا بنی صدر در ایران دارای پایگاه مردمی است و یا در میان افراد ارتش نفوذ دارد؟
ج: اگر غیر از آقای بنی صدر هم كه این ادعا را میکنند، از دیگران مثل بختیار، آریانا، رجوی، اویسی… و دهها وجود سلطنت طلب و ضد انقلاب كه در فرانسه و جاهای دیگر هستند، از هر كدام بپرسید میگویند همین دو سه ماهه به ایران میرویم و این مخصوص حالا هم نیست. آنهایی هم كه زودتر از ایران رفتند، الآن دو سال، دو سال و نیم است كه میگویند ما دو سه ماه دیگر به ایران میرویم. همهی آنها هم ادعا میکنند كه در میان مردم پایگاه دارند.
اما ما این حرف را از آنها ایراد نمیگیریم و تعجب هم نمیکنیم. زیرا گروههای واخورده، عقب مانده و پس ماندهی سیاسی اگر این ادعاها را نكنند، به چه امیدی زنده باشند. چه كسی به آنها اعتنا خواهد كرد و به آنها پول خواهد داد؟ اگر شما امروز میبینید كه به بنی صدر، مسعود رجوی، بختیار، آریانا، از سوی عوامل مرتجع منطقه و همچنین از طرف دشمنان جهانی و بزرگ ما پول داده میشود، فكر میکنید كه به چه عنوانی پول داده میشود؟ پس اینها مجبورند كه بجنگند و مبارزه را ولو به صورت زبانی ادامه دهند و برای این كه امیدی هم برای حامیان بزرگ خود به وجود آورند بلوف سیاسی بزنند و بگویند همین چند ماه دیگر بر میگردیم. اما همهی آنها، چه بنی صدر و چه غیر بنی صدر، كمترین پایگاهی در میان مردم و
**صفحه=50@
ارتش ندارند و اگر داشتند بیرون نمیرفتند و در ایران میماندند.
س: در مورد جنگ ایران و عراق آیا فكر میکنید در آینده به صلح خاتمهیابد؟
ج: ما حرفی نداریم كه جنگ به صلح خاتمهیابد. اما از مغز علیل رهبران عراق بعید میدانیم. ما با وضعیتی كه در میان رهبران عراق مشاهده میکنیم، احساس میکنیم كه اینها كسانی نیستند كه بتوانند این جنگ را با صلح خاتمه دهند. اینها مجبور و محكومند كه این جنگ را با شكست كامل خود خاتمه دهند. صلح شجاعتی به اندازهی جنگ بلكه بیشتر میخواهد، و این شجاعت را رهبران عراق ندارند. از طرف دیگر اگر رهبران عراق حاضر بشوند كه امروز صلح كنند، این به شكست و سقوط خود آنها در داخل كشورشان منتهی میشود. زیرا آنها به مردم خود وعده دادهاند كه ما به ایران میرویم و برای شما زمین و غنایم بی شمار دیگر میآوریم. آن ها پانزده ماه است كه در ایران هستند و نه تنها غنیمت نبردهاند بلكه اجساد بی شمارشان را در زمینهای ما دفن کردهاند. اگر صلح كنند، ملت عراق شدیداً آنها را مؤاخذه خواهد كرد كه شما كه میخواستید با این خفت و خواری صلح كنید، پس چرا جنگ به راه انداختید و لذا بر آنها خواهند شورید. بدین لحاظ رهبران عراق شهامت صلح را ندارند، اما ما حاضریم كه صلح شرافتمندانه كنیم. و اولین قدم صلح هم این است كه طرفین مایل به تجاوز نباشند. اگر دشمن ما مایل به تجاوز نیست اولین قدم او این است كه از سرزمین ما بلافاصله عقب نشینی كند. و چون عقب نشینی نمیکند پس ادعایش دروغین است. ما، حاضریم صلح كنید و هم حاضریم شرافتمندانه در میدان بجنگیم. هر دو برای ما علی السویه است.
س: مسالهی كردستان را چگونه میخواهید حل كنید؟ آیا حاضر به دادن خودمختاری به آنها هستید؟
ج: كردها از ما خود مختاری نمیخواهند. آن كسی كه از ما برای كردها خودمختاری میخواهد، امریكاست. كردها از ما نان، كار و محیط امن برای زندگی میخواهند و ما هم با كمال میل به آنها میپردازیم. برای ما كرد، بلوچ و فارس فرقی نمیکند. دولت ما و نظام ما در مقابل تمامی قومهای نژادی و زبانی در ایران متعهد است كه رفاه، كار، معنویات و اخلاقیات به آنها بدهد و آنها هم همین را میخواهند. كردها خود با آنها كه خودمختاری میخواستند و خود را رهبر كردها معرفی میکردند جنگیدند و آنها را بیرون كردند. امروز شهرهای كردنشین همه در اختیار جمهوری اسلامی است. آنها در جادهها و راهها مجبورند كمین كنند و مانند دزدها هر كسی را كه عبور میکند به گروگان میگیرند. خود ملت كرد با آنها میجنگد. امروز شاید شما بدانید در كردستان یكی از نیروهای كارآمد ما پیشمرگان مسلمان كرد هستند كه اسلحه به دست میگیرند و با آن مدعیان میجنگند. آنها كه دم از خودمختاری میزنند مزدوران سلطهی جهانی هستند، كرد نیستند.
س: شنیدهام كه در كردستان، هم دست شوروی و هم دست سلطههای غرب وجود دارد؟ نظر شما چیست؟
ج: حرفها زیاد است. آنچه ما تا به حال فهمیدهایم، دست سلطههای غرب و امریكا را بیشتر دیدهایم، قاسملو، عزالدین و امثال اینها مقداری با عراق و مقداری هم با سلطههایی شبیه عراق و دلالان
**صفحه=51@
سیاست غربی ارتباط داشتند و از آنها كمك میگرفتند. به هر حال دست هر كسی باشد بیگانه برای ما بیگانه است. فرقی میان این بیگانه و آن بیگانه نمیبینیم.
س: میدانید كه ضد انقلاب خارج از كشور فعالانه كار میکنند و هم به نفع امپریالیسم كار میکنند، و هم شما نیروهای انقلابی را مثل مجاهدین دسته دسته اعدام میکنید و این به نفع امپریالیسم و یا بر ضد امپریالیسم است.
ج: در معنای انقلابی و ضد انقلابی حدوداً با شما اختلاف نظر داریم. شما آن كسانی را كه داعیهی انقلابی دارند ولی در عمل با جمهوری اسلامی ایران میجنگند نیروی انقلابی میدانید و ما آنها را ضد انقلاب میدانیم. چه فرقی است میان كسی كه كارمند سازمان امنیت شاه بود و اینها؟ امروز اینها در حقیقت كار آنها را با همین مقابلهی خود با جمهوری اسلامی انجام میدهند. ما نیروی انقلابی به كسی میگوییم كه اولاً بداند انقلابی یعنی چه، ثانیاً با نیروهای ضد انقلابی و جهان ارتباط نداشته باشد. آن كسی كه در داخل با جناحهای غیر انقلابی میسازد و با نیروهای ضد انقلاب و مرتجع داخل مثلاً در كردستان پیوند میزند و با فئودالها دست روی دست میگذارند و بعد هم از ایران به فرانسه كه كشور ضد انقلابی است فرار میکند، چگونه شما او را میخواهید انقلابی نام بگذارید؟
خبرنگار: به عنوان كسی كه ماهها در ایران هستم، برداشتم این است كه سلطنت طلبها در لباس اسلامی و با كمونیستی و یا مجاهدین ظاهر میشوند. چه پاسدار كشته شود و چه مجاهدین به ضرر ایران تمام میشود.
رئیس جمهور: شما كه محقق هستید به این سؤال من جواب دهید. مسعود رجوی سلطنت طلب است؟
خبرنگار: من اصلاً با رفتن مسعود رجوی كار ندارم.
رئیس جمهور: خیلی خوب این جواب شماست. اگر مسعود رجوی سلطنت طلب است حرف شما درست است. اما اگر مسعود رجوی از همان گروههای به اصطلاح انقلابی است كه سالها در زندان بودهاند و اكنون با فئودالهای كومله در كردستان و یا دولت ارتجاعی و ضد انقلابی فرانسه در اروپا پیوند میزنند و از عربستان پول میگیرند، اگر شما این را قبول دارید، پس باور كنید كه ضد انقلاب فقط سلطنت طلبها نیستند، چه امثال رجوی و چه علی امینی و بختیار كه از قدیم بودند. نامها را از ظواهرشان نگاه نکنید. آن را بشكافید. كسی كه انقلابی ست، ممكن است تا آخر انقلابی نماند. انسانی میتواند امروز انقلابی باشد و فردا ضد انقلابی بشود. انسان دائم در نوسان است. آن گروه از انسانهایی كه دیروز داعیهی انقلابی داشتند و امروز عمل ضد انقلابی انجام میدهند، حتی اگر نام خود را انقلابی بگذارند انقلابی نیستند و شما که محقق هستید باید این نام را از روی آنها بردارید و زیر این نام به واقعیت آنها توجه نمایید.
**صفحه=52@
تاریخ: 2/ 10 / 1360
مصاحبه کننده: روزنامه اطلاعات
پیرامون مسائل مختلف
به دنبال تقاضای شورای سردبیری روزنامه اطلاعات مبنی بر مصاحبه با ریاست جمهوری و موافقت ایشان، جمع دوستان با استفاضه از محضر سرپرست و نمایندهی محترم امام در مؤسسهی اطلاعات بر آن شدند تا سؤالاتی پیرامون مسائل مختلف کشور را به گونهای عنوان کنند که علاوه بر تازگی، در شیوهی طرح و بیان نیز جدید باشد.
مصاحبه در محیطی گرم و صمیمانه و در اتاقی ساده و بی پیرایه بیش از دو ساعت به طول انجامید. و در اتمام این مدت آقای خامنه ای پر نشاط و پر حوصله جمع را همراهی کردند. متن مصاحبه ذیلا درج میگردد.
س: امروز که دیگر قدرتهای خارجی به برتری ایران در جنگ و پیروزی قریب الوقوع آن اعتراف دارند، از دید شما ایران در صورت پیروزی به عنوان یک قدرت اسلامی و مردمی که قدرت نظامی خود را هم در عمل ثابت کرده است، چه برنامهای در منطقه خواهد داشت؟ و ضرورت طرح این مسأله از آن جاست که همهی دولتهای وابسته، پیشاپیش چنین تبلیغ میکنند که پیروزی ایران برای کشورهای منطقه تهدید کننده و خطرناک است. شایعاتی از قبیل دخالت ایران در بحرین و کویت و مناطق دیگری از آن جمله است.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. در صورتی که ما در این جنگ پیروزی نظامی به دست بیاوریم و همان طور که اشاره شد یک قدرت به حساب بیاییم، مایلیم به تمام دولتهای منطقه اعلام کنیم صرفه و صلاح منطقه حساس خلیج فارس و دریای عمان در این است که اجازهی سلطههای بزرگ جهانی را در این منطقه ندهیم. چون اگر دولتهای منطقه قبول کنند، مجموعهی ما یک قدرت به حساب میآییم و بی شک هیچ دلیلی برای آنها وجود نخواهد داشت که به دخالت سلطههای جهانی میدان بدهیم.
البته این حقیقت را ما با زور و فشار نمیخواهیم به دولتهای منطقه تفهیم کنیم. بلکه با زبان واقع بین سیاسی و انسانی این مطلب را به آنها خواهیم فهماند و بر خلاف تبلیغاتی که همان قدرتهای بزرگ علیه
**صفحه=53@
ما میکنند، هرگز به صرفهی خودمان نمیبینیم كه در دولتهای كوچك اطراف خلیج، از جمله جزیرهی بحرین، امارات متحده و كویت ناامنی و ناآرامی به وجود بیاید. ما این را به صلاح ملتهای خلیج نمیدانیم. ما در این اندیشه نیستیم كه ایران برای صادر كردن انقلاب خودش و استحكام بخشیدن به بنای جمهوری اسلامی در این كشورها دست به كارهای تروریستی بزند. ما ایجاد چنین شایعهای را نسبت به خودمان شدیداً خیانت آمیز میدانیم. و همین تبلیغاتی كه اخیراً علیه ما در بحرین به وجود آمده است و بوقهای تبلیغاتی دولتهای منطقه و دولتهای بزرگ جهان نیز در این مورد به جعل و دروغ و افترا علیه انقلاب اسلامی ایران پرداختهاند از این قبیل است.
این تبلیغات وسیع و دامنه دار و حساب شده را قویاً تكذیب كرده، آن را حلقهای از زنجیرهی جهانی توطئههای خائنانه علیه اسلام و ایران و زمینه ساز برای تجاوز و سلطه جویی قدرتهای بزرگ میدانیم.
به طور خلاصه ما طالب دوستی، تفاهم، همكاری، زندگی مسالمت جویانه با کلیهی دولتهای پیرامون خلیج هستیم و فكر میکنیم اگر یك چنین جو با صفایی به وجود بیاید، این امكان هم به وجود خواهد آمد كه ثروت عظیم و بی حسابی كه از این منطقه خارج میشود، بیشتر به كار مستضعفین بیاید و كمتر در جیب مستكبرین ریخته شود و رسیدن به چنین مقصودی را ما فقط در سایهی تفاهم و مسالمت با دولتهای اطراف خلیج میشناسیم.
س: ملت تحت ستم عراق از دیرباز به طرق مختلف از امام و ملت ایران میخواهند تا آنها را در استخلاص از رژیم صدام یاری دهند. اینك كه شرایط نظامی نیز مساعد است چرا به ندای مردم عراق پاسخ داده نمیشود؟ و در این مورد به نظر شما چه باید كرد؟
ج: شاید شما میدانید در جبهههای ما تعداد برادران عراقی كه با نیروهای متجاوز عراقی میجنگند كم نیستند و گذشته از حركت نظامی، این برادران در داخل و در خارج از ایران حرکتهای سیاسی زیادی هم علیه حكومت متجاوز و غاصب كنونی عراق انجام میدهند. دولت ایران خودش را پشتیبان این افراد و حرکتها میداند و تا آن جا كه برایش مقدور باشد از كمك به آنها دریغ نخواهد كرد.
س: شما و دیگر برادران روحانی مسئول هم در دوران طاغوت با خطبههای آتشین از نجات محرومین و استثمارشدگان سخن میگفتید و شكنجه میشدید و هم امروز از آنها دفاع میکنید. همان طور که میدانید علی رغم این همه معجزهها که انقلاب اسلامی در هر زمینه آفریده است، مع ذلك هنوز هم سنگینترین فشارها روی دوش مردم محروم است و با توجه به فرمایشات امام كه در دیدار با فقهای شورای نگهبان علیه غارتگریهای سرمایه داران و فئودالها فرمودند و نیز با توجه به دو پیام اخیرشان خطاب به مجلس و مقامات قضایی، در مورد احكام ثانویه و رعایت قانون، چرا در سركوب قاطع و قانونی تروریستهای اقتصادی تأخیر میشود؟
اكنون كه فشار گرانی و احتكار، مسالهی مسكن و اجاره بها، مشكل اراضی شهر و روستا و مشكلات دیگر بیداد میکند، آیا طرحهای عملی وجود ندارد كه علی رغم سختی و پیچیدگی مسأله، مشكلات اقتصادی محرومین را حل كند یا كاهش دهد؟
**صفحه=54@
ج: شك نیست كه ما به دنبال چنین طرحهایی هستیم. منتها در این جا به نكاتی چند باید توجه شود.
اول این كه مسائل حاد و غیر قابل اغماض جامعهی ما از قبیل مسالهی جنگ و مسائلی نظیر آن، بخش مهمی از نیروهای ما را به خودش اختصاص میدهد. شما تصور بفرمایید اگر ما بخواهیم هر روز بخشی از ذهنمان و فكرمان را از جهت تاکتیک، جهت عملیات، از جهت طرح و برنامه، از جهت سلاح و مهمات مصروف میدان جنگ نكنیم، این وقت اضافی كه باقی میماند، صرف چه كاری خواهد شد؟ این توان فراوانی كه امروز در راه جنگ مصرف میشود، اگر چنانچه راهها آزاد شود، چگونه صرف خواهد شد؟ كه البته صرف همین رفع تبعیضها میشود؛ یعنی باز صرف اساسیترین مسالهی داخل اجتماع خودمان خواهد شد و در این شكی نیست. منتها شك نیز نیست كه فعلاً دچار آن دردسرها و گرفتاریها هستیم و استعمار و استكبار جهانی بی دلیل نبوده كه این گرفتاریها را برای ما به وجود آورده است.
نکتهی دوم این كه در ذهن بسیاری از نظردهندگان و مطالعه كنندگان در زمینهی ایجاد سلامت اقتصادی در جامعه پیش داوریهایی از نظامها و یا دولتهای دیگر بوده و هست، در حالی كه ما شك نداریم كه شیوه و روش مستقل قرآنی برای ما قابل عمل است. و تلفیق میان آن اندیشهی پیش ساخته با آنچه از قرآن و سنت به درستی میتوان استنباط كرد كه منطبق با فقه اسلامی باشد، كار آسانی نیست و این چیزی نیست كه شما بگویید چرا تلاش نمیکنید؟ نوع تلاشی كه در این جا میشود انجام داد، نوع خاصی ست و افراد خاصی میتوانند این تلاش را بكنند و لذا این تلاش الآن در حال شكل گیری است. البته تغییر تلفیق را كه گفتم ممكن است در ذهن مفهوم نادرستی را تداعی كند، اما منظور همین چیزی است كه الآن وجود دارد، یعنی پیشنهادها غالباً از آن پیش داوریها و اندیشههای قبلی مایه میگیرد، در حالی كه عناصر درستی هم در آن هست كه ما باید ببینیم آن عناصر درست كدامند و آنچه با قرآن و حدیث منطبق نیست كدام. پس ما باید آن شیوهی اسلامی را كه تاكنون در دنیا عمل نشده است انتخاب كنیم، زیرا آنچه در دنیا به آن عمل شده شیوههای غیر اسلامی بوده و ما میخواهیم شیوههای اسلامی را پیاده كنیم.
بنابراین با توجه به این كه تجربهای در این راه وجود ندارد، شما ملاحظه میکنید ما در مورد اراضی كشاورزی، بند ج را داشتیم و الآن هم داریم. و همین بند ج در حالی كه مورد توافق و قبول چند نفر از فقها بود، مورد بی اعتنایی و عدم قبول چند نفر دیگر از فقها قرار گرفت. و لذا در چنین وضعیتی آیا ما مكلف نیستیم بیشتر دقت و مراقبت بكنیم، یا این كه ببینیم آیا ترسیم این بند ج كه خودمان در شروع انقلاب آن را تصویب كردیم، با شیوههای اسلامی منطبق هست یا نیست؟
ما ناگزیر از به كار بردن این دقت هستیم و چاره نداریم؛ چون تعهد كردیم پیشنهادهای اسلامی را در این جا پیاده كنیم. چنانچه این تعهد وجود نداشت، به هر حال تاكنون كاری شده بود ولو این كه آن كار جامع یا خوش عاقبت نبود، همان طور كه در اكثر نقاط جهان خوش عاقبت نبوده است. اما به هر حال كار كوچكی انجام شده بود و به همین نحو در مورد اراضی شهری و در مورد مسائل مربوط به احتكار و غیره.
البته این كه شما اشاره كردید به گرانی و تورم موجود در جامعه، من مایلم از شما جداً بخواهم هر وقت در مورد بیكاری و تورم فكر میکنید به یكی از عمدهترین عوامل این تورم و بیكاری، یعنی جنگ، توجه
**صفحه=55@
داشته باشید. ما چگونه میتوانیم در جامعهای كه پانزده ماه در حال جنگ است، مسالهی گرانی را ببینیم اما به ارتباط آن با جنگ توجه نكنیم؟ وقتی ما بندر نداریم و ظرفیت بندریمان نصف اوقات عادی ست، وقتی كه منطقهی دریایی ما یك منطقهی جنگی ست و کشتیها در آن جا با اشكالات زیادی مواجه میشوند، وقتی كه در همین بنادر موجود خودمان احتمالاً کشتیها زیر آتش مستقیم دشمن قرار میگیرند، وقتی كه اقتصاد ما به نفت وابسته است و نفت ما دچار این همه بحران جهانی ست، شما فكر میکنید آیا ما میتوانیم از آثار درجهیك و دو و سه این عوامل كه از جمله بیكاری، گرانی و كمبود ارزاق است خودمان را برحذر داریم؟! من انكار نمیکنم كه خباثت، تنگ نظری و كوردلی بعضی سوء استفاده چی ها كه از رفاه برخوردارند و مشغول سوء استفاده هستند در این عمل مؤثر است، و مشخصاً چنین چیزی وجود دارد، اما اینها از همان عوامل درجهی دوم است كه یقیناً عامل درجهی یك چیز دیگری ست و آن عامل درجهی یك همان چیزهایی است كه به آن اشاره كردیم.
بنابراین ما طرحهای اقتصادی را كه هدف اصلی آن ایجاد هم سطحی میان فقیر و غنی ست همچنان جزء هدفهای والای خودمان داریم و هنوز دلمان برای محرومان میتپد و همچنان كه اسلام الهام میدهد، هدف ما بیرون آوردن اینها از محرومیت زندگی مستمندانه است و این جزء بالاترین هدفهای ماست. اما واقعیت همان چیزهایی است كه گفتم، لذا باید ببینیم تا چه اندازه میتوانیم در جهت این هدف حركت بكنیم. البته تصدیق میکنید كه با وجود این واقعیتهای تلخ، حركت نمیتواند حركت تندی باشد.
س: آقای نخست وزیر اعلام كردند سال آینده سال برنامه ریزی ست و میدانیم به همان اندازه كه آرمانها و هدفها مهم است برنامه ریزی نیز برای اجرای آنها ضرورت و اهمیت دارد. لذا بفرمایید چه برنامههایی در اولویت سال آینده قرار خواهد گرفت؟ و از جمله در حوزهی مسائل اقتصادی، چه برنامههایی به طور مشخص خواهیم داشت یا باید داشته باشیم؟
ج: برنامههای سال آینده عمدتاً در سه حوزه خواهد بود:
1- حوزهی مسائل اقتصادی، 2- حوزهی مسائل خودكفایی، 3- حوزهی مسائل اداری. ما باید برای این سه حوزهی كار، برنامه ریزی جدی بكنیم.
اما در زمینهی مسائل اقتصادی آنچه برای ما مهم است مسالهی زمین، مسالهی كشاورزی، و مسالهی تنظیم صادرات و واردات است. لذا اگر ما بتوانیم برنامه ریزی دراز مدت و میان مدتی انجام دهیم، ایجاد یك نسبت منطقی و متعادلی میان صادرات و واردات کردهایم. اینها عمدهترین مسائلی ست كه باید برای آنها برنامه ریزی كنیم و همچنین در مورد بخش صنعت كه البته بیشتر به خودكفایی مربوط میشود و بخش مهم مسأله است، صنایع سنگین و صنایع مادر، مثل ذوب آهن و مس و این قبیل كارها الآن در پتروشیمی انجام میگیرد كه این ها صنایع مادر هستند و ارزش حیاتی دارند. لذا بیشتر برنامه ریزیها در این جهت صورت میگیرد.
س: تاكنون مجلس شورای اسلامی یكی دو بار به دولت تذكر و اخطار داده است كه در مورد اجرای
**صفحه=56@
مصوبات مجلس تعلل نشود. نظر و تحلیل شما در این مورد چیست؟
ج: تحلیل بنده این است كه قوهی مقننه وظیفه دارد به قوهی مجریه خط بدهد و آن را مسئول كند، لذا اگر آنچه بایستی انجام میگرفت انجام نگرفته باید دولت را مؤاخذه نماید.
این تكلیف قوهی مقننه است كه از دولت سؤال و به آن اعتراض كند اما قوهی مجریه هم میتواند مشكلات خود را برای قوهی مقننه بیان كند. و لذا هر گاه مجلس سؤالی را از یكی از وزرا بكند، باید آن وزیر در مجلس حاضر شود و به سؤال پاسخ دهد، كه احتمالاً این پاسخ باید بیانگر مشكلات و موانع موجود بر سر راه كارهای انجام نشده باشد. ضمناً باید توجه داشت كه این سؤال مجلس به معنای قصور دولت نیست. و مجلس باید سؤال كند، منتها اگر دولت پاسخ درستی داشت مقصر نیست، اما اگر پاسخ درستی نداشت آن وقت مقصر است. پس این سؤال مجلس نه تنها موجب نگرانی و تعجب و گلهمندی ما نمیشود، بلكه به اقتضای احترام به قانون جمهوری اسلامی خوشحال هم خواهیم شد، ضمن این كه این سؤال را دلیل بر مجرمیت دولت هم نمیدانیم.
س: همان طور كه مستحضر هستید امام امت چندی پیش به وجود اختلافات در میان ارگانها و نهادهای متعهد و پیرو ولایت فقیه اشاراتی داشتند. یك بار در رابطه با مسائل بعضی از شهرها و بار دوم در دیدار با گروههای متعهد اسلامی بود كه تشكیل شورای تفاهم را پیشنهاد فرمودند. بار سوم هم در رابطه با مسائل سپاه و ارجاع آن به حضرت آیة الله منتظری بود. بنابراین جناب عالی بفرمایید اولاً این اختلافات میان چه ارگانهایی بوده؟ ثانیاً بر سر چه موضوعاتی؟ و ثالثاً در شرایط حاضر این اختلافات چگونه است؟ و شما به عنوان مقام مسئول حفظ هماهنگی ارگانها در راه این تفاهم و تشكیل شورای تفاهم چه کردهاید؟
ج: به نظر من مهم این نیست كه ما ببینیم میان كدام یك از ارگانها و نهادهای انقلابی، اعم از دولتی و غیردولتی، اختلاف هست؛ بلكه مهم این است كه اولاً منشأ و زمینهی اختلاف را بشناسیم و ثانیاً به ابعاد این اختلاف آگاهی داشته باشیم. لذا به نظر من در درجهی اول، منشأ و زمینهی اختلاف بر میگردد به حالت عمومی ملت ایران قبل از پیروزی انقلاب. ما پس از یك اختناق طولانی كه آثار نامبارك آن زیاد است به پیروزی رسیدیم، و از جملهی این آثار، ناهماهنگی و عدم التقای اذهان و اندیشههاست. شما در تاریخ میبینید كه مسیحیت و جریان اختناق شدید قبل از مسیحی شدن رم، كارش به جایی رسید كه حتی در مقدسترین و عزیزترین متون مسیحیت، یعنی انجیل، آن همه اختلاف افتاده و دهها انجیل را در تاریخ میشناسیم كه هر كدام از این اناجیل، در کلیهی مسائل، نسبت به دیگری اختلافات زیادی داشتند، به طوری كه مجبور شدند به خاطر نزدیکتر شدن آنها به همدیگر این چهار انجیل موجود كنونی را متون اصلی قرار دهند. طبیعت زندگی زیرزمینی و نامربوط به یكدیگر همین پیدایش اختلاف است.
ما در دوران اختناق برای این كه یكایك عناصر اصلیمان بتوانند با یكدیگر مثل ظروف مرتبطه همسطح باشند وسیلهای نداشتیم و تنها وسایل موجود یا اعلامیهها به شكل شبنامه بود و یا مجالس سخنرانی كه عموماً به طور اختصار و ناپیوسته تشكیل میشد؛ یعنی اگر مثلاً یك نفر باید ده جلسه برای
**صفحه=57@
مردم سخنرانی كند، این امكان برایش وجود نداشت تا دنبال حرفهای خودش راه بیفتد و خط این سخنان را در ذهنها مشخص نموده به نظم درآورد. و لذا ما در حالی به پیروزی انقلاب رسیدیم كه بسیاری از جریانها و افراد از لحاظ قالبهای اصلی و در پیچیدهترین اندیشهها با یكدیگر یكسان نبودند. از باب مثال، در رابطه با جریان معتقد به ولایت فقیه، كاملاً مشخص است كه چه كسانی تا قبل از پیروزی انقلاب با جریانهای اسلامی و سیاسی كمال همكاری و یگانگی را داشتند، اما امروز میبینیم از یكدیگر به كلی جدا هستند. این جدایی را چگونه باید تفسیر كنیم. در رابطه با این جدایی، خیلی كوشش میشود تفسیرهای سیاسی انجام شود، اما در حقیقت این یك تفسیر طبیعی دارد كه آن روزبه این صورت فرصت نمیکردیم تمام محتویات ذهنمان را با هم مبادله كنیم تا موارد اختلاف مشخص شود و لذا روی این اختلافات سرپوش گذاشته میشد. نقاط مشترك را میگرفتند، در حالی كه بعضی از اختلافات، همان گونه كه اشاره شد، جزء اصولیترین مسائل بود.
بعد از پیروزی انقلاب، برخی در داخل دستگاه حكومت معتقد بودند كه نباید مرگ بر امریكا گفت، زیرا امریكا قدرت بزرگی ست كه ما به آن نیازمندیم و نباید دست به دشمنی با او زد و كسانی هم بودند كه میگفتند هرچه فریاد دارید بر سر امریكا بكشید و این هر دو گروه كه دولت را تشكیل داده بودند با هم اختلاف داشتند و حال این كه در حقیقت هر دو گروه از اصول كار یكدیگر خبر نداشتند، یعنی نه آن گروه میدانستند اینها دشمنیشان این قدر با امریكا عمیق است و نه اینها میدانستند آن گروه بر خوردشان با امریكا یك برخورد سطحی و آبكی ست.
اما اختلاف میان مردمی كه پس از سالها اختناق به چنین آزادی و پیروزیای میرسند یك امر طبیعی است – كه امام این امر طبیعی را به روشنی میدانستند. به هر حال زمینهی اختلاف همین بود. و اما كسانی كه امروز در متن اصلی جریان اجتماعی ما قرار دارند – اعم از افراد در حكومت و با تودهی مردم – با كسانی كه از این متن خارج هستند ممكن است اختلافات اصولی داشته باشند و به دلیل همان اختلافات اصولی، از این متن و از این بستر اصلی خارج شدند. این چیزی ست ممكن و بلكه حتمی. اما میان آن كسانی كه در این متن و بستر اصلی قرار دارند، ابعاد اختلاف، گسترده و اصولی نیست. لهذا نیروهای پیرو خط امام – كه اصطلاحاً این نام به گروههای حاضر در صحنه اطلاق میشود – از لحاظ اصولی با یكدیگر هیچ گونه اختلافی ندارند؛ چون همهی آنها به اسلام فقاهت و ولایت فقیه معتقدند و در صحنهی سیاست خارجی یا ابرقدرتها ضدیت دارند و معتقد هستند كه امریكا سختترین و خطرناکترین دشمن ماست كه باید با آن مبارزه كرد. همهی ما اعتقاد داریم باید با ملتهای اسلامی وحدت برقرار كنیم و باید انقلاب را مثل عطر گل و نسیم بهاری صادر كرد و همه معتقدیم به مصلحت جمهوری اسلامی ایران نیست كه در امور داخلی كشورهای دیگر دخالت كنیم. این ها مسائل اصولی دولت است و شما امروز هیچ ارگانی را در داخل دستگاه حكومت و همچنین ارگانهای انقلابی غیر وابسته به حكومت، مثل احزاب، جمعیتها و انجمنها را نمیتوانید پیدا كنید كه این اعتقادات را نداشته باشند. و لذا در اصول، همه با هم توافق و التقا دارند. اما همین ها در شیوهها و در بعضی از تاکتیکها و تعبیرات، یا در مسائل فرعی و درجهی دو
**صفحه=58@
اختلافاتی با هم دارند – كه آن هم طبیعی ست.
این دو مسأله مهم است كه ما بدانیم زمینهی اختلاف كدام است و ابعاد اختلاف چگونه است. و این كه شما سؤال میکنید آیا این اختلافات بین فلان حزب و یا فلان سازمان وجود دارد یا نه، چیزی را كه من به شما میتوانم عرض كنم این است كه این واحدهای نامبرده بیش از بقیهی ارگانهای موجود با یكدیگر اختلاف ندارند و در اصول یكی هستند، منتها در مسائل تاكتیكی و در نوع برخوردها ممكن است شیوههای متفاوتی داشته باشند.
البته این كه اخیراً شما شنیدید در میان بعضی از نهادهای انقلابی مثل نهاد نماز جمعه و سپاه پاسداران یا نهاد سپاه پاسداران و فرمانداری در بعضی از شهرها – آن هم غالباً در شهرهای كوچك و دوردست – اختلافاتی بروز كرده، این اختلافات به دلیل دوری این نهادها از مركز، یعنی پایگاه وحدت و محل جوشش اصول بوده است. و این دور بودن باعث اختلافات شده است. زیرا شما در تهران بین سپاه پاسداران و فرمانداری تهران و نهاد نماز جمعهی تهران نه تنها هیچ گونه اختلافی مشاهده نخواهید كرد بلكه با هم همكار و همراه و جوشیده و پیچیدهی یكدیگرند. در اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز این طور است و این ارگانهای مورد نظر كه اسم بردم، همه با یكدیگر همراه و همگام هستند و با هم حركت میکنند و بار انقلاب را بر دوش دارند.
اما اگر فرض كنیم در فلان گوشهی كشور در یك شهر كوچك و در جایی كه تبلیغات انقلابی كمتر صورت گرفته و احیاناً عناصر اصلی انقلاب در آن جا كمتر رفت و آمد کردهاند این مسائل بروز كرده است، منشأش همان مسائلی ست كه عرض كردم. و این كه من در این مورد چه کردهام، این را مطلع هستند كه رئیس جمهور طبق قانون اساسی مسئول ایجاد رابطهی صحیح و منظم میان قوای سه گانه است. ولی من مسئول همهی ارگانها و ایجاد وحدت بین هر ارگان كوچك و بزرگ نیستم. برای مثال اگر یک موقعی بنیاد مستضعفین با بنیاد مسكن اختلاف پیدا كردند، مسئول ایجاد نظم در آن جا یك واحد دیگر است كه احیاناً وزیر مربوطه یا در یك رتبهی پایینتر باید در این كار دخالت كنند. لذا رئیس جمهور در این رابطه دخالت مستقیم ندارد.
ما برای این كه نظم صحیح در قوای سه گانه ایجاد بشود، اقدام کردهایم و به طور منظم جلساتی داریم كه رؤسای قوای سه گانه در آن شركت میکنند و بنده هم شركت دارم. گاهی اوقات بعضی از مسئولان در ارتباط با پارهای از مسائل هم شركت میکنند. و لذا کلیترین و اساسیترین مسائل قوای سه گانه در آن جا مطرح میشود و مورد توافق قرار میگیرد.
س: گاه و بیگاه در نقل قولها با استنباطهای درست و نادرست از سوی افراد متعهد یا منحرف چنین زمزمه میشود كه اختلافات سابق الذكر به انحاء دیگری در درون حزب جمهوری اسلامی نیز وجود دارد. حتی در مواردی هم اختلافات مزبور بروز و ظهور داشته – مثل اظهارات شهید آیت در مورد برادر موسوی. بنابراین با توجه به این كه شما غیر از ریاست جمهوری، سمت دبیر كلی حزب را هم دارا هستید، بیان فرمایید كه آیا این اختلافات، بین افراد بوده یا بین جناحها؟ و به هر حال شما چه تحولی در این زمینه
**صفحه=59@
در حزب به وجود آوردید؟
ج: فكر میکنم مطالب گفته شده در پاسخ سؤال اول تا حدود زیادی پاسخ این سؤال را هم روشن میکند. اما بخصوص در مورد داخل حزب، ضرر ندارد چند جملهای در این رابطه بیان كنم.
در میان افراد شورای مركزی و عناصر اصلی حزب هیچ گونه اختلاف اصولی وجود ندارد؛ اما حزب ما همان طور كه مطلع هستید از آغاز مجموعهای از افراد كه به نظر مؤسسین این حزب جامع الشرایط بودند تشكیل شد، ولو این كه بعضی از آن افراد حتی تا شب اول معارفه یكدیگر را نمیشناختند. و آن شرایط و معیارهایی كه براساس آنها افراد را دعوت كردیم، عبارت بودند از: تعهد به اسلام، تعهد به انقلاب، علاقه و ایمان به نظم تشكیلاتی، روح و خصلت تشكیلاتی كه بخصوص مرحوم شهید بهشتی عزیزمان روی این چهارمی خیلی تكیه میکردند و معتقد بودند باید كسانی را دعوت كنیم كه راحت بتوانند در جمع حل شوند و در ارتباط با همكارهایشان ناصافی و ناهنجاری نداشته باشند، به اضافهی برخی معیارهای درجه دوم، كه براساس این معیارها 30 نفر را دعوت كردیم و طبیعی ست كه این افراد تا آن شب اكثرشان با یكدیگر آشنایی نداشتند. حتی در بسیاری از مسائل هم علامت سؤال داشتند و این علامت سؤالها بایستی به مرور زمان و همكاری مستمر با یكدیگر رفع میشد – كه همین طور هم شد. یعنی ما در اوایل اسفند 57 كه نخستین شورای مركزی 30 نفری را در كانون توحید تشكیل دادیم، تا آخرین روزهای زندگی مرحوم شهید بهشتی، بین آن كسانی كه در شورای مركزی بودند و ماندند، دایماً به التیام و نزدیكی هرچه بیشتر میپرداختیم.
