به گزارش ندای اصفهان، متن زیر که توسط تیم اقتصادی ندای اصفهان پیاده سازی شده است، متن کامل مستند جنجالی «پایان راه» به کارگردانی «تیم دل مسترو» (Tim Delmastro) محصول ۲۰۱۲ امریکا است که با نام فرعی «چگونه پول بی ارزش شد؟» به بیان بحران اقتصادی در آمریکا و تورم ناشی از خلق پول بدون پشتوانه اشاره می کند.
در این مستند با بهره گیری از نظر کارشناسان متعدد به معرفی نظام پانزی گونه چرخش مالی اقتصاد آمریکا و جهان به وسیله چاپ دلارهای بدون پشتوانه میپردازد. پس از جنگ دوم جهانی نظام جهانی تبادل طلا و دلار در جهان پذیرفته شد اما در 1971، طرح توقف مبادله طلا با دلار توسط نیکسون ارائه و تاکنون ادامه یافته است.
این تصمیم به اقدام گسترده دیگری انجامید به این ترتیب که چاپ دلار بدون پشتوانه طلا انجام شد و براین اساس نظام پانزی گونهای را برای چرخش مالی اقتصاد جهان ایجاد کرد.
نظام پانزی بر افزایش سرمایه دریافتی از مردم بدون پشتوانه اقتصادی و سرمایه گذاری واقعی استوار است و یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای اقتصادی به شمار میرود که تاکنون در برخی کشورها، بعضی افراد اقدام به استفاده از آن کردهاند. دستکاری آمار و پایین نگه داشتن نرخ طلا، از دیگر عوامل بالا رفتن تورم و بحران در امریکا عنوان میشود که همه این موارد قرار است در مستند «پایان مسیر» مورد بررسی قرار گیرند.
در ایالات متحده، یک طبقه ثروتمند با داشتن نقشی مسلط در اقتصاد و دولت وجود دارد که خاستگاه آن در شرکت ها و بانک های بزرگ است.این طبقه نه تنها در حوزه اقتصاد، بلکه در شکل دهی به وضعیت سیاسی آمریکا، نقش عمده ای ایفا می کند. از بین بردن ارزش پولو و تزریق پول بدون پشتوانه، از ایده های این گروه است. صهیونیست ها اکثریت اعضای این طبقه کوچک اما صاحب قدرت را تشکیل می دهند.
علاقه مندان مي توانند اين مستند را از لينك زير دانلود كنند، همچنين براي شناخت بيشتر در ارائه راه حل پرونده پولطلا را دنبال كنيد.
دانلود مستند پایان راه (52 دقيقه)
End of the Road: How Money Became Worthless
نیکسون: قدرت پول رایج یک کشور مبتنی بر اقتصاد آن کشور است و اقتصاد آمریکا تا امروز قویترین اقتصاد در جهان بوده با توجه به این از وزیر خزانهداری خواستم که اقدامات لازم برای دفاع از دلار در برابر دشمنان اقتصادی را انجام بدهد از وزیر کانلی خواستم که بهطور موقت از تبدیل دلار به طلا و یا سایر ذخایر دارایی ممانعت بکند به جز در ماهها و شرایطی که به خاطر ثبات و منافع ایالات متحده ایجاب کند.
James Turk: پانزدهم اوت سال ۱۹۷۱ یکی از مهمترین وقایع اقتصادی برای نسلهای بسیاری از ما بود. در اصل صدها سال بعد مردم برمیگردند و به آن روز نگاه می کنند.
راوی: امروز خورشید مانند میلیونها بار پیش طلوع می کند، کارمندان بیدار میشوند و به محل کار خود می روند تا کار روزانه را آغاز کنند، کشاورزان به زمینهای خود میروند، کارگران ساختمانی زیرساختهای جدید میسازند، امروز روزی مانند سایر روزهاست. چنین است؟ سال 2008 جهان یکی از بزرگترین تنشهای مالی تاریخ را تجربه میکند. بازارهای جهان شروع به فروریختن کردند، مؤسسات مالی بزرگ که زمانی فناناپذیر تصور میشدند نشانههایی از اضمحلال را آشکار کردند، دولتها بهسرعت عکسالعمل نشان دادند، معافیت های مالیاتی بزرگ و مشوقهای مالی سرازیر شدند تا اقتصاد جهانی جاری باقی بماند و این کار مؤثر بود. اقتصاد جهانی از آن چه که بیشتر افراد پیش بینی میکردند سریع تر احیا شد و خیلی زود حرکت چرخ اقتصاد عادی شد ولی هنوز یک چیز درست نیست، نوعی حس عدم اطمینان مردم را فراگرفته است، در جهان مالی و در اصل در تمام جنبههای زندگی امروزی شکاف هایی شروع به پدیدار شدن کردند.
Jim Puplava: مردم نگرانند و فکر میکنم اگر امروز در خیابان با آنها صحبت کنید به شما میگویند که نمیدانم چه چیزی باعث این موضوع شده ولی به نظرم عادی نیست دولت یک تریلیون دلار از بدهیهایش را داده پس چرا اقتصاد پیشرفت نمیکند؟ دولت حدود 3.7 تریلیون دلار خرج میکند پس چرا من شغلی ندارم؟ چرا نرخ بیکاری ۹ درصد است؟ من نمیتوانم این اعداد را نادیده بگیرم؟ چرا من شغلی ندارم و چرا تاثیر این را در اقتصاد نمیبینم؟
راوی: افراد بسیاری به دنیای امروزی اطمینان ندارند تصور میکنند حادثه وحشتناکی در راه است. به ما گفته شده که بحران مالی چند سال پیش جهان رفع شده است ولی اگر دلیل بحران نتیجه آنچه ما تصور میکنیم نباشد پس چه مشکل بسیار عمیقتری توانسته است منجر به این بحران بشود؟
کنفرانس پولی سازمان ملل
در برتن وودز نیوهمپشایر نمایندگان ۴۴ کشور متعهد و عضو سازمان ملل برای افتتاح کنفرانس مالی و پولی گرد هم می آیند.
راوی: داستان ما سال ۱۹۴۴ آغاز میشود؛ با نزدیک شدن به پایان جنگ جهانی دوم کشورهای متفقین به برتن وودز آمدند تا یک نظام مالی جدید برای تثبیت نظام پس از جنگ تشکیل دهند، آمریکا وعده ورود به دوران جدیدی از رفاه را میداد. دلار ایالات متحده بهعنوان پول رایج ذخیره جهان انتخاب شد.
