به گزارش ندای اصفهان، متن زیر که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود شماره اول نشریه «فرصت در غروب» است که به سردبیری برادران اژه ای (حجت الاسلام جواد اژه ای، شهید علی اکبر اژه ای، حجت الاسلام مهدی اژه ای و محمد اژه ای) در کانون علمی و تربیتی جهان اسلام در سال 1351 به چاپ می رسید.
زمانه شناسی ایجاب میکرد که این نشریه با هدفگذاری برای بانوان و با تشویق برای فعال شدن قلم آنها به چاپ رسد.
این نشریه بارها تجدید چاپ شد و در همان سالها توسط انتشارات قائم نیز به صورت یک مجموعه صحافی و تجدید چاپ شد.
کانون علمی و تربیتی جهان اسلام نقش موثری در برگزاری جلسات سخنرانی و کلاس های مذهبی و تربیتی برای نوجوانان و جوانان اصفهان در سالهای قبل از انقلاب اسلامی داشت که توسط ساواک در سال 1354 تعطیل شد.
علاقه مندان می توانند برای استفاده راحت تر از این متن فایل PDF آن را از اینجا دانلود کنند.
***
فرصت در غروب – شماره 1
(چهار مقاله و یک شعر و…)
(به قلم جمعی از دوشیزگان و بانوان)
انتشارات کانون علمی و تربیتی جهان اسلام اصفهان
از این کتاب دو هزار نسخه در چاپخانه فردوسی اصفهان چاپ گردید.
شهریور 51
شماره فرهنگ و هنر: 245

اهداء به آنها که می خواهند:
«زن» بازیچه دست آنها باشد،
از به «ابتذال» کشیدنش به ارضاء احتیاجات کثیف خود نائل شوند.
با تحقیر نمودنش در شکل «مرتجع» و «عقب مانده» موجودیتش را به هیچ انگارند.
از او نه به عنوان یک موجود «آزاد» بلکه به عنوان یک موجود «اسیر» در دام تمایلات خویش بهره گیری کنند.
و میل دارند این وضع در گسترده ترین شکل ادامه یابد و آخرین «فرصتها» در این «غروب» موجودیتش کشته گردد.
فهرست…
«ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» (سوره 3 آیه 100)
«باید از شما گروهی باشند که دعوت کنند خلق را به نیکی، و فرمان دهند به کار پسندیده و باز دارند از کار زشت، اینان رستگارانند.»
«به نام خدا»
پیش گفتار:
به فرصتها میاندیشیم، به فرصتهایی که از دست میرود، یا از دست رفته است و یا از دست خواهیم داد.
موجودی زن- به عنوان زن، نه به عنوان جنس سوم- در خطر نابودی واقعی است. و در این فنا میرود تا در غروب حیات خویش، در ابتذال پیرامونش و در ابتذالی که برایش فراهم کردهاند و یا فراهم میکنند آخرین غوطهها را بزند.
آنجا که تمام زمینهها دست به دست هم دادهاند تا چشم انداز او را در مسیری غیر واقعی بکشانند، چگونه میتوان در اصالت حرفهایی که در مسیر ابتذال برایش با زرورق ظاهرسازی تزئین یافته است تردید روا نداشت.
اگر سازمانهای تبلیغاتی بیگانه، دخترانی را اجیر میکنند تا در چند برنامه تبلیغاتی ولی به ظاهر عادی برای «تام جونز» غش و ریسه بروند تا آن شرقی غرب زده را بدین سوی کشند تا آنجا که آن رنگین نامه بنویسد «هر بامداد با تام جونز». و حتی آن دگر غربی را که فقط با این جنجالهای تبلیغاتی بدین سوی کشیده میشود، متوجه موجودیت اصیل چنین بزرگواری نمایند، جز کثافتکاری و غوطهور شدن هر چه بیشتر در امور جنسی و پر کردن جیب خود قصدی ندارند.
اگر ابتذال و بی بند و باری، میگساری و فحشاء را همراه با نبوغ و خلاقیت، در شخصیت قهرمان اول سریال تلویزیونی نویسنده کارآگاه، آن هم در شخص «پیتر ونگارد» خلاصه نمودهاند، این در یک مسیر حساب شده تهیه گردیده است و ما ناخودآگاه، چون غرب آن را پسندیده و سازمانهای تبلیغاتی آن، آن را برای ما به ارمغان فرستادهاند، پذیرایش گردیدهایم، بدون اینکه بررسی کنیم چرا نبوغ و وقاحت و کثافتکاری در این سریال در یک شخص متجلی گردیده است.