البته آن چند نفری كه در شورای مركزی احتمالاً یا فرد یا افرادی از شورا ناسازگاری داشتند و نمیتوانستند با یكدیگر بسازند، پس از مدتی رفتند و نماندند. اما كسانی كه ماندند، از جمله مرحوم شهید آیت و برادر عزیزمان موسوی، اینها دائماً به یكدیگر نزدیك میشدند و نقاط مثبت یكدیگر را درك میکردند. ضمناً چون شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی یك هستهی اصلی ست و چون براساس یك كار دراز مدت نبود، در مدت زمان طولانی عیوب جدیدی را درك میکردیم و این هم یك امر طبیعی است؛ چون دو نفر دوست كه اول عیوب یكدیگر را نمیدانند، به تدریج عیبهای یكدیگر را پیدا میکنند و این چیز قابل انكاری نیست. به هر حال احیاناً ممكن بود به مرور زمان عیوب اخلاقی یا فكری یكدیگر را پیدا كنیم، اما این عیوب هیچ كدام به آن حدی نبود كه موجب بشود آن افرادی كه تا روز آخر در حزب باقی ماندند از دیگر برادران جدا شوند. به طور خلاصه مسالهی افتراق و تشتت در حزب جمهوری اسلامی از جمله شایعاتی ست كه بعضیها دوست دارند آن را تقویت كنند، اما واقعیت ندارد.
اگر نظرتان باشد مطبوعات خارجی در سال گذشته كه راجع به حزب جمهوری اسلامی صحبت میکردند آن را تبدیل به گروه تندرو، میانه رو و دست راستی میکردند، در حالی که اصلاً چنین دسته بندیی وجود نداشت. لذا ما وقتی آن را میخواندیم و اسمهای خودمان را در یكی از این سه گروه میدیدیم واقعاً خنده دار بود. یعنی فرض كنیم مرحوم شهید بهشتی در یكی از این سه جریان است و بنده یا آقای هاشمی در یكی دیگر از این سه جریان هستیم. در حالی كه ما دائماً با هم بودیم و با هم همفكری میکردیم و اصلاً
**صفحه=60@
جریانات حزب با همفکریهای ما به وجود میآمد ولی میدیدیم كه این چنین تصورات واهی و غلطی وجود دارد. به هیچ وجه اختلاف جریانی در حزب وجود نداشت، اما اختلاف فردی به معنای آشكار شدن عیب دو دوست و دو برادر كاملاً ممكن است وجود داشته باشد ولی آن هم چیزی نیست كه موجب افتراق و جدایی و دو خطی در حزب باشد.
س: مسأله ای كه مدتهاست مطرح شده و حق مطلب این است كه گذشته از گروههای منحرف چپ و راست وابسته به شرق و غرب و گروههای مذهبی التقاطی مدعی پیروی از خط امام بعضاً برادران متعهد و حزب اللهی نیز نگرانیها و پرسشهایی دربارهی آن داشتهاند و دارند، مسالهی انجمن حجتیه است. آیة الله جنتی هم در آغاز با شدت خاصی این مسأله را مطرح كردند و نوع سؤالات ایشان از یك امر مهم حكایت داشت كه ما واقعاً در این مورد نمیدانیم. حقیقت چیست. و لذا شما به عنوان یك روحانی آشنا و خبره و سابقه دار در این مورد بفرمایید اولاً انجمن حجتیه به چه كسانی گفته میشود و آن ها در چه وضعیتی بسر میبرند؟ ثانیاً در مورد این انجمن و این طرز فكر آیا باید احساس نگرانی داشت یا خیر؟
ج: انجمن حجتیه به آن عدهای گفته میشود كه در طول بیست و چند سال همت خود را مصروف داشتند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات فرقهی ضالهی بهائیت در ایران و این را همه میدانیم كه بهائیها بیشتر یك باند سیاسی بودند تا یك گروه مذهبی و فكری. اما این سؤال كه آیا اینها چگونه هستند، و اشاره به فرمایشات آقای جنتی، به نظر من این سؤال شما سؤال طبیعی و درستی نیست و من بدون این كه شما را در طرح این سؤال متهم بكنم، نفس وجود این مسئله و عمده كردن مسالهی انجمن حجتیه را در جامعه متهم میکنم و كسانی را كه برای اولین بار سعی كردند این شایعه و بحران مصنوعی را به وجود بیاورند ناخالص میدانم.
به نظر من در میان افراد انجمن حجتیه عناصر انقلابی مؤمن صادق و دلسوز برای انقلاب و مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت كشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند، همچنان كه افراد منفی بدبین كج فهم بی اعتقاد و نق زن و معترض هم پیدا میشوند.
پس انجمن از نقطه نظر تفكر سیاسی و حركت انقلابی، طیف وسیعی ست و منحصر به دایرهی محدود نمیباشد. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم كل انجمن نوع اول است یا نوع دوم؛ زیرا در انجمن، هم از نوع اول و هم از نوع دوم كسانی هستند و شاید هم از هر دو نوع كسانی زیادی وجود دارند. و من وقتی نگاه میکنم از یك طرف چنین حقیقتی را میبینم و از طرف دیگر سؤال از حال انجمن و اصرار بر رد یا قبول انجمن را امروز از سوی گروههایی در جامعه میبینم احساس میکنم این یك حركت طبیعی نیست، بلكه دارند یك حركت جدیدی را به وجود میآورند.
برادر عزیزمان جناب آقای جنتی كه بنده برای ایشان احترام زیادی قائلم، بعد از آن خطبهای كه طی آن راجع به انجمن حجتیه سؤالاتی كردند، یك شب پیش من آمدند و من از ایشان سؤال كردم چطور شد این مسأله را مطرح كردید؟ ایشان در حالی كه از آنچه واقع شده بود خشنود نبودند گفتند كاری است كه صورت گرفته و حالا چگونه باید جبران كنیم؟ من به ایشان پیشنهاد كردم برای جبران این قضیه شما در
**صفحه=61@
نماز جمعه نسبت به كسانی كه میخواهند از بیان شما سوء استفاده كنند و این مسأله را به صورت یك جریان عظیم در بیاورند و آن را در جامعه عمده كنند تا به شكل یك تضاد اصلی انجمنی و ضد انجمنی در بیاید اخطار كنید و بگویید نظرتان به هیچ وجه این نبوده است كه تضاد اصلی در جامعهی ما تضاد انجمنی و غیر انجمنی است. و اگر خود انجمنیها در پاسخ سؤالات شما یك حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند آن را مجدداً در نماز جمعه مطرح كنید. ایشان هم قبول داشتند كه این مصلحت است و بعد انجام گرفت، اما به شكل كافی یا وافی، دقیقاً نمیدانم. پس عمل جناب آقای جنتی به معنای این نیست كه طرح این گونه مسائل، امروز در جامعهی ما یك كار بحث و عمل صالح است. و لذا من معتقدم تضادهای اصلی در جامعهی ما این ها نیست، بلكه تضاد انقلاب ما با ضد انقلابهای جهانی و داخلی ست. لذا ما باید ضد انقلابهای داخلی را پیدا كنیم و از حركاتشان جلوگیری و پیشگیری كرده، جراحاتی را كه بر پیكر جامعه به وجود میآورند درمان كنیم و با ضد انقلابهای خارجی به شدت بجنگیم.
س: ما همواره شما را در كشاكش تبعیدها و زندانها با یك زندگی ساده دیدهایم و خدا را شكر گزاریم كه همچنان آن روح متعالی و ساده زیستی در شما باقی است. لذا میخواهیم بیان و احساس یك انسان مبارز متقی را دربارهی این مراكز پیش ساخته و ساختمانهای اداری كه ضرورت و نوع كار شما ایجاب میکند بدانیم.
ج: باید عرض كنم اولاً همان طور که اشاره كردید، به قول شما آمدن من به این مراكز پیش ساخته براساس ضرورت است.
مرا به كوی خرابات خانهای باشد، كه آن خانه را از همهی این مراكز پیش ساخته بیشتر دوست دارم. یعنی خانهای كه متناسب با زندگی سادهی من است و من مایل بودم از آنجا تكان نخورم و به نظر هم میرسید كه پر شكوه ترین وضعیت برای جمهوری اسلامی این است كه سفیران كشورهای خارجی یا وزیران امور خارجه با رؤسای جمهور و نخست وزیران آن كشورها بیایند رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران را در چنین خانهای ببینند، همچنان كه رهبر انقلاب را در آن چنان مكانی زیارت میکنند. منتها به من گفتند آنجا از لحاظ امنیت جای نامناسبی ست و باید در خانهای زندگی كنم كه اطراف آن به میزان زیادی باز باشد و آن خانه همین جور خانههاست؛ در حالی كه خانههای محل زندگی ما چنین وضعیتی را ندارد و خلاصه كلام، میتوانم بگویم مرا به زور این جا آوردند و استدلال كردند كه تو متعلق به خودت نیستی، زیرا 16 میلیون نفر به تو رأی دادهاند و از این قبیل حرفها.
اما این كه در این جا من چگونه زندگی میکنم و چه اثاثی دارم، باید بگویم زندگی شخصی من در این جا – كه دو اتاق در همین ساختمان است – همان زندگی واقعی خودم است، یعنی همان گلیم و فرش، و همان وضعیت به این جا منتقل شده است. و لذا از آن تشریفات و تفصیلات كه این ساختمانها وجود دارد، در زندگی شخصی و خانوادگی من اصلاً خبری نیست. البته ممكن است از قبل چراغی در این جا آویزان بوده كه برداشتن آن مشكل باشد و آن چراغ در جای خود باقی است؛ اما از لحاظ فرش و غذا و محل خواب و رختخواب همان وضعیت منزل خودمان را دارد و خانواده را با همان متعلقات خودشان به این جا
**صفحه=62@
آوردهایم. بنابراین من خودم احساس فوقالعادهای ندارم. اگر گفته شود از این جا ناراحت و كسل هستم، نه این طور نیست و برایم این جا عادی ست. اگر فكر كنید بنده چون این جا فضای مشجر و بزرگی دارد و سقفهای اتاقهایش بلند است لذتی میبرم، بنده اصلاً لذت نمیبرم، نفرت هم ندارم، بلكه برایم عادی ست. من همیشه پیش خودم در این اندیشه هستم كه این ستمگران غارتگر چه فكرهایی داشته و چه بلندپروازیهایی میکردهاند، «كم تركوا من جنات و عیون»؛ گذاشتند و رفتند و این جا تعلق به مردم دارد. من یقین دارم مردم موافقند كه بنده به قیمت مصون بودن و مأمون بودن در یك ضریب بالاتری این جا زندگی كنم و هیچ گونه احساس خاصی هم ندارم.
**صفحه=63@
تاریخ: 1360/10/13
مصاحبه کننده: ذوالانوار، تولید تلویزیون شیراز
س: نقش آیة الله شهید دستغیب در جریان شكل گیری انقلاب اسلامی و پیروزی و تداوم آن چه بود؟
ج: برادران عزیز شیرازی از من خواستهاند كه به چند نكته در شخصیت شهید بزرگوار عزیز و عالم جلیل و فقیه مجاهد مرحوم آیة الله دستغیب بپردازم و ابعادی از شخصیت ایشان را روشن كنم. نکتهی اول این است كه ایشان مصداق آن آیهی شریفهای بودند كه تلاوت كردم، جزو كسانی بودند كه به راستی و صدق، پیمان خودشان را با خدا به ثبت رساندند و این پیمان را در طول زندگی و هنگام شهادت و هنگام رحلت به هم نزدند و لذا مرگ این بزرگواران شهادت است و این بزرگترین افتخار در راه خداست.
از نكاتی كه برادران سؤال كردند یكی سؤال از نقش آیة الله شهید دستغیب در جریان شكل گیری انقلاب اسلامی و پیروزی و تداوم آن است. باید عرض كنم كه مرحوم آیة الله شهید دستغیب از جملهی علمای بزرگواری بود كه از اولین گام های این انقلاب اسلامی و مردمی در سال 1341 در صحنه وارد شد و تا آخرین لحظات این طور تعقیب كرد و پس از پیروزی هم بزرگترین کمکهای خودش را به این انقلاب انجام داد. اگر فرض كنیم كه این انقلاب ما یك انقلابی ست كه با بینش اسلامی شكل گرفته و بر دوش مردم پیش رفته و این هر دو، طرحهای مطابق با واقعیت ست باید نتیجه بگیریم كه مرحوم شهید دستغیب رحمة الله علیه حق بزرگی به گردن این انقلاب دارد.
البته ما خوب است روی دستغیبها به عنوان فرد خیلی بحث نكنیم، به عنوان جریان روی آنها بحث كنیم؛ یعنی وقتی در یك شهر مثل شیراز و استانی مثل فارس روحانی عالیقدر موجه استخوان دار متنفذ متكلمی مثل مرحوم دستغیب وجود دارد كه به این انقلاب مؤمن و با همهی وجود معتقد است و آنچه دربارهی انقلاب میگوید از اعماق دل بر میآید، این طبیعی ست كه انقلابی مثل انقلاب ما – كه هم اسلامی ست و هم مردمی – در این استان، در این شهر، یعنی در منطقهی زیر نفوذ كلام این روحانی، گسترش و عمق پیدا میکند. شما اگر شیراز را بدون دستغیبها و بدون شهید دستغیب فرض كنید دیگر در سال 41، در مسجد جامع، آن اجتماعات عظیم و آن بیانات گرم و آن فداکاریها و آن تجلیل فراوان از امام و ترغیب مردم به مبارزه وجود نمیداشت. این یك خلأ در فضای شیراز بود. آن عده مردمی كه در آن جلسات و در آن اجتماعات به این انقلاب گرویدند و انقلاب
**صفحه=64@
را شناختند و امام را شناختند و بعد آنها بار انقلاب را به نسل بعد و نسل بعد سپردند و انقلاب پیش رفت، آنها در حقیقت پروردهها و ساختهها و موالید همان جریانی هستند كه آن اجتماعات را به وجود میآورد و اداره میکرد و در رأس آن ها محققاً مرحوم شهید دستغیب بود.
ایشان پیش از پیروزی انقلاب سفری به نجف رفتند. آن چنان نفس گرم امام در این مادهی مستعد و دل علاقهمند و مشتاق امام اثر كرد كه مثل گلولهی آتشی در شیراز و در فضای فارس به حرارت و نور پراكنی پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب، خطوط انحرافی التقاطی نفاق آمیز، حتی خطوط نفوذی از سوی طرفداران سیاست غرب در دامن حكومت ایران به وسیلهی مرحوم دستغیب افشا شد. هیچ وقت ابا نكرد از این كه گناهی را، خطایی را، انحرافی را، ولو از موجهان، به مردم بیان كند و هیچ وقت امتناع نكرد از این كه افشاگری كند. فلذا در بحبوحهی سلطهی پلیدها و ترفندها و نیرنگهای سرداران بعد از انقلاب، این بزرگوار پرده دری كرد و حقایق را به مردم گفت و مردم را در خط راستین انقلاب و بستر اصلی انقلاب به حركت درآورد. این نقش مرحوم شهید دستغیب بود. ما میتوانیم این جملات را خلاصه كنیم و شهید دستغیب رضوان الله تعالی علیه را یكی از بانیان و معماران و آنگاه حافظان و پیش برندگان و بالاخره فدائیان بزرگ انقلاب به حساب آوریم.
س: عشق بی پایان این بزرگوار به امام امت در هدایت سیاسی جامعه چه نقشی داشت؟
ج: به نظر من روشن است، این وابستگی شدید عاطفی به امام امت كه منشأ اخلاقی داشت موجب میشد كه مظهر مبارزه را امام ببیند و پرچم مبارزه را هم امام ببیند و به دنبال خط امام حركت كند و هیچ انحرافی پیدا نكند. ما كسانی از علمای علاقهمند به مبارزه داشتیم كه اینها چون امام امت را پیشوا و پرچم و محور مبارزه و حجت خودشان قرار نداده بودند، در اثنای راه، راه را گم كردند، سوء نیت هم نداشتند، غرض بدی هم نداشتند، اما نتوانستند بشناسند، زیرا آن هدایتی كه باید از حركت امام در جامعه پیدا میشد، بر دل پاك این بزرگواران نرسیده بود. اما مرحوم آیة الله دستغیب به طور کامل و كافی از امام این بهره را برده بود، امام را همیشه در مد نظر داشت، به او عاشقانه ارادت میورزید، سخن او را درست میفهمید، فریاد او را به درستی میشنید و آن را به مردم منتقل میکرد؛ لذا خط سیاسی خود این بزرگوار و مردمی كه در شعاع او حركت میکردند، خط سیاسی امام بود؛ یعنی به معنای واقعی در جریان خط امام قرار داشت.
عملكرد مرحوم دستغیب در مجلس خبرگان را باید به اختصار برگزار كنم. حضور مرحوم آیة الله دستغیب به عنوان یك فقیه و یك عالم اخلاقی و مهذب در مجلس خبرگان در پیراستگی قانون اساسی نقش داشت. البته این نقش را خیلی ها در مجلس خبرگان داشتهاند و مجلس خبرگان با سرشار بودنش از این گونه عناصر، مجلسی شد كه تاریخ و آیندهی انقلاب ما را رقم زد و جزء افتخارات این انقلاب شد؛ یعنی قانون اساسی مهذب مدون خودش را تدوین كرد. مطلب آخر كه به نظر من حائز اهمیت است این است كه امامت جمعهی ایشان چه بازتاب و اثر ویژهای در تداوم و مقاوم كردن انقلاب اسلامی داشت. این سؤال را در وقتی میتوان درست پاسخ گفت كه نقش ائمهی جمعه روشن شود. ائمهی جمعه چه میکنند و
**صفحه=65@
چه مسؤولیت سنگینی بر عهدهی آنهاست كه ایجاب میکند ضد انقلاب این طور كمر به قتل آنها ببندد؟ ائمهی جمعه، آن هم امامی در حد مرحوم آیة الله دستغیب – رضوان الله علیه – بزرگترین اهرم بسیج مردمند. اینها قدرتهایی هستند كه میتوانند تودههای میلیونی را در جهت انقلاب بسیج كنند. شما ملاحظه كنید یك استخر آب را به راحتی میشود به تلاطم درآورد. اقیانوس عظیم ملتها را چه كسی میتواند متلاطم كند؟ چه كسی میتواند اینها را به هیجان آورد؟ چه كسی میتواند اینها را در خط صحیحی كه حتی گاهی جان آنها را میگیرد به راه اندازد؟ جز نفس گرم و قوی و از دل برآمدهی انسان بزرگی مثل دستغیب.
بزرگترین هنر انقلاب ما و بزرگترین خصوصیتش این است كه مردم در آن همه كاره بودند. اگر این خصوصیت در انقلاب ما، همین طور که تلقی من است مورد قبول است، پس باید دید كه آن عواملی كه آن حضور را، آن هیجان را، آن صف آرایی و در خدمت بودن و صاحب انقلاب بودن را تأمین میکند، چه عواملی هستند. چه عاملی ست كه باعث میشود مردم همواره صاحب این انقلاب باشند. انقلاب در قالب محدود امیدها و مغزهای تنگ و كوچك یك عدم مدعی محصور نشود، زندانی نشود، بلكه انقلاب همیشه متعلق به تودههای میلیونی بماند و مردم در صحنه حاضر باشند و صاحب انقلاب باشند؟ این عامل، عامل دستغیبهاست. اینها هستند كه با استفاده از معنویتشان، ایمان و باور عمیق خودشان، دل بیدار و زندهشان، تن خستگی ناپذیرشان كه تا هفتاد هشتاد سالگی همیشه آنها را در كار و در خدمت قرار میدهد و استراحت را به آنها حرام میکند. نفوذ و محبوبیتشان به آسانی به دست نیامده، بلكه در تجربهی سی چهل سالهی تقوا و پارسایی كسب شده و با استفاده از این عوامل است كه میتوانند به مردم بگویند حركت كنید و حركت كنند و به مردم بگویند بروید و بروند و حقیقتاً همان طور كه من در مصاحبهای در بیانی گفتم، ائمهی جمعه در واقع بال و پرهای امام امتاند. این بزرگوار، یعنی رهبر عظیم الشأن این انقلاب، نقطهی اساسی بسیج عمومی مردم هستند.
دشمنان هم به این اعتراف كردند؛ اعتراف كردند كه هیچ کلمهی نافذی به نفوذ کلمهی امام دیده نشده است كه میتواند با یك حركت، با یك اشاره، با یك فریاد، یك ملت را حركت بدهد. فریاد او ملت ایران را و سپس خاورمیانه را حركت داد و این چیزی است كه امروز دشمن دارد مشاهده میکند و به همین دلیل هم با او این قدر بد است – البته دنیای مادی و دنیای سلطه طلب، نه دنیای محرومان و مستضعفان. این نقطهی اصلی و مركزی كه امام امت است، گوشهها و زاویهها، بازوها و بال و پرهای خود را از دستغیبها میگیرد و اینها هستند كه منتقل کنندهی پیام امام و نفس گرم امام و فریاد نهیب بیدار كننده و مبعوث کنندهی امام در گوشه و كنار این كشورند. دستغیب در شیراز نمایندهی امام در شیراز است و به همین دلیل است كه دشمن این قدر با او خصومت میورزد و او را در سنین هفتاد سالگی یا بیشتر دچار آن چنان مرگ رقت انگیزی میکند – البته برای آنها كه میمانند – والا برای خود او شهادت، گوارا بود.
**صفحه=66@
تاریخ: 1360/10/15
س: بسم الله الرحمن الرحیم. نقاط اساسی وحدت مورد نظر در هفتهی وحدت از دیدگاه شما چیست و چگونه است؟
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و درود فراوان به روح مقدس و مطهر حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیامبر بزرگوار و خاتم النبیین كه مبشر کلمهی توحید و توحید كلمه بودهاند و هفتهی وحدت به مناسبت میلاد با سعادت ایشان اعلام شده، و با سلام به امت همیشه در صحنه و بیدار و به امام عزیز و بزرگوار و با احترام به خون پاك شهیدان، مخصوصاً شهیدان راه ایجاد وحدت كلمه بین مسلمین، به این سؤالات پاسخ میدهم.
به نظر بنده وحدت میان مسلمانها چند محور اساسی دارد كه یكی از این ها وحدت میان مذاهب مختلف اسلامی ست – عمدتاً میان اهل تسنن و اهل تشیع، همچنین میان فرقههای تسنن و تشیع و تقسیماتی از این قبیل. محور دیگر وحدت میان مسلمین از لحاظ جغرافیایی و مرزهای جغرافیایی ست؛ مانند وحدت میان مسلمانان ایران و عراق و سوریه و مصر و دیگر كشورهای اسلامی. وحدت میان مسلمانان خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی و مسلمانان شمال افریقا و غیره. محور دیگر، عبارت است از وحدت از جهت گرایشهای سیاسی؛ یعنی مسلمانان با هر نوع گرایش سیاسی كه بر ذهن و بر روح آنان حاكم است از لحاظ عملی زیر لوای اسلام با یكدیگر متحد بشوند.
اینها محورهای عمدهی وحدت در جامعهی اسلامی است. از همه شاید مؤثرتر، یا مؤثرترین وحدت، از لحاظ نژاد و زبان است؛ یعنی مسلمانان فارس زبان و ترك زبان و عرب زبان و غیره با یكدیگر اتحاد و اتفاق پیدا كنند. وقتی میگوییم وحدت میان مسلمانان و این را شعار خودمان قرار میدهیم و به عنوان یك پیام جهانی از كشور انقلابی ایران به دنیا صادر میکنیم – و همان طور كه امام فرمودند پیام وحدت از ایران بلند میشود – و این فریاد را بلند میکنیم، معنایش این است كه مسلمانان بدون در نظر گرفتن این عوامل جدایی یا بهانههای جدایی از قبیل اختلاف مذهب، اختلاف زبان، اختلاف نژاد، اختلاف مناطق جغرافیایی و غیره بر گرد محور لا اله الا الله و محمد رسول الله گرد هم آیند و كنار هم قرار گیرند، با وحدت كلمه با انگیزهی
**صفحه=67@
واحد، با آرزو و آرمانی واحد حركت خودشان را بر ضد هر كسی كه با اسلام مخالف است آغاز كند بنابراین در این هفته، وحدت باید به صورت نمونه به صورت سمبلیك در طول زندگی اجتماعی و سیاسی ملتهای مسلمان به چشم آید و باید شعار وحدت همواره یك شعار همه جانبه و حاكم بر ذهن همه مسلمانان باشد و شیعه و سنی، عرب و عجم، فارس، ترك و كرد و بلوچ و غیره، و ایرانی و سوری و مصری و عراقی، حجازی و پاكستانی، همهی اینها، بدون توجه به عوامل یا بهانههای تفرقه آمیز در كنار هم قرار بگیرند و یك واحد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند.
س: الآن در آستانهی هفتهی وحدت هستیم. بفرمایید كه هدف استعمار از ایجاد تفرقه بین مذاهب بخصوص شیعه و سنی، چه میباشد؟
ج: برای این كه هدف استعمار كاملاً روشن بشود من واقعیتی را كه مورد توجه خیلی ها نیست برجسته میکنم و در مد نگاه شما قرار میدهم. ملاحظه بفرمایید، اگر همهی اعراب، یعنی حدود هشتاد – نود میلیون عرب مسلمان در منطقهی خاورمیانه به اضافهی سی و شش میلیون مردم مسلمان ایران در حساسترین نقطه خاورمیانه و تنها راه ارتباطی – خاكی شرق و غرب و صد و بیست میلیون یا بیشتر مسلمان در اندونزی و چندین میلیون در مالزی و چند ده میلیون در هند و چند ده میلیون در بنگلادش و پاكستان به اضافهی چند كشور بزرگ و كوچك در شمال افریقا، اگر این منطقهی عظیم و وسیع كه از كنار دریای مدیترانه تا نزدیك اقیانوس آرام در بر میگیرد و سواحل اقیانوس هند را در بر میگیرد، همه با یكدیگر همصدا و هم فریاد بشوند و یك کلمهی واحد را – كه لا اله الا الله و محمد رسول الله است – به معنای واقعی خودش فریاد بزنند و همهی اینها بر ضد دشمنان اسلام و مخالفان قرآن و مخالفان مسلمان هم قیام كنند، شما ببینید در دنیا وضعیت قدرتهای بزرگ چگونه خواهد شد.
امروز این منطقهای را كه من گفتم، تحت نفوذ چندین سلطهی سیاسی است. كشورهای متعددی در این بخش عظیم وجود دارند و هر كدام از اینها وابسته، یك عضو، یك واسطهی یك بلوك سیاسی هستند. واسطه كه میگوییم نمیخواهیم به همهی كشورها اهانت كنیم. لااقل وابستهی كامل هم نیستند. تمایلات نوع خاصی دارند؛ یعنی جز كشور ایران كه صد درصد از لحاظ ارتباط با شرق و غرب در موضع مستقلی قرار دارد، انواع و اقسام وابستگیها در بعضی از این كشورها و شاید در اكثر آنها وجود دارد. اگر اینها بر محور لا اله الا الله و محمد رسول الله گرد بیایند و تصمیم بگیرند، هر نیروی نظامی و سیاسی و اقتصادی را كه در مقابل اسلام بایستد و اینها در مقابل آن مقاومت كنند ببینید بازارهای مصرف کنندهی نفت به چه صورت در خواهد آمد، کمپانیهای تولید کنندهی سلاح به چه صورتی درخواهد آمد و بقیهی شرکتها و کمپانیهای عظیم انواع و اقسام محصولات چگونه خواهد شد. یعنی واقعاً دنیای غرب، دنیای سرمایه داری و دنیای صنعتی یکباره فلج خواهد شد – اگر این بخش عظیم دنیا با آنها مقابله كنند. امروز شما میدانید كه خلیج فارس منطقهی عظیمی ست و حساسترین مناطق دنیا، از لحاظ نفت، خلیج فارس است: بزرگترین حوزههای نفتی در كنار خلیج فارس و در خود خلیج فارس نهفته است. اگر این عدهی كنار خلیج فارس و كسان اطراف آنها، چه آنها كه نفت دارند و چه آنها كه ندارند، تصمیم
**صفحه=68@
بگیرند كه علیه دشمنان اسلام قیام كنند و نفت را به آنها نفروشند چه خواهد شد؟ خوب، دشمنان اسلام در دنیا چه كسانی هستند؟ همهی مشتریان گردن كلفت نفت، اگر نفت به آنها نرسد، تمام کمپانیهایشان راكد خواهد شد، تمام خانههای اینها سرد خواهد شد، فضای زندگی اینها یخ زده خواهد شد. و اینها از نفت به عنوان یك وسیلهی حیاتی استفاده میکنند. خوب، چقدر این وحدت كلمه و این همدستی مسلمانان با یكدیگر به زبان این قدرتها تمام خواهد شد؟ وقتی این واقعیت روشن شد، آن وقت معلوم میشود كه چرا و با چه انگیزهای دشمن دارد بین مسلمانان تفرقه ایجاد میکند. تفرقه میان مسلمانان دقیقاً به خاطر این است كه سلطههای جهانی میبینند اگر مسلمانان، این جمعیت عظیم، این هفتصد – هشتصد میلیون جمعیت مسلمان با هم همدست بشوند قدرت بزرگی را به وجود خواهند آورد – از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی – كه هیچ یك از سلطههای نظامی در مقابل اینها تاب مقاومت نخواهد داشت. لذا خیلی طبیعی ست كه سعی كنند میان این ملت یكپارچه، این امت عظیم، تفرقه ایجاد كنند. انگیزهی قدرتها برای ایجاد تفرقه همین است كه گفتم.
س: بعد از انقلاب شاهد یك سری دشمنانی در كردستان و سیستان و بلوچستان بودیم كه با مطرح كردن مسالهی شیعه و سنی اختلافاتی ایجاد كردند و تأیید این مسأله هم آن كنفرانس كذایی بود – از نظر دولت جمهوری اسلامی ایران بفرمایید این مسأله را چگونه تحلیل میکنید؟
ج: من فكر میکنم باید در رابطه با مسالهی كردستان مقداری واقع بینتر باشیم. در كردستان به هیچ وجه تحت عنوان شیعه و سنی اختلافی نداریم. كسانی كه با دولت جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه را در كردستان شروع کردهاند اصلاً به اسلام عقیده نداشتند. نه به تشیع و نه به تسنن اعتقادی داشتند. كسانی كه در هفتهی اول و در ده روز اول پیروزی انقلاب پادگان مهاباد را تصرف كردند كمونیست بودند و اسلام و قرآن را مطلقاً رد میکردند. نه شیعه بودند، نه سنی. حتی كسانی كه در ظاهر در لباس روحانی بودند و جزء قطبها و مرشدهای آن خرابكاران و مفسده جویان به حساب میآمدند، در حرفهای خودشان به وضوح نشان دادند كه نه شیعه هستند و نه سنی. این از مسالهی كردستان كه شما اشاره كردید اما در بلوچستان اصلاً مسالهی مهمی بحمدالله نداشتیم و نخواهیم داشت – به خاطر واقع بینی مسلمانانی كه در آن جا هستند. اما در كردستان كه مسأله داشتیم، مسأله به انگیزهی مخالفت با جمهوری اسلامی آغاز شد، نه انگیزهی شیعه و سنی. مردم مسلمان شهرهای كردنشین، مثل آذربایجان غربی و كردستان، سنندج، سقز، مریوان، مهاباد و دیگر شهرهای كردنشین (مردم عادی كوچه و بازار) از اول مایل بودند كه این مفسده جویان از شهرها خارج شوند و نمانند و آتش جنگ را مشتعل نكنند و امكان زندگی راحتی كه جمهوری اسلامی به آنها خواهد داد برایشان وجود داشته باشد. بنابراین علت، اختلاف شیعه و سنی نبود. البته دستهایی قویاً در ایران از روز اول كار میکرده است، الآن هم دارد كار میکند تا میان شیعه و سنی اختلاف بیندازد. عدهای هم این شعارها را دادهاند. هنوز هم كسانی هستند؛ كه خوشبختانه گوشی بدهكار حرفهای آنها نیست. در گوشه و كنار بلوچستان هم هستند، در گوشه و كنار كردستان هم هستند، اما واقع بینترین، عالمترین و آگاهترین و مخلصترین علمای سنی در مناطق بلوچستان، تركمن
**صفحه=69@
صحرا، كردستان، جنوب خراسان و آذربایجان غربی كه سنی نشین هستند طرفدار جمهوری اسلامی و علاقهمند به وحدت كلمه بین شیعه و سنی بودند و هستند و اخلاص خودشان را در این زمینه اثبات هم کردهاند. دولت جمهوری اسلامی و علمای تشیع هم خوشبختانه همین آهنگ را در مقابل آنها سر دادند. همه با هم مهربان، برادر، و همه علاقهمند به برادری بیشترند، انشاءالله.
س: مسالهی جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران در رابطه با هدف استعماری ایجاد تفرقه دارای چه نقشی ست؟
ج: این جنگ به نظر من در ایجاد تفرقه دارای نقشهای مؤثری ست. البته كسانی كه آتش جنگ را افروختند هدفهای تفرقه انگیزهی بیشتری داشتند. آنها مایل بودند كه این جنگ را به صورت جنگ میان عرب و عجم در بیاورند و كاری كنند كه عرب یكپارچه در مقابل ایران قرار گیرد و یك تفرقهی عظیم بین مسلمانهای فارس و عرب به وجود بیاید. در این منظور آتش افروزان جنگی موفق نشدند، به دلیل این كه از كشورهای عربی دولتها و حکومتهایی هستند كه از آغاز جنگ تاكنون ما را تأیید كردند و موضع ما را موضع حق شمردند و با حكومت متجاوز و ارتش غاصب و زورگوی عراق مخالفت خودشان را آشكار كردند. علاوه بر این، ملتهای عرب هستند كه نسبت به خواستهی حق ما موضع موافق داشتهاند. الآن در خود كشور عراق كه نیروهای نظامیاش با ما میجنگد ملت با ما و همراه ما هستند و ما را قبول دارند و دولت خودشان را متجاوز میدانند، همچنان كه در دیگر كشورهای خاورمیانه و خلیج فارس به همین صورت است. ملتها نه فقط با ما اختلافی در این مسأله پیدا نکردهاند بلكه طرفدار ما و موافق ما هم هستند. اما در همین حال جنگ عراق اثرات تفرقه انگیزی بسیار داشته است. اولاً خود این جنگ نیروهای عربی را تقسیم كرد: نیروهای مترقی عرب در یك طرف و نیروهای محافظه كار یا مرتجع در یك طرف دیگر قرار گرفتند؛ فقط به خاطر این جنگ. این جنگ موجب شد بین برادران مسلمان در سراسر دنیا نوعی بی اعتمادی نسبت به یكدیگر ایجاد شود. این جنگ موجب شد كه در كشورهای هم مرز نسبت به همسایگانشان یك حالت نگرانی پیدا شود. سالهای درازی بود كه در این منطقه كشورها در كنار هم زندگی میکردند و هیچ گونه تعرض و تجاوزی نبود. ناگهان یك كشور به بهانهی پوچ و بدون هیچ گونه دلیلی نیروهای خود را وارد خاك همسایه كه كشور ایران باشد میکند و در مواردی هفتاد كیلومتر در عمق خاك همسایه پیش میرود. خوب این حالت بی اطمینانی را به كشورهای منطقه میدهد. یعنی همیشه این انتظار را دارند كه كشور همسایهشان متجاوزانه و تحت تأثیر حركات بیگانگان وارد خاكشان بشود. لذا تدابیر امنیتی شدیدی را در مرزهای هم دین و هم مذهب به وجود میآورند. ما عقیدهمان بر این است: این ایجاد تفرقهای كه از طرف رژیم عراق انجام گرفت و همچنین تفرقهای كه میخواستند انجام دهند، یك خیانت است و با آن وحدت مسلمانان را به هم زدند. الآن هم در كل جامعهی اسلامی یك دودلی، یك تفرقه، به خاطر این جنگ به وجود آمد. ما به دلیل همین نقاط منفی حركت غاصبانهی نیروهای عراقی بوده است كه تاكنون و همچنین در آینده تسلیم این حركت نشدهایم و نخواهیم شد. یعنی ما فكر كردیم اگر در مقابل حركت متجاوزانه سست بیاییم، در حقیقت به تجاوز میدان دادهایم و ما میدان دادن به متجاوز را یك
**صفحه=70@
گناه بزرگ میدانیم. این را تشویق متجاوز به حساب میآوریم و حاضر نیستیم به هیچ قیمتی او را تشویق نماییم. ما با مشتهای گره كرده و سلاح و ارادهی امت خودمان به دهان متجاوز خواهیم زد و او را از مرزهایمان بیرون خواهیم كرد تا هر حكومتی كه میل به تجاوز در ذهن دارد بداند كه تجاوز عاقبت خوشی ندارد.
س: در پایان در رابطه با هفتهی وحدت چنانچه برای هم میهنان عزیزمان و یا برای سایر مسلمانان جهان پیامی دارید بفرمایید.