James Turk: نظام برتن وودز بعد از جنگ جهانی دوم و در کنفرانسی در برتن وودز نیوهمپشایر ایجاد شد و قرار شد در معاملات و مبادلات تجاری به جای طلا از دلار آمریکا استفاده بشود. دلار انتخاب شد چون در آن زمان به خوبی طلا بود و ارزش داشت.
راوی: تحت این نظام جدید کشورها پذیرفتند تا ارزش پول های رایج خود را طبق دلار آمریکا تنظیم کنند. دلار آمریکا با طلا مطابقت داده شد، قیمت هر اونس طلا ۳۵ دلار تعیین شد مفهومش این بود که کشورهای جهان میتوانستند پول خود را با دلار آمریکا و سپس آن را با طلا معاوضه کنند، این کار نظامی پدید آورد که همه پولهای رایج در آن به طلا وابسته شدند و باعث حذف نیاز به حمل فیزیکی طلا در جهان شد هنگامیکه کشورها پول خود را با طلا عوض میکردند، معمولاً این طلا در ایالات متحده ذخیره میشد.
Jim Puplava: تحت نظام مالی برتن وودز فقط در بانکهای مرکزی کشورهای خارجی میتوانستید پول رایج خود را با طلا عوض کنید و کسری بودجهها از اینجا شروع شد. در دوران لیندون جانسون داشتیم یک برنامه رفاه اجتماعی بزرگ را اجرا میکردیم و در ویتنام درگیر یک جنگ بودیم و حالا با این کسری مواجه شده بودیم. کشورها میگفتند که دلار را میدهیم و طلا می گیریم این روند با فرانسه شروع شد و بعد گسترش پیدا کرد.
راوی: تمام برنامههای توسعه در ایالات متحده بود و به تدریج کشورهای دیگر نگران شدند که ایالات متحده بیش از پشتوانه طلای خود هزینه می کند کشورها شروع به عوض کردن پول خود با طلا و تحویل فیزیکی آن کردند زیرا میدانستند که بیش از ارزش طلا پول چاپ می شود. برای جلوگیری از جریان خروج طلا از ایالات متحده رئیس جمهور نیکسون خواستار تعلیق آنی سیستم تبدیل پول به تلاش شد.
نیکسون: از وزیر خزانهداری خواستم اقدامات لازم برای دفاع از دلار در برابر دشمنان اقتصادی را انجام بدهد از کانلی خواستم به طور موقت از تبدیل دلار به طلا و یا سایر ذخایر دارایی ممانعت کند.
James Turk: تمام مشکلاتی که امروز در سیستم پولی میبینیم نتیجه مستقیم تصمیمی است که پانزدهم اوت سال 1971 گرفته شده است. آنجا روند تبدیل پول و طلا متوقف شد. طلا در اصل به نوع هزینه کردن دولتها نظم میداد.
Jim Puplava: در نظام مالی قدیمی اگر کسری بودجه داشتید طلا از کشورتان خارج میشد تا دوباره یک موازنه برقرار بشود. بدون پشتوانه طلا کشورها کمتر دچار کسری بودجه میشدند، برای مثال در این کشور از سال1971 به بعد ایالات متحده دیگر مازاد بودجه نداشت. از دست دادن استاندارد طلا همیشه مشکلساز شده است چه در دوران خوب و چه بد همیشه کسری بودجه داشتیم.
Peter Schiff: چیزی که باعث شد نیکسون در سال ۱۹۷۱ استاندارد طلا را کنار بگذارد هرچند که ادعا کرد موقتی است این بود که در دهه ۱۹۶۰ همیشه کسری بودجه داشتیم هم اقتصاد و هم دولت همزمان در جنگ ویتنام درگیر بودند. درضمن داشتیم هزینه فرستادن انسان به ماه را در برنامه فضایی مان تامین میکردیم، از پشتوانه طلای خودمان پول بیشتری تولید میکردیم، خیلی از اعتبار دهنده های خارجی این موارد را دیدند و درخواست کردند که به جای حواله «طلا» بگیرند چون احساس کرده بودند که واشنگتن طلای کافی ندارد تا به تعهدات خودش در حمایت از دلار عمل کند.
راوی: با قطع ارتباط طلا و دلار آمریکا، رئیس جمهور نیکسون نظامی ایجاد کرد که در آن هیچ پولی پشتوانه نداشت این نظام پول بیپشتوانه نامیده شده است.
James Turk: پول بیپشتوانه هیچ اعتباری به جز وعده های دولت ندارد معنی ریشه لاتین کلمه (*) پولی است که با اجبار به گردش درمیآید. اگر مردم پول خودشان اطمینان داشته باشند و نیروی دولتی کافی وجود داشته باشد این وضعیت پول را تا مدتی به گردش در می آورد تا اینکه مردم اطمینانشان را به پول از دست بدهند.
Mike Maloney: الان هیچ کشوری در جهان از پول استفاده نمیکند همه از اعتبار استفاده می کنند. روزی میآید که همه این تفاوت را متوجه می شوند.
G.Edward Griffin: پول رسانهای برای مبادله محسوب میشود اما در اصل نشانگر ارزش است البته در عصر جدید. سیاستمداران گفتهاند که به چنین ارزشی نیازی نداریم و تنها چیزی که لازم داریم پشتوانه سیاسی است. میتوانیم بگوییم پول این است: پول یک تکه کاغذ است. پول مختصات جدیدی دارد که برای همه این ها مفهوم یکسانی وجود دارد که کسی آن را به چالش نمی کشد. دولت این حق را دارد که چیزی که ارزش ندارد را ارزشمند بکند و شما نیز باید آن را قبول کنید، مشکل اصلی همین بوده و هست و دارد اقتصادهای جهان را نابود میکند و از بین میبرد.
راوی: ارزهای رایج که دیگر هیچ پشتوانه علمی و واقعی ندارند بنابراین ارزش آنها تنها در قیاس با یکدیگر سنجیده میشود و به دلیل ضعیف بودن پولهای کشورها خود آنها ارزش پولی خود را برای تولید محصولات ارزانتر پائین می آورند تا شرکای تجاری پیدا کنند.
Alasdair Macleod: هر نوع پولی ارزش خودش را با دلار میسنجد اگر دلار پائین برود بانکهای مرکزی دیگر عکسالعمل نشان میدهند و سعی میکنند در بازار بینالمللی تبادل ارز دخالت کنند تا مطمئن بشوند که این موضوع به اقتصاد کشور خودشان لطمه نمیزند.