مشکل ندانستن نیست، مشکل نخواستن در دانستن است و خود را به خواب خرگوشی زدن. مشکل در نبودن نیرو نیست، مشکل تحلیل نیروها و هرز آب رفتن آن ها است. وگرنه در غنایی که هنوز، شرق با آن به سر میبرد، میتوان تکنولوژی را پذیرا گشت و ابتذال را از در دیگر بیرون نمود ولی آنچه به ما میدهند ابتذال است و تکنولوژی را هم نشانمان میدهند که به هوای آن، ابتذالش را بپذیریم تا شاید به خیال خودمان در پذیرش این ابتذال، تکنولوژی و پیشرفت و ترقی به دنبال آید. و صد افسوس بر این طرز فکر تلقینی استعمارگران، بر تودههای در حال رشد.
و در این میان «زن» چیزی شده است حقیرتر از یک دستمال کاغذی، وسیلهای شده است بازیچه، بازیچهای که «غروب موجودیت» او را- او را به عنوان زن، نه هم چنان که آمد به عنوان یک جنس سوم یا تفاله دست این و آن- بایستی شاهد بود.
و چه غم انگیز است و چه دردناک است و چه وحشتناک است که آخرین «فرصتها» را در این «غروب» از دست بدهیم.
شاید بخندید که چه بچگانه به غنیمت شماری این فرصتها پرداختهایم.
شاید شگفت زده شوید که چرا بدون شناخت در مسائل و رویدادها این چنین میاندیشیم. و شاید این را یک منفی بافی بدانید؛ آنچنان منفی بافی که مقدمه یک نوع انحطاط فکری و بدبینی احمقانه باشد.
شاید بیندیشید که از نگارش دو سه مقاله چه چیزی میتواند در مقابل این تهاجمات سیل آسا مقاومت ورزد، تازه در نهایت چه؟
ولی اگر مسئولیت را در شکل یک زن مسلمان، که شکوهمند چهرههایی چون «فاطمه» و «زینب» در پیشاپیش آن حرکت میکنند، در نظر گیریم تا حدی قانع خواهیم شد.
و این نیز نه اینکه برای قانع شدن باشد بلکه دلیلی برای نوشتن بود، که نه سودای شهرت در این میان میباشد و نه بازده مادی میتواند به دنبال خود آورد و نه خود را نماینده جنس خود دانستن.
حرفهایی بود، و میبایستی زده شود، و حتماً خالی از اشکال نیست و نیز خالی از لغزش نخواهد بود و حتماً نمیتواند ایده آل باشد ولی هرچه هست قدمی است و در این قدم سعی شده است آنچه را که احساس میشود و لمس میگردد به کاغذ ترسیم شود و حتماً در حس، خطا وجود دارد ولی باز آنچه هست در تقلید کورکورانه خوشبختی نیست و ما میخواهیم در جهت مقابل این تقلید کورکورانه گام برداریم.
و از تو خواهر عزیز در هر شکل که هستی میخواهیم با ما همکاری کنی. اگر حرفی داری بنویسی تا پس از بررسی در دگر شمارههای فرصت در غروب بیاوریمش و اگر ایرادی، انتقادی، تردیدی داری باز بنویس.
چنانچه احساس مسئولیت میکنی، چنانچه با ما هم فکری و چنانچه با ما مخالف در هر صورت تنهایمان نگذار. بگذار پلی از هم فکری ما را و تو را به هم بپیوندد. که در نهایت در کنار این مرداب، لااقل بنفشههایی چند را شاهد رشدش خواهیم بود، و تو در حیات این بنفشهها سهیم خواهی بود، حتماً.
(ج- ا)
بعثت، نقطه عطفی در زندگی من
از: زهرا ز (سال سوم شیمی دانشکده علوم اصفهان)
در سیر تحولی تاریخ اگر مطالب گذشتگان مربوط به زن را در غربال تحقیق بیخته و بررسی نماییم، متوجه میشویم که در تمام مراحل تاریخ جنس لطیف به عنوان مکمل، همیشه در کنار مرد وجود داشته، ولی در هر عصر و دورهای به نحوی تحقیر و یا تحسین میشده است.