ج: پیام من به هم میهنان عزیزمان از سنی و شیعه، از فارس، ترك، عرب، بلوچ، تركمن… تا بقیهی اقوامی كه در ایران هستند این است كه با ایجاد وحدت همه جانبه و مستحكم امید استعمارگران را مبدل به یأس كنند و قدر این وحدتی را كه امروز وجود دارد بدانند، و هر صدای تفرقه انگیز و تجزیه طلبی را صدای شیطان و شیطانهای استعمارگر به حساب آورند و بدانند مادام كه ما دستهایمان در دست یكدیگر باشد، انقلابمان، جمهوری اسلامیمان و خط مشی قرآنی و اسلامیمان محفوظ خواهد ماند و به مجرد این كه شعلهی تفرقه و اختلاف در این مملكت مشتعل شود همه چیز، همهی آرمانها، همهی مقدساتی كه در این انقلاب برای ما از همه چیز گرانبهاتر و عزیزتر است در معرض خطر قرار میگیرد. و دشمن هم همین را میخواهد.
پیام من به برادران مسلمان در سراسر جهان بخصوص در كشورهای هم مرز و همسایه، چه در قسمت شرق، چه در قسمت جنوب و چه در قسمت غربیمان این است كه بدانند ما طرفدار جدایی و طرفدار نفرت میان مسلمانان نیستیم. ما طرفدار مهربانی، محبت، همكاری و حسن همجواری با همهی مسلمانان هستیم و معتقدیم كه دستهای پلید استعمار میخواهد میان مسلمانها تفرقه ایجاد كند. امروز نوبت ایران است، كه بر ضد آن تبلیغات كنند، فردا نوبت دولت دیگری و كشور دیگری خواهد بود. البته اطمینان هم داریم كه استعمار در مقابل اراده و همت مردم ما كه به خاطر خدا و برای تحكیم قرآن به پا خاستهاند هیچ گونه قدرتی نخواهد داشت و دچار شكست خواهد شد. با این كه به خودمان اطمینان داریم، با این كه دشمن را در مقابل خودمان زبون و عاجز و شكست خورده میدانیم در عین حال پیاممان به همهی برادران این است كه كوشش نكنند سخنان تفرقه انگیز دشمنان بزرگ ما را تكرار كنند و بدانند ما طرفدار وحدت هستیم و طرفدار علاقهی متقابل میان ملتهای مسلمان در همه جای جهان خصوصاً در این منطقه هستیم و هر صدای تفرقه افكنی را صدای شیطان میدانیم.
**صفحه=71@
تاریخ: 1360/10/17
مصاحبه كنندگان: خبرنگاران داخلی و خارجی
پیرامون هفتهی وحدت
سرویس سیاسی جمهوری اسلامی: بعدازظهر روز پنجشنبه حجة الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای رئیس جمهوری اسلامی ایران در یك كنفرانس مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی شركت كرد و به سؤالات مختلف خبرنگاران داخلی و خارجی پاسخ داد. به گزارش خبرنگاران جمهوری اسلامی در این مصاحبه ابتدا آیاتی چند از كلام الله مجید قرائت شد و آنگاه رئیس جمهور سخنانی ایراد كرد، سپس سؤالات خبرنگاران مطرح و به آنان پاسخ داده شد.
رئیس جمهور ابتدا به عنوان مقدمه، پیرامون هفتهی وحدت چنین اظهار داشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم. ما آغاز هفتهی وحدت را به فال نیك میگیریم. اعلام هفتهی وحدت خود یك حركت به سمت وحدت است و همان طور كه شاید بدانید، در باب میلاد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایت از سوی دو فرقهی بزرگ اسلامی، یعنی اهل تسنن و اهل تشیع وجود دارد: بنا به روایت اهل تسنن میلاد رسول اکرم ص در دوازدهم ربیع الاول و بنابر روایت اهل تشیع در هفدهم همین ماه است. ملت ایران در پاسخ به ندای حضرت آیة الله منتظری و به دعوت ایشان این هفته را هفتهی وحدت قرار داده و در آن جشن وحدت میگیرد. لذا انجام هفتهی وحدت خود یك حركت سمبولیك به سوی وحدت است.
ما در هنگامی و در شرایطی دعوت به وحدت میکنیم و ندای وحدت سر میدهیم كه دولت جمهوری اسلامی ایران توانسته است در صحنههای نبرد حق بر ضد باطل و در مقابله با متجاوزان، پایداری و اقتدار خود را ثابت كند.
اصرار ما برای تحقق وحدت كه از روز اول پیروزی انقلاب نیز این اصرار را داشتهایم، براساس یك باور اعتقادی و ایدئولوژیكی و استراتژیكی ست و لذا همواره طرفدار وحدت بودهایم و هستیم و خواهیم بود. ما امروز هم مثل همیشه از همهی كشورهای مسلمان خصوصاً در منطقهی خاورمیانه و نیز در منطقهی خلیج فارس میخواهیم كه با طرح بهانههای القایی مانع وحدت مسلمانان نشوند. بهانههایی كه دشمنان جهانی و بزرگ ما به آنها القا میکنند تا از وحدت مسلمانان جلوگیری كنند و مناقشاتی از قبیل طرح
**صفحه=72@
مسالهی عرب و فارس یا شیعه و سنی، محققاً به زیان وحدت كشورهای اسلامی است و ریشه در تدابیر سوء سلطه گران جهانی دارد.
ما در كنار این خواست اصولی یعنی وحدت میان ملتها و دولتهای مسلمان، مصراً میگوییم و اعلام میکنیم كه طرفداری از وحدت مسلمین به معنای میدان دادن به متجاوز و قبول تجاوز نیست. از نظر ما تحمل كردن و قبول كردن تجاوز به معنای تشویق متجاوز و مشروعیت دادن به تجاوز است و به همین دلیل در امر جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران هیچ گونه تعهد و یا عملی را كه از آن بوی تجاوز پذیری استشمام شود نخواهیم پذیرفت.
ما سیاست خارجی خود را بر پایهی سه اصل قرار دادهایم كه عبارتند از همكاری صمیمانه و بی دریغ با دوستان، روابط سالم و معمولی با بی طرفها و برخورد قاطع و شجاعانه با دشمنان و متجاوزان، و لذا به دلیل همین مواضع سیاسی، ما در سطح منطقه نه با اسرائیل كه اصل وجود آن با تجاوز آغاز شده است هیچ گونه سازشی را میپذیریم و نه از دیگران تحمل میکنیم. بنابراین دولتهای عرب باید توجه كنند امروز كه دشمن غاصب صهیونیسم برخلاف تمام موازین بین المللی و برخلاف تمام قراردادها و عرفهای سیاسی معمول عالم بلندیهای جولان را به بقیهی اراضی اشغالی خود ملحق كرده نباید با سكوت و بی تفاوتی خود او را به این تجاوز تشویق كنند؛ بلكه لازم است با انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی و حتی اگر لازم شد نظامی، هم این دولت غاصب را و هم حامی بزرگ جهانیاش را از این كار پشیمان كنند و ما بهنوبهی خود آمادگی دولت و ملت ایران را برای این كار اعلام میکنیم و میگوییم كشورهای مسلمان نیروی عظیمی هستند كه هیچ كس در دنیا نمیتواند تأثیر آن را در وضع جهان و بخصوص منطقه نادیده بگیرد.
من بار دیگر به نام ملت ایران و به عنوان رئیس جمهور بزرگترین و قدرتمندترین كشور منطقه و نیرومندترین كشور خاورمیانه و خلیج فارس اعلام میکنم كه دولتها و ملتهای این منطقه لازم است هرچه زودتر به سمت برادری و وحدت و اخوت و یكپارچگی كه دشمنان بزرگ جهانی را از آنها مأیوس كند حركت نمایند و ما آمادگی خودمان را برای پرداختن بهای این وحدت بزرگ اعلام میداریم.
س: نظر شما در مورد نحوهی تدوین بودجهی سال 1361 و تشكیل جلسات فوقالعادهی شورای عالی اقتصاد در بررسی این بودجه چیست؟
ج: به نظر من عالی ست و این اولین باراست كه بودجهی ما با نظام درست و زمان لازم در حال تدوین است. شورای اقتصاد نیز در كار تصویب این بودجه به كمك دولت آمده است و بررسی بودجه در جلسات منظم و طولانی خود ادامه دارد و سعی میشود كه لایحهی بودجه در اوایل بهمن به مجلس برسد. لذا امیدواریم تا هنگامی كه این بودجه مورد احتیاج قرار میگیرد در مجلس هم تصویب شده باشد.
س: با توجه به شركت شما در اولین جلسهی شورای عالی اقتصاد، حركت كشور را به سمت برنامه ریزی چگونه میبینید؟
**صفحه=73@
ج: به نظر من حركت درستی ست. برای برنامه ریزی دو شرط اصلی ضرورت دارد: یكی این كه مسئولان امر توجه به ضرورت برنامه ریزی داشته باشند و دیگر این كه راه برنامه را بیابند كه خوشبختانه این هر دو مسأله مورد نظر مسئولان كنونی كشورمان است و همان طور كه بارها اعلام شده، برنامه ریزی از اصول كار دولت كنونی ست و برادرانی كه در دولت هستند با یافتن راه برنامه ریزی به طور دقیق مشغول برنامه ریزی آینده هستند.
س: به نظر میرسد در روزهای اخیر و به دنبال پیروزیهای رزمندگان اسلام، جنگ تحمیلی عراق بر ضد جمهوری اسلامی ایران وارد مرحلهی جدیدی شده است و در دراز مدت بی شك جنگ به پیروزی نهایی مدافعان انقلاب اسلامی و سقوط صدام منجر خواهد شد. آیندهی جنگ را شما چگونه میبینید – با توجه به این كه صدام بیش از همیشه مأیوس شده است؟
ج: برای جنگ آیندهی نزدیكی نمیتوان پیش بینی كرد؛ چون جنگ محصول عوامل و علل زیادی ست و آیندهی آن به این آسانی قابل پیش بینی و حدس نیست، اما آنچه را ما میتوانیم بگوییم این است كه نیروهای ما از همیشه بیشتر در میدانهای نبرد احساس قدرت میکنند و این هم بیشتر به آن خاطر است كه نیروهای عراقی با داشتن تجهیزات فراوان از روحیهی بسیار بدی برخوردارند. لذا این كه سران رژیم بغداد دچار یأس شدهاند، یك امر طبیعی ست.
آنها وقتی فرارها و تسلیم شدنها و شکستهای پیاپی نیروهای خودشان را مشاهده میکنند و میبینند كه تجهیزات وسیع نمیتواند به آنها كمك كند، یقیناً دچار یأس میشوند و این یأس بجایی ست، كه شكست به دنبال دارد.
س: بعد از ماجرای بحرین كه از سوی مرتجعین منطقه و حامیان آنها مطرح شد، عمال این كشورها دست به مسافرتهایی زدند و قراردادهای امنیتی نیز منعقد كردند و صریحاً و تلویحاً ایران را مقصر جلوه دادند. نظر شما پیرامون این مسافرتها و قراردادها چیست؟
ج: تصور ما این است كه تلاشی كه در منطقه و هیاهویی كه به وسیلهی بلندگوهای تبلیغاتی پیرامون مسالهی بحرین مطرح شد، بیشتر به این منظور بود كه مسالهی اسرائیل و مسالهی تجاوز به جولان را از اولویت خارج سازند، در صورتی كه حقیقتاً باید مسالهی تجاوز اسرائیل به جولان مسالهی اول منطقه باشد و لذا با این جنجالها خواستند آن را از اول بودن خارج كنند و خود آن كسانی كه سر و صدا راه انداختند به خوبی میدانند كه آنچه میخواستند ادعا كنند به هیچ وجه واقعیت نداشت. دستهایی در كار است تا هرگاه مردم منطقه خواستند به مسائل اساسی در رابطه با منافع استعمارگران بپردازند، مسائلی جعلی و بدلی و درجهی دوم را در منطقه مطرح كنند و این هم از آن قبیل است.
س: نظرتان را در مورد زمان بازگشایی دانشگاهها بیان فرمایید.
ج: بنا به اظهارات مسئولان ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت علوم انشاءالله با بازگشایی دانشگاهها فاصلهی زیادی نداریم و اعتقاد داریم كه این بازگشایی باید هرچه زودتر – در اولین زمان ممكن – انجام گیرد، ولی بازگشایی دانشگاهها به معنای رسیدن به دانشگاه ایده آل در این برهه از زمان نیست و همان
**صفحه=74@
طور كه امام فرمودند ما با فاصلهی مثلاً بیست سال میتوانیم به آن مقصود برسیم اما این دانشگاهی خواهد بود كه در خط رسیدن به دانشگاه واقعی اسلامی حركت میکند.
س: با توجه به سخنان رئیس مجلس شورای اسلامی در مورد به تأخیر انداختن مصوبات مجلس به وسیلهی دولت و با توجه به این كه شما هماهنگ کنندهی سه قوه هستید چه اقداماتی در این مورد انجام شده است؟
ج: ما از اظهاراتی كه برادرمان آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس کردهاند به هیچ وجه نه تعجب میکنیم و نه از آن بدمان میآید. چون قوهی مقننه باید خط بدهد تا قوهی مجریه اجرا كند و قوهی مجریه باید به دنبال اجرا برود. سپس قوهی مقننه سؤال كند و بخواهد كه آیا مصوبات او اجرا شده است یا نه. بنابراین سؤال ایشان یك حركت قانونی و طبق روال فكری تشكیلات قانونی ست و دولت هم موظف است مصوبات مجلس را در زمان ممكن اجرا كند. و این را هم باید بگویم كه سؤال مجلس به معنای این نیست كه دولت در زمان لازم این مصوبات را اجرا نكرده است. لذا من به وسیلهی نامه از برادر عزیزمان آقای هاشمی رفسنجانی خواستهام تا مواردی را كه احساس میکنند در اجرای آن تأخیر افتاده به ما تذكر بدهند كه دنبال آن برویم و بخواهیم تا سریعاً اجرا شود.
س: اخیراً از سوی پارهای از محافل سیاسی در سطح منطقه تلاشهایی به منظور دوباره مطرح كردن طرح هشت مادهای صورت میگیرد. نظر شما در مورد این تلاشها چیست؟
ج: به نظر ما طرح هشت مادهای بعد از شكست سختی كه در كنفرانس فاس متحمل شد خیلی بعید به نظر میرسد دوباره زنده شود و به گمان ما تلاشها برای احیای مجدد این طرح، بی فایده است و به طور كلی فكر میکنیم بهتر این باشد كه مسئولان كشورهای منطقه به دنبال طرحهایی باشند تا كشورهای مسلمان را هرچه بیشتر به هم نزدیك كند.
س: به دنبال محكوم كردن الحاق بلندیهای جولان به رژیم اشغالگر قدس از سوی جمهوری اسلامی ایران كه مسافرت وزیر امور خارجه به سوریه و دعوت از ریاست جمهوری عربی سوریه برای سفر به ایران را در پی داشت. با برداشتها و تفسیرهای متفاوتی و حتی گاه مسالهی صلح در جنگ تحمیلی همراه بود. نظر شما به عنوان ریاست جمهوری دربارهی این مسئله چیست؟
ج: ما احتیاج به تحلیل نداریم و واقعیت را میگوییم. واقعیت هم این است كه در سفر وزیر امور خارجهی ما به سوریه مسالهی صلح به هیچ وجه مطرح نبود، نه از طرف ما و نه از جانب سوریه. ما احساس میکردیم و الآن نیز احساس میکنیم كه به دولت برادر سوریه در مقابل تجاوزات اسرائیل باید كمك شود و لذا برای اثبات این كه در كنار سوریه هستیم این اقدام را كردیم. بنابراین مسالهی صلح با عراق به هیچ وجه نه در این سفر و نه در سفرهای دیگر ما به سوریه مطرح نبوده است.
س: آیا کمکهای اقتصادی و تكنیكی اروپای شرقی برای پیشبرد اقتصاد ایران كافی ست و آیا برای نزدیكی به غرب و امریكا در رابطه با پیشبرد تكنیك و صنعت در ایران چه شرایطی مورد قبول ایران خواهد بود تا رابطهی دوستانهتری با آنان داشته باشد؟
**صفحه=75@
ج: ما اصلاً مسالهی تكنیكی با دنیای خارج از خود را به این شكل مطرح نمیکنیم و هرگز به این مسأله این گونه نظر نداریم كه آیا ارتباط تكنیكی با كشورهای مختلف میتواند برای ما كافی باشد یا نه، بلكه اعتقاد عمیق داریم كه فقط نیروی ابتكار مردم خودمان كه بحمدالله سرشار هم هست باید ما را به خودكفایی صنعتی و تكنیكی برساند و پس از پیروزی انقلاب تا امروز در این راه گامهایی هم برداشته شده كه امروز صدها طرح سازنده و جدید از سوی جوانان و مبتكران ما آمادهی اجراست و در اولین فرصت این طرحها را اجرا خواهیم كرد و به سوی خودكفایی ملی پیش خواهیم رفت. البته این بدیهی ست كه هیچ ملتی نمیتواند بدون ارتباط با دنیای خارج از مرزهای خود زندگی كند و این ارتباط شامل ارتباطات سیاسی، اقتصادی و انواع ارتباط تكنیكی میشود كه ما همین اصل را در مورد زندگی اقتصادی خود معتبر میدانیم.
شما در سؤال خود اسمی از شرایط ما برای نزدیك شدن و پذیرفتن صنعت امریكا بردهاید. ما در این جا صریحاً اعلام میکنیم كه با وضع كنونی امریكا به عنوان یك دولت سلطه گر و مستكبر و به تعبیر رایج امپریالیست، هیچ شرایطی را برای نزدیك شدن به آن نمیپذیریم و به هیچ وجه با امریكا قصد نزدیك شدن و همكاری را نداریم. و این از نظر ما یك حركت اساسی و فكری ست كه انقلاب و باور اعتقادی ما به ما الهام میدهد و امیدوارم جامعه و دولت ما همواره در این خط كه خط انقلاب ماست باقی بماند.
س: شرایط صلح از سوی جمهوری اسلامی ایران چیست و آیا گرفتن غرامت جنگی جزء شرایط است یا خیر؟
ج: ما از اول جنگ تا امروز بارها شرایط خود را اعلام کردهایم و این شرایط چیزهای زیادی نیست. اولین خواست ما از متجاوزان عراقی این است كه به تجاوز خود پایان دهند و تا زمانی كه تجاوز وجود دارد ما كه قدرت داریم به هیچ وجه با متجاوز به عنوان مذاكره كنار یكدیگر نخواهیم نشست ولی بعد از این كه متجاوز به تجاوز خود خاتمه داد و از خاك ما بیرون رفت، آن زمان نوبت طرح بقیهی شرایط صلح میرسد و اصولاً آن وقت زمان مذاكره برای صلح است كه در آن صورت گرفتن غرامت یكی از شرایط ماست و میزان غرامتها را هم، امروز نمیتوانیم به طور دقیق تعیین كنیم و این چیزی ست كه میتوان در هنگام خود ارائه داد، ولی به هر حال غرامت جنگی یكی از شرایط ماست كه به جز این، تشخیص متجاوز و مجازات او هم با نظر داوران صالح بین المللی جزء شرایط ما بوده و هست.
س: در حال حاضر مجلس شورای اسلامی مشغول بررسی لوایح مختلفی مثل اصلاحات اراضی و دولتی كردن تجارت خارجی میباشد. به نظر میرسد بحث در مورد این لوایح و بررسی آنها مدتی طولانی ست كه ادامه دارد. آیا ممكن است نظر خودتان را در مورد این لوایح بیان فرمایید – خصوصاً كه این لوایح ارتباط مستقیم با مسالهی مالكیت دارد؟
ج: من به عنوان رئیس قوهی مجریه مایل هستم هرچه زودتر سر انجام این لوایح روشن گردد و تكلیف مسالهی اراضی به وسیلهی مجلس تعیین شود. این مدت زیادی كه در سؤال به آن اشاره شد شاید دقیق نیست؛ زیرا در مجلس شورای اسلامی لوایح زیادی وجود دارد كه بسیاری از آنها مثل لوایح مورد اشاره
**صفحه=76@
بنیانی و اساسی ست و باید به نوبت به همهی لوایح رسیدگی شود. لذا این لوایح با توجه به این كه حاوی مسائل مهمی هستند در کمیسیونهای ویژه مورد بررسی قرار میگیرند، سپس به مجلس ارائه میشوند و مجلس نظر خواهد داد انشاءالله. بنابراین امیدواریم طولی نكشد كه دولت تكلیف خودش را در این زمینه بازیابد و ما از جمله كارهای اساسی كه ذكر و اعلام كردیم این بود كه باید تكلیف مالكیت دولتی و مالكیت خصوصی و مالكیت بخشهای تعاونی مشخص و روشن شود و این كار، كار مجلس شورای اسلامی ست كه انشاءالله انجام خواهد داد.
س: فعالیت پتروشیمی ایران و ژاپن در حال حاضر چگونه است؟
ج: ما تصمیم داریم پروژهی پتروشیمی را راه بیندازیم و آماده هستیم كه انشاءالله در اولین زمان ممكن این كار را بكنیم. لذا منتظریم شریك ژاپنی ما در این مورد اعلام آمادگی كند.
س: منطقه این روزها در معرض تهاجم وحشیانهی استعماری قرار گرفته و هدف از این تهاجم نابودی دو انقلاب اسلامی ایران و لیبی ست. آیا تدابیر ایرانی – لیبیایی برای مقابله با آن اتخاذ شده است و آیندهی همکاریهای دوجانبه را چگونه میدانید به ویژه كه سرهنگ قذافی خواستار برقراری فوری وحدت میان سوریه، الجزایر و لیبی در مقابل این تهاجمات شده است؟
ج: ما از پیشنهاد لیبی در مورد وحدتی كه اشاره شد استقبال میکنیم و این امر را گامی در راه وحدت ملتهای مسلمان میدانیم و به طور كلی معتقد به همکاریهای گسترده و همه جانبه با دولتهای برادر از جمله دولت لیبی هستیم. البته تاكنون طرح خاصی كه مشخص کنندهی نوع خاص از همكاری باشد میان ما و لیبی امضا نشده است ولی ما همواره آماده بوده و هستیم كه همکاریهای خودمان را با دولتهای برادر و مسلمان گسترش دهیم.
س: به عنوان یكی از رهبران بارز انقلاب اسلامی و یكی از علمای بزرگ، تجربهی جماهیری در ایجاد جامعهی شورایی الهام گرفته از قرآن مجید و بازگشت به جامعهی جماهیری مسلمان صدر اسلام را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج: اگر مقصود از جامعهی جماهیری جامعهای ست كه در آن آرای مردم بالاترین نقش را در ادارهی كشور به عهده دارد، باید اعلام كنیم كه انقلاب ما و تجربهی انقلابی ما و نیز دولت ما به این مسأله اهمیت زیادی داده و از آن بهرهمند شده است و شاید در دنیا كمتر انقلاب و یا كشوری را بتوان نشان داد كه به اندازهی ما متكی به آرا و نظرات مردم باشد و هر كشوری و هر طرحی كه عنصر مردم را در امر ادارهی كشور دخالت بدهد طرح قابل قبولی خواهد بود.
س: در مورد هماهنگی میان سه قوهی مقننه، قضاییه و مجریه نظرتان را بیان فرمایید؟
ج: هماهنگی میان سه قوه بسیار خوب است و خوشبختانه هیچ گونه ناهماهنگی میان آنها احساس نمیکنیم. البته برای منسجم كردن و هرچه بیشتر به هم پیوستن سه قوه تلاشهایی لازم است كه امروز به آنها مشغول شدهایم.
س: در رابطه با سفر آقای حافظ اسد به ایران چه مسائلی مطرح خواهد شد و آیا مسالهی صلح با
**صفحه=77@
عراق كه تبلیغات رسانههای غربی منعكس میکنند در این سفر مطرح خواهد شد؟
ج: ضمن تكذیب آن چیزی كه از رسانههای گروهی جهان نقل میکنند، باید اعلام كنم در مذاكرات ما با آقای حافظ اسد بیشترین مسأله با مسائل اسرائیل و بحرانهای ناشی از وجود اسرائیل و حركات اسرائیل در منطقه اختصاص خواهد داشت و مسأله ای كه مطلقاً مورد بحث نیست، نه از سوی ما و نه از سوی سوریه، مسالهی صلح با عراق است.
س: مدتی ست رفت و آمدهای هیئتهای سیاسی – اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با دیگر كشورها كاهش یافته است. آیا این كاهش رفت و آمدهای سیاسی – اقتصادی مبنی بر سیاست خاصی ست؟
ج: به عكس امروز رفت و آمدهای ما با كشورهایی كه با آنها ارتباطات سیاسی و اقتصادی داریم نه فقط كم نشده بلكه حجمش بیشتر هم شده است و معلوم میشود آقای خبرنگار اطلاعات دقیقی در این مورد در دست نداشته است.
س: بسیاری از مسائل و مشكلات جمهوری اسلامی ایران تاكنون به فضل الهی و همبستگی و همكاری و فداكاری ملت و مسؤولین حل شده است. شما به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت مشكلات مهم كشور را چه میدانید و برای از بین بردن این مشكلات چه راه حلهایی را به مردم و مسئولان توصیه میکنید؟
ج: مشكل مهم ما مشكل انتقال است، یعنی انتقال از مرحلهی وابستگی به مرحلهی خودكفایی و استقلال كه بهمثابه یك ولادت جدید است و ما امروز در حال روییدن هستیم. لذا جامعهی ما دوران بهاری را میگذراند كه در این بهار با مشكلاتی از سوی عناصر ضد بهار، دست تطاول گل چینان و تعرض انسانها و حیوانهای ضد رویش درگیر است.
ما در زمینههای گوناگون مشكلاتی داریم كه ناشی از همین وضع انتقالی ست. صنعت مونتاژ ما میخواهد تبدیل به صنعت مستقل شود، كشاورزی وابستهی ما میخواهد به كشاورزی مستقل ایرانی تبدیل شود، سیاست صد درصد وابستهی ما میخواهد به یك سیاست صد درصد مستقل نه شرقی و نه غربی تبدیل شود و اینها برای ما مشكلاتی دارد كه از قبل پیش بینی میکردیم. بنابراین من نمیتوانم روی یك مشكل به خصوصی انگشت بگذارم و آن را مشكل مهم خودمان بدانم؛ چون حقیقت این است كه ما هیچ مشكل مهمی به آن معنا نداریم و مشكلات ما ناشی از این مرحلهی خاصی است كه در آن بسر میبریم. این مرحله را باید با قدرت و استقامت مردم و مسئولان بگذرانیم. خوشبختانه هم مردم و هم مسئولان این توان را دارند كه مشكلات را به راحتی از میان بردارند.
س: آیندهی جنگ را چگونه میبینید و فكر میکنید چه اندازه از كارایی ارتش مزدور عراق باقی مانده است و ضمناً چه نویدی در مورد پیروزیهای زودتر نیروهای انقلاب اسلامی در جنگ دارید؟
ج: من آیندهی جنگ را عبارت میدانم از پیروزی درخشان نیروهای برحق ایران بر نیروهای متجاوز عراقی؛ اما این كه این در چه زمانی انجام خواهد گرفت، هیچ گونه قول خاصی در این مورد
**صفحه=78@
نمیدهم. همین اندازه میگویم جهت حركت جبههها الآن در همین جهتی است كه گفتم – چه در غرب و چه در جنوب. همهی جبهههای ما در این سمت حركت میکنند، به نحوی كه برتری نیروهای ما و ضعف نمایان نیروهای دشمن مشهود است.
س: اعزام كارشناسان نفتی جمهوری اسلامی به لیبی جهت راه اندازی تأسیسات نفتی این كشور، میتواند از یك طرف قدرت كادرهای تخصصی ما را به نمایش بگذارد و از طرف دیگر ایران را به عنوان یك كشور با حسن نیت نسبت به ملت عرب معرفی كند. در این رابطه عكس العمل كشورهای منطقه چگونه بوده است؟ همچنین پیشرفت كار كارشناسان اعزامی به لیبی چه كیفیتی دارد؟
ج: همان طور که گفتید این نشان دهنده كارایی و ابتكار متخصصان ایرانی ست و ما خوشبختانه این كارایی را داریم. اما این كه نشان حسن نیت نسبت به برادران عربمان باشد، من میخواهم بگویم ما به این نشانهی حسن نیت احتیاجی نداشتیم. چون همهی منصفان میدانند كه ما با ملت عرب و با كشورهای عرب، دوست و برادر بوده و هستیم، ارتباطات فرهنگی زیادی ما را به هم جوش و پیوند میدهد. لذا آنچه در مقابل ما قرار دارد نه ملتهای عرب است نه حتی همهی دولتهای عرب، بلكه در حقیقت چند دولت وابسته در مقابل انقلاب ایران قرار گرفتهاند، كه در رأس این دولتها رژیم وابستهی بغداد قرار دارد. اما حتی مردم خود عراق هم در مقابل ما قرار ندارند، بلكه در كنار ما قرار دارند. همه میدانند كه ما به فرهنگ عرب و به زبان عربی به عنوان زبان قرآن احترام میگذاریم، حتی در قانون اساسی ما آموزش این زبان به عنوان یك اصل توصیه شده و لازم دانسته شده است. ملتهای عرب به عنوان ملتهای برادر و دوست ما و ملتهای مستضعف در مقابل تهاجمات دشمنان جهانی همیشه مورد حمایت ما بودهاند و خواهند بود.
بنابراین ما احتیاج به ابراز حسن نیت خودمان نسبت به اعراب به این كه كارشناسانمان را بفرستیم نداشتیم، بلكه كارشناسان را برای این فرستادیم كه ثابت كنیم منطقهی ما میتواند بدون اتكا به امریكا زندگی كند و این باور غلط را كه اگر امریكا نباشد همه در منطقه خواهند مرد و همهی كارها فلج خواهد شد میخواهیم همچنان كه یك بار در ایران این باور شكسته شده است یك بار دیگر بشكنیم و لذا امیدواریم برادرانی كه به لیبی رفتهاند بتوانند با کاراییها و خدمات ارزندهی خودشان مقاصد جمهوری اسلامی را كه همان سربلندی برادران مسلمان است عمل كنند.
س: به نظر شما علت موفقیتهای پی در پی رزمندگان اسلام در جبههی نبرد حق بر ضد باطل چیست؟
ج: پیروزی رزمندگان اسلام را باید در ایمان آنها دانست. اینها به كاری كه میکنند مؤمن هستند، در حالی كه دشمنان مقابلشان به عملی كه انجام میدهند هیچ ایمانی ندارند، كه البته در كنار این باید كارایی رزمی و استعداد نظامی برادران نظامی و همچنین اخیراً سپاه پاسداران را هم در نظر گرفت و وقتی فداكاری و ایمان با کاراییهای رزمی همراه شد، نتیجهی قطعی و ضرور آن همین پیروزیهاست.
س: اخیراً پیمانهای امنیتی میان عربستان و بحرین و عراق منعقد شده است. نظر شما در مورد چنین پیمانهایی در این موقعیت چیست؟
**صفحه=79@
ج: همان طور كه اشاره كردم این تلاشها بیشتر به خاطر این است كه مسائل اصلی منطقه از دید چشمها دور بماند. چون منطقه با یك مسالهی اصلی و قدیمی همچون دشمن غاصب صهیونیسم درگیر است و اینها به جای این كه به او بپردازند، این مسائل فرعی و گاهی تصنعی و دروغین را مطرح میکنند. اما اعتقاد ما بر این است كه این گونه پیمانها در صورتی كه با حق و با ملاحظهی حقیقت همراه نباشد به هیچ وجه نمیتواند دولتهای طرف پیمان را به مقاصد خودشان برساند و لذا ما دست قدرتهای سلطه گر را در این گونه تلاشها به وضوح مشاهده میکنیم و توقع و انتظارمان این است كه حكام منطقه سعی كنند از دخالت و القای دشمنان سلطه گر در تلاشهای خود به شدت جلوگیری كنند.
س: نظر شما در مورد سیر تحول مقابلهی امریكا با انقلاب اسلامی به خصوص بعد از فرار شاه معدوم و اشغال انقلابی سفارت امریكا در ایران چیست؟
ج: امریكا در مقابل انقلاب ما اول دچار سرگیجه شد. چون ضربه آن قدر سخت بود كه قدرت تحلیل را از او گرفت و بعد كه به خود آمد به فكر نفوذ افتاد كه در این زمینه اقداماتی هم انجام داد؛ اما با تلاش یکپارچهی مردم و به خصوص با ضربتی كه به وسیلهی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به حیثیت امریكا در كشور و منطقه بلكه در سطح جهان وارد آمد از نفوذ هم مأیوس شد و آن وقت شروع به تلاشهای تخریبی كرد و در حالی كه تلاشهای تخریبی در یك طیف وسیع قرار گرفت (از تهاجم مستقیم نظامی مانند حادثهی طبس تا تحریك عوامل مخرب و مفسد داخلی) شما خوب میدانید كه همهی این تلاشها تاكنون خنثی و بیاثر شده است. همچنان كه هلیكوپترهای امریكایی در صحرای طبس سوخت، تدابیر امریكایی هم برای به هم ریختن وضع داخلی ایران در حقیقت سوخت و آمریكا تا امروز ناموفق بوده است و در آینده هم ناموفق خواهد بود. البته ما هرگز تصور نمیکنیم امریكا به این سهولت از ادامهی تهاجمات خود چشم بپوشد. لذا همه چیز را فرض میکنیم و منتظر همه چیز هستیم. ولی اتكای ما به خدا و به نیروهای عظیم مردمی خودمان و نیز به نیروهای عظیم مردمی در سطح منطقه است. ما معتقدیم كه امریكا پس از تجربهی ویتنام، قراراست در قبال تجربهی ایران، به كلی حیثیت و اقتدار جهانی خودش را از دست بدهد، همچنان كه تا امروز بخش مهمی از این اقتدار را از دست داده است.
ما مصمم هستیم قویترین و مؤثرترین و کوبندهترین ضربات خودمان را بر امریكا وارد بیاوریم و خواهیم آورد. و اعتقادمان بر این است كه چون این مشت و بازوی حق است، هیچ گونه تدبیری نخواهد توانست در مقابل این مشت و بازو، دشمن متجاوز یعنی امپریالیسم امریكا را از خطر نجات دهد.
س: در رسانههای گروهی همه روزه اخباری در مورد ترورها و از طرفی اعدام اعضای منافقین خلق منتشر میشود اخیراً نیز در مجلهی پیام انقلاب خبری مربوط به برخورد مسلحانه در جنگلهای شمال چاپ شده است. لطفاً اگر ممكن است بفرمایید مبارزه با منافقین به چه مرحلهای رسیده است؟
ج: ما با گروه خاصی مبارزه نداریم، ما با ضد انقلاب در ایران و در خارج ایران مبارزه داریم و ضد انقلاب را به یك چشم میبینیم. اما ممكن است دستگاه تبلیغاتی وابسته به امپریالیسم جهانی قصد داشته باشد گروهی را در چشمها بزرگ كند و شخصیتهای كاذب و تصنعی بسازد و ما از این تعجب
**صفحه=80@
نمیکنیم، چون از اول انقلاب تا امروز این كار را نیروهای تبلیغاتی و خبرگزاریهای وابسته به امپریالیسم کردهاند و باز هم میکنند ولی حقیقت این است كه در ایران ضد انقلاب، ضد انقلاب است، سلطنت طلب، منافق، چریك اقلیت، پیكاری، ساواكی و عامل نفوذی امریكا همه گونه در این طیف وسیع میگنجند و ما، یعنی دولت و ملت ایران در مقابل این حركت گناه آلود و مجرمانه ایستادهاند و ایستادهایم. امروز همه دنیا میتوانند این را ببینند و همهی منصفان میبینند كه در این ایستادگی، ملت و دولت با یكدیگر آمیختهاند و هیچ گونه فاصلهای میان آنها نیست. آن دستی كه ضد انقلاب را به محاكم دادگستری تحویل میدهد، دست ملت است و این زبان و چشمی كه حركت ضد انقلاب را از هر نوعی در داخل جامعه تعقیب میکند، زبان و چشم مردم است. ما معتقدیم، این طیف وسیع خود روی پای خودش در ایران نایستاده بلكه قدرتهای خارجی و مخالفان سنتی ما و در رأس آنها امریكا پشت این حركت ایستادهاند. ما كه گفتیم امریكا را شكست خواهیم داد یك نمونه از شكست خوردن امریكا همین شكست نوكران و مزدوران او در داخل كشور اعم از سلطنت طلب یا منافق و یا دیگر گروهها است كه تا امروز شكست خوردهاند و بعد از این هم انشاءالله شكست خواهند خورد.
س: در بیانات شما در جمع اعضای شورای كارگران به پیشگیری خرابکاریها در کارخانهها اشاره شد. لطفاً بفرمایید آیا واقعاً در محیط كارگری خرابکاریهایی صورت میگیرد؟ و اگر چنین است عاملان خرابکاریها چه كسانی هستند؟
ج: هنگامی كه ما به تولید هرچه بیشتر احتیاج داریم، این طبیعی ست كه ضد انقلاب و دشمنان خارجی و داخلی ما هدفشان را در نابود كردن وسایل تولید متمركز كنند و هیچ بعید نمیدانیم كه عوامل امریكا به سراغ کارخانههای ما بیایند و چون چنین چیزی را پیش بینی میکنیم پس به فكر پیش گیری آن هم هستیم. اما نکتهی بسیار مهم این است: همان طور که خود شما میگویید عامل پیشگیریمان مأموران دولتی و مأموران اطلاعاتی و امنیتی و سپاه پاسداران انقلاب نیستند، بلكه مسئولان پیشگیری، خود كارگران متعهد و مسئول ما هستند، یعنی آن كسانی كه خودشان را از این انقلاب و از این جمهوری جدا نمیدانند بازوان فعال و سازندهی این نظام هستند و آنها هستند كه تا امروز پیشگیری کردهاند و بعد از این هم پیشگیری خواهند كرد. خوشبختانه ما در داخل کارخانهها به همت این برادران و خواهران كارگر، خرابكاری مفسده انگیز یا چیز قابل ذكری نداشتیم و بعد از این هم همین برادران مسئول یعنی كارگران عزیز نخواهند گذاشت كه امریكا ایادی خودش را در کارخانهها نفوذ بدهد و سطح تولید ما را كه امروز ملت ما به آن نیازمند است پایین بیاورد.