راوی: ترفند پونزی چیست؟
ترفند پونزی نظامی لایهای است که به سرمایهگذاران وعده شود وام با درصد ریسک پایین یا بدون ریسک می دهد. به نظر میرسد اگر چنین باشد خوب است و چنین است. روش مشخصی دارد سرمایه برای تولید ثروت به کار گرفته می شود، معمولاً با فعالیت صنعتی و ملکی شرایط ایمنی ایجاد میکند به مرور این فعالیت تولید ثروت میکند به طوری که می توان به سرمایهگذار اولیه سرمایه به علاوه مقداری سود را بازگرداند، ولی ترفند جدید سود بزرگ و سریعی دارد. روش کار چگونه است؟ به جای سرمایهگذاری پول برای تولید ثروت، تعداد سرمایهگذاران بیشتر میشود تا سود و پول سرمایهگذاران اولیه را بدهند، به سرمایهگذاران جدید سود بالایی وعده داده شده بنابراین باید گروه بزرگترین اضافه شود تا پول گروه دوم تامین شود، بین گروههای مختلف جریانی از پول شکل می گیرد، خود فعالیت سرمایهگذاری است اما ثروتی تولید نمیکند، بنابراین باید پیوسته تعداد سرمایهگذاران خود را افزایش دهد.
سرانجام دیگر نمیتوان سرمایهگذار جدیدی پیدا کرد، همچنین ممکن است افراد بیشماری از گروه های مختلف سرمایه خود را خارج کنند به اینترتیب سیستم در خود فرو میریزد، کارگزاران این ترفند برای خود ثروت هنگفتی تولید کرده و سرمایهگذاران پول و زندگی خود را از دست دادهاند.
بدون داشتن پیوندی ثابت با «طلا» خزانه داری ایالات متحده توانسته هرچقدر پول که خواسته قرض یا وام بگیرد. هرگاه دولت ایالات متحده به پول نیاز دارد از بانک مرکزی وام میگیرد. بانک مرکزی پول وام مورد نیاز را چاپ میکند و از خزانهداری ایالات متحده یک رسید دریافت میکند؛ این رسیدها، حوالههای دولتی نامیده می شوند. با پول این وام ها یا حوالهها دولت هزینههای تعهدات و مخارج خود را پرداخت میکند، همزمان وزارت خزانهداری و بانک مرکزی با همکاری هم این حوالهها را میفروشند. بانکهای مرکزی و حتی افراد حقیقی خارجی ممکن است این حوالهها را بخرند و این کار دلیل خوبی دارد، وام دادن به دولت ایالات متحده یک سرمایهگذاری بیخطر است ولی اگر وامها صرف مخارج و بازپرداخت وامهای قبلی شوند دولت از کجا پول وام جدید و بهره آن را تهیه خواهد کرد؟
دادن وام به ایالات متحده سرمایهگذاری در یک سیستم پونزی غول پیکر است.
G.Edward Griffin: نظام بانک مرکزی مطمئناً یک سیستم پونزی است، دلیلی وجود ندارد این کار از طریق وام دادن به دولت انجام می شود. دولت بازپرداخت اصل و سود پول را قبول میکند پس این پولی که وام داده میشود در اصل عملاً وجود ندارد بانک مرکزی این پول را بدون پشتوانه تولید میکند. با چند کلیک بر روی یک صفحه کلید رایانه پول خزانهداری ایالات متحده یک تریلیون دلار پول چاپ می کند پس محل پول این جاست. این کار برای دولت فدرال تعهدی برای بازپرداخت پول ایجاد میکند بهعلاوه سود. به این نکته توجه کنید موقع بازپرداخت اصل و سود پول دولت نمیتواند پول را پس بدهد به خصوص با سودش، پس آنها بیشتر قرض میکنند تا وام قبلی و سودش را پس بدهند و این بدهی همانطور بالاتر و بالاتر می رود.
Mike Maloney: تحت نظام پولی فعلی دائم پول قرض می گیریم و قول میدهیم که پول و سودش را پس بدهیم، اگر یک دلار قرض بگیری که تنها یک دلار موجود در جهان است و قول بدهی که آن یک دلار و سودش را پس بدهی پس آن دلار دوم را از کجا میخواهی بیاوری؟ پس باید آن را هم قرض بگیری. در سیستم پونزی هیچوقت نمیتوانی پول را پس بدهی و بیشتر و بیشتر در بدهی فرو میروی.
راوی: از سال ۱۹۷۱ ایالات متحده کسری بودجه خود را از کشورهای دیگر تامین کرده است. مفهومش این است که ما بسیار بیشتر از آنچه که به دیگران میفروشیم از دیگران کالا میخریم. ژاپنیها و کرهایها به ما خودرو و تجهیزات الکترونیکی میفروشند، خاورمیانه به ما نفت میفروشد و چینیها تقریباً همه کالاهای مصرفی را به ما میفروشند. ایالات متحده این اقلام را با دلار آمریکا میخرد و همه خوشحالند ولی اگر کشورهای دیگر این پول را به پول خودشان تبدیل کنند ارزش پولشان بالا خواهد رفت، این وضعیت از منفعت اقتصاد آنها برای آمریکا کم می کند. ولی درواقع کشورها از ما حوالههای بانکی میخرند؛ کشورهای جهان در ازای دریافت دلار به ایالات متحده کالا میفروشند. این دلار از بانک مرکزی آمده و این روند حوالههای بانکی را تولید میکند. کشورها سود خود را به ایالات متحده وام می دهند این کار از طریق خریدن حوالههای جدید انجام می شود. پول این وامها خرج هزینههای دولتی و بازپرداخت ارزش حوالههای قبلی می شود، برای این کار باید وامهای بیشتری گرفته شود تا بتوان اصل پول اولیه و سودش را پرداخت کرد. با بازپرداخت وامهای قبلی با وامهای جدید به نظر میرسد که تمام کشورهای جهان پول خود را در یک نظام پونزی عظیم سرمایهگذاری کرده اند.
G.Edward Griffin: در این کسب و کار تولید پول برای دولت های فدرال و ملی در جهان اگر مقادیر بیشتر و بیشتری از پول را چاپ نکنند همه چیز فرومیریزد چون این پول برای بازپرداخت وامهای قبلی تولید می شود برای همین یک نظام پونزی به شکل کلاسیک که خودش است.
Peter Schiff: برای منافع اقتصادی ایالات متحده باید پول بیشتر و بیشتری را از بقیه جهان وام بگیریم هرچه امروز پول بیشتری به ما قرض بدهند در آینده پول بیشتری وام میدهند و اگر یکدفعه پولی ندهند همهچیز خراب میشود و دیگر نمیتوانیم پولشان را پس بدهیم.
راوی فیلم: هر جمعه شب کار جولیا مقایسه قیمتهای خوار و بار در فروشگاههای مختلف برای خرید شنبه صبح است، در این محله ۵ فروشگاه بزرگ وجود دارد جولیا به خرید می رود و کالاهایی را میخرد که ارزان و باکیفیت باشد.