و بدون اغراق تا قبل از اسلام موجودیت این موجود، آن طور که باید مشخص و تثبیت نشده بود، زیرا تاریخ مبین زمانی است که زنان اعراب نادان و بیابانگرد و پری چهرگان و سیمین بدنان روم و یونان متمدن و لعبتگان و عشوهگران فرانسه آن دوران در دست مردان بازیچهای بیش نبودند، از این گذشته زنان را جزو انسان محسوب نکرده و حیوانی که فقط برای رفع حوائج شهوانی آنها به کار میآید میپنداشتند.
در دنیای عرب قبل از اسلام به وجود آمدن دختر را در خانهای ننگ میدانستند، و سر به نیست نمودن آن بی گناهان را با منتها درجه سنگدلی و بی رحمی امری ضروری تلقی مینمودند!
قیاس کنید؛ این عمل ایشان با لطیفترین و دوست داشتنیترین موجودات اطراف شان بود! چه رسد به چیزهای دیگر.
سپس تاریخ ناگهان ورق میخورد و فصلی نو در آن تجلی و درخشش مینماید.
این تحول تاریخی و عظیم از شب 27 رجب سال 610 میلادی آغاز میشود و بسان خورشیدی از پس ابرهای متراکم جهل و تعصب و فضای تیره خرافات و اوهام و محیط ظلم و ستم و خفقان، از مکه طلوع میکند.
این دگرگونی از صدای گامهای بلند و سنگین محمد(ص) است که در حالتی لرزان از کوه «حرا» در آن شب روانه شهری میشد، که در گودالی قرار داشت و محتوای آن یک مشت انسانهای هرزه و فرو رفته در لجنزارهای اجتماع آن روز بودند. و این صدا آن قدر نافذ و مؤثر بود که «نقطه عطفی» در جهان بشریت واقع شد و تحولی بود که انسانیت انسان، و موجودیت واقعی او را از زیر خاکهای تیره اعصار قبل بیرون آورد.
او بود که گفت زن هم انسان است، و همدوش و همگام مردان در راه زندگی بایستی بسیج شود. او مختصات زن را در محورهای وجود مشخص نمود و نمونههایی نیز برای سرمشق تربیت کرده و به جهان بشریت عرضه داشت.
او انحنای مسیر زن را تغییر داد و صراط مستقیم را در سیر تکاملی او به سوی بی نهایت به وی نشان داد و آیینه تمامنمایی برای وی ساخت. ولی افسوس که رنگهای دو رنگیها و گرد و غبارهای پلید و خرافی چهره این آینه را تا رسیدن به عصر ما پوشانده، و صد افسوس که یا دست ما قدرت برطرف کردن این غبار را ندارد تا سیمای خود را در آن ببینیم و موجودیت خویش را بشناسیم، و یا شاید این گرد و غبار، و یا آن آیینه را نمیشناسیم، و نمیدانیم که این تنها فروغ روشنگر جهان آشفته است که میتواند ما بی پناهان و سرگشتگان عصر تکنیک را در پرتو آیین فطری و خدایی خود رهبری کند.
و نمیفهمیم که تنها پرتوی است که حتی از ابرهای تقلید و مد و سکس که غبارهای متراکم و ضخیم روشنفکرمآبانه بچههای این قرن است، عبور نموده و نور آن میتواند ما را از هر گونه لغزشی در راه پر پیچ و خم زندگی مصون و از خطرات این راه محفوظ نگه دارد.
اما همین ندانستنها و نفهمیدنها گناه ماست. ما دختران و زنان بایستی بدانیم که این طرز زندگی کردن و خود را وسیله سرگرمی و تفریح مردان قرار دادن و به صورت کالایی قابل خرید و فروش در آوردن و فقط خود را شایسته هم آغوشی حیوانات دو پایی موسوم به مرد دانستن چیزهایی نیست که بعثت از ما میخواهد.
این قالبی که گرفتهایم و این ماسکی که به صورت ماست قیافهای که بعثت برای ما در نظر گرفت و به ما نشان داد نیست.
تجدید خاطره بعثت هر سال نه برای این است که یک مشت افراد زبونی که در منتها درجه فقر نسبت به شناخت مکتب بعثت قرار دارند، به پایکوبی و رقص برخیزند و چراغانی کنند، و ندانند که چه میکنند؟ و برای چه میکنند؟! بلکه برای این است که یادآور آنچه باشد که بعثت از ما میخواهد.