س: در یكی از مصاحبههای اخیر خود گفتید كه سال آینده سال برنامه ریزی و تلاش، یا به عبارت دیگر سال سازندگی ست و از طرف دیگر بنا به اظهارات آقای بانكی در مورد بودجهی سال آینده، به جنگ و تقویت بنیهی ارتش و تولید صنایع نظامی اولویت داده شده است. نظر خودتان را در این مورد بیان فرمایید.
ج: ملتی كه در حال جنگ با یك متجاوز است یقیناً یكی از اولویتهایش مسالهی جنگ است و در این
**صفحه=81@
شكی نیست؛ اما تنها اولویت ما این نیست. همان طور كه برادران مسئول توضیح دادند و باز هم توضیح خواهند داد اولویتها طبقه بندی شده، لذا ما بر طبق طبقه بندی و با حساب دقیق از موجودی خود برای تأمین آن ها استفاده کردهایم و خواهیم كرد و همان طور كه گفتهایم به برنامه ریزی معتقد هستیم و بنابراین برنامه ریزی را واقع بینانه انجام میدهیم و مایلیم میان نیازهای اصلی و نیازهای درجهی دو همواره نیازهای اصلی را بر نیازهای درجه دو مقدم بداریم.
س: در رابطه با بیانات خود آیا پیش بینی میکنید كه جنگ تا پایان سال جاری تمام شود و به تولید و سال سازندگی وارد شوید؟ لطفاً در مورد این بیانات و اظهارات وزیر مشاور توضیحات بیشتری بدهید.
ج: ما برای آیندهی جنگ و زمان پایان آن هیچ گونه تاریخی را معین نمیکنیم چون جنگ میتواند در فاصلههای نزدیك و در صورت رذالت و ادامهی دخالت قدرتهای بزرگ در آیندههای دور خاتمه پیدا كند و لذا ما خود را برای هر دو مورد آماده کردهایم. یعنی اگر جنگ به فضل الهی در آیندهی نزدیك با پیروزی رزمندگان مسلمان ما خاتمه پیدا كند، نوبت سازندگی ست و ما امیدواریم این شكل به وجود آید تا در آن روز تمام نیروهایی را كه امروز برای جنگ بسیج کردهایم برای سازندگی بسیج كنیم و اما چنانچه جنگ ادامه پیدا كرد باز هم این ملت بزرگ آماده است كه با بازوان توانای خود صحنهی جنگ را اداره كند و ضربات خود را باز هم متوالیاً بر دشمن فرود بیاورد.
س: نظر جناب عالی در مورد سخنان صدام كه در شب گذشته به مناسبت سالروز تأسیس ارتش عراق ایراد كرده و در آن به مسالهی صلح به دو صورت مذاكره با سازمانهای جهانی و یا مذاکرهی مستقیم با دولت ایران اشاره نموده، چیست؟
ج: مسئولان رژیم بغداد صلح طلب نیستند. آنها به دروغ نام صلح را میآورند، چون صلح احتیاج به شجاعتی دارد كه آنها از آن محروم هستند. درست است كه ضربات را پیوسته و متوالیاً میخورند، اما میدانند صلحی كه با دست خالی برای آنها تمام شود در داخل عراق و در مقابل ملت عراق برایشان آیندهی یدی را ترسیم خواهد كرد و آن روزی كه رژیم بغداد با ما به هر شكل و به هر ترتیب صلح كند مردم عراق حق دارند از او بپرسند: تو كه ما و جوانان ما و ثروتهای ما را برداشتی به داخل خاك ایران رفتی و با ماندن بیش از شانزده ماه در آن جا این همه نیروی انسانی و این همه ثروت را هدر دادی و حالا با دست خالی برگشتی، چرا این كار را كردی؟ فكر میکنید سران رژیم بغداد در مقابل این سؤال مردم عراق چه جوابی خواهند داشت؟ و لذا این جا فقط یك شجاعت اخلاقی میخواهد تا با وجود تصویر چنین آیندهای كسی خواهان صلح باشد و این شجاعت را سران رژیم بغداد به هیچ وجه ندارند. بنابراین دروغ میگویند كه صلح میخواهند، بلكه صلح طلب ما هستیم و ما معتقدیم صلح هر ساعتی زودتر انجام بگیرد به نفع دو ملت است و در كار این هم معتقدیم صلح باید همراه با تشویق متجاوز به تجاوز نباشد، به همین جهت هم مقدمهی صلح و زمینهی صلح را خروج متجاوز اعلام كردیم. بنابراین مثل همیشه اعتقاد داریم رژیم بغداد با ظاهر سازی دم از صلح میزند، در حالی كه به هیچ وجه آمادگی صلح را نداشته است.
س: با توجه به علاقهی مردم مسلمان ایران به جناب عالی و انتظار آنها نسبت به اقامهی نماز جمعه
**صفحه=82@
توسط شما، آیا باز هم شما را در محراب امامت نماز جمعه خواهیم دید یا خیر؟
ج: امیدوارم حالم این قدر خوب بشود كه بتوانم در نماز جمعه شركت كنم، اما فعلاً وضع من از لحاظ بیماری و بقایای بیماری طوری نیست كه بتوانم بیایم آن جا خطبهی نماز جمعه بخوانم و اقامهی نماز كنم. برادرمان آقای هاشمی رفسنجانی هم بارها به من این پیشنهاد را و این اصرار را كرده است، ولی متأسفانه نتوانستم به دعوت ایشان پاسخ مثبت بدهم لكن حسن مطلب در این است كه من از لحاظ ادارهی نماز جمعه نگرانی ندارم زیرا با كثرت افرادی كه امروز به نماز جمعه میروند و با خطبههای آموزنده و پر مغزی كه آقای هاشمی رفسنجانی ایراد میکنند، احساس میکنم كیفیت نماز جمعه از زمانی كه من میرفتم نه فقط كمتر نشده بلكه حتی كیفیت بهتری هم پیدا كرده است. بنابراین هیچ عجلهای برای رفتن نماز ندارم و صبر میکنم تا حالم كاملاً خوب بشود، كه آن وقت اگر لازم شد البته خواهم رفت.
س: در طلیعهی هفتهی وحدت كه از سوی فقیه عالیقدر آیة الله منتظری پیشنهاد شده است ریاست محترم جمهوری چه پیشنهاد یا چه پیامی برای مسلمین جهان دارند؟
ج: من پیام خودم را به دولتها و ملتهای مسلمان، همین جا ابلاغ میکنم.
پیام من به دولتهای مسلمان این است كه سعی كنند با ایجاد وحدت بر مبنای اعتصام به حبل الله قدرت عظیمی از نیروهای نزدیك به یك میلیارد مسلمان به وجود بیاورند، یعنی قدرتی كه هیچ یك از سلطههای جهانی نتوانند به او زور بگویند و نتوانند از او باج خواهی و باج گیری كنند، آن وقت چنین قدرتی خواهد توانست سعادت، رفاه، آزادی و سربلندی را برای یكایك مسلمانان و یكایك كشورهای مسلمان به ارمغان بیاورد. ضمناً توصیهی من به برادران در رأس دولتهای مسلمان این است كه گام اول را در راه این وحدت بزرگ بردارند و آن گام اول، آشتی با ملتهاست، چون وقتی میان دولتها و ملتها آشتی و عطوفت به وجود آید هنگامی كه دولتها حرف میزنند، به معنای واقعی كلمه از دل و زبان ملتها حرف خواهند زد و کنفرانسهای جهانی كه اجتماع تعدادی از سران دولتهای اسلامی ست به معنای اجتماع یك میلیارد انسان خواهد بود.
توصیهی دیگر من به سران دولتهای اسلامی این است كه قدر خودشان و قدر ملتهایشان و قدر منطقهشان و قدر نعمات و الطاف الهی را در این منطقه بدانند. ما در خلیج فارس و در خاورمیانه و در شمال افریقا یك قدرت بزرگ اقتصادی هستیم و دنیا به این قدرت اقتصادی نیازمند است. نفت ما كلید یك زندگی مرفه و آسوده برای همهی مردم دنیاست و ما میتوانیم از این قدرت استفاده كنیم. پیام من به مناسبت هفتهی وحدت به این برادران و سران، این است كه قدر نعمت را بدانند و شكرگزار باشند و آن را در خدمت اسلام و در خدمت برادری اسلامی و در خدمت ملتهای مسلمان قرار دهند.
پیام من به ملتهای مسلمان این است كه قدرت خود را احساس كنند. هرگز نباید پنداشت كه ملتها قدرتی نیستند. چون قدرت اساسی در ملتها و در میان تودههای عظیم میلیونی مخفی و پنهان است. این قدرت را میتوان استخراج و از آن استفاده كرد، همچنان كه ملت ما از این قدرت نهایت استفاده را كرد. ما ملت ایران از قدرت عظیم خود مشتی ساختیم و با ضربتی كه بر مغز سر سپردهترین مزدوران امریكا وارد
**صفحه=83@
آوردیم موازنهی سیاست جهانی را به هم زدیم. ما راه را به سوی یك زندگی نو در منطقه بلكه در دنیا باز كردیم و این تجربه باید برای ملتهای مسلمان یك تجربهی آموزنده باشد و باز هم پیام ما به ملتها این است كه راه تفاهم و آشتی را با یكدیگر پیش بگیرند. قرآن و اسلام را بیاموزند و رمز پیروزی خود را كه اسلام است بشناسند و علت دشمنی سلطه گران بزرگ جهانی را با انقلابهای اسلامی و با انقلاب اسلامی ما به درستی بفهمند؛ زیرا اگر در این هفتهی وحدت، ملتها به یاد وحدت عظیم مسلمانان مصمم شوند كه به اسلام برگردند مسائل اساسی آنها حل خواهد شد.
اما پیام من به ملت بزرگ و قهرمان خودمان این است كه همچنان پیشگام و پیشاهنگ باشند و همان طور كه امام فرمودند ما فریاد وحدت سر دادهایم و از ایران ندای وحدت بلند شده است و باید بلند باشد ملت ایران بداند كه ما در صدد خصومت با هیچ كشوری و با هیچ ملتی نیستیم و فقط با آنها كه با ما دشمنی و خصومت میکند دشمن هستیم. ما در صدد آن نیستیم كه به ملتها و كشورها هیچ گونه تعرضی بكنیم؛ اما پیام انقلاب خودمان و فرهنگ اسلامی عزیزمان را و مفاهیم عالی و شیوای قرآنی خودمان را در اختیار همهی ملتها قرار میدهیم و لذا همه میتوانند از اینها استفاده كنند. به امید روزی كه ملتهای مسلمان در سایهی وحدت بتوانند به همهی مقاصد اسلامی و قرآنی خود برسند. والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین.
**صفحه=84@
تاریخ: 1360/11/14
مصاحبه كننده: تلویزیون استرالیا (كانال 9)
س: سه سال از انقلابی كه مردم شاه را بیرون كردند میگذرد. تاكنون مردم چه سودی بردهاند؟
ج: من بزرگترین بهره را روز 26 دی یعنی روز رفتن شاه بردهام. بزرگترین بهرهای را هم كه مردم بردند، این بود كه دیگر شاه ندارند.
س: چقدر امنیت هست كه امریكا دیگر وجودش در ایران احساس نشود؟
ج: ما شاه را همیشه به عنوان نموداری از سلطهی بیگانه در ایران به حساب میآوردیم. وقتی كه شاه نیست یعنی پایگاه امن سلطهی امریكا هم در ایران نیست.
س: كسانی كه در خارج هستند، میگویند كه واقعاً چه كسی ایران را اداره میکند؟ امام، جناب عالی و یا مجلس؟ در حقیقت چه كسی كشور را اداره میکند؟
ج: طبق قانون اساسی ما، حكومت از سه جریان قوهی مقننه، قوهی قضاییه و قوهی مجریه تشكیل میشود و ادارهی كشور را هم این سه قوه به اشتراك انجام میدهند. البته رهنمود، نصیحت و جهت دهی امام نقش بسیار زیادی دارد.
س: علی رغم این كه انقلاب شده است ولی مشكلات اجتماعی و اقتصادی زیادی وجود دارد. مثلاً میتوانیم مسالهی جنگ با عراق، مسالهی بیكاری، مسالهی صف بستن مردم برای تهیهی غذا و یا وجود ساختمانهای نیمه تمام را نام برد. با این مشكلات چه باید كرد؟
ج: هیچ انقلابی نیست كه مشكلاتی نداشته باشد و با خود مشكلاتی نیاورد و هیچ كشوری هم در دنیا نیست كه با وجودی كه انقلاب نكرده، ولی مشكلاتی نیز نداشته باشد. شما امروز به اروپای غربی و یا به امریكا بادهها مشكل او در سراسر جهان نگاه كنید. اما مشكلات آنها به صورت دیگری است. ما معتقدیم كه هیچ مشكلی نیست كه قابل برطرف شدن نباشد. بهترین نیرویی كه میتواند مشكلات را برطرف كند، نیروی ملت است و در ایران انقلابی هم مردم در صحنه، بیدار و مصمم هستند كه مشكلات را برطرف كنند و مسلماً هم برطرف خواهند كرد.
س: آیا جناب عالی میتوانید نظر بدهید كه تا چه مدت دیگر زندگی در ایران نسبتاً به صورت عادی
**صفحه=85@
درخواهد آمد؟
ج: برای این مسائل زمان نمیتوان معین كرد. اما ما برای یك مبارزهی دراز مدت ده ساله یا پانزده ساله خود را آماده کردهایم و مردم ما هم آمادهاند.
س: در خارج سؤالهایی پیرامون مشكلات انقلابیون در ایران، مسالهی تیربارانها و یا شكنجه وجود دارد. نظر آنها این است كه اگر در گذشته یک رژیم استبدادی وجود داشت، هم اكنون هم حكومت استبدادی دیگری وجود دارد. لطفاً نظر خود را پیرامون این مسأله بیان بفرمایید؟
ج: ما از غرب انتظار نداریم كه واقعیات جامعهی ما را به صورت آنچه هست ببیند و بدون غرض ورزی بیان كند. بله ما میدانیم كه غربیها در مورد ما چنین نظریاتی دارند. دلیل آشكار آن هم این است كه وقتی شما سؤال میکنید از ضد انقلابیون، از اتوبوس آتش زدن آنها سؤال نمیکنید، از بچه و پیرمرد كشتن آنها سؤال نمیکنید، از این كه اعدام میشوند سؤال میکنید. در كدام كشور دنیا ممكن است كسانی وجود داشته باشند كه درصدد به هم زدن نظم اجتماعی باشند و اجتماع به اینها رحم كند. ناگزیر اجتماع باید در مقابل کسانی که میخواهند نظام زندگی را در یک جامعه به هم بریزند مقاومت کند. این حکومت نیست که در مقابل ضد انقلابیها ایستاده است، بلكه این جامعه و همین مردم هستند كه با آنها رفتار سختتری خواهند داشت. ما اینها را میگیریم و با كمال عدالت محاكمه میکنیم. بسیاری از آنها را به حبسهای كوتاه مدت محكوم میکنیم، بسیاری از آنها را آزاد میکنیم، بسیاری از آنها را بعد از محكومیت عفو میکنیم و بعضی از آنها را هم كه مستحق اعدام هستند، اعدام میکنیم.
س: در پیش از انقلاب، انقلابیون و چپیها برای یك هدف با هم جمع شده بودند. ولی میبینیم كه الآن دیگر به آن صورت نیست. آیا الآن این امكان وجود دارد كه بین خود ایرانیها و ضد انقلابیون جنگ به وجود بیاید؟
ج: آن كسانی كه شما آنها را در ایران چپ مینامید در مقایسه با ملت ایران تعداد بسیار كمی هستند. ملت ایران، اسلامی فكر میکند و مؤمن به اسلام است. مبارزه را از آغاز ملت شروع كردند و هنگامی كه به قدمهای آخر رسیدند و آن گروههای بسیار نادر و كم با ملت همكاری كردند. بعد از این كه مبارزه به پیروزی رسید، طبیعی بود كه آن عده از ملت ایران، یعنی اكثریت قاطع ملت كه مؤمن به اسلام هستند، نظام آینده را هم تشكیل میدهند. در این میان بسیاری از چپیها با حكومت ساختند و حاضر شدند كه با نظام جمهوری اسلامی زندگی كنند. جمهوری اسلامی هم با آنها، تنها به دلیل این كه اعتقاد اسلامی ندارند، هیچ گونه مخالفتی ندارد و به آنها امكان زندگی، كار و تلاش میدهد و آنها هم زندگی خود را به خوبی انجام میدهند. ولی عدهی كمی درصدد برآمدند كه با حكومت مبارزه كنند. مبارزهی آنها همین عملیات تروریستی ست كه شما در ایران مشاهده میکنید. مسأله چیزی نیست كه به صورت یك جنگ داخلی در بیاید، زیرا آن كسانی كه در مقابل جمهوری اسلامی و حكومت قرار گرفتهاند عدهای نیستند كه بتوانند با حكومت، جنگ به معنای مصطلح آن انجام بدهند. این گوشه و آن گوشه آزارهایی بر مردم وارد میکنند و حكومت هم آنها را تعقیب میکند. ما امیدوار هستیم كه دیری نگذرد كه این جریان باریك و
**صفحه=86@
موذی بالاخره در ایران ریشه كن بشود.
س: البته درست است كه گروه كوچكی هستند ولی صدمههای بزرگی به دولت وارد کردهاند، مثل آن ترورهایی كه تابستان سال پیش انجام شد و خود جناب عالی هم در این جریان جراحتی پیدا كردید. اینها علی رغم این كه كوچك هستند ولی قدرت دارند و آیا دولت میتواند جلو اینها را بگیرد و امنیت را بالا ببرد؟
ج: فكر نمیکنم كه در هیچ جایی به قدر ایران اسلحه و مواد منفجره در میان مردم پخش باشد و این به این دلیل است كه در اول انقلاب مردم ما پادگانها را در بسیاری از جاها خلع سلاح كردند. مردمی كه سلاح و مهمات در اختیارشان بود بسیاری آن سلاح و مهمات را تحویل نیروهای نظامی و انتظامی دادند و عدهای هم این سلاح و مهمات را برای چنین مصارفی مثلاً ترور من یا افرادی از قبیل من نگه داشتند. بیشترین كوششی كه دولتها در مقابل تروریستها انجام میدهند آن است كه نگذارند سلاح به دست تروریستها بیفتد. در ایران سلاح در دست تروریستها هست ولی اینها قدرت فوقالعادهای ندارند كه بتوانند كاری بكنند. وقتی كه مسؤولین مملكت در میان مردم ظاهر میشوند، كما این كه خود من در یك اجتماع بزرگی سخنرانی میکردم، بدون این كه هیچ محافظی مرا از مردم جدا بكند، طبیعی است كه در میان این مردم كه هیچ كنترلی هم نمیشوند و بعضی از آنها سلاح هم دارند، اگر یكی از آنها سلاح خود را در بیاورد و آن را به طرف من شلیك كند، این قدرت زیادی نمیخواهد. نخیر آنها عدهی كمی هستند و قدرت زیادی هم ندارند، ولی سلاح در اختیار آنها هست و این سلاحها دزدی ست و از اول انقلاب در اختیار همهی مردم بود. اكثراً آنها را تحویل دادهاند ولی آنها نگه داشتند و از آن سلاحها بدین طریق استفاده میکنند.
س: آیا جناب عالی احساس میکنید كه كسی بخواهد شما را ترور كند؟
ج: ما همیشه منتظر حوادث هستیم. آنها این نظر را یقیناً دارند ولی مسأله این جاست كه چقدر موفق خواهند شد.
س: برای غربیها، وقتی كه قانون اسلامی و عدالت اسلامی را میبینند، به نظرشان خیلی خشن میآید و فكر میکنند كه میخواهد همه را خفه كند. این اشتباه چرا برای غربیها بدین صورت پیش آمده است؟
ج: تصور من این است كه غربیها حقایق ایران را نمیدانند والا اگر حقایق ایران را ببینند خواهند دید كه چهرهی جمهوری اسلامی آن طور كه آنها تصور میکنند خشن نیست. علت این كه حقایق به دستشان نمیرسد این است كه شما روزنامه نگارها و خبرنگارها آن انگیزه را برای این كه مسائل ایران را درست منعكس كنید ندارید و حقایق ایران را آنچنان كه هست منعكس نمیکنید و این بیماریای است كه امروز بیشتر تبلیغاتچیهای دنیا به آن دچار هستند. اگر دنیا بداند كه در ایران رئیس جمهور با وزیر همان برخوردی را میکند كه با یك كارگر میکند و وزرا و نخست وزیر و مسؤولین مملكت در میان مجامع مردم مثل خود مردم شركت میکنند و اگر دنیا بداند كه مردم ایران به حكومتشان عشق میورزند و میلیونها
**صفحه=87@
انسان، مسئولان درجهیك مملكت مانند رئیس جمهور و نخست وزیر و دیگران را عاشقانه دوست میدارند و اگر دنیا بداند كه رهبر این كشور و انقلاب یعنی امام خمینی یك انسان وارستهی الهی ست كه حتی به یك مورچه هم آزارش نمیرسد، آن وقت نظر و قضاوتش مطمئناً در مقابل انقلاب ما و سیاست اسلامی ما عوض خواهد شد. البته ما انتظار نداشتیم كه دنیا اینها را بداند، زیرا كه میدانستیم سیاست امریكا، در رأس سیاستهای دشمن ما و مخالف ما، نمیتوانسته وجود جمهوری اسلامی را در دنیا تحمل كند. لذا همه گونه امكانات خود را به كار برده تا ما را در دنیا از چشمها بیندازد. این تبلیغات ناشی از آن مخارج گزاف و تلاشهای وسیعی ست كه دشمن ما یعنی امریكا كرده است.
س: ما به جبههی جنگ رفتهایم و دیدهایم كه روحیهی کلیهی سربازهای ایران خیلی خوب و قوی ست. به نظر شما چه مدت طول خواهد كشید تا جنگ تمام شود؟
ج: من برای جنگ نمیتوانم یك پایان مشخص را معین كنم و این ناشی از طبیعت جنگ است. شما هم اگر یك انسان جنگجو و میدان جنگ دیدهای بودید، هرگز برای جنگ پایانی را سؤال نمیکردید. لیكن میتوانم به شما اطمینان بدهم كه پایان جنگ به سود ماست و جنگ را ما خواهیم برد و عراق مجبور میشود كه اگر از نیروهایش چیزی ماند آنها را عقب ببرد. اگر همین جا آنها دفع شدند، زحمت او از این منطقه كم میشود.
س: به نظر شما انقلابی كه در ایران پیدا شد در كشورهای دیگر هم گسترش پیدا میکند؟
ج: اگر منظورتان فرهنگ انقلاب و مفاهیم انقلاب ماست این در بسیاری از كشورها چه در منطقه و چه در خارج از منطقه منتشر شده است. اما اگر مقصود این است كه در این كشورها هم حركتی برای تبدیل نظامهای موجودشان به نظامهای دیگر انجام بگیرد، بستگی به شرایط داخلی كشورها دارد و ما قصد نداریم در امور داخلی كشورها دخالت كنیم.
س: به نظر میآید كه دولت جمهوری اسلامی بر ضد امریكا و شوروی و اسرائیل و بعضی از كشورهای غرب است. پس دوستان شما چه كسانی هستند؟
ج: همهی كشورهای دنیا به جز مواردی كه اسم بردید، میتوانند دوستان ما باشند.
س: دشمن اصلی ایران كیست؟
ج: امریكا.
س: آیا هنوز هم امریكاست؟
ج: بله همان است و ظاهراً بناست كه همان هم باقی بماند.
س: پس امكان این هست كه ایران به سمت شوروی كشیده شود؟
ج: سیاست نه شرقی و نه غربی ما این مسأله را روشن كرده است.
س: آیا زندگی كردن در كشور ایران و بر ضد دولت و جمهوری اسلامی بودن خطرناك است؟
ج: اگر منظور این است كه از لحاظ فكری دولت را قبول ندارند، نه خیر، به هیچ وجه خطرناك نیست. اما اگر به این معناست كه اسلحه به دست بگیرند و در خیابانها راه بروند و علیه دولت فعالیت كنند، بله
**صفحه=88@
خطرناك است. شما میدانید كه در مجلس شورای اسلامی كسانی هستند كه با دولت میانهی خوبی ندارند و در مجلس نطق هم میکنند و كسی هم مزاحم آنها نمیشود.
س: اگر امام از بین برود بر ایران چه میگذرد؟
ج: امام مراد و قطب این مردم هستند. اما خود امام ما همیشه سعی کردهاند كه به مردم شخصیت بدهند. فكر میکنم كه مردم ما در آن حد از شعور سیاسی هستند كه بتوانند با الهام از رهنمودهای داده شده به آنها در طول زمان راهشان را ادامه دهند.
س: مكتب شیعه، به قول امام، یعنی خون و شمشیر و امام میگویند كه این موضوع باید تا دراز مدت نیز باشد. آیا نظر امام این است كه این خونها ادامه داشته باشد؟
ج: نظر امام به هیچ وجه این نیست كه حتماً باید خونریزی انجام بگیرد. نظر اسلام، نه فقط شیعه، این است كه اگر ملتی با دشمنی روبرو میشود و آن دشمن به او تجاوز میکند، حتماً باید در مقابل این تجاوز ایستادگی كند و تسلیم نشود، هر چند كه این مقاومت به قیمت «خون» تمام شود.
**صفحه=89@
تاریخ: 1360/11/15
مصاحبه كنندگان: نویسندگان آلمانی
س: موضع یك سیاست انقلابی اسلامی چیست؟
ج: سیاست اسلامی بر مبنای فلسفی اسلام استوار است و به طور مجمل گزیدهای از فلسفهی الهام گرفته از قرآن است. سیاست ما بر مبنای ایجاد یك محیط انسانی و عادلانه و توأم با صلح و آرامش برای مردم خود و ایجاد یك روابط منطقی و معقول و دور از هرگونه ستیزه گری بی جا و همچنین دور از قبول هرگونه سلطه و تحمیل در رابطه با مردم جهان است.
س: شما از صلح و آرامش صحبت فرمودید. صلح و آرامش اكنون در كشور شما به چه صورت است؟ و موقعیت و مبارزهی شما علیه امپریالیسم چگونه است؟
ج: ما بعد از انقلاب سیاست صلح و آرامش را جزء سیاستهای اصلی خود میدانستیم. لكن به ما حمله شد و جنگ بر ما، هم در مرزهایمان به وسیلهی دولت عراق و هم در داخل به وسیلهی گروههایی كه ارتباط آنها با قدرتهای خارجی برای ما آشكار است تحمیل گردید. امروز ما آن محیط صلح و آرامشی را كه انتظار داریم از آن برخوردار نیستیم، اما بی شك هدف ما ایجاد این گونه محیط است و شما میدانید كه تا وقتی با متجاوز زورگو و با كسانی كه تحت تأثیر دشمنان بزرگ ما قرار دارند مقابلهی توأم با قاطعیت انجام نگیرد، صلح و آرامش به دست نخواهد آمد. در عین حال ما شك نداریم كه با كوشش و تلاش عظیمی كه مردم ما در عرصهی مسائل ایران دارند و خواهند داشت، به زودی به آن صلح مورد نظر و آرامش مطلوبمان خواهیم رسید.
س: یكی از رهبران ایران كه در واقعهی سوء قصد از بین رفتند، آقای رجایی – رئیس جمهور – بودند و شما كه اكنون در همان مقامی كه ایشان بودند هستید، در مورد این وقایع چه احساسی دارید؟
ج: ما از روزی كه وارد كار مبارزه با قدرتهای سلطه گر در ایران شدیم، انتظار همه گونه مسأله ای را كه در مبارزه برای ما پیش آید داشتیم و داریم. تصور ما از مردن به شیوهی مردن رجائیها، تصور تلف شدن نیست و آن را مردن در راه انجام وظیفه میدانیم. لذا همهی ما آماده برای چنین مردنی هستیم و اعتقادمان بر این است كه باید با همهی توانمان در راه آرمانهای انسانی و عزیزی كه داریم تلاش كنیم. آنها تلاش
**صفحه=90@
كردند و رفتند چیزی را از دست ندادند و من و همهی چهل میلیونی هم كه در ایران زندگی میکنیم خواهیم رفت. پس چه بهتر كه این رفتن در راه انجام وظیفه باشد.
س: شما در مورد جنگ چه امكانی را در خارج از كشور میبینید؟ لطفاً به عقب برگشته و تحلیل كنید و آیا كسانی هستند كه به عنوان میانجی وارد ایران شوند؟
ج: در این مورد باید گفت افراد بسیاری به عنوان میانجی وارد شدند؛ ولی ما امكان صلح را ضعیف میدانیم و این فقط به این دلیل است كه عراق به هیچ وجه راضی و آماده به صلح نیست؛ زیرا صلح احتیاج به شهامتی دارد كه رهبران عراق از آن محرومند. شرایط ما برای صلح شرایط سنگینی نیست. آن را به همهی كسانی كه به عنوان میانجی وارد میدان شدند اعلام كردیم و در صورتی كه عراق آن ها را نپذیرد نیروهای ما آن قدرت را دارند كه متجاوز را از كشورمان بیرون یا آنها را همان جا دفن كنند.
س: با توجه به سیاست انقلابی شما، رابطهی كنونی شما با امریكا چگونه است و آیا این امكان وجود دارد كه در آینده با امریكا روابطی برقرار كنید؟
ج: تا وقتی كه سیاست امریكا مبنی بر سلطه گری و تجاوز است، چنین امكانی وجود ندارد. ما آیندهی روابط سیاسی خودمان با امریكا را هم چندان روشن نمیبینیم.
س: در فرانسه عدهای دولت در تبعید تشكیل دادهاند. آیا شما در مقابله با آنها فكری کردهاید؟
ج: آن دولت در تبعید را زیاد جدی نگیرید. این مسأله بیشتر به خاطر این است كه ورشكستگان سیاسی و فراریان ایرانی میخواهند با شعارهایی كه میدهند کمکهای امریكا را به سوی خود جلب كنند و به هر جهت نامی از آنها در صحنه باشد، اما روابط ما و فرانسه كه چندان خوب نیست نه تنها به خاطر پناه دادن به این جنایتكاران فراری بلكه به چند دلیل است.
س: شما رابطهی ایران و آلمان را چگونه میبینید؟ آیا احساس میکنید كه این روابط گسترش پیدا كند و اگر ملاحظاتی وجود دارد لطفاً بیان بفرمایید.
ج: با كشورهای اروپایی و اروپای غربی و غیر آنها از آغاز هیچ انگیزهی خاصی برای مخالفت و خصومت نداشتیم و خیلی مایل بودین كه اروپا حساب خودش را از امریكا جدا كند. در این صورت میتوانستیم روابط منطقی و معقولی با كشورهای اروپای غربی از جمله آلمان داشته باشیم. ولی متأسفانه در طول این دو سال اخیر معلوم شد كه اروپا چنین قدرتی ندارد و نمیتواند جدا از سیاست امریكا برای خود راه و رسمی در رابطه با ایران اتخاذ كند و آن حرف اول الآن هم به قوت خود باقی ست و ما هیچ انگیزهی خاصی برای تیرگی روابطمان با آلمان نداریم؛ فقط یك شرط دارد و آن این است كه آلمان و هر كشور اروپایی دیگر در روابط خودش با ملت ایران چه در روابط سیاسی و چه در روابط اقتصادی و چه تبلیغاتی دنباله رو امریكا نباشد.
س: موضع ایران نسبت به مسالهی افغانستان چیست؟
ج: ما اولین دولتی بودیم كه تهاجم روسها را به افغانستان محكوم كردیم؛ باز هم همچنان محكوم میکنیم. ما اشغال سرزمینهای یك كشور مسلمان را به هیچ وجه نمیتوانیم تحمل كنیم و همسایگی آن
**صفحه=91@
كشور هم با ما دلیل دیگری ست. دولت كنونی افغانستان از نظر محكومیت، با روسها شریك است؛ زیرا كه زمینه ساز این اشغال نظامی بوده است.
س: اكنون روابط شما با كشور افغانستان چگونه است و در نتیجهی همین سیاستی كه نسبت به مسالهی افغانستان دارید، با این كه افغانستان و شوروی با هم پیوسته هستند، در نتیجه روابط شما با شوروی به چه صورت است؟
ج: روابط ما با افغانستان بسیار سرد است و در روابط ما با شوروی، افغانستان فقط یك عامل است و شاید بتوان عاملهای بسیار دیگری را در رابطه با كشور بزرگی مثل شوروی كه با ما 2500 كیلومتر مرز دارد جستجو نمود.
س: شما برای تحكیم نظام جمهوری اسلامی آیا به عنوان یك قدرت سوم میتوانید در منطقه عمل كنید، بخصوص در مقابل دو ابر قدرت شرق و غرب؟
ج: اعتقاد قاطع ما بر این است كه آرمانهای جمهوری اسلامی برای یك میلیارد مسلمان در سراسر جهان جاذبهی مخصوصی دارد و از ملتهای مسلمان كه بگذریم برای تمام ملتهای جهان سوم این آرمانها مطبوع و مسرت بخش است. ما هیچ عجلهای نداریم و عقیدهی ما بر این است كه اندیشههای جمهوری اسلامیباید جای خودش را در جهان باز كند. ما قصد سلطه گری و ابرقدرت شدن به معنای مصطلح و معمولش را نداریم. نیت اصلی ما این است كه همهی مستضعفان جهان این توان را پیدا كنند كه اختیار سرنوشت خود را خودشان برعهده بگیرند و این چیزی نیست كه مستضعفان بتوانند در مقابل آن بی تفاوت بمانند.
س: شما وضعیت خاورمیانه را پس از مرگ سادات چگونه میبینید؟
ج: وضعیت خاورمیانه پیش از مرگ سادات، وضعیت ملتهب و نگران کنندهای بود و دلیل آن هم این بود كه همهی قدرتهای بزرگ جهانی و در رأس همهی آنها قدرت امریكا حاضر نیستند كه نسبت به این منطقه با روش معقول و قابل قبولی برخورد كنند. لذا مادام كه امریكا حفظ منافع حیاتی خودش را متوقف بر اعمال سلطهی بیشتر بر این منطقه بداند، این منطقه بالقوه انفجار آمیز است. ما سعی زیادی داریم كه به دولتهای این منطقه هشدار بدهیم و آنها را از خطر ورود و نفوذ بیشتر امریكا برحذر بداریم؛ ولی وضعیت از پیش از مرگ سادات تفاوتی نكرده و سادات هم كسی بود كه به این سیاست شوم و خطرناك امریكا كمك میکرد، همان طور كه اسرائیل هم یك عنصر دیگری است و به این سیاست بسیار كمك میکند.
س: آیا شما برای تثبیت نظام جمهوری اسلامی در مقابل دو ابرقدرت فكری کردهاید؟
ج: ما از آغاز تا امروز به نیروی مردم بیش از هر چیز اعتماد و اطمینان داشتیم و تجربه به ما ثابت كرده است كه اصلیترین و قابل اعتمادترین نیروها، نیروی مردمی است، كه از شرف و حیثیت خودشان دفاع میکنند و كوشش دولت جمهوری اسلامی این است كه همیشه از مردم و با مردم باشد و این مرز موفقیت ماست كه هرگز آن را از دست ندادهایم.
**صفحه=92@
تاریخ: 1360/11/17
مصاحبه كننده: روزنامهی كیهان
س: جناب آقای خامنه ای، در رابطه با ویژه برنامهی دههی فجر خواهشمند است تحلیل كلی خودتان در رابطه با روز 22 بهمن را كه به پیروزی رسیدیم بیان دارید و این كه برای رسیدن به پیروزی كامل در انقلاب چه وسایلی لازم است و حفظ محتوای 22 بهمن چنان كه الآن هست چگونه باید باشد؟
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. تحلیل من از حادثهی 22 بهمن به طور خلاصه عبارت است از این كه حركت، صد درصد متكی به مردم، با سمت گیری و جهت گیری ایدئولوژیك بود. این حركت به تدبیر یك رهبری قاطع توانست بر قدرتهای نافذ و مسلط بر كشور پیروز شود.
تحلیل ما از این حادثه یک تحلیل طبقاتی بود و نه یك تحلیل نادرست از قبیل آنچه برخی افراد آن را یك نوع حركت كور و بی جهت تصور میکردند. ما این حادثه را حركت عامهی مردمی میدانیم؛ آن هم به نحوی كه دارای سمت و جهت و بصیرت است.