راوی: به یاد میآورید زمانی را که قیمت یک شکلات ۲۵ سنت بود میتوانستید با ۵ دلار خودروی خود را با شکلات پر کنید. خانوادهای ششنفره با هفته ای ۳۵ دلار غذا میخورد. هر اتفاقی که برای اقتصاد افتاده است به نبودن پشتوانه پول مربوط می شود؛ دولتها میتوانند هر مقدار که میخواهند پول قرض یا چاپ کنند این امر به مرور باعث افت ارزش پول میشود.
G.Edward Griffin: با تولید اینهمه پول ارزش دلار موجود در جریان پولی پایین میآید و قدرت خرید دلار همین طور کم می شود. قبلاً یک گالن بنزین را ۳۱ سنت میخریدیم حالا حدود ۵ دلار میخریم.
James Turk: بخش عمده تورم به دلیل افت قدرت خرید دلار ایجاد میشود و اگر نتوانیم با نرخ تورم پیش برویم کیفیت زندگی افت می کند.
Peter Schiff: خیلی از معیارهای زندگی استاندارد امروزه عملاً پایین آمده است مثلاً پدربزرگ و مادربزرگم را در نظر بگیرید مادربزرگم کار نمیکرد، پدربزرگم پدربزرگم نجار بود و ۸ فرزند داشتند. یک نجار بدون داشتن حتی دیپلم دبیرستان با یک شغل عادی چگونه از همسر و ۸ فرزند خود حمایت می کند؟ امروزه این محال است.
راوی: افزایش تورم از افزایش درآمد سریعتر شد و مردم مجبور شدند برای حفظ استاندارد زندگی خود تمهیدات بیشتری داشته باشند. هر روز کار خانواده دوباره شروع می شود.
Jim Puplava: مجبور شدیم پول بیشتری دربیاوریم قبلاً شوهر به سر کار میرفت و زن هم در خانه میماند و بچهها را بزرگ میکرد، به دلیل تورم دهه ۱۹۷۰ زن هم سر کار رفت. حالا ۲ منبع درآمد برای خریدن همان محصولات و همان خدمات قبلی داشت. در دهه ۱۹۹۰ دیگر نمیتوانستیم پسانداز بکنیم پسانداز تقریباً به صفر رسید. دلیلش این بود که مردم فقط خرج میکردند و بعدش به آخرین دهه رسیدیم. زن کار میکند، پساندازی وجود ندارد و حالا پول هم قرض هم می گیرند. پس حالا از وضعیت رفاه به وضعیت قرض گرفتن پول رسیدیم تا بتوانیم با تورم پیش برویم.
راوی: اکنون فردی عادی مجبور است بسیار بیشتر از درآمد خود وام بگیرد، این وضعیت بدهی فراوان ایجاد می کند. این کار ابتدا برای حفظ استاندارد زندگی انجام میشد ولی بهتدریج ابزاری لازم برای زنده ماندن تبدیل شده است. با چاپ پول فراوان و بیارزش ساختن پول به نظر میرسد که دولتها از مردم خود مالیاتی پنهانی میگیرند.
Adam Fergusson: بانکهای مرکزی همیشه می گویند تورم ۲ یا ۳ درصد چیز بسیار خوبی است و این نرخ را هدف خودشان قرار می دهند. ولی این یک مالیات است. چرا تورم ۲ یا ۳ درصدی از تورم صفر درصدی برای یک کشور بهتر است؟ جواب میدهند در ازای آن درآمد و دستمزد یا ارزش دارایی مردم ۲ یا ۳ درصد بالا می رود ولی در اصل این ۲ درصد نوعی دزدی است چون افزایش درآمد آن را جبران نمیکند.
Eric Sprott: امروز تورم زیادی را تجربه میکنیم. بله آنها میگویند که نرخ ۲ یا ۳ درصدی تورم عادی است ولی همه میدانند که با افزایش عرف درآمد جبران نمیشود.
راوی: قدرت خرید یک فرد متوسط کاهش چشمگیر یافته است ولی دولتها به منظور سرپوش نهادن بر موضوع اعداد گزارشهای خود را دستکاری میکنند و تورم را از مقدار واقعی آن بسیار پائین تر نشان می دهند.
Adam Fergusson: بین تورم واقعی و تورمی که اعلام می شود فاصله خیلی زیادی وجود دارد، تورمی که اعلام می شود همان تورم هدف دو درصدی و تورم واقعی وقتی محاسبه می شود که همه چیز ازجمله قیمت انرژی و افزایشهای ناگهانی مالیاتی در آن در نظر بگیریم.
James Turk: نرخ تورم را اعلام نمیکنند، چون از هر ابزاری برای پایین تر دیده شدن تورم استفاده می کنند. اگر دولت آمریکا از همان مدل محاسباتی دوران ریاست جمهوری کارتر در دهه ۱۹۷۰ استفاده بکند نرخ تورم امروز امریکا ۹ یا ۱۰ درصد محاسبه می شود. این وخامت وضعیت پول را نشان می دهد دلیل این کارشان برداشتن بار مسئولیت های دولت آمریکا است. این طوری می خواهند پول لازم را وارد سیستم تامین اجتماعی بکنند، اگر تورم را پایین اعلام بکنند دولت با موضوع کسر بودجه خود راحتتر کنار میآید و آن را جبران می کند.
راوی: در این کلانشهر یکی از بزرگترین مراکز تجاری جهان را پیدا میکنیم. در «اکرون» پنجمین شهر بزرگ کشور داستان تجارت با لاستیک شروع می شود، اکرون پایتخت تولید لاستیک کشور و جهان است. اکرون با لاستیک مترادف شده است.
راوی: در یک اقتصاد جهانی که در آن ارزش پولها در قیاس با یکدیگر تعیین میشود، کشورها میتوانند به طور مصنوعی ارزش پول خودشان را پایین بیاورند تا صنایع خود را رقابتیتر بکنند. کشوری با یک پول رایج ضعیف محصولاتی ارزانتر عرضه میکند. این کار باعث انتقال صنایع به کشورهای دیگر میشود. این تاثیر بارها دیده شده است که برخی شهرهای جهان هنوز از فروریزی صنعت خود سربلند نکردهاند.
Jim Puplava: فکر میکنم افراد جوان خسته شدهاند و آنها میگویند خدایا من دانشگاه رفتم ولی شغل ندارم نمیتوانم کار پیدا کنم و هرچه پول درمیآورم، باید بدهیهایم را پرداخت کنند، هزینه زندگی برایم سخت شده است، دولت می گوید که تورم نداریم ولی به فروشگاه میروم و میبینم که قیمت تخممرغ و گوشت بالا رفته است، به پمپ بنزین میروم و میبینم که قیمت بنزین بالا رفته است. پس این تاثیر در سطح شخصی چیست و برای همین خسته می شوند چون انگار هیچکس نیست که بگوید که وقتی پول بدون پشتوانه چاپ میکنید تمام تأثیرات جانبی اش را تجربه می کنید؛ بالا رفتن تورم، فساد، انحصارطلبی و همه چیزهایی که در 4-5 سال گذشته دیدیم نتیجه همین وضعیت است.
G.Edward Griffin: جنبش های اعتراضی پدیده جالبی است. افراد بیشماری از «وال استریت» عصبانی هستند آنها از تغییری که در قدرت خریدشان اتفاق افتاده عصبانی هستند و از اخباری که میشنوند عصبانی هستند. میشنوند که مدیران بانکهای بزرگ پاداش های یک میلیون دلاری می گیرند و همزمان این پول از ته جیب مالیاتدهندگان بیرون آورده میشوند و آنها عصبانی هستند. متأسفانه مردم علیه بحران اقتصادی اعتراض میکنند و همزمان خدمات اجتماعی و پزشکی بیشتر و کنترل بیشتر دولت را خواستار هستند. درواقع میخواهند که پول بیشتری چاپ و وارد جامعه بشود. توجه نمیکنند که همین کارها باعث این وضعیت و عصبانیت آنها می شود.
راوی: درحالیکه اشخاص برای خرید به تقلا افتادهاند و یا در بخشهای دیگر یک رکود عادی را تجربه میکنند؛ چرا بحران فعلی در مشکلات اقتصادی نسبت به رکود اقتصادی گذشته متفاوت است؟
Peter Schiff: این با حالت عادی خیلی تفاوت دارد. این پایان بازی است. فکر میکنم چیزی که داریم تجربه میکنیم نتیجه دردناک ۴۰ سال آزمایش پول بیپشتوانه است. این راه کاملاً شکست خورده است و به پایان راه خودش رسیده است. نه فقط برای آمریکا بلکه برای همه جهان.
راوی: تا سال 2008 برای حفظ استاندارد زندگی پول بیشتر و بیشتری خرج کردهایم آیا به نقطه ای رسیدهایم که دیگر توان تحمل بدهی بیشتر وجود ندارد؟
Jim Puplava: در وضعیت امروز در تمام سطوح جامعه این را می بینیم. مصرفکنندهها به نهایت ظرفیت خودشان رسیدهاند. در هر مرحله وارد یک بحران شدیم، با هر بحران پول تزریق شده و اقتصاد دوباره راه افتاده است. ولی در این راه هر روز به توده بدهی خودمان اضافه کردیم و درنهایت به جایی میرسیم که دیگر نمیشود بیشتر از آن بدهکار بشویم.
راوی: بانکها دیگر مایل نیستند که راحت وام بدهند، افراد بیشتری هر روز نگران بازپرداخت بدهی خود میشوند و به قرض گرفتن بیشتر روی می آورند این کار هم منطقی و هم تهدیدی جدی برای اقتصاد جهانی است.
اقتصاد جهانی به شکل یک شرکت پونزی بزرگ درآمده و برای فعال نگه داشتن خود به بدهکار کردن بیشتر و افراد بیشتری نیاز دارد.
Mike Maloney: اگر بخواهیم با امکانات موجود و پول واقعی امروزی زندگی کنیم پرداخت سود این پول جریان پولی فعلی را نابود میکند بنابراین باید واحدهای پولی بدهی ها را هر ماه افزایش بدهیم و دائم مشغول بازپرداخت بدهیها باشیم.
James Turk: نظام طوری طراحی شده که جریان افزایش تورم پولی باید ادامه دار باشد وگرنه نظام از بین میرود.
Mike Maloney: سیاستمداران دائم از زندگی با امکانات موجود صحبت می کنند. در بازپرداخت بدهیها تاکید دارند، ولی بدون نابود کردن تمام نظام اقتصادی فعلی نمیشود این کار را انجام داد و داریم هر روز بیشتر در این سیاهچالهها فرو می رویم.
Eric Sprott: سیاستمداران در وضعیتی قرار دارند که اگر کاری نکنند ممکن است که یک شبه همه چیز به هم بریزد و آنها تا زمانی که در مسند قدرت هستند چنین کاری را نمیکنند پس مردم باید دائماً درباره این مشکل صحبت کنند و داریم همین کار را میکنیم.
Peter Schiff: مشکل این است که از مسیر خارج شدهایم و دیگر جایی نیست که به آن مراجعه کنید و کار به این سادگی نیست چون هر بار که به حرکت درمی آییم متأسفانه مشکلمان بزرگتر می شود. الآن این مشکل بزرگ شده و ما را له خواهد کرد.
راوی: بحران مالی سال 2008 شاید اولین تاثیر بزرگ اقتصاد پونزی باشد. دولتهای جهان نگران تکرار آن بحران هستند آنها فقط این فروریزی اجتنابناپذیر را عقب میاندازند؛ آنها سعی دارند از طریق مؤسسات مالی کمبودها را جبران کنند. اعطای وامهای بزرگ و بدهکار شدن از طرف شهروندان یکی از راهکارهای خطرناک آنها است.
James G.Rickards: سال 2010-2009 بحران را با دادن اعتبار، بخشیدن بدهی و چاپ پول و کمک مالی بیاثر کردند، دولت می تواند چنین کارهایی را انجام بدهد. میتواند نتایج کوتاهمدت بگیرد ولی خب در بلندمدت مشکلی حل نشد بدهیها هنوز هستند.
G.Edward Griffin: با تولید پول از هوا و ریختن آن به جامعه و اقتصاد و پایین آوردن قدرت خرید هیچ کمکی به حل مشکل نشده و هیچ کار درستی برای آینده بهتر انجام نشده است و بدتر شده است.
James G.Rickards: حالا باید بیشتر ادامه بدهیم و باز هم پول چاپ بکنیم؟ یعنی از ۳ تریلیون دلار بدهی ملی به ۶ تریلیون دلار برسیم؟ قبلاً با یک تحریک پولی ۸۰۰ میلیارد دلاری مواجه شدیم و حالا میخواهیم با ۲ تریلیون دلار آن را تکرار کنیم؛ به طور نظری ممکن است اما مردم اعتمادشان را به پول از دست میدهند.
راوی: بانک مرکزی شاید با چاپ دلار در کوتاهمدت مشکلاتی را پنهان کند ولی تبعات چاپ پول بیپشتوانه بسیار عظیم است.