البته برای ایجاد چنین حركتی عناصر اساسی لازم است كه عبارتند از وجود رهبری، آگاهیهای ایدئولوژیك، آگاهیهای سیاسی و شرایط ویژهی اجتماعی؛ مثل اوج نارضاییها و مثل تناقض و تضاد در سیاستهای بین المللی، كه اگر هر یك از این اركان نباشند یك چنین حركتی به وجود نمیآید و ما این نوع حركت را مداومترین و عمیقترین و با ثباتترین حرکتهای انقلابی میشماریم و معتقدیم كه هر نوع حركت دیگری در جامعه، ثبات و دوام این حركت را ندارد. البته ممكن است حكومتی كه بر مبنای چنین حركتی سر كار میآید دارای نقطه ضعف باشد، یا فرضاً در مقابله با حوادث خیلی سخت نتواند خود را حفظ كند و احیاناً از بین هم برود، لكن خود حركت از بین رفتنی نیست؛ یعنی به مجرد این كه حادثهای ناشی از این حركت برای حكومت به وجود بیاید این حركت با اوج متناسب و شایستهی خود و با قدرت و قوتی كه در هیچ حركت دیگری متصور نیست میتواند راه خود را ادامه بدهد و به موفقیتهای دیگری نایل شود. این اعتقاد ماست.
و اما جواب به دنبالهی سؤالتان كه پرسیدید چه عواملی در این حركت مؤثر بود و چه عواملی میتواند این حركت را در همان شكل بیست و دو بهمن حفظ كند؟ شما باید ببینید ما در 22 بهمن چه چیزی داشتیم و
**صفحه=93@
اول این مشخص بشود تا بعد ببینیم چه عواملی میتواند آن را حفظ كند.
در 22 بهمن، ما یك حضور كامل مردمی داشتیم، یعنی شما در خیابانها و کوچههای محلات تهران و همهی شهرهای دیگر، مردم را به همان معنای واقعی كلمه، نه یك قشر خاص و نه یك طبقهی خاصی، بلكه به طور عموم حاضر و مصمم و تصمیم گیرنده مشاهده میکردید، كه البته خود این به دلیل نبودن سازماندهی بی نظمیهایی را به وجود میآورد؛ اما بركت وجود مردم بر این اشكال ناشی از عدم سازماندهی كاملاً میچربید.
ما حضور مردم را در صحنه به اضافهی هدف و جهتی كه عبارت از توجه به اسلام است داشتیم، به طوری كه بعد از حركت 22 بهمن، به فاصلهی یك ماه و نیم در دهم فروردین، وقتی كه روز جمهوری اسلامی مطرح و رفراندوم شد بیش از 99 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند در حالی كه شاهد و ناظر بودیم آن روز تلاشهای زیادی صورت میگرفت تا عنوان جمهوری اسلامی را به عنوانهای دیگری – از قبیل جمهوری دموكراتیك اسلامی، جمهوری دموكراتیك خلق و چیزهای دیگر – تبدیل كنند. اما در عین حال مردم آمدند قاطعانه با رأی نود و نه و نیم درصد جمهوری اسلامی را تأیید كردند كه این حاكی از وجود عنصر ایمان مذهبی و ایمان اسلامی در میان مردم است.
از دیگر عناصر محافظ انقلاب، رهبری قاطع و تردیدناپذیر و مصمم و فداكار است و لذا تداوم این انقلاب به تداوم این سه عنصر مذكور بستگی دارد و اگر شما به درستی ملاحظه كنید خواهید دید كه در طول این مدت برای هر یك از این سه عنصر توطئههایی چیده شده تا مجموع آنها را از چهارچوب انقلاب خارج كنند؛ یعنی هم توطئه شده برای این كه رهبری را تضعیف كنند، هم توطئه شده تا حضور مردم را تضعیف كنند و هم توطئه شده برای این كه اسلام را و باور مذهبی را از مردم بگیرند و دقیقاً روی این سه عنصر از طرف استكبار جهانی برنامه ریزی و سرمایه گذاری شده تا آنها را از بین ببرد و برای مثال جهت تضعیف رهبری، من اشاره میکنم به حركات و اظهاراتی كه در ماههای اول انقلاب میشد و میخواستند رهبری را از امام خمینی به یك گروه یا به شخصیتهایی منتقل كنند یا این كه لااقل تجزیه كنند. یعنی من از همان وقت به خاطر دارم در اجتماع بزرگی از اجتماعات یكی از شهرهای بزرگ ایران كه شركت كرده بودم شعار مردم دقیقاً هوشیارانه به دهان كسانی میزد كه سعی بر این مطلب داشتند و مردم صریحاً میگفتند رهبر و امام ما همان كسی ست كه فرائض دینمان را از او فرا میگیریم و بدین وسیله مرجعیت و رهبری مبارزه را با همدیگر هم عنان میدانستند.
در آن روز کوششهایی میشد تا این وحدت رهبری از بین برود و تجزیه شود، یا این كه به صورت رهبری رجال سیاسی، یا به صورت رهبری رجال روحانی و یا به صورت رهبری افرادی از سران و رهبران گروهها تبدیل و رهبری امام را در بین دستههایی از این قبیل تقسیم و تجزیه كنند.
این دو اشكال داشت: یكی این كه رهبری واحد از بین میرفت و تصمیم گیری مستقل امكان پذیر نبود و دیگر این كه در عناصر دیگر چنین قدرت و قاطعیت و تصمیمی وجود نداشت و لذا میخواستند این قاطعیت را از رهبری بگیرند و یا مثلاً توطئهای برای حذف اسلام از مجموعهی انقلاب میشد، به این
**صفحه=94@
صورت كه كسانی میگفتند روی پیاده كردن احكام اسلام چرا اصرار میورزید؟ و یك نمونهی بارز صحبت آن شخصی بود كه در یك مجمع عمومیگفته بود پیاده كردن اسلام امروز نه ممكن است، نه لازم است و نه شدنی. لكن مرحوم شهید بهشتی در مقابل این صحبت، قاطع ایستاد و از همان روز بود كه مخالفتها بر ضد شهید دكتر بهشتی علنی شد؛ در حالی كه قبلاً مخالفتها به آن وضوح نبود و این شكل علنی مخالفت با عنصر اسلام در این مجموعه بود؛ اما شکلهای مخفی هم داشت كه همهی آنها قابل توجه است. حتی در داخل شورای انقلاب كسانی بودند كه با پایبندی صد درصد به احكام فقهی موافق نبودند؛ یعنی معتقد بودند اجرای صد درصد احكام اسلام الآن عملی نیست و لذا میگفتند فعلاً چیز میانهای بیاوریم تا مثلاً زمینه آماده بشود برای اجرای كامل آن شكل فقهی؛ و همچنین با حضور مردم هم با انواع و اقسام تدابیر مخالفت میشد؛ كه به نظر من عنصر وجود مردم بیش از بقیهی عناصر مورد تهاجم قرار گرفت و این تهاجم اعم از كوبیدن نهادهای انقلابی بود كه عمدتاً از مردم تشكیل میشد، یا با مأیوس كردن مردم، یا با بدبین كردن مردم به آیندهی انقلاب، به وسیلهی زشت نمودن چهرهی مسئولان مردمی، یعنی كسانی كه فریادشان مردم را جمع میکرد و شما شاید به خاطر داشته باشید در این دوران سه ساله زمانی را كه روحانیان بزرگترین بازوی گردآوری مردم بودند، به نحوی كه در داخل خیابانهای تهران عبور و مرور به آسانی میسر نبود و امام هم دریك سخنرانی به همین مطلب اشاره كردند كه عناصر ضد انقلاب میآمدند در حضور مردم به روحانیان اهانت میکردند.
البته این كار به این دلیل بود كه یك روحانی نمیتوانست در مقابل یك آدم ضد انقلابی بایستد و جوابش را بدهد. لذا كم كم روحانیان خودشان را كنار كشیدند تا مورد اهانت افراد ضد انقلاب قرار نگیرند. چنین حركتی از سوی ضد انقلاب تنها برای این بود كه با انزوای روحانیت دیگر حضور مردم در صحنه امكان پذیر نباشد و همان طور كه من در صحبت دیگری اشاره کردهام، ائمهی جمعهی سراسر كشور و روحانیان نام و نشان دار و معروف، بازوهای امام و در حقیقت پر و بال امام هستند. لذا وقتی امام فریادی میکشد اینها هستند كه آن فریاد را به درستی به مردم منتقل و مردم را جذب صحنه و عرصهی مبارزه میکنند و به همین جهت بود كه از این تدابیر و وسایل گوناگون و شیوههای مختلف برای خارج كردن مردم از صحنه استفاده میشد و لذا ما باید با كوشش، این سه عنصر را هرچه ممكن است قویتر حفظ كنیم؛ یعنی عنصر اسلام باوری و عنصر حضور مردم در صحنه و وجود رهبری مطمئن و قاطع را كه آن رهبری فعلاً حضرت امام خمینی هستند.
س: این ناشی از چه چیز بود كه شورای انقلاب آزادی حساب نشدهای را به گروهکها میداد؟
ج: این گروهکها بخشی از صحبتی ست كه من كردم كه البته آن هم ناشی از شورا نیست و فكر نمیکنم تصمیم شورای انقلاب چندان تأثیری در وضع گروهکها میداشت؛ گرچه در آن زمان مسئولان دولتی طرز فكرشان نسبت به گروهکها طرز فكر دیگری بود و آنها معتقد بودند كه بایستی ما اجازه میدادیم گروهکهای سیاسی فعالیتهای خودشان را هر جور میخواستند انجام دهند.
س: همان زمان آن عده از اعضای شورای انقلاب كه نظرشان در رابطه با همهی مسائل، همچون
**صفحه=95@
مسئلهی گروهکها بود شاید یك مقدار عاجلتر برای مردم یك سری از مسائل را مطرح میکردند؛ حال آن كه غالباً دیده میشد تا قبل از این كه امام صحبتی كرده باشند از سوی آن گروه از اعضای شورای انقلاب كه خطشان در تخالف و تقابل با لیبرالها بود سخنی گفته نمیشد. چرا؟
ج: خیلی روشن است كه آن روز ما به هیچ وجه مصلحت نمیدانستیم اختلافات داخلی شورای انقلاب را در میان مردم مطرح كنیم. چرا كه خود این موجب دلسردی و نومیدی مردم بود؛ گذشته از این كه چیزی را هم حل نمیکرد.
ما اختلافاتمان را برخی از اوقات خدمت امام میبردیم و امام از وجود این اختلافات مطلع بودند؛ كما این كه تلاشهایی هم برای حل آن میکردند و خود ما هم تلاش زیادی داشتیم تا بلكه بتوانیم در داخل خودمان مسائل را حل كنیم. اما آوردن این اختلافات به میان مردم هیچ فایدهای نداشت و لذا ما بدین وسیله چه كار میتوانستیم بكنیم؟ آیا این درست بود ما چهرهی افرادی را كه امام آنها را به عنوان اعضای شورا انتخاب كرده بودند در نظر مردم خراب كنیم؟ و آیا این كار مفید بود؟ مسلم این كار زیان بار بود. چون اگر این ها شایستگی حضور در شورای انقلاب را نداشتند بایستی برای امام این مسأله ثابت میشد و امام اینها را از شورا اخراج میکرد. پس راه حل این نبود كه ما با توجه به این كه مردم علاجی نمیتوانستند بكنند بیاییم قضیه را با آنها مطرح كنیم. البته در همان زمان هم بعضی از اعضای شورا این كار را میکردند و من به خاطر دارم در همان اوقات یكی از اعضای شورای انقلاب گاهی در مسافرتهایش سعی میکرد چهرهی خودش را بین مردم موجه جلوه دهد و همهی اشكالات را یا به گردن دولت و یا حتی به گردن شورای انقلاب بیندازد و لذا مثل كسی كه در یك اقلیتی قرار داشته باشد و كسی به حرفش گوش ندهد آن طور پیش مردم مسائل را وانمود میکرد؛ در صورتی كه چنین وانمودی واقعیت نداشت. لكن ما این را یك عمل درستی نمیدانستیم و خود امام هم هرگز توصیه نمیکردند كه ما این مسائل را به مردم بگوییم. حتی در این اواخر در رابطه با اختلافات با بنی صدر، ما خیلی مسائل گفتنی داشتیم كه به مردم بگوییم، ولی هرگز آنها را به مردم نگفتیم و تا الآن هم خیلی از آن مسائل برای مردم نگفته مانده و علت هم همین بود كه امام میفرمودند اگر اختلاف با هم دارید برای مردم مطرح نكنید.
به نظر ما یكی از گناهان بزرگ بنی صدر این بود كه اختلافات را به میان مردم میکشید و مردم را ناراحت و ملتهب میکرد، آن هم یکطرفه، بدون این كه امكان و مجالی باشد تا آن طرف دیگر هم پاسخهای خودش را بیان كند و به هر حال مطرح كردن این اختلافات صلاح نبود؛ یا لااقل ما به صلاح نمیدانستیم.
س: برخی از مسائل هست كه گاهی در ذهن مطرح میشود؛ مثل معرفی مستقیم اشخاص از طرف امام و یا پس از این كه یكی از افراد مورد اعتماد امام شخصی را معرفی میکرد امام هم تأیید میکردند. آیا این تأیید یا معرفی مستقیم به چه دلیلی صورت میگرفت؛ بخصوص در مورد آقای مهندس بازرگان كه به عنوان اولین نخست وزیر معرفی شد؟
ج: به گمان من كسانی كه حالا این حرف را میزنند در روزهای اول انقلاب هیچ كدام این مطلب
**صفحه=96@
در ذهنشان خطور نمیکرد، و آن روزی كه امام بازرگان را معرفی كردند، از میان این گروه كثیری كه ممكن است امروز این فكر در ذهنشان مطرح باشد آن روز حتی یك نفر هم نبود كه چنین فكری را به ذهنش راه دهد و لذا ما باید ببینیم در آن شرایط زمانی كه مهندس بازرگان معرفی شد وضع در ایران چگونه بود؟ بنابراین اولاً در آن روز مهندس بازرگان به عنوان یك فرد كه از لحاظ تحقق آرمانهای اسلامی با ما و با جریان خط امام ارتباط دارد شناخته شده بود و به عنوان شخصی شناخته میشد كه معتقد به اسلام و به جمهوری اسلامی ست؛ با توجه به این كه سوابق مبارزاتی هم داشت و فردی بود كه در گذشتهی او چیز مهمی به عنوان نقطهی ضعف دیده نمیشد و وقتی امام ایشان را معرفی كرد این طبیعی بود كه یك چنین كسی خیلی راحت میتواند پذیرفته شود؛ همچنان كه خود ما هم نمیدانستیم مهندس بازرگان در چه وضعی قرار دارد؛ تا بعد از آن كه با ایشان مشغول كار شدیم و تدریجاً نقاط اختلاف خودمان با ایشان را فهمیدیم. و لذا باید بگویم امام هم در آن وقتی كه مهندس بازرگان را معرفی كردند نظر و قضاوتی مشابه نظر و قضاوت امروز نسبت به ایشان نداشتند.
بنابراین، ما باید خودمان را در آن شرایط قرار دهیم تا ببینیم چگونه بود كه مهندس بازرگان معرفی شد. پس روی شخص ایشان كه امروز این همه سؤال انجام میگیرد، آن روز چنین سؤالها و ابهامی وجود نداشت. امام هم معرفیاش كردند؛ چون یك فردی را میدیدند كه سوابق مبارزاتی دارد، دارای انگیزهی دریافت و اعتقاد به اسلام و اعتقاد به جمهوری اسلامی هم هست، سابقهی بدی هم ندارد و دیگران هم ایشان را معرفی كرده بودند؛ ضمناً از اعضای اولیهی شورای انقلاب هم بود كه امام پیشنهاد كرده بودند و ما پذیرفتیم و لذا این اعتراض وارد نیست. اما بعدها كه كم كم ما به تحقق آرمانهای عقیدتیمان نزدیك شدیم نقاط اختلاف آشكار شد و دیدیم نمیتوانیم با ایشان سازش داشته باشیم كما این كه خود آقای مهندس بازرگان هم این مطلب را احساس كرده بود و به این جهت استعفا داد.
س: جناب عالی به عنوان كسی كه همراه با مسائل انقلاب اسلامی تا الآن درگیر بوده و به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران، با توجه به این كه دو سال هم عنوان عضویت در شورای انقلاب را داشتید و با دولت موقت هم درگیر انواع و اقسام مسائل بودید، عمدهترین وجوه موفقیت انقلاب را به تناسب سه سالی كه از آن میگذرد به شكل محوری چه چیزهایی میدانید؟
ج: باید بگویم آن چیزهایی كه انقلاب ما را موفق كرده همانهایی ست كه یك روز انقلاب ما را به پیروزی رساند. یعنی اگر ایمان و اعتقاد مردم به اسلام نبود و انقلاب، مردم را از دست داده بود یقیناً در مقابل این توطئهها موفق نمیشد؛ همچنان كه اگر رهبری قاطع و متوكل بر خدا نبود باز انقلاب پیروز نمیشد. و نیز اگر رهبر، خود متكی به عنصر سوم (یعنی ایمان و اعتقاد به اسلام) نبود، نه مردم در صحنه حضور داشتند و نه رهبری میتوانست به این قاطعیت در صحنه باشد. بنابراین چیزی كه موجب تداوم انقلاب شد همان است كه در روز اول موجب پیروزی انقلاب شد. از باب مثال اگر شما به مسالهی اخراج بنی صدر نگاه كنید، كه در این مورد میتواند مثال خوبی باشد، با توجه به این كه بنی صدر به قول خودش كه در اوایل انقلاب میگفت من تبلیغاتچی خوبی هستم و حتی پیش از انقلاب هم این مرد برای
**صفحه=97@
خودش مشغول تبلیغات بود تا جایی كه روزنامههای زمان شاه و عوامل وابسته به دستگاه رژیم پادشاهی هم در مطرح شدنش به او كمك كردند و برای اذهان ایرانیها همان طور كه میدانید در روزنامههای ما نام بنی صدر به عنوان یك دانشجو و به عنوان جوانی كه در خارج با ایران مخالفت میکند مطرح بود و در حالی كه سیاست رژیم این نبود كه نام مخالفان خودش را بیاورد و یك دانشجوی ساده را آن طور بزرگ كند، این را شما بی ارتباط به آینده ندانید؛ یعنی دستگاههایی كه آن روز گردانندهی تبلیغات ایران بودند یقیناً قویتر از دستگاه خود رژیم بودند و آن عناصر پشت پرده و وابسته به امریكا بودند كه سعی میکردند بنی صدر را برای ملت ایران یك چهره كنند. لذا از همان زمان بنی صدر مطرح شد. بعد هم كه با امام به ایران آمد با یك طرح ریزی خیلی دقیق و ظریف، خودش و اطرافیانش سعی كردند آلوده به مسائل دولت نشوند، چنان كه وقتی بنی صدر عضو شورای انقلاب بود و قرار شد چهار نفر از اعضای شورای انقلاب به دولت منتقل شوند تا در دولت هم برنامهای داشته باشند، من و آقای هاشمی و آقای مهدوی كنی و بنی صدر انتخاب شدیم، یعنی من در وزارت دفاع، آقای هاشمی در وزارت كشور و آقای مهدوی كنی هم به شكل دیگری در وزارت كشور و بنی صدر در وزارت دارایی، كه همهی ما قبول كردیم، اما بنی صدر قبول نكرد برود كار اجرایی و مسؤولیت دار بپذیرد و این بدان جهت بود كه وقتی از سوی مردم اشكالاتی متوجه دولت میشود او شریك نباشد و بتواند راحت انتقاد كند و موضع بگیرد تا بدین وسیله نظر مردم را جلب كند؛ كما این كه با سخنرانیهای فراوانی كه در این جا و آن جا ایراد میکرد نظر افرادی را هم جلب كرده بود و در انتخابات ریاست جمهوری با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی و با شیوههای نادرست و درست همه گونه تمسك جست تا بشود رئیس جمهور. لذا چنین آدمی كه با این كیفیت از اول انقلاب و بلكه از پیش از انقلاب بین مردم تبلیغات كرده و بعد از رسیدن به ریاست جمهوری هم تمایل وسایل و ابزار ممكن را در خدمت چهره شدن و موجه شدن خود قرار داده بود (یعنی از لباس نظامی پوشیدن و سوار موتور سیكلت شدن و به جبهه رفتن و خاطرات نوشتن و مظلومانه پیش مردم حرف زدن و در مصاحبه گریه كردن و غیر ذلك تا رفتن به خدمت امام و نامه نوشتن به امام و دیگران را متهم كردن) این در مدت كوتاهی آنچنان منفور مردم قرار گرفت كه اگر در ایران میماند و ظاهر میشد همچنان كه اگر امروز هم در ایران ظاهر بشود خود مردم بدون اشارهی احدی او را تكه تكه خواهند كرد. این را چگونه میشود تعبیر كرد؟ و آیا جز این است كه مردم در صحنهی انقلاب به معنای واقعی كلمه حضور دارند و روی مسائل با دقت نظر و سنجیده تصمیم میگیرند؟
حضور مردم فقط این نیست كه یك جایی اجتماع كنند، بلكه حضور مردم به این معناست كه در انقلاب تصمیم گیرنده باشند و این همان معنای حضور رهبری قاطع انقلاب است؛ چون اگر رهبری انقلاب آن گونه قاطع و خلل ناپذیر تصمیم نمیگرفت این طور نمیشد و این مثال خیلی خوبی به معنای ایمان و باور اسلامی مردم است. چون احساس كردند این آدم پایبندی به اسلام ندارد و دلسوز و متعهد در مقابل اسلام نیست، لذا خیلی راحت او را از یك رئیس جمهور به یك فراری محكوم تبدیل كردند لهذا اگر به دست مردم بیفتد خودشان او را مجازات خواهند كرد و همهی اینها از بركات وجود مردم و رهبری و اسلام است كه
**صفحه=98@
انقلاب ما را نگه داشته است. بنابراین تأكید من همیشه براساس حفظ این سه عنصر است كه باید ما حفظ كنیم تا انقلاب بماند.
س: در مورد بنی صدر شاید به ذهن مردم این باشد كه آیا شما او را به عنوان كسی میشناسید كه به لحاظ شخصیتش، در جهت منافع امریكا لغزید یا از ابتدا یك عنصر امریكایی بود؟
ج: من در این مورد ترجیح میدهم نظری ندهم؛ چون این چیزی ست كه بهتر است صبر كنیم تا زمان ما را به واقعیت برساند و مسلماً در آیندهی نه چندان دور حقایق در مورد گذشتهی بنی صدر آشكار خواهد شد. لذا چه بهتر كه ما امروز پیش دستی نكرده باشیم و گفتهی خاصی را در ذهن مردم بی جهت القا نكنیم. ولی آنچه مسلم است امروز در این كه امریكا به بنی صدر امید بسته و به او كمك میکند و از او میخواهد تا به صورت یك ابزار برای امریكا در منطقه و در ایران در بیاید شكی نیست، اما راجع به گذشتهاش انشاءالله زمان ما را روشن خواهد كرد.
س: لطفاً بفرمایید از زمانی كه عضو شورای انقلاب بودید خاطرات و مسائلی كه بتواند جلب توجه مردم را بكند و واقعاً نشان دهندهی آن حد تقابل بین اعضای شورای انقلاب باشد كه در عین حال دندان روی جگر میگذاشتند و چیزی نمیگفتند، اگر مسائلی از این قبیل را میتوانید، بیان فرمایید.
ج: اولین مسئلهای كه برای ما وجود داشت یك اختلاف و تضاد را روشن میکرد و آن انتخاب مسئولانی بود كه به وسیلهی نخست وزیر میباید معرفی شوند، اعم از وزرا یا كسانی مثل رئیس كل بانك مركزی، سخنگوی دولت، رئیس ستاد مشترك و استانداران وزارت كشور كه من در مصاحبهی تلویزیونی هم گفتم، منتظر بودیم تا آقای مهندس بازرگان بیاید مطرح كند و بگوید میخواهم مثلاً فلانی را به عنوان وزیر بازرگانی یا غیر ذلك انتخاب كنم و انتظار این بود كه با ما مشورت كند و ما هم فرضاً بگوییم بله این خوب است یا بد است و یا مثلاً فلانی مناسب نیست و فلانی مناسب است، آن وقت بعد از مشورتهایی كه با ما و با دیگران میکند بیاورد در شورای انقلاب تا شورا آن را تصویب كند. البته انتظار ما این بود، ولی ایشان اصلاً این كار را به هیچ وجه نمیکرد و با این كه چندین بار من خودم شخصاً به آقای مهندس بازرگان گفتم ما نمیگوییم شما به عنوان یك وظیفه مسأله را با ما در میان بگذار بلكه با توجه به این كه ما با هم رفیق هستیم و سالها با هم كار کردهایم و حتی در آن سالها شما در امورتان با ما مشورت كردید، یا ما با شما مشورت كردیم، دست كم به عنوان مشورت ما را هم در جریان میگذاشتید، ولی ایشان میگفت من نمیخواهم مشورت كنم، مگر اجبار در كار است؟
من هم در جواب گفتم نه اجبار در كار نیست و بعد هم كه مثلاً شش هفت نفر را میآورد و میگفت اینها وزرایند، اگر ما یك یا دو نفرشان را نمیشناختیم، یا قبول نداشتیم، وقتی میگفتیم این دو تا را رد كن، میگفت نمیشود، یا باید همه را قبول كنید یا همه را رد كنید و اگر میگفتیم آقا این چه وضعی ست، میگفت در مجلس هم وقتی دولت كابینه را معرفی میکند مجلس نمیگوید من این را قبول دارم، آن را ندارم، یا همه را رد میکند و یا همه را قبول میکند كه البته این برخلاف قوانین مجلس فعلی ست و ایشان قوانین مجلس سابق را عنوان میکرد و هرچه میگفتیم آخر ما با هم دوست هستیم او میگفت نخیر، همین است، یا همه را قبول كنید یا همه را رد كنید. آن وقت هم كه
**صفحه=99@
اول كارمان بود و بی تجربه بودیم میدیدم اگر همهی آنها را رد كنیم ممكن است مهندس بازرگان اولاً تعیین وزرا را یك ماه دیگر به تأخیر بیندازد و بگوید وقتی شما رد كردید من باید دوباره بروم بگردم آدم پیدا كنم، ثانیاً ممكن است خودش از روی قهر استعفا كند و به گمان ما اگر مهندس بازرگان استعفا میکرد تمام ایران به هم میخورد ولی خیلی طول نكشید كه فهمیدیم این طور كار درست نمیشود لذا به اصطلاح در فكر دولت سایه افتادیم. یعنی لیستی فراهم كردیم تا اگر مثلاً فردا صبح مهندس بازرگان آمد شورای انقلاب و گفت من دیگر نخست وزیر نیستم دستمان داخل حنا نماند. یعنی آماده باشی برای خودمان تدارك دیدیم و این اولین نقطهی اختلاف بین ما و آقای بازرگان بود و بعد اختلافات بُعد دیگری پیدا كرد كه از آن جمله در رابطه با رئیس ستاد ارتش ایشان بود كه ناصر فربد را به عنوان رئیس ستاد انتخاب كرد. وقتی ما گفتیم ایشان چه كسی ست، گفت این وظیفهی من نیست كه به شما بگویم و از شما اجازه بگیرم. اما در عین حال مطرح میکنم و گفت ایشان یك سرلشگری چنین و چنان است و اتفاقاً در همان دوران كتابی از آقای فربد حاكی از جانبداریش نسبت به رژیم گذشته به دست ما رسید كه ما هم این كتاب را به آقای بازرگان نشان دادیم؛ ولی او میگفت این مهم نیست چون بنده یك دوست قدیمی دارم به نام سرتیپ ریاحی كه او ایشان را معرفی كرده. و همین فربد بود كه در منطقهی كردستان خیانت را به سر حد كمال رساند، به طوری كه همین آقای ظهیرنژاد كه فكر میکنم آن وقت فرماندهی لشكر 64 ارومیه و سرهنگ بود چون از مسالهی كردستان كاملاً اطلاع داشت میگفت این فربد را باید محاكمه و اعدام كرد؛ برای این كه خیلی كارهای خلاف میکرد و مثل این كه جزء برنامههایش مسلط كردن حزب دموكرات و كومله و امثال اینها بود!
به هر حال این نوع اختلافات را ما با هم داشتیم كه از این جا شروع شد و همچنین در مورد اعضای دیگر نخست وزیری مثل معاونان و سخنگوی دولت، چنان كه ما در مورد آقای امیر انتظام چندین بار به ایشان گفتیم و گزارشهایی هم خدمت امام رسیده بود، حتی امام هم به ایشان تذكر میدادند ولی ایشان میگفت الاولله باید همین باشد. اما در پاسخ به اعتراضات ما ایشان یك روز آمد در تلویزیون ظاهر شد و گفت به من ایراد میکنند كه چرا این معاونان را انتخاب كردی – البته در این رابطه بیشتر نظر روی امیر انتظام بود و یا این كه دكتر یزدی و صباغیان هم معاونش بودند ولی ما روی آن ها نظر خاصی نداشتیم – اما من در جواب این ایراد كنندهها میگویم اگر بهتر از اینها كسی را داشتم به معاونت انتخاب میکردم. یعنی ایشان اعلام میکرد بهتر از امیر انتظام كسی در ایران وجود ندارد یا ایشان سراغ نداشت و بعد هم اختلاف در سطح لوایح و تصمیم گیریها كه در مذاكرات گوناگون داشتیم. مثلاً در مورد سیاست خارجی ما میگفتیم طراح اصول سیاست خارجی باید شورای انقلاب باشد، اما ایشان قبول نداشت و میگفت باید وزارت خارجه طرح را تهیه كند بیاورد شورای انقلاب تا شورای انقلاب تصویب كند. ما میگفتیم بسیار خوب این كار را بكند و آقای دكتر یزدی كه آن وقت وزیر خارجه بود چند صفحهای نوشت آورد در شورای انقلاب كه به نظرم در یك جلسه یا دو جلسه مطرح شد و چیزهایی كلی و غیر قابل اعتنا و مسائلی بود كه اصلاً به عنوان سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی نمیشد آنها را عنوان كرد
**صفحه=100@
و در آن كلیات به هیچ وجه آن اصول تفكر انقلابی ما كه ضدیت و معاندت با استكبار را اصول سیاست خارجی ما قرار میداد ملحوظ نشده بود.
**صفحه=101@
تاریخ: 1360/11/18
مصاحبه كننده: روزنامهی یومیوری ژاپن
س: شما اكنون در حال جشن گرفتن سومین سالگرد انقلاب اسلامی خود هستید. آقای رئیس جمهور، آیا ممكن است دستاوردهای انقلاب را در سه سال گذشته، همچنین اهداف انقلاب را برای سالهای آینده بیان كنید؟
ج: بخش اول این سؤال كه مربوط به دستاوردهای انقلاب در سه سال گذشته میشود، پاسخ تفصیلی طولانی دارد. من اگر بخواهم دستاوردهای انقلاب را به صورت تفصیلی بیان كنم باید کلیهی اقداماتمان را در بخشهای مختلف بگویم و این نیاز به بحثی طولانی دارد، لكن به طور كوتاه و خلاصه میتوانم بگویم ما در طول این سه سال زندگی ملتی را كه میخواهد آزاد و مستقل زندگی كند آزمودیم. ما در طول این سه سال توانستیم مشكلات اصلی خودمان را بشناسیم و قدمهای مؤثری هم در مورد رفع این مشكلات برداریم. همچنین در این سه سال توانستیم به میزان زیاد فرهنگی را كه مسلط بر جامعهی ما بود محو كنیم و فرهنگ استعماری و امپریالیستی را از جامعه بزداییم. ما توانستیم انسانها را كه در رژیم گذشته بی قدر و بی ارزش شده بودند، به قدر و ارزش خودشان آشنا كنیم و توانستیم روح فداكاری و تلاش مبارزه برای آیندهی بهتر را به مردم خودمان به طور كامل بدمیم.
شما امروز اگر به مردم ما نگاه كنید، بخصوص اگر سابقهی این ملت را در ده پانزده سال پیش بدانید، دچار شگفتی خواهید شد؛ چون در حقیقت انقلاب ما توانست تمام سرمایه گذاریهایی را كه استكبار جهانی در طول دهها سال روی ملت ایران كرده بود تا از این ملت موجودی حقیر و پوچ و دست نشانده و ضعیف بسازد هدر بدهد و ملتمان را با موقع و متانت اسلامی شان آشنا سازد.
اما این كه ما در آینده چه طرحهایی داریم، این به میزان زیادی مربوط میشود به پاسخی كه دربارهی گذشتهی این سه سال گفته شد. ما برای آیندهی این ملت یك زندگی مرفه و یك استقلال سیاسی و اقتصادی كامل و بازگشت به فرهنگ انسانی درست و بازگشت به ارزشهای اسلامی را در نظر میگیریم. ما نمیخواهیم سه شعاری كه از آغاز انقلابمان بارها مطرح كرده بودیم، یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را به مردم برگردانیم.
**صفحه=102@
جمهوری اسلامی به معنای یك زندگی در شأن انسان و باب انسان، هم از لحاظ تأمین نیازهای فردی و مادی انسان و هم از لحاظ تأمین نیازهای معنوی و باطنی انسان است.
س: آقای رئیس جمهور، ممكن است نظر خود را پیرامون روابط ایران و ژاپن بیان فرمایید؛ خصوصاً با در نظر گرفتن اشكالاتی كه در پروژهی ایران و ژاپن پیش آمده است؟
ج: ما هم با شما هم عقیده هستیم كه دو طرف باید سازندهتر و همعقیدهتر باشند. مشكلاتی را كه شما به آنها اشاره كردید، تنها از ناحیهی ما مسلماً نبوده است. ما بارها اعلام کردهایم كه آماده هستیم آن پروژه را كه پروژهی بزرگی هم هست به اتمام برسانیم. و اما در مورد روابط ایران و ژاپن ما كلاً هیچ انگیزهای برای سردی روابط خود با ژاپن نمیبینیم. ژاپن هم مانند دیگر كشورهای دنیا میتواند با ما دوست و دارای روابط گسترده و عمیق باشد. ما در هیأت هایی كه گاهی در طول این سه سال به ژاپن فرستادهایم این معنا را فهمیدهایم. امروز هم دربارهی این مسأله، همان طور كه نسبت به بقیهی كشورها معتقد به روابط متقابل احترام آمیز هستیم، در مورد ژاپن هم همین طور فكر میکنیم.
س: در حال حاضر هفده ماه است كه جنگ ادامه دارد و همچنان مسالهی اصلی ایران است. در این رابطه اخیراً رابطهی ایران با بعضی از كشورهای منطقه تیره شده است. آقای رئیس جمهور! آیا ممكن است نظر خودتان را در مورد آیندهی جنگ با در نظر گرفتن سه شرط ایران برای خاتمهی جنگ ابراز كنید؟
ج: به نظر ما جنگ با پیروزی ایران و با انهدام نیروهای متجاوز تمام میشود و این بدین معنا نیست كه ما مایل به صلح نیستیم، بلكه بهعکس، ما علاقهمندیم با یك صلح عادلانه به جنگ خاتمه داده شود. و این بدین معناست كه ما معتقدیم رژیم عراق نه آن شهامت و نه آن قدرت را دارد كه صلح را تحمل كند و لذا او به جنگ ادامه خواهد داد و نتیجهی ادامهی جنگ هم چیزی جز سركوب نیروهای متجاوز نیست.
س: روند سیاست خارجی ایران چگونه است؟ و در سه سال بعد از انقلاب كه روند اصلی سیاست خارجی ایران را شعار نه شرقی و نه غربی هدایت میکند، علی رغم قطع رابطه با امریكا بعد از گروگانگیری، رابطهی ایران با شوروی تیره نشده است و به نظر میرسد در بعضی از ابعاد هم گسترش پیدا كرده است. آقای رئیس جمهور، آیا ممكن است رابطهی آیندهی ایران را با این روند و با در نظر گرفتن شعار نه شرقی و نه غربی بیان فرمایید؟
ج: غرب فقط امریكا نیست و ما با امریكا به عنوان بزرگترین دشمن خود و كسی كه به ما ضربات زیادی را وارد كرده است، همچنان دارای روابط تیره هستیم و لذا آیندهی روشنی هم برای این روابط، فعلاً با وضعی كه امریكا دارد، ملاحظه نمیکنیم. اما گسترش روابط با شوروی به معنای تناقض با شعار نه شرقی و نه غربی نیست. این شعار به ما میگوید كه ما نباید دنباله رو سیاست شرقی یا غرب باشیم، اما از گسترش روابط سالم با شرق و یا غرب مانع نمیشود.
س: لوایحی از جمله اصلاحات ارضی و ملی كردن تجارت خارجی رابطهی مستقیم با مسالهی مالكیت خصوصی دارد و به نظر میرسد این لوایح با اشكالاتی از نظر انطباق با اصول شرعی مواجه شده
**صفحه=103@
است، آقای رئیس جمهور، ممكن است مشكلات اجرایی این لوایح را بیان بفرمایید؟
ج: این لوایح ریشه در قانون اساسی ما دارد. یعنی مسالهی تجارت خارجی كه باید دولتی بشود، جزء اصول قانون اساسی ست و اگر خلاف اسلام بود در قانون اساسی یقیناً نمیآمد. چون همهی اصول و مواد قانون اساسی منطبق بر اسلام است، بنابراین، این دو لایحه به هیچ وجه با قانون اساسی مغایرتی ندارد. منتها مسأله این است كه تا این لوایح بخواهد به شكل پخته و قابل عرضهای تصویب و به دولت ابلاغ شود، باید مراحلی را بگذراند. و چون این اولین باری ست كه در ایران به صورت صحیح این دو اقدام بزرگ انجام میگیرد، پس باید پخته و سنجیده باشد. البته ما معتقد به مالكیت شخص هستیم، اما نه به مالكیت نامحدود شخص، بلكه حدودی برای مالكیت شخص قائلیم و مالكیت شخص هیچ گونه منافاتی با این دو اصل ندارد.