Peter Schiff: فکر میکنم شاهد کاهش ارزش سریع دلار در مدت کوتاهی باشیم شاید ۲۰ یا ۳۰ یا ۴۰ درصد ارزش آن کم بشود افراد زیادی دلار را به عنوان پناهگاه امن خریدند ولی دیگر امنیتی باقی نمیماند بعد از آن باید از دلار پنهان بشوند چون تجارت امروز مبتنی بر ترس است حالا اگر از دلار هم بترسند چه میشود؟
راوی: چاپ بیمنطق دلار علاوه بر ایجاد تورم ممکن است باعث عدم اطمینان جهان به دلار آمریکا بشود.
James G.Rickards: بحران پولی احتمالاً اتفاق می افتد ولی نمیشود دلیل و زمان دقیق آن را گفت. فکر میکنم چیزی مانند یک بلای طبیعی یا انقلاب سیاسی غیر قابل پیشبینی باشد که اعتماد عمومی را این کار از بین میبرد.
Jim Puplava: ممکن است به سادگی خراب شدن یکی از حراجیهای خزانهداری باشد. ناگهان ساختار مالی خراب میشود و شرکتهای بزرگ شروع به کاهش ارزش دلار می کنند ناگهان بانکهای مرکزی خارجی دلار را بیارزش می کنند به همین راحتی.
Peter Schiff: مثل همه ترفندهای پونزی سرمایهگذارها از خواب میپرند و دیگر مشارکت نمیکنند و همه چیز نابود می شود. داوطلبان سرمایهگذاری مثل بانکهای مرکزی خارجی دیگر اعتباری نمیدهند و فقط مردم کشور می توانند حوالههای بانکی را بخرند و وقتی تنها باشند بازی تمام میشود و این شروع تورم وحشتناک است.
James Turk: «ابر تورم» افزایش نرخ شدید تورم است. مردم اعتمادشان را به پول از دست میدهند و از پول فراری می شوند.
راوی فیلم: آلمان شکست خورده و راه فراری جز تورم ندارد. در آلمان مارک چنان بیارزش شده که از آن بهعنوان کاغذ دیواری استفاده می کنند.
James Turk: این روند تولید پول دولت باعث میشود که پول از نیاز بازار بیشتر باشد، بانک مرکزی باید بیاید و این پول را جمع بکند.
Adam Fergusson: سؤال مهم که جوابش را نمیدانم این است که چه نرخی از تورم مثلاً ۵-۱۰ یا 15 یا ۲۰ درصد مردم را میترساند؟ وقتی به این سطح برسد همه با هم میترسند.
James Turk : نتیجه «ابر تورم» افزایش شدید قیمت کالا و خدمات با سرعت زیاد است و باعث میشود که مردم از شر پول خلاص بشوند.
Alasdair Macleod: در این وضعیت مردم میروند و همه چیز میخرند تا از شر پول خلاص بشوند و همین دوباره تقاضا برای پول بالا میبرد چون بازهم میخواهند بخرند و ارزش پول به طور پیوسته کمتر می شود.
Jim Puplava: در زندگی روزمره تامین چیزهای مختلف مشکل می شود هر چیزی را دو برابر نیاز میخریم چون ممکن است حتی یک ساعت بعد قیمت آن بیشتر هم بشود. در آن زمان شما فقط به خریدن فکر می کنید.
Peter Schiff: این دوره با درد اقتصادی زیادی همراه می شود، تعداد زیادی از بازنشسته های آمریکا باید بر سر کار بروند چون حقوق بازنشستگی دیگر برای آنها نیست و بانکها ورشکست شدهاند، دلیل آن اعتماد به یک سیستم پونزی ملی بوده است، املاک بی مصرف می شوند و نیازهای اساسی اهمیت پیدا می کنند، پولی برای تعمیر و نگهداری املاک باقی نمیماند، مالکان نمیتوانند اجاره بگیرند و نمیتوانند تعمیرات بکنند و مالیات بدهند. کل اقتصاد به لرزه درمیآید و نتیجه طبیعی این تورم ایجاد تورم بیشتر میشود. با چاپ دوباره پول دوباره این حباب بزرگتر میشود، بزرگ و بزرگتر میشود.
راوی: به نظر میرسد که این فقط مشکل آمریکا است ولی کشورهای بیشماری در بانکهای آمریکا سرمایه دارند. بیاعتمادی به دلار آمریکا بحرانی جهانی خواهد بود و همه کشورها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
James Turk: با بیارزش شدن دلار تأثیرات بزرگی ایجاد می شود؛ شاید در زیمباوه این تأثیرات دیده نشود ولی خیلی از کشورها این وضعیت را تجربه نکردهاند پس نمیشود که نتیجه را پیشبینی کرد. با افت ارزش دلار ارزش خیلی از پولهای رایج جهان نیز پایین میآید. دلیلش این است که پشتوانه همه این پولها دلار است. بعد از جنگ جهانی دوم پولهای رایج زیادی از بین رفتند، همه نتیجه سیاستها و مدیریت نادرست بوده است. الان آمریکا و بانک مرکزیش همان سیاستها و مدیریت نادرست را دارند. پس دلار بیارزش میشود و گورستان پول بیپشتوانه دارد شکل می گیرد.
Alasdair Macleod: بخش خصوصی و خود مردم تصمیم میگیرند ممکن است یکشبه اتفاق بیفتد واقعاً ممکن است. تعیین زمان آن برای ما خیلی سخت است ولی خطر آن وجود دارد که صبح از خواب بیدار بشوی و خودمان را در دنیای متفاوتی ببینیم. نمیشود گفت که یک هفته یا یک ماه طول بکشد ولی اتفاق میافتد ولی نمیتوانیم زمانش را پیشبینی کنیم.
راوی: تورم یکی از مشکلات امروز جهان است. تاریخ نشان داده که هر گاه ملتی سعی کرد تا اقتصادش را از طریق رونق کاذب پیش ببرد همیشه نتیجه یکسانی داشته است، مصیبت!!
Mike Maloney: صددرصد شکست میخورند و هیچ استثنایی وجود ندارد پول بیپشتوانه همیشه شکست میخورد. ۴۰ سال پیش همه پولها را به پول بیپشتوانه تبدیل کردیم و الان در پایان مسیر قرار داریم.
Peter Schiff: جهان خودش را از این نظام پولی آزاد می کند پول باید نوعی پشتوانه داشته باشد، بدون پشتوانه نمیشود. مثل اولین فیلم سوپرمن است که دختری از ساختمان پایین افتاد و سوپرمن او را گرفت و به او گفت گرفتمت نگران نباش و دختر به او گفت که چه کسی تو را میگیرد؟ و این دلار است، چه کس دلار را میگیرد؟ و دلار سوپرمن نیست و قبلاً طلا پشتوانه اش بود. همه قایقها خودشان را به تایتانیک پولها گره زدهاند همه غرق شدهاند.