س: در سه سال گذشته فقط از نظر آمار اقتصادی، ایران با ركود اقتصادی مواجه شده و به نظر میرسد دولت جمهوری اسلامی مشغول مبارزه با این ركود و به كارگیری سیاستهای متفاوت اقتصادی میباشد، آقای رئیس جمهور، شما آیندهی اقتصادی ایران را چگونه میبینید؟
ج: با توجه به این كه ما انقلاب کردهایم، مشكلاتی را كه شما اسم آن را ركود اقتصادی میگذارید، امری طبیعی ست و برای هر كشوری كه در چنین شرایطی قرار میگیرد چنین مشكلاتی وجود دارد. لكن ما برای رفع این مشكلات به برنامههای كوتاه مدت اكتفا نکردهایم؛ بلكه برنامههای میان مدت و بلند مدت هم در دستور كارمان قرار دارد. با توجه به اصل برنامه ریزی كه امروز دولت ما شدیداً به آن اهمیت میدهد و با توجه به آن كه مردم در خدمت هدفها و برنامههای دولت قرار میگیرند و وضعیت استثنایی ایران این چنین وضعی را به وجود آورده، ما نسبت به آیندهی اقتصادی ایران خوشبین هستیم و معتقدیم كه این مشكلات دیری نخواهد پایید و با تلاش وسیعی كه مردم خواهند كرد مطمئناً این مشكلات برطرف خواهد شد.
س: در سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی ایران موفق شد علی رغم از دست دادن شخصیتها، از جمله آیت الله بهشتی، تقریباً حركات تمام گروههای مختلف سیاسی را خنثی نماید. آقای رئیس جمهور، آیا ممكن است موقعیت كنونی این گروهها را كه گروههای مشغول جنگ مسلحانه و حزب توده و نهضت آزادی را شامل میشود بیان فرمایید؟
ج: وضع گروههای در حال جنگ، با وضع این دو گروهی كه ذكر كردید، یعنی حزب توده و نهضت آزادی تفاوت دارد. آنها مشغول تلاشهای سیاسی هستند و این برای جمهوری اسلامی قابل تحمل است و گروههای مسلح به تلاشهای مسلحانه دست میزنند و این برای هیچ دولتی قابل تحمل نیست.
وضعیت گروههای مسلح در حال حاضر به این صورت است كه كلاً تضعیف شدهاند و بسیاری از افرادشان برگشتهاند و دولت موفق شده تلاشهای آنها را در موارد متعددی خنثی كند. لذا با توجه به این كه مردم در مقابل آن گروهکها قرار دارند، ما احساس نگرانی زیادی نمیکنیم و البته اگر این عامل آخر یعنی عامل حضور مردم نمیبود جای این را داشت كه دولت جمهوری اسلامی احساس نگرانی بكند؛
**صفحه=104@
زیرا كه اسلحهی زیادی در دست آنها، بیش از هر جای دنیا، وجود دارد و این بدان خاطر است كه در آغاز انقلاب، مردم به پادگانها رفتند و پادگانها را كه در اختیار رژیم گذشته بود از اسلحه خالی كردند، یا به میزان زیادی این كار را انجام دادند، و لذا تروریست در ایران شكل ویژهای داشته و مهمترین چیزی كه تاكنون توانسته جلو موج تروریست را بگیرد و بعد هم مطمئناً به آن پایان خواهد داد، در صحنه بودن مردم و انگیزهی درونی مردم است.
س: اخیراً صحبتهای زیادی در مورد تشكیل مجلس خبرگان میشود. و این به موجب بحث انعكاس مردم برای سلامت امام خمینی میشود. آیا به خاطر بحثی است كه متعلق به آن است؟ آیا ممكن است در این رابطه توضیح بفرمایید؟
ج: مجلس خبرگان در قانون اساسی پیش بینی شده و بالاخره باید تشكیل بشود. از دو سال قبل صحبت تشكیل مجلس خبرگان بود و الآن هم زمزمههای زیادی كه شما میگویید وجود ندارد، یا بنده خبر ندارم. ولی همان مسأله ای كه اوقات قبل مطرح بوده الآن هم مطرح است؛ روزی هم باید انجام بگیرد؛ و معلوم هم نیست كه چه وقت خواهد شد. مشخصاً هم ما نمیدانیم كه این مجلس چه زمانی تشكیل میشود و به هر حال چیز فوقالعادهای در این مورد نیست.
س: آقای رئیس جمهور، شما اولین رئیس جمهور روحانی در نظام جمهوری اسلام ایران هستید. آیا ممكن است در مورد زندگی گذشته خودتان و در مورد خانواده و فرزندان خودتان و همچنین اوقاتی را كه فارغ از فعالیتها هستید توضیحاتی بیان فرمایید؟ ضمناً چون من كتابی در مورد شما خواندهام كه با آیة الله بروجردی و آیة الله حائری شیرازی بودهاید، اگر خاطراتی در این مورد هم دارید، لطفاً بیان فرمایید.
ج: آیة الله حائری قبل از تولد من فوت کردهاند. بنابراین ایشان را درك نکردهام، چون سه سال پیش از تولد من از دنیا رفتهاند، اما در مورد آیة الله بروجردی، بله من شاگرد ایشان بودهام و چند سال پیش ایشان درس خواندهام. گذشتهی من گذشتهی یك طلبه است؛ یك روحانی و طلبهی مؤثر. از قبیل من هزاران نفر در ایران، چه در قم و چه در مشهد و چه در جاهای دیگر، هست. خود من از یك خانوادهی روحانی هستم و چند سال در مشهد كه زادگاه من است و چند سال در قم كه مركز تحصیلات عالیهی من بوده است، تحصیل کردهام. همزمان با درس مرحوم آیة الله بروجردی به درس امام هم میرفتم و مشغول تحصیل بودم. مانند یك فرد عادی و معمولی، از روزی كه مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی شروع شد، من در مبارزات شركت داشتم و بارها زندان رفتم و مدتها در زندان بودم. یك بار تبعید شدم و مدتها در تبعیدگاه بودم. زندگی من در این شانزده یا پانزده سالهی انقلاب، زندگی یك روحانی جوان و آمیخته به این مسائل بوده است. آموختهی ما همین مسائل مبارزه بود و هیچ وقت از مسائل مبارزه جدا نبودیم. اما این كه چند تا فرزند و چند تا خواهر و برادر دارم؛ چهار فرزند و سه برادر و سه خواهر دارم و چیز خاصی از زندگی شخصی خود نمیدانم. یك فرد از افراد معمولی این جامعه بودهام كه بر اثر علاقهی به این مبارزه مسؤولیتهای گوناگونی را طی کردهام و بالاخره مردم به من اطمینان داشتند و مرا به عنوان
**صفحه=105@
رئیس جمهور انتخاب كردند و این چیز خیلی سادهای در فلسفهی عمومی جامعه ماست. خوشبختانه در دستگاه اداره کنندهی این كشور هیچ كسی را نداریم كه گذشتهی فوقالعادهای داشته باشد. همه از مردم عادی بودهاند. یكی دانشجو بوده، یكی كاسب بوده، یكی استاد دانشگاه بوده و یكی طلبه بوده و كلاً این افرادی كه میبینید كشور را اداره میکنند، یا معلم بودهاند، یا چنین سوابقی دارند؛ و چون علاقه به این مبارزه داشتهاند، به تدریج در حركت عمومی مردم پیش آمدهاند و مورد اطمینان مردم قرار گرفتهاند و به این مسؤولیتها رسیدهاند.
**صفحه=106@
تاریخ: 1360/11/20
مصاحبه كننده: خبرنگار نیوزویك
س: آقای رئیس جمهور، شما در كجا متولد شدهاید و چند سال دارید؟
ج: در مشهد متولد شدهام و 42 سال سن دارم.
س: در چه رشته درس خواندهاید و چه تخصصهایی دارید؟
ج: چون در مطبوعات ایران مطالب زیادی راجع به من عنوان شده بهتر است سؤالات را در رابطه با مطالب مهم مطرح كنید.
س: لطفاً چگونگی اوضاع جنگ با عراق را بیان فرمایید.
ج: وضع ما در جنگ خوشبختانه خوب است، چون نیروهای عراقی روحیهی ضعیفی دارند، اما نیروهای ما علاوه بر روحیهی قوی، انسجام و كارایی كافی هم دارند و لذا جنگ با پیروزی نیروهای ما پایان خواهد یافت.
س: گفته میشود كه جنگ تا ایام نوروز پایان میپذیرد. نظر شما در این خصوص چیست؟
ج: برای جنگ به دلیل طبیعت آن پایانی نمیتوان مشخص كرد.
س: آیا پایان جنگ در چند هفته یا چند ماه آینده خواهد بود؟
ج: گرچه ما برای جنگ طولانی آمادگی لازم را داریم ولی انشاءالله این جنگ زیاد طولانی نخواهد شد.
س: آیا پایان جنگ را با پیروزی نظامی پیش بینی میکنید یا با مذاکرهی سیاسی؟
ج: پایان جنگ در هر دو صورت قابل تصور است، اما پیروزی با مذاكره وقتی امكان دارد كه شرایط ایران مورد قبول قرار گیرد، ولی به گمان من عراق این شهامت را ندارد كه صلح را با شرایط ما بپذیرد.
س: آیا شرایط شما چگونه است؟
ج: شرایط ما عبارتند از: 1. عقب نشینی بی قید و شرط نیروهای متجاوز، 2. پرداخت غرامات جنگی، 3. تعیین متجاوز و محاكمه و مجازات او.
س: روحیهی ملت ایران حاكی از آمادگی برای ادامهی جنگ است، اگر هم بیست سال طول بكشد، و
**صفحه=107@
لذا برای ایران پیروزی در این جنگ تا چه میزان ارزش دارد و آیا بدان حد هست كه به طور عینی از شوروی كمك نظامی و فنی دریافت كند؟
ج: ما تاكنون از هیچ كس كمك نظامی نگرفتهایم و نخواهیم گرفت، اما در خصوص ادامهی جنگ و مقاومت ما، این امر نشانگر روحیه و آمادگیهای ضرور ملت ما میباشد.
س: آیا ممكن است موقعیت ایران آن قدر احساس شود كه اجباراً از شوروی كمك نظامی دریافت كند؟
ج: منظور شما از كمك نظامی چیست؟
س: ما در روزنامهها خواندهایم كه ایرانیها به هر ترتیب باید در جنگ پیروز شوند. با توجه به این امر آیا ایران حاضر است وسایل نظامی یا مستشار نظامی از شوروی درخواست كند، یا به عبارت دیگر اگر موقعیت به گونهای درآید كه راه چاره جز این نباشد چنین درخواستی از شوروی ممكن است یا خیر؟
ج: شما اصطلاح كمك نظامی را درست به كار نمیبرید، چون خرید وسایل و ابزار نظامی را كمك نمیگویند، بلكه به گرفتن مستشارها یا دخالت عناصر نظامی یك كشور دیگر كمك نظامی میگویند و این كاری ست كه ما هرگز نخواهیم كرد. اما در رابطه با خرید تجهیزات نظامی این چیزی ست كه ما طبق مصلحت خودمان عمل میکنیم و این راه را بر روی خود نبستهایم.
س: ممكن است خواهش كنم پیرامون دستاوردهای انقلاب و نارساییهای بعد از انقلاب و اولویتهای برنامه ریزی، توضیحات لازم را بیان كنید؟
ج: اما دستاوردهای انقلاب كه بسیار است و در این سه سال گذشته ما مستقل بودن را آزمایش و نیروهای ملتمان را ارزیابی کردهایم و نسبت به آن كاملاً مطمئن شدیم. ما فرهنگ مردممان را از وابستگی، مخصوصاً به امریکاییها تا میزان زیادی رها کردهایم و وضع کشاورزیمان را تا حدودی سر و سامان بخشیدهایم به نحوی كه میتوانم بگویم در این سه ساله ولادت جدید یافتهایم و تجربیات زیادی را كسب کردهایم كه معمولاً در یك جامعهی آرام یعنی آن جامعهای كه انقلاب در آن رخ نداده هرگز ظرف چنین مدت كوتاهی به دست نمیآید. و در رابطه با كمبودها باید بگویم كه كمبودهایمان زیاد است ولی برای جامعهی خودمان آیندهای را ترسیم كردیم كه در مقایسه با وضع كنونی ما بسیار كامل و بی نقص است كه امیدواریم طی سنوات نه چندان دور به آن برسیم و این طبیعی ست كه تا به آن آیندهی ترسیم شده نرسیم همواره نقایص هست و لذا ما به نقایص موجود معترفیم، اما به خودمان اطمینان میدهیم كه آنها را برطرف خواهیم كرد و راجع به اولویتها هم چند مسأله را از نظر دور نمیداریم: 1. رسیدگی به رفاه مردم، خصوصاً طبقات ضعیف كه بر اثر اعمال سیاسات دیكته شدهی اربابان امریكایی به شاه، آنها را به خاك سیاه نشاندهاند؛ 2. تجدید نظر اساسی در وضع تشكیلات دولتی و تنظیم آن به نحوی كه نیازهای انقلابمان را برآورده كند؛ 3. تنظیم روابط خارجی كه در این خصوص بسیار فعال شدهایم.
س: ممكن است نارساییها و مشكلات خودتان را بیان كنید و بفرمایید کدامیک مهمتر است و چگونگی غلبهی بر آنها را توضیح دهید؟
**صفحه=108@
ج: یكی از مهمترین مشكلات ما كه از رژیم گذشته به ارث بردهایم و امروز با تمام قدرت درصدد برطرف كردن آن هستیم، این است كه ملت ایران در گذشته فكر نمیکرد كه بتواند خودش ابتكار عمل را در دست بگیرد، زیرا او را به این باور رسانده بودند كه باید بنشیند و منتظر بماند كه از گندم و مرغ و تخم مرغ گرفته تا ماشینهای عظیم صنعتی و دارو و وسایل منزل از خارج برایش وارد شود. لذا ما با كوشش بسیار این باور را در مردم خودمان به وجود آوردیم كه آنان میتوانند هم در زمینهی وسایل تولیدی و هم در زمینهی مسائل سیاسی با استقلال بر روی پای خود بایستند و زندگی كنند و مشكلات جامعهی خود را خود برطرف نمایند. ما در این خصوص گامهایی برداشتهایم و به موفقیتهایی نیز رسیده ایم.
س: در حالی كه در ایران سه میلیون نفر بی كار هست و 60 درصد قیمتها افزایش یافته و كمبودها زیاد است، مواد غذایی سهمیه بندی شده و مشكلاتی در زمینهی موازنه پرداختها به چشم میخورد، آیا به نظر میرسد كه شما راهی برای از بین بردن این مشكلات داشته باشید؟
ج: بله بسیاری از مشكلات مذكور وجود دارد كه اغلب آنها ناشی از وقوع جنگ است و شما نمیتوانید هیچ كشوری را پیدا كنید كه با یك جنگ هفده ماهه روبرو باشد اما چنین مشكلاتی را نداشته باشد و بنابراین آنچه شما به عنوان مشكل اقتصادی از آن یاد كردید برای ما كاملاً طبیعی و قابل پیش بینی بوده است، اما برخلاف تصور شما كه میپندارید دولت ایران طرحی برای حل این مشكلات ندارد، باید بگویم در این رابطه ما به تلاشهایی مشغولیم كه مطمئناً به نتیجه خواهید رسید؛ به دلیل این كه علی القاعده به دلیل جنگ و محاصرهی اقتصادی باید اوضاع ما از وضع فعلی هم بدتر باشد. و من پیش بینی میکنم كه در آیندهی نزدیك لااقل نیمی از مشكلات اقتصادیمان با تلاش و كوشش مسئولان برطرف خواهد شد. این را هم اضافه كنم: دلیل این كه ما این مشكلات را چندان سنگین و وحشت آور نمیبینیم این است كه مردم ما با دولت همكاری كامل دارند و مشكلات را تحمل میکنند و لذا مشكلات تبعی به وجود نمیآید. دولت هم برای رفع مشكلات كمك میکند.
س: آیا شما نظر بانکها را كه میگویند ارز ندارید تأیید میکنید؟
ج: خیر، تأیید نمیکنم.
س: آیا ممكن است میزان دقیق ارز موجودتان را بیان كنید؟
ج: شما انتظار دارید من به طور دقیق بگویم تعداد ارز موجودمان چقدر است؟!
س: به موجب گفتهی مقامات ایرانی دو میلیارد دلار ذخیرهی ارزی دارید ولی بانکهای جهانی میگویند هیچ ارز ندارید.
ج: اظهاراتی كه پیرامون ذخایر ارزی ما در دنیا میشود معمولاً عاری از حقیقت است.
س: پس ذخایر ارزی شما چقدر است؟
ج: لزومی ندارد كه میزان آن را شما بدانید.
س: گزارشهایی رسیده است حاكی از این كه دولت ایران از برخی از کشورها مثل سوئیس، آلمان غربی، یا ژاپن درخواست وام كرده. آیا صحیح است؟
**صفحه=109@
ج: این گزارشها عموماً خلاف واقع است، گرچه این را هم نفی نمیکنیم كه ممكن است یك روزی از یك دولتی وام بگیریم، اما خوشبختانه الآن در چنان شرایط اضطراریی قرار نداریم كه مجبور به گرفتن وام باشیم و ذخایر ارزی را هم از آن مقداری كه شما از قول مقامات ایران نقل كردید بیشتر است.
س: با گذشت یك سال از آزادی گروگانهای امریكایی آیا شما این امر (یعنی گروگان گیری) را كمك به انقلاب خودتان تلقی میکنید یا كاری بود كه نمیباید اتفاق میافتاد در حالی كه توجه مردم را از مسائل دیگر دور كرد؟
ج: ما از وقوع آن حادثه بسیار خوشحالیم و امروز هم اعتقاد داریم كه حادثهی مزبور انقلابمان را به پیش برد؛ ضمن این كه آنچه بر اثر گروگان گیری بر ضد ما واقع شد در قبال آنچه ما از این حادثه كسب كردیم چیز زیادی نیست.
س: دستاورد شما از حادثهی گروگان گیری چه بود؟
ج: ما توانستیم روحیهی انقلابی مردممان را در این حادثه استوارتر ببینیم و توطئهی امریكا در رابطه با براندازی جمهوری اسلامی ایران را خنثی كنیم.
س: با توجه به اهمیت مسالهی گروگان گیری پس از گذشت یك سال از آن، آیا به نظر شما بهتر نبود كه گروگانها زودتر آزاد میشدند تا شما به حل و فصل مشكلات خودتان از قبیل مسائل اقتصادی بپردازید.
ج: این مسأله فعلاً قابل بحث نیست و بالاخره دیر یا زود گروگانها آزاد میشدند، اما آنچه برای ما حائز اهمیت است، ما به وسیلهی این اقدام دستهای توطئه گر امریكا در كشورمان را قطع كردیم.
س: ممكن است در مورد روش قضا در اسلام (شكل تشخیص جرم، دستگیریها، زندانها، محاكمات، شكنجه، اعدامها) توضیح دهید كه این روش بهترین روش است یا باید تغییر یابد و آیا شما به تمامی اهداف خودتان دست یافتهاید؟
ج: بدون شك ما امروز بهترین وضع قضا در اسلام را نداریم و لذا باید حتماً خودمان را در این مورد كامل كنیم؛ اما مهم این است كه این كامل شدن در جهت آن چیزی كه امروز در غرب وجود دارد حركت نخواهد كرد. یعنی وقتی بخواهیم قضاوت اسلامی را تصحیح و تكمیل كنیم به سمت آنچه امروز شما دارید نخواهیم رفت، بلكه به سمت بخشهایی از قوانین اسلامی خواهیم رفت كه تاكنون امكان پیاده كردن آنها را نیافتهایم. اما شما در سؤالتان به میزان زیاد تحت تأثیر شایعات هستید و ما آنچه را در مطبوعات شما نسبت به وضع قضاوت در ایران منتشر میشود قویاً رد میکنیم. وقتی شما عمدتاً روی اعدامها تكیه میکنید مرتكب دو اشتباه میشوید: یكی این كه آمار اعدامها در ذهن شما به هیچ وجه واقعی نیست و دوم این كه شرایطی را كه ضد انقلاب در ایران به وجود میآورد ندیده میگیرید. من از شما سؤال میکنم كه اگر شما در همان اتوبوسی كه ضد انقلاب آن را به آتش كشید میبودید و دو كودك بی گناه در اتوبوس كشته و گروهی مجروح میشدند و آن وقت شما با ترس از مرگ و با زحمت زیاد خودتان را نجات میدادید دربارهی عاملین این آدم سوزی چگونه فكر میکردید؟ و آیا باز هم معتقد بودید كه ما با
**صفحه=110@
عفومان باید به آنها جایزه بدهیم؟! در حالی كه این یك نمونه از جنایات آنهاست و الا از این قبیل فراوان است.
س: من زمانی را به خاطر دارم كه توسط ایرانیان تبعیدی قبل از انقلاب از وسایل ارتباط جمعی غرب انتقاد میشد كه چرا آنها به جنایات و شکنجهها و تیربارانهایی كه توسط شاه انجام میشد اعتراض نمیکنند و لذا حالا برای من این سؤال مطرح است كه آیا این اعدامها به همان اندازهی زمان شاه بد نیستند؟ و آیا ما روزنامه نگاران نباید در مورد این اعدامها درست مثل شکنجههای ساواك شاه حساس باشیم؟
ج: شما كه نویسنده هستید باید بیش از دیگران اهل محاسبه و دقت باشید و یقیناً كسی كه جنایتی مرتكب میشود – مثل قتل – دادگاه او را محكوم به اعدام میکند – البته در كشورهایی كه حكم اعدام وجود دارد. یعنی باز هم قتل و آیا این دو قتل همانند هم هستند؟! و آیا قتل یك بی گناه برابر با اعدام قاتل اوست؟! من خودم در زمان شاه زندانی سیاسی بودم و از كسانی بودم كه با شاه مبارزه كردم، حالا سؤال این است كه آیا آنچه را در آن روز ما با آن مبارزه میکردیم امروز هم هست؟ و آیا آنهایی كه امروز با دولت مبارزه میکنند همان طور است كه آن روز ما مبارزه میکردیم؟ در توضیح این مطلب ما آن روز از شاه میپرسیدیم چرا ثروتهای ملی را به بیگانگان میدهی؟ و چرا به محرومان جامعه كمك نمیشود؟ و چرا مسئولان حكومت ثروتهای كلان از مال مردم را برای خودشان جمع میکنند؟ اما امروز هیچ یك از این چراها برای كسانی كه با حكومت در معارضه هستند وجود ندارد.
ما آن روز به ساواك میگفتیم چرا كسانی را در زیر شكنجه میکشی و چرا افراد را بی دلیل اعدام میکنی بدون آن كه هیچ جنایتی مرتكب شده باشند؟ اما امروز وضعیت چگونه است؟! امروز كسانی هستند كه سعی میکنند جو داخلی ایران را متشنج كنند و برای این كار با كشتار انفرادی بی گناهان و بمب گذاریها عدهای را به طور دسته جمعی به خاك و خون میکشند و ما وقتی اینها را دستگیر نمودیم محاكمه میکنیم. اگر ثابت شد این گناهان را مرتكب شدهاند اعدامشان میکنیم. بنابراین آیا شما به عنوان یك خارجی بی نظر میتوانید این دو كشتن را در مقام مقایسه، هم طراز بدانید؟ لذا من به شما توصیه میکنم هر وقت خواستید به دلیل عواطف انسانی كسی را كه مرتكب قتل شده سرزنش كنید سزاوار است آن كسانی را سرزنش كنید كه پیر مردهایی همچون آیة الله دستغیب و آیة الله مدنیها را میکشند، یا آن كسانی كه كودكان را در شیراز به آتش میکشند، یا در جاهای دیگر صدها نفر بی گناه را به قتل میرسانند ملامت كنید.
س: آیا ممكن است تعداد تیرباران شدگان بعد از آقای بنی صدر را بگویید؟
ج: میتوانید از مقامات مسئول بپرسید.
س: شنیده شده كه برای جانشینی امام خمینی قرار است مجلس خبرگان تشكیل شود. آیا زمان تشكیل این مجلس تعیین شده و ضمناً آیا رهبر، یك فقیه خواهد بود یا شورای پنج نفره؟ و این شكافی كه در میان روحانیان در مورد ولایت فقیه وجود دارد جدی ست؟ و آیا دین با سیاست توأماً خواهد ماند یا جدا میشود؟
**صفحه=111@
ج: ابتدا باید به خاطر اطمینان شما بگویم كه دین و سیاست همچنان یكی خواهند ماند و این شكاف بین روحانیان هم چیزی ست كه به وسیلهی دشمن تبلیغ میشود و جز دو سه نفر كه در میان مردم هیچ گونه طرفداری ندارند، روحانیان یكپارچه هستند. اما چگونگی انتخاب رهبر را خیلی روشن قانون اساسی بیان كرده است. مجلس خبرگان هم یك نهاد قانون اساسی ست و چه در زمان امام خمینی و چه بعد از ایشان در اجرای قانون اساسی اصل تشكیل مجلس خبرگان باید اجرا بشود. اما بافت شورای رهبری حتمی نیست و ممكن است سه نفره باشد یا پنج نفره.
س: اگر ممكن است توضیح دربارهی سلامتی خودتان را بیان كنید؟
ج: حال عمومی من خوب است، اما دستم به طور كامل حركت ندارد. پزشكان امید زیادی دارند كه كاملاً خوب شود و در پایان این مصاحبه كه من با اولین خبرنگار امریكایی حدود یك ساعت و پانزده دقیقه مصاحبه كردم خوب است بدانید چرا ما حاضر نبودیم با مطبوعات آمریكایی مصاحبه كنیم و حاضر نبودیم آنها را به كشورمان راه بدهیم؛ كه آن هم فقط یك دلیل دارد: زیرا اینها به جای این كه طبق وظیفهی مطبوعاتی كه دارند یك عنصر منتقل کنندهی حرفها و افكار باشند، عناصر سیاسی بودند كه مطالب را طبق میل و سیاستها تغییر میدادند و تحریف میکردند؛ سپس به صورت دروغهای كوچك و بزرگ در مطبوعات منعكس مینمودند و لذا من مایلم احساس كنم كه شما برخلاف مطبوعاتچیهای امریكایی این مصاحبه را منعكس خواهید كرد و به من تجربهی خوبی از مصاحبه با یك امریكایی خواهید داد والسلام.
**صفحه=112@
تاریخ: 1360/11/21
مصاحبه كننده: سرویس سیاسی روزنامهی جمهوری اسلامی
سرویس سیاسی روزنامهی جمهوری اسلامی: با حجة الاسلام و المسلمین خامنه ای رئیس جمهور در مورد توطئه بر ضد مجلس خبرگان به گفتگو نشستیم و برادر خامنه ای در این رابطه چنین گفتند:
بسم الله الرحمن الرحیم. این جریان اتفاقاً جریانی ست كه من در متن آن بودم. وقتی مجلس خبرگان با این روالی كه مشاهده میکنیم قانون اساسی در آن تنظیم شد و پیش رفت، مسالهی ولایت فقیه كه مطرح شد با مسائل گوناگون دیگر، گروه لیبرالها و معتقدین به اسلامی كه عمدتاً اسلام منهای روحانیان را مایل بودند داشته باشند احساس خطر كردند و تصادفاً این وقتی بود كه همین گروه بر دستگاه اجرایی مملكت تسلط داشتند. یعنی آن زمان دولت از 21 نفر تشكیل میشد كه غیر از پنج شش نفر آنها بقیه همه یا عضو نهضت آزادی و یا سمپات های نهضت آزادی بودند و آن چند نفر دیگر كه از نهضت آزادی نبودند، یكی شان عضو حزب ملت ایران و دو نفر از آنها از جا ما بودند. یكی دو نفر هم عضو هیچ حزبی نبودند و بقیه عضو نهضت آزادی بودند.
اینها وقتی احساس خطر كردند، دیدند اگر بنا باشد قانون اساسی به این شكل تنظیم شود مقاصد آنها برآورده نمیشود كه البته آن مقاصد عمدتاً مقاصد مربوط به بینش و فهم اسلامی بود. و حالا نه این كه بخواهم بگویم آنها مقاصد خائنانه داشتند، بلكه اینها دیدند باید مجلس خبرگان تعطیل شود تا قانون اساسی به این شكل تنظیم نشود. چون اگر آن روز مجلس خبرگان تعطیل میشد. قانون اساسی نیمه كاره بود و آن وقت میگفتند پس بیایید از سر یك چیزی درست كنیم و فرصتی برای آنها پیدا شد تا چیز دیگری درست كنند و لذا اینها در غیاب تصمیم گرفتند مجلس خبرگان را به بهانهای تعطیل كنند كه البته این صورت ظاهر كار است، اما در باطن كار احتمالاً چیز دیگری هم بوده كه آن را من یقین ندارم و فقط احتمال میدهم: دخالت عناصر وابستهی سلطههای امریكایی و خارجی از طریق امیر انتظام وارد این میدان شده بودند و كوشش میکردند در این كار هر چه بیشتر تسریع شود. البته من شخصاً امیر انتظام
**صفحه=113@
را متهم نمیکنم، چون دربارهی او چیزی جز همانهایی كه دیگران نسبت به او گفتند نمیدانم و خود من علم و اطلاعی راجع به او ندارم؛ اما این را به نحو احتمال ذكر میکنم بالاخره او در دادگاه انقلاب محكوم به مجازات شد و بدین جهت من فكر میکنم او مجرم بوده است و به هر حال امیر انتظام كارگردان اصلی بود و بقیه را هم فكر نمیکنم انگیزه شان كمتر از امیر انتظام بوده باشد زیرا آن طور که من از نزدیك دیدم، همه شان انگیزهی تعطیل مجلس خبرگان را داشتند. اینها میآیند نامهای مینویسند كه ظاهراً خطاب به امام بوده و به خیال خودشان اشكالات قانونی نسبت به مجلس خبرگان در این نامه جمع آوری میکنند، از این قبیل كه مثلاً این مجلس قرار بود یك ماه طول بكشد و حالا كه دو ماه طول كشیده است پس غیر قانونی ست، یا چون قرار بوده است بر مبنای آن پیش نویس، طرح قانون اساسی جدید تنظیم شود، در پارهای از اصول آن پیش نویس تخطی شده و از این قبیل.
چند تا از این اشكالات درست میکنند و شاید هم آن نامه خطاب به آقای منتظری باشد كه رئیس مجلس خبرگان بود و به هر حال اعلام میکنند مجلس خبرگان غیرقانونی ست؛ ضمناً نظرشان این بود كه نامه را به آقای منتظری بدهند و در رسانههای گروهی هم از طریق مصاحبه پخش كنند، تا ناگهان كه مردم صبح از خواب بلند میشوند ببینند مجلس خبرگان قانونی نیست و این خیلی چیز زشت و بدی بود و در جلسهی هیأت دولت داشتند این مسأله را تمام میکردند؛ چون قبلاً در منزلی نشسته بودند به عنوان فراهم كردن مقدمات كار پس از مطرح كردن حرفهایشان، سیزده – چهارده نفر امضا كرده بودند، منتها میخواستند در هیأت دولت قضیه را به مراحل نهایی برسانند كه در آن جلسهی هیأت دولت، هم من و هم آقای هاشمی رفسنجانی از اعضای شورای انقلاب بودیم که در دولت هم سمتی داشتیم. بنده معاون وزیر دفاع بودم و آقای هاشمی رفسنجانی وزیر كشور یا نمایندهی شورا در وزارت كشور بودند كه بعد وزیر كشور شدند. ما كه در آن جلسه بدون هیچ سابقهی ذهنی شركت داشتیم، وقتی قضیه مطرح شد بهت زده شدیم كه اینها چطور دارند این حرفها را میزنند و این مجلس خبرگانی را كه این طور خوب پیش میرود و خوب اداره میشود میخواهند بگویند غیرقانونی ست!
ما شروع كردیم به مخالفت كردن و گفتیم این كار غلط است، بنابراین چنین كاری را نكنید و بعد مطالبی بنده گفتم، مطالبی هم آقای هاشمی گفتند، اینها هم جواب میدادند. و باید این را هم اضافه كنم: جزء اعضای هیأت دولت كه آن شب با این طرح مخالفت كرد یكی هم آقای مهندس تاج، وزیر نیروی مهندس بازرگان بود كه برخلاف انتظارش چون سابقهی ذهنی نداشت و او را قبلاً در جریان نگذاشته بودند، ایشان هم وقتی شنید مخالفت كرد و گفت به نظر من این كار درست نیست و نباید این كار را بكنیم.
اما جزء كسانی كه آن شب خیلی مصراً دنبال این طرح بودند آقای دكتر سامی و آقای دكتر یزدی و آقای مهندس صباغیان و خود آقای مهندس بازرگان بودند كه اینها خیلی قوی و شدید دنبال این مسأله را گرفته بودند و استدلال میکردند كه با گفتن ما و رد كردن آنها، بحث ادامه پیدا كرد تا بالاخره آقای هاشمی یك جملهی قاطع و جالبی گفتند و آن جملهای بود كه اگر شما میخواهید اعلام كنید، بكنید، اما بدانید كه امام شما را رد خواهد كرد، و امام گفته هر كس با مجلس خبرگان مخالفت كند مردود است. لذا
**صفحه=114@
اگر شما این كار را بكنید مطمئناً امام به شما خواهد گفت شما كی هستید و با چه حقی دارید آرای مردم را نقض میکنید، میلیونها نفر مردم به این افراد عضو مجلس خبرگان رأی دادند حالا شما چهار نفر آدم آن گوشه نشستهاید در اتاق در بسته میخواهید رأی مردم را نقض كنید؟! پس بروید پی كارتان. وقتی هم امام شما را رد كند همهی مردم در مقابل شما قرار میگیرند و كارتان به نتیجه نخواهد رسید. لذا نكنید این كار را و اینها ظاهراً از حرف آقای هاشمی تكان خوردند؛ یعنی احساس كردند ایشان درست میگوید. این بود كه از این كار منصرف شدند، منتها از روی لاعلاجی منصرف شدند و گفتند فعلاً متوقفش بگذاریم تا ببینیم بعد چه میشود، كه البته بعد هم فرصت این كارها برایشان باقی نماند. والسلام علیكم.
**صفحه=115@
تاریخ: 1360/11/26
مصاحبه كننده: خبرگزاری جمهوری اسلامی
س: اخیراً گاسپار وایتبرگر وزیر دفاع امریكا سفری به چند كشور خاورمیانه از جمله كشورهای پادشاهی اردن، عربستان و عمان داشته است. نظر شما به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران در مورد اهداف این سفر چیست؟
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. با توجه به این كه این سفر تقریباً همزمان بود با سفر وزیر خارجهی امریكا به مراكش و همچنین با سفر معاون وزیر دفاع به الجزایر و بعضی از كشورهای خلیج فارس، به نظر میرسد كه نمیتوان با آن خیلی ساده برخورد كرد و مضمونی كه این سفر دارد مطمئناً غیر از آن چیزی ست كه خود مقامات امریكایی اظهار مینمایند یا مقاماتی از كشورهای دیگر كه این سفر را فقط به عنوان فروش سلاح به برخی از كشورهای منطقه یا حداكثر تلاشی برای مقابله با نفوذ شوروی در منطقه قلمداد میکنند ولیكن ما شك نداریم كه مضمون واقعی این حركت چیز دیگری است. به نظر ما این حركت تفسیر جملهای ست كه اندكی پیش هیگ وزیر خارجهی امریكا اظهار كرده و گفته بود بزرگترین خطر امروز در این منطقه اسلام است. به نظر ما این حرکتها برای مقابله با گسترش و نفوذ روز افزون اسلام و انقلاب اسلامی در منطقه است. از روزی كه نیروهای واكنش سریع در این منطقه به وجود آمد تا آن وقتی كه مانورهای ستارهی درخشان در شاخ افریقا و در خلیج فارس و در شمال افریقا انجام گرفت تا امروز كه این حرکتهای مشكوك و مرموز از سوی مقامات بلند پایهی امریكایی در حال انجام است، در همهی این مراحل ما احساس میکردیم كه امریكا از یك چیز در منطقه رنج میبرد و آن این است كه حركت انقلاب اسلامی علی رغم همهی تهدیداتی كه نسبت به آن انجام گرفته است روز به روز گسترش و عمق بیشتری پیدا میکند و امریكا میخواهد خودش را برای مقابل با این حركت آماده كند.