Mike Maloney: اگر در این دهه اعتماد به دلار از بین برود بعد آن باید سراغ یک چیز مطمئن دیگر برویم و آن چیز طلا خواهد بود.
G.Edward Griffin: تنها راه حل داشتن یک پول درست واقعی است؛ پول با پشتوانه. جامعه با آزمون و خطا آن را پیدا میکند و لزومی ندارد که طلا یا نقره باشد. در تاریخ همیشه به طلا یا نقره رسیدند شاید این سرنخ خوبی باشد.
راوی: با این بیاعتمادیها بازگشت به طلا شاید ممکن و منطقی باشد ولی چرا این اندازه درباره آن بحث می شود؟ جواب ساده و ترسناک است، افرادی که از سیستم پونزی سود می برند این را نمی خواهند. در واقع بسیاری معتقدند که قیمت طلا عمداً پایین نگه داشته می شود، تا ارزش آن را کمتر از ارزش واقعی نشان دهند.
James Turk: دولت قیمت طلا را پایین نگه می دارد چون این ارزش دلار را بیشتر نشان می دهد ولی دلار ارزش گذشته خودش را به دلیل سوء مدیریت از دست داده است.
راوی: گروه هایی مانند فعالین ضد تراست یا گاتا دلایل پایین نگه داشتن قیمت طلا با ابزارهای مختلف را دنبال کرده اند.
Bill Murphy: سالها شاهد تلاش برای پایین نگه داشتن قیمت طلا بودیم، در دادگاه هم به رغم دانستن ماجرا باید مستندات محکمی را ارائه می دادیم که خود این پروسه خیلی طول کشید.
Mike Maloney: روشهای زیادی برای این کار وجود دارد بعضی از این روشها کاملاً واضح هستند؛ مثل فروش توسط بانک مرکزی.
راوی: بین سالهای ۱۹۹۹ و 2002 بانک مرکزی بریتانیا مقدار زیادی از طلای انگلستان را فروخت. ۲۷۵ دلار برای هر اونس پول آن صرف خرید طلا و یورو شد. کانادا، فرانسه و سوئیس طلای خود را فروختند.
Eric Sprott: بانک مرکزی هر سال ۴۰۰ تن طلا میفروشد. چرا این قدر زیاد؟ این احمقانهترین تصمیم یک دهه گذشته بود، احمقانهترین. هر سال هم ادامه می دهند و حالا فروش طلا به یک فرایند عادی تبدیل شده است. میخواهند قیمت را پائین نگه دارند تا همه به پول نقد توجه داشته باشند.
Mike Maloney: الن گرینزمن در شهادتش در کنگره دستکاری قیمت طلا را قبول کرد. گفت بانک های مرکزی آماده اند تا مقدار زیادی طلا وارد بازار بکند یعنی داشتند همان موقع این کار را انجام میدادند. نشان میدهد که هدفشان پایین آوردن قیمت بوده است پس با هدف مشخص انجامش می دادند و در شهادتش در کنگره به این موضوع اعتراف کرد.
راوی: بانکهای مرکزی میتوانند قانوناً فروش طلا را ادامه بدهند ولی انجام این کار با روشهای دیگری نیز ممکن است. بانکهای مرکزی غربی طلای خود را به بانکهای دیگر وام می دهند این نوع بانکها در فروش طلا تخصص دارند و هدفشان خرید دوباره و ارزان طلا در آینده است. به اینترتیب حوالههای بانکی آمریکا به فروش میرسد، بانک مرکزی طلای خود و طلای تحویل داده شده را در یک ردیف گزارش می کنند. پس بخش بزرگی از طلای بانک مرکزی در اصل وام داده شده است. بانک واسطه نیز در ازای حوالههای دولتی این طلا را به فروش میرساند.
Dimitri Speck: این نوعی دخالت در بازار پولی است. طلای بانک مرکزی به بانکی واسطه وام داده می شود، طلا در بازار فروخته میشود و قیمت آن پایین میآید. این موضوع در دستور کار بانکهای مرکزی وارد نشده است.
Mike Maloney: خزانهداری آمریکا چند سال پیش نگاهش را به طلا کاملاً تغییر داد، آنها جریان طلایی ورودی و خروجی خودشان را در یک ردیف قرار دادند یعنی طلایی که دارند و ندارند در اصل یکی هست و این نوعی حسابداری غیرقانونی است.
راوی: دلیل پایین نگه داشتن طلا و نقره چیست؟ این قیمتها چگونه توسط ساختار پونزی تهدید میشوند؟
James Turk: این دو با هم رقابت دارند چون طلا تنها رقیب پول رایج است. پول اصلی طلا است و اسکناس در اصل جایگزین آن است و به جای طلا به گردش درمیآید.
Peter Schiff: پول بیپشتوانه به دولت قدرت میدهد و پول واقعی به مردم. با پول واقعی دولت محدود به هزینه مالیاتهایش میشود و مردم جلوی مالیات مقاومت می کنند. وقتی اسکناس چاپ می شود این مقاومت کمتر می شود و دولت بدون هیچ کاری رشد میکند. طلا چیزی است که مردم را از سیاستهای نادرست دولت محفوظ میکند. طلا در هر کاری سر راه دولت قرار می گیرد، طلا دشمن یک دولت بزرگ است ولی دوست آزادی است، محافظ افراد در مقابل دولت است.
Bill Murphy: طلا رقیب پول و مانعی مهم برای جلوگیری از تورم است با نبودن طلا همه چیز بههم میریزد و باعث میشود که تنش امروز را نمایان بکند. دولت، وال استریت، سیاستمداران و همه میخواهند قیمت آن را پایین نگه دارند.
Jim Puplava: آنها نمیخواهند که با طلا و نقره خرید و فروش بکنند، به شما کاغذ میفروشند دولت نیز همین را میخواهد. من میگویم دولت و وال استریت با یکدیگر هماهنگ هستند.
James Turk: مردم با طلا میتوانند حرف خودشان را بزنند دولت نمیتواند از هوا طلا بگیرد فقط می تواند کاغذ بگیرد و با همین کاغذ جنگ به راه میاندازد یا از آن به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکند دولتها در یک قرن گذشته به شدت با طلا جنگیدند.
راوی: به رغم این خواسته دیده میشود که تقاضا برای طلا و نقره افزایش چشمگیری داشته است این موضوع مشکل دیگر در بانکهای مرکزی را اضافه کرده است.