بعد دیگر این مسأله این است كه امریكا با این رفت و آمدها حضور خودش را در منطقهی خلیج فارس روز به روز بیشتر میکند و من به این مناسبت به دولتهای منطقه مخصوصاً دولتهای مسلمان خلیج هشدار میدهم كه حضور روز افزون امریكا در منطقهی حساس خلیج فارس و دریای عمان به سود هیچ كس جز خود دولت ایالات متحده نیست. ما به عنوان یك ملت انقلابی و به عنوان كسانی كه هرگز پنهان
**صفحه=116@
نکردهایم كه بزرگترین دشمن خودمان را امریكا میدانیم و به مبارزهی طولانی و دشواری هم در این مورد دست زدهایم، اعلام میکنیم كه ما این حضور روز افزون را تحمل نخواهیم كرد. البته امریکاییها مخفی نکردهاند كه مایلند كه با همكاری رژیم عربستان سعودی دفاع از كشورهای خلیج فارس را به عهده بگیرند. من خیلی متأسفم از این كه در منطقهی مسلمان نشین خلیج فارس آن قدر نسبت به سیاستهای تجاوزکارانهی امریكا خونسردی و بی اعتنایی نشان داده شده كه این دولت متجاوز كه هرگز جز ضرر برای دنیای عرب و اسلام چیزی نداشته است، این گستاخی را به خود میدهد كه به عنوان مدافع دولتهای عرب و مسلمان خلیج فارس وارد میدان شود. اسرائیل كه همچنان بزرگترین مسالهی منطقه و بزرگترین مسالهی اعراب و مسلمانان است، چیزی جز اثر جنایت امریكا نیست. امریكا توانسته است با تقویت روزافزون اسرائیل از وحدت اعراب جلوگیری كند و آنها را به جای پرداختن به مسائل بسیار اساسی جهان اسلام و جهان عرب دائماً در فكر این دشمن موذی كه در قلب دنیای عرب جای گرفته مشغول نگه دارد. حالا امریكا با چنین سابقهی سوء و چنان موضع خصمانهای كه همیشه نسبت به اعراب و مسلمانان نشان داده، داعیهی این را دارد كه میخواهد از دولتهای عرب و مسلمان خلیج دفاع كند. این جا انسان به یاد آن مثل معروفی میافتد كه یك شخص با چهرهی بد خلقی كودكی را كه گریه میکرد میخواست آرام كند، به او گفتند كه این بچه از خود تو میترسد و از دست تو ناراحت است.
س: آیا سفر واینبرگر را در رابطه با شورای همكاری خلیج و بالطبع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میبینید؟
ج: شك نداریم كه این سفر در رابطه با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است همین موشکهای هاوك كه امریکاییها مایلند آن را به اردن بفروشند مطمئناً برای زدن هواپیماهای اسرائیلی نیست و اردن با هیچ كس دیگر هم جنگی ندارد و احتمال بروز جنگی برای اردن نیست. پس اینها در جایی غیر از اردن مصرف خواهد شد. در حقیقت امریکاییها دارند از طریق اردن انبارهای سلاح و مهمات عراق را پر میکنند. این كاری است كه از آغاز جنگ تا به امروز هم انجام میشده و اردن سلاحها و مهمات امریكایی را مرتباً به عراق ارسال میکرده است؛ همچنان كه مصر این كار را میکرده است. البته كسانی كه در این شورا جمع شدند و در این فكر بودند كه برای خلیج یك محیط امن به وجود بیاورند اگر این اشتباه را بكنند و فكر كنند كه محیط امن به وسیلهی امریكا به وجود خواهد آمد، بی شك امریكا از این موقعیت سوء استفاده خواهد كرد و این شورا را در خدمت خودش قرار خواهد داد.
س: با اشارهای كه شما داشتید در مورد این كه امریكا از عمق گسترش انقلاب اسلامی در منطقه وحشت دارد، اخیراً شش كشور عضو شورای همكاری خلیج فارس در این نشستهایی كه داشتهاند، به توافقی رسیدهاند كه ایران را از صدور انقلاب به این كشورها بر حذر بدارند.
ج: ما بارها تكرار کردهایم كه صدور انقلاب به معنی دخالت در امور داخلی كشورها نیست، به معنای طرح ریزی در كشورها نیست. بازی مسخرهای كه در بحرین به وجود آوردند چیزی نیست كه به انقلاب
**صفحه=117@
اسلامی ما بچسبد. صدور انقلاب ما به معنای صدور فرهنگ انقلاب ماست و این چیزی ست كه نه به دست ماست كه از آن جلوگیری كنیم و نه به دست هیچ كس دیگر. این انقلاب از یك فرهنگ جدید و نوینی برخوردار است كه خودش را در محیط ولادتش هرگز محصور نمیکند و فرهنگ انقلاب همه جا پراكنده میشود. در قانون اساسی ما ذكر شده است كه در امور داخلی كشورها هرگز نباید دخالت كنیم و این كار را هم نمیکنیم. بنابراین اگر منظور اعضای این شورا این است كه ما در امور داخلی آن كشورها مداخله نكنیم، باید بدانند كه پیش از آن كه آنها دور هم جمع بشوند و پیش از این كه آنها بگویند، این منظور تأمین شده است و ما این را بارها اعلام کردهایم.
**صفحه=118@
تاریخ: 1360/11/29
مصاحبه كنندگان: خبرنگاران الجمهوریه تركیه و الشراع لبنان
س: نظر شما در مورد تركیه چیست؟
ج: كشور تركیه برای ما به عنوان یك كشور همسایه اولاً و یك كشور مسلمان ثانیاً مطرح است.
س: آیا شما از روابطی كه در حال حاضر بین ایران و تركیه وجود دارد رضایت دارید و آیا در نظر دارید این روابط به چه شكلی گسترش پیدا كند؟
ج: ما نوع روابط را سالم میدانیم و مایل هستیم از جنبههای اقتصادی و همچنین سیاسی این روابط را گسترش دهیم.
س: نظر شما راجع به نیروهای واكنش سریع چیست؟ آیا فكر میکنید كه بدین دلیل به وجود آمده كه از دخالت احتمالی روسیه در خلیج فارس جلوگیری كند؟
ج: شاید آنچه ما فكر میکنیم به نظر یك سوء ظن بیاید. ما كمتر فكر میکنیم كه نیروهای واكنش سریع برای مقابله با روسها در خلیج فارس به وجود آمده باشد، بلكه فكر میکنیم حضور او در منطقه، هدف اصلی و واقعی این اقدام باشد.
س: آیا شما فكر میکنید كه امكان دارد تركیه هم به نیروهای واكنش سریع ملحق بشود؟
ج: ما امیدوار هستیم كه ملتهای منطقه هرچه بیشتر در مقابل دخالتهای روزافزون نظامی- سیاسی امریكا در منطقه مقاومت كنند و توصیهی ما همواره به تمام ملتها این است كه اجازه ندهند بیش از این حضور امریكا و روسیه در منطقه محرز شود، اما روابط نزدیك دولت تركیه با امریكا ممكن است چنین تصوری را در دل ایجاد بكند و ما مایلیم كه این تصور تحقق پیدا نكند.
س: شما اخیراً در مورد دیداری كه هیگ و واینبرگر وزرای امور خارجه و دفاع امریكا از منطقه كردند اظهار داشتید كه اینها برای جلوگیری از اسلام و قطع انقلاب اسلامی به منطقه سفر کردهاند. در مصاحبهای كه اخیراً با RMA-News داشتهاید فرمودهاید اخیراً به نظر میرسد كه واینبرگر و همچنین هیگ تصمیم دارند دیداری هم از تركیه بكنند. به نظر شما این دیدارها دقیقاً به همان منظوری ست كه ذكر شد؟
**صفحه=119@
ج: به هر حال شك نداریم كه امریکاییها هیچ فرصتی را برای ایجاد سد مقاومت در مقابل نفوذ فرهنگ انقلاب اسلامی از دست نخواهند داد. اگر دولت تركیه در برابر درخواست امریكا مبنی بر پیوستن تركیه به نیروهای واكنش سریع مقاومت كند، كوشش امریکاییها این خواهد بود كه به هر جهت كسب حمایت این دولت را كه همسایهی دیوار به دیوار ایران است جلب كنند. تكرار میکنم كه ما امیدواریم دولت تركیه اجازهی حضور بیش از این را به امریکاییها در منطقه ندهد.
س: در مملكت ما جواب به این سؤال برای بسیاری از مردم، فوق العاده مشكل و سخت است كه چطور ممكن است در یك مملكت انقلابی مانند ایران شخصی مثل بنی صدر كه در حال حاضر به عنوان یك لیبرال طرفدار غرب شناخته میشود، به عنوان اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی كه نتیجهی انقلاب با شكوه اسلامی ایران است انتخاب شود؟
ج: شما حق دارید كه این گونه اظهار تعجب كنید. باید توجه كرد كه اگر دشمن روی پرده ظاهر شود، انسان هرگز اشتباه نمیکند، اما وقتی كه پردهی نفاق روی واقعیتها را پوشاند همه چیز ممكن است طور دیگری واقع بشود و این چیزی بود كه در مورد بنی صدر در ایران انجام گرفت. او خودش را با زمینه سازیهایی كه از پیش فراهم كرده بود یك مسلمان و یك انقلابی معرفی كرد. تجربهای ارزندهای كه برای ملت ما در انتخاب و فرار او پیش آمد آنان را آماده خواهد كرد كه كمتر در معرض چنین اشتباهاتی قرار گیرند.
س: این رأیهایی كه به بنی صدر داده شد معرف چه بود؟ آیا او از همان اول غربی بود؟ اگر او از اول غربی بود، تحلیل شما در مورد این كه او به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد چیست؟ اگر بعداً تغییر كرد و به این شكل درآمد، شما بگویید كه چه چیزی باعث این تغییر شد؟
ج: به هیچ وجه تغییری وجود نداشت. مسأله همین است كه گفتم. قبلاً پوششی بر روی نیتهای سوء او افتاده بود كه در عمل این پوشش برطرف شد و مردم این حقایق را فهمیدند. و اما در مورد آن رأیها باید بگویم شانس بزرگ بنی صدر این بود كه رقیب قابل توجهی در مقابل او قرار نداشت و رقیب بزرگ او كه از سوی حزب جمهوری اسلامی معرفی شده بود، ایشان هم پدرش متولد ایران نبود، لذا طبق قانون اساسی نمیتوانست كاندیدا شود و لذا بعد از كاندیدا شدن به علت عدم انطباق با قانون اساسی كنار رفت و حزب جمهوری اسلامی هم فرصت معرفی كاندیدای دیگری با آن شرایط را نداشت. این بود كه بنی صدر رأی زیادی آورد كه رأیهای او در حقیقت همه مال او نبود و مال كاندیدایی بود كه به هر حال مردم میبایست به او رأی میدادند. ضمناً چون امام از بیمارستان همهی مردم را به شركت در انتخابات ریاست جمهوری دعوت کرده بودند، مردم برای شرکت در انتخابات بایستی بین بنی صدر و دیگران فرق میگذاشتند، اما چون بهتر از بنی صدر كسی را نمییافتند. بنابراین او را انتخاب كردند و لذا بنی صدر رئیس جمهور شد.
س: قبل از این كه بنی صدر خلع شود و ایران را ترك كند دو تا خط مهم در ایران وجود داشت: یكی خط اسلامی و انقلابی امام و دیگری خط غربی و لیبرالی بود كه بعد از رفتن آنها خط امام پیروز شد. آیا فكر
**صفحه=120@
میکنید خط دیگری از این به بعد برای مقابله وجود نخواهد داشت و به نظر شما آیندهی سیاسی ایران به چه شكل خواهد بود؟
ج: ما هرگز انتظار نداریم كه در ایران هیچ گونه نظر سیاسی مخالف با خط امام كه جریان عمده و اصلی جامعهی ماست، وجود داشته باشد. دولت جمهوری اسلامی این نظرات مخالف را به صورتی تحمل هم میکند و مهم این است: آن خطی كه ما به او خط امام میگوییم، خط سیاست یك گروه خاص در ایران نیست، بلكه جریان اصلی انقلاب اسلامی ست و طرفداران این جریان اصلی و این خط هم اكثریت تودهی مردم هستند. بنابراین آیندهی جمهوری هم، قابل پیش بینی است. یعنی مادامی كه این دولت و این حكومت متكی به مردم باقی بماند – و امام هم نظرش این است كه همواره چنین باشد – یقیناً هیچ خط سیاسی دیگری نمیتواند جایگزین این موضع گیری سیاسی شود كه در دل تودههای مردم ریشه كرده است و در بستر عظیم جامعه این همه خواستار دارد.
س: بزرگترین تبلیغاتی كه بر ضد جمهوری اسلامی ایران در خارج به كار برده میشود در مورد اعدامهاست. شما به عنوان رئیس جمهوری ایران و به عنوان یك عالم روحانی اسلامی، لطفاً حقیقت را در مورد این اعدامها بیان كنید. این اعدامها چرا و در چه شرایطی اجرا میشوند و همچنین عقیدهی شما دربارهی ثبات داخلی ایران در آینده چیست؟
ج: حقیقت امر در مورد اعدامها این است كه تبلیغاتچیهای خارجی دربارهی كمیت و نیز دلیل این اعدامها هرگز سخن راستی بر زبان نیاوردهاند. تعداد اعدامها از آنچه در خارج گفته میشود خیلی كمتر است. دلیل اعدامها هم هرگز انتقامجویی سیاسی یا عقده گشایی سیاسی، همچنان كه آنها میگویند نیست. در ایران مجازات اعدام در مورد كسانی اجرا میشود كه در توطئهی ترورهای دسته جمعی یا فردی مردم بی گناه شركت میکنند و یا آن كسی كه اتوبوسی را آتش میزند یا كودك بی گناه، یا پیرمرد مسن، یا عابر خیابان، یا مرد پاسدار و یا فلان كاسب بی خبر را هدف ترور كور خود قرار میدهد، چون این ها با حرف، یا یك زندان خالی یقیناً بیشتر تشویق میشوند و دیگران را نیز به كار مشابه تشویق میکنند، اعدام در ایران وسیلهی جلوگیری از ترورهای بی رویهای ست كه به وسیلهی تروریستها انجام میشود.
س: دربارهی ثبات داخلی ایران در آینده چه میگویید؟
ج: ما معتقدیم كه ثبات داخلی ایران روز به روز رو به افزایش است و علی رغم خواب های آسودهای كه دشمنان ما دیده بودند موج تروریسم كه حقاً باید گفت بی نظیر بود نتوانسته است به ثبات داخلی ما لطمهای بزند و در آینده هم با هوشیاری مردم و تجربهای كه دستگاهها كسب میکنند، این حالت بیشتر خواهد بود.
س: دربارهی بزرگترین مسالهی منطقه، یعنی اسرائیل، نظر دقیق جناب عالی چیست؟ و آیا شما این عقیده را دارید كه اسرائیل باید به كلی از بین برود؟ حتی اگر دنیای عرب و فلسطینیها هم قبول كنند، آیا شما قبول میکنید كه اسرائیل در آینده در حد معقولی باقی بماند؟
**صفحه=121@
ج: كسی كه طبیعت اسرائیل را میشناسد و هدف قدرتهای بزرگ از ایجاد دولت اسرائیل را میداند، هرگز نمیتواند تصور كند كه اسرائیل بگوید من به این محدوده اكتفا میکنم و بیشتر از این نمیخواهم. اصلاً این با هدف ایجاد اسرائیل به وسیلهی قدرتهای بزرگ منافات دارد. طبیعت وجود اسرائیل مقتضی توسعه طلبی و مقتضی تجاوز است. ما اعتقاد داریم كه فلسطین مال فلسطینیهاست و فلسطینیها عرب و یهودی و مسیحی را شامل میشود. دولت كه تشكیل میشود یقیناً باید دولت فلسطینی باشد. اگر فلسطینیها مصلحت دانستند كه در این دولت فلسطینی عنصر یهودی را شركت بدهند در آن هیچ مانعی وجود ندارد، اما این كه دولتی به نام دولت اسرائیل و از سوی عناصر صهیونیست در منطقه وجود داشته باشد، به هیچ وجه برای ما قابل تحمل نیست و این كه شما میگویید عربها این را قبول بكنند، بله ما فكر میکنیم كه این امكان وجود دارد كه زمانی عربها در مقابل فشار روز افزون امریكا به ستوه بیایند و از مبارزه برای احقاق حق خود در این مورد دست بردارند، اما ما به خاطر هیچکس با اسرائیل نمیجنگیم مگر به خاطر اهداف استراتژیكی و عقیدهی خودمان كه اگر تنها هم بمانیم هرگز اسرائیل را تحمل نخواهیم كرد.
س: به نظر شما جنگ ایران و عراق چه وقت تمام میشود؟ چون اگر این جنگ به نفع ایران تمام شود – كه انشاءالله این طور خواهد بود – بسیاری از مردم فكر میکنند انقلاب اسلامی در منطقه بسط پیدا خواهد كرد و در این صورت آیا شما انتظار دارید ابرقدرتها در منطقه دخالت نظامی بكنند؟ و آیا شما فكر میکنید این منطقه به اندازهی كافی نیرومند هست كه در مقابل دخالت هر دو ابرقدرت ایستادگی بكند و آیا ممكن است كه این دو قدرت برای قسمت كردن منطقهی ایران با هم متحد شوند؟
ج: برای پایان جنگ نمیشود زمان پیش بینی كرد، ولی اجمالاً پیش بینی میکنیم كه جنگ از موقع خودش گذشته و به بخش آخر خودش رسیده، لذا دیری نخواهد پایید كه جنگ با پیروزی ما تمام شود، اما این كه اگر دولت عراق تحت تأثیر دولتهای اسلامی قرار بگیرد آیا ابرقدرتها ممكن است دخالت بكنند یا نه، ما هرگز امكان حضور قدرتهای بزرگ را در منطقه نفی نکردهایم و باز هم نمیکنیم، لذا از روز اولی كه انقلاب ما پیروز شد همواره خودمان را آماده میکردیم تا امریکاییها در منطقه دخالت كنند و در آن صورت است كه طوفانی وجود خواهد داشت. اما من میخواهم حقیقتی را قاطعانه اعلام كنم و آن این است كه اگر یك یا دو ابرقدرت هم در منطقه دخالت بكنند، ما این دخالت را با شكست آنها پایان میدهیم و در پاسخ به سؤال شما كه میگفتید آیا نیروی كافی دارید، صریحاً میگویم بله، نیروی كافی داریم و این نیرو به معنای توپ و تانك و مسلسل و مهمات نیست، بلكه این نیرو، نیروی مردم است و شما میدانید كه اگر در جایی نیروهای عظیم انسانها در مقابل یك قدرت متجاوز بایستند این قدرت امكان رویارویی با آنها را نخواهد داشت و با شكست و فضاحت مجبور به عقب نشینی میشود و این چیزی ست كه تجربهی زمان خودمان در سراسر دنیا میتواند آن را نشان دهد و بنابراین پیش بینی ما نسبت به آیندهی منطقه از لحاظ دخالت ابرقدرتها بدین صورت است.
س: آیا شما عقیده دارید جمهوری اسلامی ایران كه از سوی نیروهای مخالف احاطه شده و دائماً به
**صفحه=122@
آن فشار میآورند، زندگی و روش اسلامی را فقط در یك كشور باید تجربه كند؟ و اگر شما عقیده دارید كه انقلاب اسلامی را صادر كنید چه راههایی را برای صدور آن در فكر و در اختیار دارید و چگونه میخواهید این عقیدهی انقلابی و اسلامی را صادر كنید و در عین حال هم زندگی روزمرهی خودتان را داشته باشید در حالی كه میخواهید روابط جمهوری اسلامی با كشورهای دیگر و با مقیاسهای دیگر و مقیاسهای دیپلماتیك امروزی را نیز حفظ كنید؟
ج: در پاسخ به بخش اول سؤال باید بگویم كه ما هرگز اسلام را در انحصار خود نداریم. اگر اسلام به معنای باران رحمتی بر سرزمین زندگی انسانهاست و اگر اندیشهی اسلامی و مقررات اسلامی وسیلهی نجات انسانها و تضمین کنندهی زندگی شایستهی انسانیت است. چه دلیلی دارد كه ما فقط آن را برای چند میلیون انسان ایرانی بخواهیم؟ و لذا ما انقلاب را برای تمام انسانهای فقیر جهان میخواهیم.
اما این كه باید چگونه آن را صادر كنیم، این را بارها گفتهایم كه فرهنگ اسلام و یك انقلاب همچون انقلاب اسلامی محتاج صادر كردن نیست، خودش به خودی خود صادر میشود و مانند هوای لطیف بهاری هرگز در یك باغ و یك خیابان و یك شهر زندانی و محصور نمیماند بلكه مثل بوی عطر لطیف گلهای بهاری ست كه به خودی خود در فضا پراكنده میشود و دلیل بزرگ آن هم این است كه ما ایرانیها از روز اول فرصت نکردهایم تا برای صادر كردن انقلاب خود یك كار اساسی و جدی بكنیم، ولی در عین حال میبینیم كه انگیزهی اسلامی و خیزش اسلامی سراسر منطقه را از شمال افریقا تا خاورمیانه و آسیا فرا گرفته است.
اما این كه چگونه ما با صدور انقلاب خود روابط بین المللی را حفظ كنیم، این پاسخ خیلی سادهای دارد و آن این است كه اگر صدور انقلاب به معنای صدور توپ و تفنگ و سرباز و به منظور فتح سرزمینهای دیگران بود، بله هرگز با روابط بین المللی سازش نداشت، اما در قانون اساسی ما تصویب شده است كه در امور داخلی كشورها حق دخالت نداریم و به این قانون هم ما پایبندیم و دخالت نخواهیم كرد، اما اگر صدور انقلاب به معنای صدور فرهنگ انقلاب است كه هست، آن با هیچ یك از عرفهای بین المللی منافاتی ندارد.
بنابراین وقتی انقلاب به منزلهی یك كشف علمی و یك معرفت جدید فلسفی و یك آگاهی اخلاقی و یك سنت انسانی متداول شد و آنگاه به كشورهای دیگر رفت، آیا این به معنای دشمنی با آن كشورها و تیرگی روابط با آن دولتهاست؟ هرگز چنین نیست و ایمان اسلامی ما برای همهی ملتهای مسلمان یك چیز غنیمت شمردنی ست. تجربهی استقلال و اتكای به نفس ما یعنی تجربهی خدادادی ما و تجربهی مقاومت ما در مقابل ابرقدرتها، همه درسهای آموزندهای برای دیگر ملتهاست و فكر نمیکنم كه این تجربهها و این درسهای آموزنده را هیچ ملتی و هیچ كشوری رد كند و آن را نخواهد.
بنابراین صدور انقلاب با آن مفهومی كه ما برای آن قائل هستیم، نه تنها پیوندهای بین المللی را به هم نمیزند، بلكه حتی در شرایط و مواقعی میتواند موجب استحكام این پیوندها بشود.
س: آقای رئیس جمهور، آیا حضرت عالی و آقای اردبیلی و آقای رفسنجانی ریاست مجلس شورا
**صفحه=123@
برای همیشه در پست حزب جمهوری اسلامی خواهید بود و آیا نظر شما در مورد آیندهی سیاسی ایران با وضع موجود چه میباشد؟
ج: ما تصور روشنی از آیندهی سیاسی ایران داریم كه این تصور از جهان بینی ما و بینش اسلامی ما نشأت میگیرد. ما اولاً تلاش میکنیم و ثانیاً چون برای خدا تلاش میکنیم، اعتقاد اسلامی ما بر این است كه این تلاش پیروزمند خواهد بود. بنابراین به طور روشن میدانیم كه آینده در خدمت همان جریانی خواهد بود كه بعد از همهی درگیریها و معارضههایی كه دشمنها به راه انداختند، توانست ادارهی انقلاب را برعهده بگیرد. پس در صورتی این آینده مغشوش خواهد بود كه مردم ما تعیین كننده نباشند و در صحنه حضور نداشته باشند. اما چنین چیزی هرگز برای ما قابل تصور نیست.
س: اكنون درگیریهایی در خطوط و روشهای مختلف دیده میشود كه خط امام در صدر آنها میباشد. آیا شما فكر میکنید خط امام تنها خطی ست كه در صدور انقلاب به كار میرود یا خطوط دیگری هم عامل آینده خواهند بود؟
ج: آن خطوط دیگری كه شما به آن اشاره میکنید هم اكنون در ایران وجود دارد و برای دولت جمهوری اسلامی قابل تحمل نیز هست، اما پیرامون مسالهی صدور انقلاب، تصور نمیکنیم فكر قابل قبولی در ایران بر سر كار بیاید كه آن را رد بكند؛ زیرا زندانی شدن یك انقلاب و زندانی شدن فرهنگ یك انقلاب در چهارچوب یك كشور، اولاً امكان پذیر نیست، چون خود این فرهنگ توسعه و رشد خودش را در سایر كشورها حتماً خواهد داشت و ثانیاً اگر چنین چیزی فرض شود این به معنی مرگ این انقلاب است.
س: آیندهی انقلاب اسلامی را در ایران چگونه میبینید و آیا پیروزی نظام اسلامی را تنها در یك مملكت ممكن میدانید و یا آن كه تجربهی صدور انقلاب را در جاهای دیگر، همان طور كه حضرت امام فرمودند انقلاب باید به تمام دنیا صادر شود، میدانید؟
ج: در خصوص بخش اول این سؤال فكر میکنم پاسخ قبلیتان كفایت كند، اما بخش دوم كه آیا مفهوم صدور انقلاب به معنای صدور نظامی انقلاب برای فتح سرزمینهای دیگران است، باید بگویم صدور انقلاب به معنای صدور فرهنگ انقلاب و مفهوم و مضمون واقعی انقلاب در دلها و ذهنهای آن مردمی ست كه در خارج از این كشور زندگی میکنند و این كاری ست كه به خودی خود انجام میگیرد و احتیاج به هیچ نیرویی ندارد، همچنان كه تاكنون در انقلاب اسلامی ایران همین طور بوده است.
س: به طوری كه در مجلات شایع کردهاند انقلاب اسلامی متهم است كه دارای طمعهایی در خلیج میباشد و هر كس انقلاب را متهم سازد مطرود است و مسؤولین ترجیح میدهند نام خلیج را خلیج فارس بگذارند؛ در صورتی كه امام آن را خلیج اسلامی نامیدند. در این رابطه نظر خود را به عنوان ریاست جمهوری اعلام فرمایید.
ج: ما از آغاز اعلام کردهایم كه نه ژاندارم خلیج خواهیم شد و نه اجازه خواهیم داد كس دیگری ژاندارم خلیج شود. ما معتقد به یك زندگی سالم جمعی در حوزهی خلیج فارس هستیم و معتقدیم كه
**صفحه=124@
كشورهای ساحل خلیج فارس باید برادرانه در همسایگی هم به مسالمت زندگی كنند. اما در مورد نام خلیج فارس كه شما روی آن تكیه میکنید، آن یك نام جدیدی نیست و از دیر باز به این نام گفته میشده است و حتی میخواهم توجه شما را به نطقهای عبدالناصر جلب كنم. عبدالناصر در نطقهای اولیهی خود وقتی صحبت میکرد و به خلیج اشاره میکرد، نام خلیج فارس را بر زبان میآورد و این یك اسم سنتی در كنار خلیج فارس بود. مثل این كه وقتی دریایی به نام دریای عرب است، این به آن معنا نیست كه آن دریا متعلق به عربهاست، بلكه یك دریای آزاد است و خلیج فارس هم اگر اسمش فارس است به این معنا نیست كه تنها متعلق به فارس هاست، بلكه این یك نام است و یك نامگذاری هم، هیچ چیزی را ثابت نمیکند. ولی با این حال ما هیچ تعصبی روی این نام نداریم و اگر مردم خلیج فارس میخواهند مسلمان باشند، خلیج هم به نام خلیج اسلامی نامگذاری شود.
ما همواره به همهی مردم ساكن خلیج فارس گفتهایم كه اگر شما مسلمان باشید همهی ایران مال شماست، خلیج فارس كه مسأله ای نیست.
س: گفته میشود ایران یك موقعیت عربی و عروبت است و این عروبت برای ایرانی در زیر پرچم اسلام غیرممكن میباشد. نظر شما در این رابطه به عنوان یك رئیس جمهور و یك عالم چیست، كه شعاری بین عربیت و اسلام وجود ندارد؟
ج: من میخواهم مسأله را از جانب دیگر مطرح كنم، یعنی میخواهم بگویم بله، ما موضعی در مقابل عربیت داریم و آن موضع محبت و احترام است. شاید شما بدانید در قانون اساسی ما اصلی هست كه به ما دستور میدهد زبان عربی باید در تمام دبستان ها و دبیرستان ها تدریس شود و این یك كار الزامی ست. زبان امروز ما آمیخته ای از عربی ست و در یك سخن یا یك جملهی ده كلمه ای، حداقل پنج یا شش کلمهی آن عربی است، به علاوه ما به قرآن احترام میگذاریم و زبان عربی را زبان قرآن میدانیم. احترام ما به عربیت و به اعراب، یك ریشه ی سنتی قدیمیدارد و مردم ما همیشه اعراب را دوست داشتهاند. اگر قرار است برای ایرانیان موضعی در مقابل عربیت و اعراب تصور شود، آن موضع، جز موضع دوستی و شیفتگی چیز دیگری نخواهد بود. بنابراین ما خیلی راحت میتوانیم بپذیریم كه تصور ایرانیها در قبول این فرهنگ برادری با عربها كاری ممكن، بلكه لازم و در نهایت، ضرور است.
س: آقای عمر تلمسانی رئیس فرقهی اخوان المسلمین در مصر، پس از خروج از زندان، انقلاب اسلامی را متهم ساخت كه انقلابی شیعی میباشد و هرگز انقلاب اسلامی نیست و بسیاری معتقدند كه این انقلاب آن وحدت اسلامی را مطرح نمیسازد كه بین سنی و شیعه تحقق پیدا كند و دلیل آن را هم به این دستور ایرانی میدانند كه تنها مذهب دولت ایران شیعه ی اثنی عشری میباشد. بنابراین تصور شما در مورد تحقق یافتن این وحدت اسلامی چه میباشد؟
ج: ما بیش از آن مقداری هم كه انتظار میرفته روی وحدت شیعه و سنی تأكید كرده و گامهای بلندی هم در این راه برداشتهایم؛ چنان كه برادران اهل تسنن در سراسر دنیای اسلام را برادر وار دعوت کردهایم و برادرانه به سراغ آنها رفتهایم و با آنها نزدیكی های فكری و عاطفی بیش از آنچه درگذشته بوده برقرار
**صفحه=125@
کردهایم و از اینها گذشته ما در داخل ایران مسأله ای به عنوان شیعه و سنی را به میزان زیادی از بین بردهایم؛ در حالی كه شما میدانید مسالهی شیعه و سنی، مسأله ای بود كه دست استعمار سالهای متمادی در داخل ایران روی آن كار كرده بود. بنابراین هیچ كس نمیتواند دولت جمهوری اسلامی ایران را متهم كند به این كه با برادران اهل تسنن جز از راه برادری وارد شده باشد. اما آنچه شما از عمر تلمسانی نقل كردید، برای ما خیلی غیرقابل تصور نیست، چون بالاخره فرهنگ زندان تا مدتی پس از بیرون آمدن از زندان روی آدم های ضعیف میتواند مؤثر باشد.
س: برخلاف شعارهای انقلاب اسلامی ایران كه بر ضد امریكا داده میشود تاكنون دیده نشدهایران در جایی با مستضعفین همكاری كند، مثلاً در افغانستان یا در امریكای لاتین یا در جنوب امریكا و در جاهای دیگری كه مشابه آن دیده میشود.
ج: خیلی تعجب آور است كه شما جزء مثال های خودتان افغانستان را مثال زدید، زیرا در افغانستان، مسلمانان با امریكا نمیجنگند، بلكه با روسها میجنگند و شما برای این كه گفته باشید ما نمونه در دست نداریم كه شما در خارج از ایران با امریكا می جنگید، افغانستان را مثال زدید!
اما خارج از ایران ما به موضع گیری های خودمان در سازمان ملل و موضع گیری هایمان در مقابل اسرائیل اشاره میکنیم. ما روابطمان را از همان اوایل انقلاب با اسرائیل و امریكا و با دو كشور سرسپردهی امریكایی در منطقهیعنی مصر و اردن رسماً قطع كردیم. تبلیغات ما بر ضد امریكا، معادل با حجم همهی تبلیغات ضد امریكایی در دنیا و بلكه بیشتر از آن است. ما هر كسی را كه اندك گرایشی به امریكا داشته است رد کردهایم، حتی اروپا را به خاطر دنباله روی اش از امریكا رانده ایم و روابط خود را با اروپا نیز از آنچه بوده سردتر و پایینتر آوردهایم. بنابراین، این اتهام هرگز به جمهوری اسلامی نمی چسبد و برای شما و برای هر آدم غافلی كه ما را متهم به ارتباط با امریكا میکند، شاید جالب باشد كه بگویم به عنوان یك دشنام به ما میگویند جمهوری اسلامی ایران با امریكا پیوند دارد، و لذا یك سؤال در این جا مطرح است كه اگر جمهوری اسلامی ایران با امریكا پیوند دارد، چرا حسین اردنی به ما فحش میدهد؛ و اگر چنین چیزی درست بود یقیناً امروز حسین اردنی در كنار ما قرار داشت!
س: آقای رئیس جمهور، نظر شما در مورد روابط ایران با دولتهای عربی پس از جنگ چیست؟
ج: ما از امروز و همچنین از گذشته تصمیم داشتیم كه روابط خودمان را با دولتهای عربی حتی پس از شروع جنگ هرچه گرم تر و گسترده تر كنیم.
س: آیا زمان جنگ با دخالت ملك حسین در جنگ به طول خواهد انجامید؟
ج: این چیزی شبیه شوخی ست. ملك حسین اگر كسانی را داشت كه داوطلب جنگ بشود، وضعش بهتر از این بود.
س: نظر شما دربارهی شورای همكاری خلیج چیست؟ و استراتژی شما در مورد دخالت سریع، با آن كه بعضی از دولتهای خلیج فارس از جمله عمان در مانورها مشاركت كردند، چیست؟
ج: ما از این كه دولتهای خلیج شورای همكاری تشكیل بدهند، به هیچ وجه ناراحت و گلهمند
**صفحه=126@
نمیشویم و این برای ما هیچ مشكلی ایجاد نمیکند كه دولتهای كوچكی كه در همسایگی ما هستند با همدیگر اجتماع كنند و همكاری كنند، حتی ما آمادگی خودمان را به آنها اعلام كردیم كه حاضریم از آنها پشتیبانی كنیم و یقیناً هیچ كس نمیتواند نیاز دولتهای كوچكی را كه در اطراف خلیج هستند مثل دولت بزرگ و نیرومند ایران، یعنی كشوری كه نزدیك به چهل میلیون جمعیت و این همه امكانات دارد مرتفع كند. بنابراین ما از همكاری اعضای شورای همكاری خلیج، خود به خود احساس نگرانی نمیکنیم، اما آنچه برای ما قابل قبول نیست، این است كه شورای همكاری جای پایی برای حضور نظامی امریكا باشد و در این صورت ما البته این موضوع را به هیچ وجه قبول نخواهیم كرد، گرچه متأسفانه بعضی از دولتهای خلیج نشان نمیدهند كه به امریکاییها راغبند و مایلند این نیروی بیگانه را به خلیج بكشانند، ولی ما به آن ها هشدار میدهیم و این كار را برخلاف مصلحت آن ها و برخلاف مصلحت خلیج و برخلاف مصلحت كل ملتهای منطقه میدانیم و همچنان كه گفتم دولت جمهوری اسلامی با این چنین شیوه ای مقابله خواهد كرد.
س: آیندهی روابط اسلامی ایران را چگونه میبینید؟
ج: روز به روز انشاءالله مستحکمتر خواهد شد.
س: پس از كشته شدن سادات در مصر نظر شما دربارهی تغییرات و تحولات منطقه چیست؟
ج: گرچه ما قبلاً به این سؤال پاسخ گفتهایم، اما به نظر ما مرگ سادات هیچ حادثهی خاصی را در منطقه به وجود نیاورده است و كسی كه به وسیلهی امریکاییها جانشین او شد از لحاظ وفاداری و علاقهمندی به امریكا و پشت پا زدن به آرمانهای عربی و اسلامی شبیه خود سادات است، و این را نشان میدهد كه نه از او آن قدر بدتر است كه بخواهد وضع گرایش مصر به امریكا و یا به اسرائیل را شدیدتر از آنچه بود بكند و نه از او بهتر است كه بخواهد فضای منطقه را مقداری مستقل تر و آزادتر كند. بنابراین مرگ سادات چندان تأثیری در وضع كلی منطقه نداشت.
س: این مورد در جمعی از اعراب مطرح است كه آیا شما تنها به آزادی اعراب نظر دارید یا نظر شما اسلام است؟
ج: ما بارها اعلام كردیم كه کلیهی حرکتهای مستضعفین در سراسر جهان اعم از عرب و مسلمان و غیر اینها را محترم میشماریم. بنابراین آنچه را كه حركت مستضعفان نامیده میشود از نظر ما چیزی مقدس و قابل تأیید است.
س: روابط اقتصادی بین جمهوری اسلامی ایران و اتحاد شوروی كه برقرار است، آیا نظر شما در آیندهی این روابط چه میباشد؟
ج: بعد از انقلاب این ارتباطات كم شد، و همان طور كه میدانید ما گاز خودمان را به روسها میدادیم ولی الآن این گاز صادر نمیشود. لذا باید این را صریحاً بگوییم: دولتهایی كه قصد تجاوز و تعرض به ما را ندارند، راه ارتباط اقتصادی را هرگز با آنها نمی بندیم.