Alasdair Macleod: مشکل غرب الان بانکهای مرکزی است؛ آنها طلای زیادی برای نگه داشتن قیمت طلا فروختند. الآن بانکهای مرکزی حتی کشورهایی مثل چین و هند و روسیه آنها نیز ذخیره طلا خریداری میکنند حتی مکزیک. این کشورها که جزء بازیگران بزرگ نبودند و کوچک محسوب میشدند حالا مقادیر زیادی طلا دارند.
راوی: بانکهای مرکزی برای کاهش قیمت طلا باید منابع طلای خود را بفروشند و این کار در یک چرخه بسته اتفاق میافتد، بنابراین مشخص نیست که طلا فروخته می شود یا وام داده می شود این ممکن است یکی از بزرگترین فریب های تاریخ باشد دسیسه نه به وسیله افراد بلکه توسط دولتها اجرا می شود.
Mike Maloney: طلای بانک مرکزی باید در بانک فدرال رزرو آمریکا یا بانک مرکزی بریتانیا باشد این اساس ساختار بانکی است ولی اینجا دارند از یک جا به یک جای دیگر منتقلش می کنند، فقط برچسبها را عوض میکنند و روی این طلا نظارت و حسابرسی درستی وجود ندارد.
G.Edward Griffin: و حالا سوال این است که اگر همه به خصوص بانکهای بزرگ همزمان طلا را جمع بکنند امکانش وجود دارد؟
Mike Maloney: بیشتر از طلایی که وجود دارد، ادعا میشود که طلا وجود دارد. افراد در جاهای مختلفی فکر میکند که مقدار معینی طلا دارند. بارها و بارها گفتهام اگر نمیبینیش پس مطمئن باش که آن را نداری.
G.Edward Griffin: این بازی ابدی نیست چون مردم بالاخره طلا یا نقره واقعی خود را میخواهند.
راوی: عدم اعتماد به فروش طلای بانک مرکزی هنوز به اوج نرسیده است، تعداد بیشتری از مشتریان خواهان طلا میشوند و این باعث میشود بانکهای مرکزی با یک رسوایی بزرگ مواجه شوند. نتیجه آن خواهد شد که میلیاردها دلار از ثروت و نیز ذخیره بازنشستگان و مردم عادی از بین خواهد رفت.
Bill Murphy: شبیه رسوایی مرداک و فاکس نویز در لندن است. رابطه محکمی بین پول های بزرگ و رسانهها و سیاستمداران وجود دارد و تا زمانی که گند آن درنیاید مشخص نمیشود. مرداک هم رسوا شود، بازار طلا هم منفجر میشود و این بزرگترین رسوایی میشود که وجود داشته است چون یک وضعیت جهانی در نظام اقتصادی حاکم است.
G.Edward Griffin: الان تنها حقه سیاستمداران و بانکهای مرکزی تولید پول بیپشتوانه است. حقه دیگری در آستین ندارند تا وقتی که رهبرانمان آنها هستند چه انتظاری داشته باشیم؟ فقط همین را بلدند هرچند روش های دیگری وجود دارد مثل متوقف کردن تورم و پشتوانه ساختن برای پول اما این کار را نمیکنند چون از این منافع محروم میشوند و دیگر نمیتوانند به سیستم پونزی ادامه دهند.
راوی: با وجود آشکار بودن خطر تنها راهحل دولتها ادامه دادن در این مسیر مصیبتبار است. شاید یک نفری نتوان جهان را نجات داد اما هنوز برای نجات خود و خانوادهتان میتوانید هر کاری انجام دهید.
G.Edward Griffin: نمیتوانید از یک کلاهبردار سیستم پونزی بخواهید که یک تجارت واقعی راه بیندازد چون بلد نیست ولی میتوانید این نفر را کنار بگذارید و بگویید مشکل را به روش دیگری حل می کنیم. آنها هم نمیدانند که چه کار بکنند، پس شما نباید به این افراد با این ذهنیت ها متکی بمانید.
Peter Schiff: اگر دولت برنمیگردد خود مردم میتوانند سراغ طلا برگردند و سیاستمداران می توانند پول اعتباری تولید بکنند. چرا باید به سیاستمداران و بانکهای مرکزی اعتماد کنند، میتوانید خودتان یک چیز واقعی داشته باشید چیزی که ارزش دارد و کمیاب است.
Eric Sprott: پول رایج را ترجیح میدهید یا طلا را؟ مردم تازه دارند میفهمند که طلا از کاغذ خیلی مهمتر است.
G.Edward Griffin: موضوع بالا رفتن قیمت نیست ارزش دلار هم دارد پایین میآید. نتیجه این کاهش قدرت خرید است امروز با ۱ اونس طلا همان چیزی را میخریم که دو هزار سال پیش میخریدیم، تولید یا ضربش هم همان قدر کار میبرد که دو هزار سال پیش میبرد این یعنی ثبات.
Jim Puplava: طلا بیمه پول است؛ طلا دارید چون میخواهید که از پولتان محافظت بشود فقط باید آن را داشته باشید. میتوانید آن را در بالش تان نگه دارید. ما دیدیم که در مصیبت های بزرگ چطوری از انسان محافظت می کند.
راوی: شاید سیستم پولی رایج در حال مرگ باشد ولی هر جا تنش باشد فرصت نیز پیدا می شود. با بسته شدن در قدیمی شاید مسیری بهتر گشوده شود.
Peter Schiff: مطمئناً آخر دنیا نیست پایان آمریکا هم نیست، برای خیلی از کشورها شروع یک شکوفایی است. یک غول بزرگ را از روی شانه خودتان پایین میگذارید و جهان دیگر مجبور نیست که تریلیون ها دلار قرض داشته باشد پولی که تولید نمیشود ولی هزینه می شود. با تمام شدن این دنیا سود میبرد پس چیزی نیست که از آن بترسیم باید آن را قبول کنیم.
Mike Maloney: بزرگترین انتقال ثروت اگر بحران پولی جهانی داشته باشیم بعد آن شاهد بزرگترین جابجایی ثروت در تاریخ خواهیم بود و بعد آن همه چیز ناگهانی اتفاق میافتد.
G.Edward Griffin: میلیونها نفر میپرسند پول واقعاً چه چیزی است؟ پول چیست؟ باید چه باشد و دارند میفهمند به خصوص جوانها…
انتهای پیام/ با تشکر از نهضت سواد رسانه انقلاب اسلامی (نسرا)
سلام
لطفا موضوع پولطلا را بیشتر شفاف کنید.
اگر امکان دارد جلسات بحث و پرسش و پاسخ هم تشکیل شود.