س: آیا شما استراتژی بخصوصی جهت مبارزه با اسرائیل دارید و نظر ایران در مورد طرح فهد
**صفحه=127@
چیست؟ و آیا ایران میتواند غیر از این طرح چیز دیگری ارائه دهد؟
ج: طرح فهد هرگز راه حلی نبود كه وقتی ما آن را رد كردیم، مجبور باشیم چیزی به جای او ارائه بدهیم. طرح فهد در حقیقت پذیرش آرمان صهیونیستی بود. وقتی كه ما آن طرح را رد میکنیم این بدین معناست كه ما سازش با اسرائیل را رد میکنیم. اما این كه ما طرح جدیدی برای مقابله با اسرائیل داریم یا نه، پاسخ این است كه طرح ما همان چیزی ست كه عربهای مترقی و كشورهای مترقی غرب از دیر باز به آن معتقد بودهاند. آنها معتقد بودند چیزی را كه به زور از آنها گرفتهاند، ناگزیر باید به زور آن را پس بگیرند.
س: (مجلهی لبنانی) نظر شما در مورد گرفتاری جاری لبنان چیست و آیا ایران در این مورد دخالتی در آیندهی سیاسی و حل اختلاف لبنان می نماید؟
ج: اعتقاد ما این است كه بحران لبنان به وسیلهی قدرتهای ارتجاعی و وابسته به وجود آمده و مرتب به آن دامن زده میشود، بحران لبنان مقدمهای برای سیطره ی روز افزون صهیونیست در منطقه است. ما فكر میکنیم كه باید در مسالهی لبنان یك حضور اساسی و جدی تری را داشته باشیم و به طور خلاصه اعتقاد ما بر این است كه گروههای لبنانی یعنی مسیحی و مسلمانان – چه شیعه و چه سنی – باید به عنوان ملیت لبنانی با هم جمع شوند و وحدت لبنان به هیچ قیمتی به هم نخورد و طرح صد درصد استعماری تجزیه ی لبنان جزء خطرناکترین مسائلی است كه در منطقه وجود دارد.
س: آیا وساطتی در مورد جنگ عراق و ایران در حال حاضر وجود دارد؟
ج: از آغاز جنگ تا به حال، كسانی كه به عنوان میانجی وارد شدهاند و ما حرف حقی داشتیم كه از اول تا حالا به آنها گفتهایم و اگر صد گروه دیگر هم بیایند باز حرف ما این است كه ما علاقهمند به صلح هستیم ولی صلحی كه عادلانه باشد. اولین شرط صلح عادلانه این است كه باید متجاوز از تجاوز دست بردارد و به مرزهای خودش برود و گذشته از این خسارت تجاوز را هم بپرازد. شرط دوم این است كه متجاوز بعد از تجاوز باید مجازات هم بشود و این حرف حقی ست كه همهی دنیا از ما شنیده اند و باز هم تكرار میکنیم، اگر هیأت صلح جدیدی هم بیایند به آنها هم خواهیم گفت. و اخیراً باز هم چند دولت میخواهند بیایند تا دربارهی صلح با ما مصاحبه كنند.
س: اگر ایران جهت شركت در كنفرانس بغداد دعوت شود آیا حاضر است با سران خلیج در آن جا حضور یابد؟
ج: ایران در كنفرانس بغداد شركت نمیکند و معتقد است كه جامعهی غیر متعهدها هم باید در این كنفرانس شركت نكنند، زیرا این كار به معنای جایزه دادن به متجاوز و تشویق متجاوز در منطقه است.
**صفحه=128@
تاریخ: 29/ 11 / 1360
مصاحبه کننده: روزنامهی جمهوری اسلامی
پیرامون تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به مناسبت سالگرد تأسیس حزب
با حجة الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای دبیر کل حزب جمهوری اسلامی با سؤالات متعدد و مختلفی دربارهی حزب دیدار نمودیم و ایشان پیرامون چگونگی تشکیل حزب جمهوری اسلامی و اعضای مؤسس، شور و مشورت های انجام شده قبل از تأسیس، نقش حزب در خنثی ساختن توطئهها، تعهد حزب و نقش آن در جامعهی اسلامی، رابطهی آن با روحانیت و مردم و … سخن گفت.
چگونگی تاسیس حزب جمهوری اسلامی: ابتدا رئیس جمهور در مورد چگونگی تشکیل حزب جمهوری اسلامی و کیفیت طرح پیشنهاد اولیه در این رابطه اظهار داشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد تاسیس حزب خیلی زیاد است و برای من طرح این مسأله خیلی خاطره انگیز و از طرفی شیرین و از طرفی دردناک است. زیرا این خاطرهای است که به دوران اختناق مربوط میشود و با همکاری بهترین دوستان و همکارانی که امروز بعضی از آنها در این دنیا نیستند و در راه همان هدفها و آرمان شهادت را پذیرفتند. البته من شرح تشکیل حزب و مقدمات آن را در چند سخنرانی به مناسبتهای مختلف گفتهام و فکر می کنم بعضی جاها چاپ هم شده باشد، لکن در عین حال عیبی ندارد که مجددا بگویم.
در تابستان سال 1356 در مشهد با دو نفر از برادرانمان از روحانیون پیرامون تشکیل روحانیت برای سامان بخشیدن به کار مبارزه صحبت میکردیم و البته روحانیت را که آن وقت مطرح میکردیم برای این بود که اول یک قاعده و پایه ای به صورت متشکل به وجود بیاید و بعد آن وسیلهای بشود تا بتوانیم همین سازماندهی و تشکیل را در میان انبوه مردمی که با ما در ارتباط بودند گسترش بدهیم. در آن جلسه اول هر کدام از ما فصلی از بی سر و سامانی و بلبشویی اوضاع خودمان در ارتباط با هدفها و وظایف مبارزه، گله کردیم. و بحث سر این میکردیم که در شرایطی که ما هستیم بایستی یک تجمع نیروها و کارهایی انجام بگیرد که قاطع و برنده باشد و بتواند ضربت های سهمگینی به دستگاه بزند. در همان جلسهی سه یا چهار نفریمان پیشنهاد شده که بیایید یک سازمانی به وجود بیاوریم از بین خودمان و از غیر خودمان، یعنی ما چند نفر و دیگران و همه مان قبول داشتیم که این کار را بکنیم. من پیشنهاد کردم که حالا که داریم این را
**صفحه=129@
شروع میکنیم، حتماً لازم است با آقای بهشتی در میان بگذاریم. اتفاقاً آقای بهشتی در مشهد بود. تابستان بود و در تابستان دوستان قم و تهران، همه به مشهد آمدند و بنده هم كه در مشهد بودم و تابستان ها دیدارهای خوبی در این شهر داشتیم. من گفتم كه آقای بهشتی هم باید باشد. همه شان قبول كردند كه اگر آقای بهشتی باشد این كار بهتر و سریعتر و شسته و رفته تر پیش خواهد رفت.
برخورد تصادفی با مرحوم شهید باهنر: گفتیم پس بلند بشویم برویم پیش آقای بهشتی. یادم نیست همان ساعت، همان روز یا فردای آن روز، فكر میکنم همان روز، سوار ماشین شدیم و رفتیم طرف منزل آقای بهشتی. بین راه كه داشتیم میرفتیم، دیدیم كه آقای باهنر رفته چیزهایی برای زن و بچه اش خریده و در حال رفتن به خانه است. خبر نداشتیم كه ایشان هم در مشهد است. ماشین را نگه داشتیم و ایشان را صدا كردیم. معلوم شد تازه آمده و چند ساعت یا یك روزی ست كه به مشهد رسیدهاند. گفتیم داریم میرویم منزل آقای بهشتی و كار مهمی ست. گفت: حالا من كار دارم و فلان. گفتیم نه این كار واجب تر است. ایشان را سوار كردیم و با خودمان به منزل آقای بهشتی بردیم. رفتیم آن جا. البته قصدمان این نبود كه حتماً امروز صحبت را تمام كنیم، قصدمان این بود كه صحبت را شروع كنیم.
مشورت با آیة الله بهشتی و نظرات ایشان: اول این احتمال را میدادیم كه آقای بهشتی كه خیلی از لحاظ برنامه منظم بود و هیچ تخطی از آن قرار و نظم محكم خود نمیکرد، در این ساعت برنامهای داشته باشد و جاضر نباشد با ما بنشیند. اتفاقاً همین جور هم بود. وقتی رفتیم منزل آقای بهشتی، ایشان از منزل بیرون آمدند و گفتند: من الآن یك قراری دارم و قرار را برای وقت دیگر بگذارید. گفتیم: پس قضیه این است، برای مسالهی بسیار مهمی ما به این ترتیب میخواهیم با شما صحبت كنیم. قرار بعدی منزل ما شد و ایشان به منزل ما آمدند.
وقتی مسأله را تفصیلاً با آقای بهشتی مطرح كردیم، ایشان پذیرفتند و از این استقبال كردند و گفتند كه من حاضرم، منتها بیایید كسانی را كه انتخاب میکنید یك خصوصیت را حتماً در آن ها ملاحظه كنید و آن خصوصیت این باشد كه این ها حاضر باشند سلیقه ها و هوسها و خلاصه منیتهای خود را قربانی جمع كنند كه آن جمع ناگزیر هدفگراتر و آرمانگراتر است؛ یعنی این خصوصیات را در آن كسانی كه انتخاب میکنید ملاحظه كنید. ما دیدیم خصوصیت مهمی ست و بعدها من توجه كردم كه چقدر این تذكر ایشان به جا و مهم بود؛ زیرا كه در یك كار جمعی میتوانم بگویم كه مهمترین كار و مهمترین شرط این است كه آن طرف حاضر باشد جمع گرا باشد، فردگرا و خودگرد نباشد. و این نکتهای بود كه ایشان در همان جلسه به آن توجه كردند و روی آن انگشت گذاشتند. گفتیم: بسیار خوب، شخصیتهای مبارزی كه علاقهمند به این راه و این هدف هستند، مشخصند. یكی یكی این ها را اسم میآوریم و همین حالا مشخص میکنیم كه كی باشد، كی نباشد.
كاغذ و قلم برداشتیم و در همان جلسه بنا كردیم به اسم نوشتن كه چه كسانی را دعوت كنیم. و به این ترتیب كارها شروع شد. در مشهد، جلسه تشكیل شد و از هم كه جدا میشدیم، بنابراین شد كه دنبالهی جلسات در تهران گرفته شود و من از مشهد برای شركت كردن به تهران بیایم و بعضی از برادرها كه در قم بودند از قم به تهران بیایند. همین كار را میکردیم. در آن شدت اختناق من از مشهد و برادران از قم راه
**صفحه=130@
میافتادیم و به تهران میآمدیم، مثلاً دو روز میماندیم، جلسهی مستمر چند ساعته ای در جایی كه از پیش تعیین شده بود تشكیل میدادیم و بعد متفرق میشدیم، كه در یك جلسه كه منزل مرحوم شهید باهنر بود، وقتی كه متفرق شدیم چند نفر از برادران ما كه داشتند میرفتند، فكر میکنم از جملهی ایشان آقای ربانی املشی دادستان كل كشور و آقای حجتی كرمانی و آقای موحدی كرمانی كه الآن وكیل مجلس شورای اسلامی هستند، این سه نفر كه در این مذاكرات و صحبت ها بودند، وقتی كه میرفتند پاسبان به این ها ظنین شده بود و آن ها را گرفته بود، منتها بعد كه سوار ماشین میکند كه ببرد، این آقایان با شیوههای خیلی جالبی برخورد و رفتاری با پاسبان میکنند كه او فكر میکند كه آقایان اصلاً در این خط ها و حسابها نیستند، ولشان میکند و خطر به این شكل رفع میشود.
ضربه كاری دستگاه به جلسات سری: این جلسات به طور مرتب تشكیل میشد. ما دربارهی تشكیلاتی در آینده كه بتواند بخش عظیمی از مردم را در جهت مبارزه بسیج كند بحث میکردیم. اساسنامهای تنظیم میکردیم و كارها به ترتیب پیش میرفت، تا این كه ناگهان دستگاه ضربت محكمی وارد كرد؛ به این معنا كه عدهی زیادی از روحانیون و افراد سرشناس و چهرههای برجسته را تبعید كرد. عدهای از كسانی كه در این جریانها بودند، جزء آن تبعیدی ها بودند؛ از جمله خود بنده، آقای حجتی كرمانی، آقای ربانی املشی و كسان دیگری كه از جمع ما تبعید شدند. یادم نیست، اما میدانم كه عدهای از ما تبعید شدیم؛ یعنی این جمع در حقیقت متلاشی شد. هم عناصری از این جمع از وسط خارج شدند و هم این كه فشار زیاد شد كه ایجاب میکرد بقیهی افراد در گردهمایی و در ادامهی كار احتیاط بیشتری را مراعات كنند.
چند ماهی به این ترتیب بود تا این كه بالاخره دوستان تهران، كه ادامهی كار در حقیقت برعهدهی آن ها بود، به فكر افتادند كار را ادامه بدهند و راه افتادند به شهرستان ها پیش تبعیدی ها، یعنی تبعیدی هایی كه از این جمع در شهرستان ها بودند، از جمله من و آقای حجتی كرمانی كه در ایرانشهر بودیم. آقای باهنر آمدند آن جا و مرامنامه و اساسنامهای را جلو ما گذاشتند و گفتند ما این را تهیه كردیم، شما بنشینید نظراتتان را روی این بدهید و خبرش را به ما بدهید. طرحی در باب حكومت در اسلام داشتند، و یكی دو تا طرح بود، به ما دادند و گفتند شما در فراغت هستید، فرصت زیاد دارید، بنشینید بحث كنید، پخته كنید و بفرستید تهران، كه هم نظر شماست و هم این كه مقداری كار ما را پیش بردهاید. ما واقعاً زنده شدیم، چون احساس میکردیم كه كار از نو دارد ادامه پیدا میکند. كار به این ترتیب ادامه پیدا كرد تا این كه سال 57 شد و پیروزیهای سیاسی مردم به دنبال قضایای تبریز و قم و غیره پیش آمد و در زندانها باز شد و زندانی ها خارج شدند و تبعیدی ها هم به تدریج از تبعید برگشتند؛ از جمله ما از تبعیدگاه برگشتیم. از زندانی هایی هم كه آزاد شدند چند نفر را ما از پیش برای عضویت در جمع خودمان كاندیدا كرده و گفته بودیم این ها كه از زندان آزاد شدند جمع ما هستند. از جملهی این ها آیة الله منتظری و آقای هاشمی رفسنجانی بودند كه عضویت این ها را ما از پیش قطعی كرده بودیم و وقتی كه آزاد شدند مجدداً جلساتمان ادامه پیدا كرد.
كیفیت اعلام تشكیلات: این را نگفتم كه قبل از آزادی این آقایان، وقتی ما از تبعید برگشتیم محرم
**صفحه=131@
نزدیك بود و ما قصدمان این بود كه تشكیلات خودمان را در دههی محرم اعلام كنیم. به این ترتیب در نظر گرفته بودیم كه ده نفربه عنوان اعضای اصلی – هیئت مركزی اصلی – معرفی شوند و این ها اعلام موجودیت این تشكیلات را بكنند. آن وقت فكر میکردیم كه به صورت یك سازمان خواهد بود، نه به صورت یك حزب، و مطمئن بودیم وقتی كه این اسامی اعلام شود، دستگاه این ها را خواهد گرفت.
زندان سابق، بانك شخصیتهای مبارز: لذا در نظر گرفته بودیم كه ده نفر دیگر باشند كه به مجرد این كه آن ده نفر را گرفتند اینها اولاً كار را ادامه بدهند، ثانیاً تشكیلات را مخفی كنند، یعنی اعلام كنند كه تشكیلات زیرزمینی شد. و این خیلی كار جالبی میشد. اولاً تشكیلات ادامه پیدا میکرد، ثانیاً ده چهرهی معروف به شكل قهرمانی از این تشكیلات در زندانها حضور میداشتند و یا كشته میشدند، یا در زندانها میماندند. در هر دو صورت آن تشكیلاتی كه در اولین قدم ده چهرهی معروف خود را در بانك شخصیتها (یعنی زندان، كه بانك واقعی چهرههای مبارز بود) امانت می گذارد. این تشكیلات امكان ادامه اش خیلی زیاد است. ما میخواستیم این كار را بكنیم.
در همین صحبت ها بودیم كه اعلامیه معروف امام قبل از محرم رسید: آن اعلامیه ای كه راجع به محرم گفتند «ماهی كه خون بر شمشیر پیروز شد» -وقتی كه آن اعلامیه رسید و آن دستوراتی كه امام در آن اعلامیه داده بودند كه اجتماعات را تشكیل بدهید، در مساجد، در میدانها، به دستگاهها تعهد ندهید، تسلیم تعطیل مجالس و محافل روضه خوانی نشوید، وقتی این اعلامیه با این همه دستورات زیاد و واقعاً خونین رسید، ما احساس كردیم كه وظیفه مان تغییر كرد؛ یعنی باید كار ادامهی این تشكیلات را برای بعد از محرم بگذاریم و فعلاً تمام نیرویمان را در راه زنده كردن مضمون این اعلامیه به كار ببریم. این، مورد قبول همهی دوستان ما قرار گرفت و در آن اوقات كه این بحث پیش آمد، آقای موسوی اردبیلی هم داخل این تشكیلات ما شده بودند و این جلسهای كه این صحبت در آن مطرح شد دقیقاً یادم است كه در منزل آقای موسوی اردبیلی بود و آن جا این صحبت را كردیم و گفتیم كه نه، دههی محرم را میگذاریم برای این اعلامیه، منتها بعد دورهم در تهران جمع میشویم و تصمیم میگیریم كار خودمان را به همان ترتیبی كه قبلاً پیش بنی شده بود ادامه بدهیم. این بود كه منصرف شدیم. من رفتم مشهد كه كارها را در مشهد سامان بدهم و دوستان هم هر كدام در قم، در تهران، به تهیهی مقدمات محرم مشغول شدند.
كارهای متوالی پرشتاب و نفس گیر كمیته استقبال و غیره: خوب، حتماً دیدید راهپیمایی تاسوعا و عاشورا و آن كارهایی كه در محرم انجام گرفت، نشان میداد كه حضور برادران ما بسیار هم مؤثر بوده و لازم بود كه این ها در صحنهی این كار مردمی و عام باشند، و الا اگر ما اعلام میکردیم و زندان میرفتیم به احتمال زیاد، بسیاری از این كارها انجام نمیگرفت و یا به این خوبی انجام نمیگرفت. بعد از دههی محرم، كارها پی در پی و آنچنان پرشتاب بود كه فرصتی به هیچ كس نمیداد. من خودم به مشهد رفتم و دیگر نتوانستم به تهران بیایم، با این كه قصد این بود كه بودنم در مشهد، ده – پانزده روز بیشتر طول نكشد، تا موقع آمدن امام نتوانستم بیایم. شاید ده روز به آمدن امام، كه آقای مطهری از پاریس برگشته بودند، به من در مشهد تلفن زدند كه تو چرا به تهران نمی آیی و كار واجبی است. و آقای منتظری هم كه از
**صفحه=132@
پاریس برگشته بودند آمدند گفتند كه امام دستور دادند كه تو از مشهد به تهران بیایی. و بنده فهمیدم كه در تهران امر مهمی ست. به تهران آمدم و بعد معلوم شد كه مرا برای عضویت در شورای انقلاب خواستهاند و عضو شورای انقلاب شدم. منظور این است كه در مشهد كارها این قدر زیاد بود كه دیگر نتوانستم به تهران بیایم. یك ماه، یك ماه و نیم، و شاید بیشتر، در مشهد ماندم. كارها آن قدر متراكم و پی در پی بود كه ادامهی آن كار خودمان به تعویق میافتاد. بالاخره با برادران كه از زندان آزاد شده بودند، جلسهای در قم در منزل آقای مؤمن تشكیل دادیم. آقای مؤمن كه اخیراً عضو شورای عالی قضایی شدند، ایشان هم جزء این جمع بودند و آقای منتظری هم در آن جلسه شركت داشتند. در آن جلسه تصمیم گرفته شد كه این جمع به دو بخش تقسیم شود. یك بخش به تهران بیاید و یك حزب را شروع كند. یك بخش در قم بماند و كارهای فكری و ایدئولوژیك و پشتیبانی آن حزب را به عهده بگیرد. ما چند نفر كه بعد حزب را اعلام كردیم، همان كسانی بودیم كه برای تشكیل حزب معین شدیم. این بود كه به تهران آمدیم و به كارهایمان ادامه دادیم – به همین ترتیبی كه گفتم. با تراكمی كه در كارهای دیگر بود، این كار به كندی پیش میرفت تا اینكه امام وارد ایران شدند و كارهای شدید نفس گیر شبانه روزی كمیته ی استقبال و غیره واقعاً به آدم مجال سر خاراندن نمیداد. در عین حال ما چند نفر در فرصتی كه میشد همیشه میگفتیم كه كار حزب چه شد، یعنی احساس میکردیم كه وقت دارد میگذرد و ما لازم است كه هرچه سریعتر این كار را انجام بدهیم. تا این كه بالاخره در همان اوقات شلوغی كمیته ی استقبال، بقیهی دوستان به من و مرحوم باهنر مأموریت دادند كه اساسنامه و مرامنامه را تمام كنیم.
تنظیم مرامنامه و اساسنامهی حزب: چون طرح اساسنامه و مرامنامه ریخته شده بود و تنظیم هم شده بود لكن یك بازبینی نهایی لازم داشت، این مأموریت به من و مرحوم باهنر داده شد و باید بگویم كه بیشترین كارش را مرحوم باهنر كرد. ایشان بسیار آدم پر كار و خستگی ناپذیری بود. گاهی ده ساعت، پانزده ساعت، كار انفرادی میکرد. گاهی ممكن است آدم شبانه روز هجده ساعت كار كند اما آدم خودش شخصاً یك جا بنشیند و ده ساعت، دوازده ساعت پشت سر هم مشغول یك كار باشد، كار مشكلی ست. فراموش نمیکنیم كه لازم بود در خانهای باشیم كه نزدیك كمیته استقبال باشد. دوستان ما در آن دور و اطراف خیلی بودند. من هم الآن خانه ام آن طرفهاست، اما آن وقت خانه نداشتم. هنوز خانه نگرفته بودم. تازه از مشهد آمده بودم و سرگردان بودم.
خانهای كه انتخاب كردیم منزل مرحوم صادق اسلامی بود، شهیدی از 72 تن كه جزء بهترین چهرههای مبارز و قدیمی خالص ما بود، جزء كسانی بود كه واقعاً امتحان داده و تجربه شده بود. سالها مبارزه كرده بود، زندان رفته بود، كارهای خطرناك و سخت انجام داده بود، كه اگر من بخواهم شرح حال این دوستانمان را بگویم واقعاً ملت خواهند فهمید كه چه گوهرهای گرانبهایی در میان این 72 تن بودند. غرض این كه منزل ایشان را ما انتخاب كردیم، چون منزل امنی بود و خودش هم نه آدمی بود كه سر در بیاورد – مثلاً اگر میگفتیم خودت هم برو، حرفی نداشت كه خانه را در اختیار ما بگذارد و برود، بالاخره همین كار را هم كرد – و نه اگر هم سر در میآورد، شبهه ای بود كه برود و این جا و آن جا خبر بدهد، ولی ایشان آدم بسیار استواری بود، غرض این كه رفتیم منزل ایشان.
**صفحه=133@
زمستان هم بود. زیر كرسی با آقای باهنر مشغول تنظیم آخرین بخشهای اساسنامه و مرامنامه شدیم و همان طور كه گفتم بیشترین كارش را آقای باهنر كردند. من آمدم بیرون در كمیته استقبال و بر می گشتم. ایشان همان طور كه عرض كردم، ده ساعت، دوازده ساعت گاهی نشسته بود و این كار را انجام میداد. البته در آن حین از آقای حجتی هم كه آن وقت در تهران بودند خواستیم كه بیایند و به ما كمك كنند. ایشان هم در این بخشهای آخر در تنظیم مرامنامه و اساسنامه به ما كمك كردند. البته بیشترین كار را ما دو نفر كه مأمویت داشتیم انجام دادیم. تا این كه اساسنامه و مرامنامه آماده شد. جلسات ویژه هم ادامه پیدا كرد. از كسانی كه مسئولیت این كار را داشتند، ما پنج نفر فقط در تهران بودیم. بقیه، مثلاً آقای حجتی، با این كه جزء این عده نبود، اما میتوانست جزء مؤسسین حزب باشد، ایشان در همین حین به كرمان رفته بود كه كار آن جا را اداره كند.
اصرار امام در اعلام موجودیت حزب: و ما دور هم نشستیم و این كار را تمام كردیم و خدمت امام بردیم. اساسنامه را من خودم شب بردم خدمت امام و به حاج احمد آقا دادم كه امام ببینند، اگر نظر مخالفی یا تذكری دارند بگویند كه ما اصلاح كنیم. البته این را هم فراموش نكنم كه در همان روزهایی كه امام تشریف آورده بودند، تا وقتی كه ما حزب را اعلام كردیم، امام حداقل دو مرتبه از آقای هاشمی رفسنجانی پرسیده بودند كه چرا اعلام نمیکنید. ایشان خبر داشتند كه ما درصدد چنین كاری هستیم. ایشان هم منتظر بودند كه اینكار انجام بگیرد. بالاخره روز 29 بهمن حزب را اعلام كردیم؛ یعنی اساسنامه و مرامنامه به صورت چاپ شده حاضر بود و ما اعلام كردیم و گفتیم مردم برای نام نویسی بیایند.
استقبال عظیم مردم برای نام نویسی: تصورمان این بود كه عدهای برای نام نویسی خواهند آمد و ما فرصت خواهیم داشت كه از آن عده گزینشی داشته باشیم. فكر نمیکردیم كه این استقبال عظیم از این كار صورت بگیرد. معلوم شد كه این چند تا اسم كه پای این مرامنامه و اساسنامه هست، بیش از آن مقداری كه ما فكر میکردیم برای مردم شناخته شده و جاذبه دار بوده است. روزی كه معین كرده بودیم كه مردم بیایند، در اولین روز 80 هزار نفر برای اسم نویسی آمدند، كه ما چند دسته شدیم در چند اتاق و ما پنج نفر هر كدام در یك اتاق تصمیم گرفتیم كه خودمان اسم نویسی كنیم، كه وقتی مردم میآیند، اشخاص، خود ما را ببینند. البته با كسانی قبلاً صحبت كرده بودیم كه با ما همراه باشند و آن ها آمادگی داشتند كه با ما همكاری كنند. آن ها را هم با خودمان وارد مراسم اسم نویسی كرده بودیم كه مردم با چهرهی آن ها آشنا شوند. پهلوی هم كدام از ما، یك نفر از آن اشخاص جدید بود كه جزء سابقه دارها نبودند. به این ترتیب بود كه حزب تشكیل شد و اعلام شد و در فاصلهی چند روز چند صد هزار نفر در تهران اسم نویسی كردند و در شهرستان ها مرتباً نامه هایی میآمد و تقاضا میکردند كه شعبه درست كنند.
شور و مشورت و دعوت به همكاری قبل از اعلام موجودیت: رئیس جمهوری در پاسخ به این سؤال كه نقش فعال در حزب را چه كسانی داشتند و قبل از تأسیس با چه كسانی صحبت شد، اظهار داشت:
در تأسیس حزب نقش فعال مربوط به همین عده از روحانیون بود. البته ما از روزی كه تصمیم بر ایجاد این تشكیلات گرفتیم و تا روزی كه اعلام كردیم با خیلی ها صحبت كردیم، از جمله با تعداد كثیری از
**صفحه=134@
غیر روحانیون، حتی با افرادی از نهضت آزادی، با افرادی از گروه وابسته به جبههی ملی، با افراد مستقلی از غیر روحانی، صحبت کردیم تا ببینیم که آیا این ها حاضرند در یک تشکیلات انقلابی به این ترتیب شرکت کنند یا نه. بعضیها آمادگیشان را اعلام کردند که بعدهم عضو شورای مرکزی حزب ما شدند، مثل آقای دکتر شیبانی که ایشان عضو نهضت آزادی بود، منتها نهضت آزادی هم در حقیقت آن حالت فعلیت خود را از دست داده بود و ایشان دید که یک تشکیلات پر تحرک جدید میخواهد به وجود آید، حاضر شد همکاری کند و بعد هم عضو شورای مرکزی شد. همچنین شخصیتهای مستقلی بودند که ما با آن ها در مورد همکاری صحبت کرده بودیم که بعد با ما همکاری کردند. و در شورای مرکزی حزب، در اوایل، جز ما پنج نفر دیگر هیچ روحانی وجود نداشت.
دبیر کل حزب جمهوری اسلامی در مورد تعداد اعضای شورای مرکزی حزب گفت:
شورای مرکزی حزب، شامل 30 نفر بود که 24 نفر غیر روحانی بودند. بنابراین جزء مؤسسین، کسی غیر روحانی نبود. به جز دست اندرکاران قبل از تأسیس، بقیه غیر روحانی بودند که با آن ها صحبت شده بود و بعضیها یک جلسه و بعضیها چندین جلسه شرکت داشتند و اکثریت غیر روحانی بودند.
حجة الاسلام و المسلمین خامنه ای در مقابل این پرسش که مشخصا با چه کسانی صحبت شد، بیان داشت:
ما با خیلی ها صحبت کرده بودیم . با خیلی ها صحبت کردیم . افرادی که بعدا عضو شورای مرکزی شدند، مرحوم دکتر آیت، آقای دکتر کاشانی، مرحوم عراقی، مرحوم دکتر عباسپور و دکتر حداد عادل بودند. این ها کسانی بودند که با ایشان صحبت کرده بودیم و آماده شده بودند و به مجرد این که اعلام کردیم آمدند و عضو شورای مرکزی شدند، که بعضی شهید شدند و بعضی به تدریج از عضویت شورای مرکزی کنار رفتند و بعضی هم هستند.
آقای خامنه ای راجع به نقش حزب در خنثی سازی توطئهها گفت:
حزب دو نقش داشت: یکی از طریق روزنامه بود که افشاگرترین و استوارترین خطوط را پیگیری میکرد و همین موجب شد که دشمنان زیادی برای حزب و برای خودش بتراشد- البته ما به هیچ وجه پشیمان نیستیم. یکی هم کارهای عمومی؛ یعنی تظاهرات و میتینگ هایی بود که حزب تشکیل میداد. میتوانم بگویم صدی هشتاد از مراسم چند ماهه ی اول بعد از پیروزی را حزب تشکیل داد. از مراسم دوم فروردین بگیرید، که اولین میتینگ حزب جمهوری اسلامی بود، تا روزکارگر و روز زن و بقیهی مراسم. در هر مناسبت، راهپیمایی راه می انداخت، یا آن ماجرای پاسخ به نمایندگان سنای امریکا، یا بقیهی مراسم و هر مراسم عمدهی مردمی که در ماههای اول تشکیل شد، حزب بود و نقش بسیاری زیادی داشت در متوجه کردن مردم به خط اصلی انقلاب. در همین مراسم پاسخگویی به سناتور های امریکایی که حزب تشکیل داد، آن چنان این حرکت شکننده بود که همان روز گزارشگران امریکایی- طبق اسنادی که در تصرف لانه ی جاسوسی بعدا به دست آمد- پیش بینی کرده بودند که لانه ی جاسوسی، یعنی سفارت، تصرف شود. گزارش آن اجتماع که اتفاقا نزدیک سفارت هم بود و در میدان هفت تیر تشکیل شد، به شدت
**صفحه=135@
این ها را ترساند. جمعیت عظیمی در آن جا جمع شدند و آقای هاشمی رفسنجانی هم در آن جا سخنرانی کرد. ایشان در آن روز بسیار هم خوب سخنرانی کرد و همهی ماها بودیم و بعد از همان جلسه هم بود که آقای هاشمی را ترور کردند و امریکایی ها از این حادثه به شدت خسته بودند. این ها کارهایی بود که حزب انجام میداد.پس، از دو کانال، حزب با توطئهها و حرکت های ضد انقلاب داخلی و خارجی مقابله میکرد که هر دو حرکت افشاگرانه، برانگیزاننده و خط دهندهی مردم بود و به همین دلیل هم بود که دشمنان انقلاب، حزب و روزنامهی حزب را جزء اولین آماج های حملات خودشان قرار دادند و همچنین شخصیتهای حزب را. در همان اوان بود که در روزنامهها حملات شروع شد. ما اصلا باور نمیکردیم که کسی بتواند علیه آیة الله بهشتی در روزنامه حرف بزند. فکر نمیکردیم که بشود اصلا علیه آیة الله بهشتی حرف زد. علیه آقای بهشتی چه بگوید! شخصیتی که این همه جنبههای مثبت در وجود او هست، هیچ جنبه ی منفی ندارد، علیه او چه میتوان گفت؟ واقعا ما اصلا فکر نمیکردیم که بشود در وجود علیه آیة الله بهشتی حرف زد. بعد از همین جریانات که دقیقا علیه ایشان شروع شد و همچنین علیه خود حزب و روزنامهی حزب. و اوج این حملات هم در مبارزات تبلیغاتی آقای بنی صدر در پی ریاست جمهوریش بود که ایشان هم هرچه توانست به حزب گفت و تهمت زد.
رئیس جمهور در پاسخ به این که کنگره حزب چه موقعی تشکیل خواهد شد، اظهار داشت:
کنگره حزب را ما اول امسال میخواستیم تشکیل بدهیم که متأسفانه با حادثهی هفت تیر به تأخیر افتاد و الآن هم بیشترین چیزی که مانع است از لحاظ امنیتی است. امیدواریم که خیلی طول نکشد و بتوانیم کنگره را تشکیل بدهیم.
آقای خامنه ای دربارهی بهتر شدن کیفیت کار حزب گفت:
در شورای مرکزی از جمله بحثهایی که امروز خیلی به آن توجه میشود همین بالا بردن کیفیت حرکت و کار حزب است. یا قبول مسؤلیت قائم مقامی دبیرکل از سوی آقای پرورش و حضور ایشان در حزب و رسیدگی به کارها و نظم و ترتیبی که تدریجا به کارداده میشود، این امیدواری زیاد است که انشاء الله بتوانیم کیفیت بهتری به حرکت حزب بدهیم.
حزب و روحانیت و مردم: رئیس جمهوری در مورد پیوند حزب با روحانیت اظهار داشت:
حزب یک نهاد اصیل و مردمی ست. روحانیت هم میتوان گفت سمبل مردم است. هر جا روحانیون حضور دارند میتوان فهمید که مردم حضور دارند و هرجا مردم هستند حتما روحانیون با آن ها هستند.چون حزب یک واحد مردمی ست، پس با روحانیون هم ارتباطات نزدیکی دارد؛ علاوه بر این که مؤسسین حزب چند نفر روحانی هستند و یقینا بینشی که آن ها داشتند از بینش روحانیون مترقی و مبارزدور نیست.
امام جمعهی تهران راجع به تعهدات حزب و نقش آن و جایش در نظام اسلامی اظهار داشت:
به طور کلی عمدهترین تعهد حزب ایجاد انسجام میان آحاد ملت است تا بتواند حرکت انقلاب را شتابنده تر کند و نیروهای بالقوه را بالفعل کند و نیروهای کند را سرعت ببخشد و موانع را از سر راه این حرکت بردارد. این مهمترین و اساسیترین تعهد حزب است. حزب در حقیقت نقش هدایت کننده و
**صفحه=136@
كمك كننده را دارد، جهت درست انقلاب را مشخص میکند و مردم را به آن جهت هدایت می نماید و آن ها را در پیمودن این راه كمك میکند. این اساسیترین نقش حزب است. البته وقتی كه یك حزب با این تعهدات در مردم آبرو، وجهه و حیثیت داشت، طبیعی ست كه بیشترین وزنه ی سیاسی در كشور نیز خواهد بود. زیرا كه مردم برای مثلاً كاندیداهای مجلس شورا نظر حزب را جویا میشوند، فرضاً برای كاندیدای ریاست جمهوری، رأی حزب را پذیرا میشوند. این آبروی سیاسی، خود مقدمهی نفوذ سیاسی برای حزب است كه آن وقت دستگاههای قانونگذاری یا دستگاههای اجرایی در اختیار حزب قرار میگیرد.
این طور نیست كه حزب از اول به قصد تصرف این مواضع حركت كند، به هیچ وجه این نیست، به خصوص حزب ما این طور نیست. دلیلش هم این است كه ما تاكنون ثابت كرده و نشان دادهایم كه كاندیداهای غیر حزبی زیاد داشتهایم. در میان كاندیداهای مجلس شورای اسلامی كه ما داشتیم شاید نیمی غیر حزبی در آن بود. كاندیدای ریاست جمهوری ما قبلاً آقای رجایی بود كه غیر حزبی بود. كاندیدای نخست وزیری ما – كه براساس او زد و خورد زیادی با بنی صدر پیدا شد – آقای رجایی بود كه غیر حزبی بود. این طور است كه ما تعصب و پایبندی قطعی نداریم به این كه بایستی حتماً افراد حزب در مراكز حساس گماشته شوند، بلكه تعهد داریم كه مردم هدایت شوند و كار مملكت راه بیفتد، منتها چون این حزب حیثیتی در نظر مردم دارد، لذا كسانی را كه حزب در بخشی معین میکند مردم می پذیرند و همپای حزب حركت میکنند.
انتهای پیام/
برچسبها: انتشارات سروش, تاریخ, حزب جمهوری اسلامی, خبرنگار, روزنامه, سید علی خامنه ای, کتاب, مصاحبه
مطالب مرتبط