روی سخنم با شماست: دختران و زنان، میخواهم بگویم، فرق است میان زنانی که با چشم و گوش باز و به نیروی اندیشه و خرد، به حقوق طبیعی خود پی برده و از آن استفاده کردهاند، یا اگر به وسیله گرگهای مرد نمایی که حقوق زن و مرد، هر دو را بردهاند، این حقوق پایمال شده بوده است، آن را طلب کنند- با زنانی که به وسیله مردان هوسپرست، برای گرفتن حقوقشان تحریک شدهاند، تا قبل از اینکه زنان به حقوق خویش برسند، مردان به شهوات و اغراض و منافع و مصالح شخصی خود دست یابند.
میخواهم بگویم: بردگی و اسارتی که همه شماها از آن متنفرید، اکنون بندهای ضخیم خود را به سر تا پای شما به نحوی پیچیده که حتی اختیار انتخاب لباس و مدل آن را از شما گرفته و به دست مد سپرده و عجب اینکه، این اسارت و بردگی را نیز با تمام وجود قبول کردهاید!!
میخواهم بگویم: تمدنی که ورد زبان شماها شده این نیست که شما دارید. و به اصطلاح در این قبر که شما بر سر آن میگریید، مردهای نیست، زیرا هیچ منطقی، تمدنی را که مبین آن برداشتن یک تکه پارچه از روی سر و یا بالا و پایین رفتن چند سانت دامن است، تمدن نمیداند.
میخواهم بگویم: ترقی عبارت از خرید خانه و غصب مقام رفیق و تبدیل آریا به فورد ماستنگ و کم و زیاد شدن ارتفاع کاکل آزاد شما زنان و دختران نیست.
درست کردن موها و فلان مدل لباس را تقلید کردن پیشرفت علم نیست.
برگشتن سر پسرها به طرف آدم هنگام رد شدن از معابر، نشانه تجدد نیست.
اگر این ها ترقی و پیشرفت و تجدد است، پس لعنت بر این تجدد.
میخواهم بگویم: به خدا، دست در دست یک «بیتل» پوچ مغز، لخت و عریان در میان هم قیافههای خودتان لولیدن و هر روز سکسیتر در انظار ظاهر شدن و به دنبال آن متلکهای رکیک البته نه از نظر خودتان از این و آن شنیدن، به آدم شخصیت نمیدهد.
حقیقت این است که فاجعه این بدیها و بی بند و باریها در آن است که چون دیری پایید، امری عادی میشود، همه به آن خو میگیرند و جنبه قبح و زشت آن را فراموش میکنند.
به خدا زندگی ماها را از هر معنویت و هدفی زدودهاند و این جای خالی را با غرایز کور پر نمودهاند. و خیانت و جنایت بزرگتر، این که تمام این اغراض خود را تحت عنوانهای خوب و وجدان پسند بیان نموده و بدی را در قالب خوبی جا زدهاند!!
دختر، دیگر موجودی انسانی نیست، خاک راه است، هر کس رسید قدمی بر او میگذارد و میگذرد، ارزش و شخصیت و حیثیت او یک جا به وسیله مد از او گرفته شده و در این مسیر او با معنویت و حقیقت خداحافظی نموده است.
در چنین وضعی ما چرا خاموش نشستهایم؟ آیا جز این است که این سموم به قدری در خون ما خانه کرده است که با آن ها خو گرفتهایم؟
میخواهم بگویم: عادی شدن بدی دلیل خوب بودن آن نیست، و همه گفتگوها و خطرها این جاست.
اگر خونی هست باید برای مجموعه ابتذالهایی که در این طور زمینهها مطرح است به جوش آید.
میخواهم بگویم: بیدار شوید. کلمه بعثت را تجزیه و تحلیل کنید. و به دنبال آن آنچه را که بعثت از شماها میخواهد، انجام دهید. وگرنه به راستی زیان کارید.
***
بهترین شما، پرهیزکارترین شما
از: سیما ب (دانشجوی رشته بهزیستی تبریز)
بنگریم به فضایی که پیام آسمانی در زمینه برتریها ایجاد نموده است.
و باز بنگریم به آن برابری که قرآن در مقابل مسئولیتها برای مرد و زن هر دو به طور مساوی قائل شده است.
آنجا که مساوات کامل و وسیع را در کلام خدایی و پیام برابری چنین میتوان یافت:
«انّ المسلمین و المسلمات، والمؤمنین والمؤمنات، والقانتین و القانتات، و الصادقین و الصادقات، و الصابرین و الصابرات، و الخاشعین و الخاشعات، والمتصدقین و المتصدقات، والصائمین و الصائمات، و الحافظین فروجهم و الحافظات، و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات، اعدالله لهم مغفرة و اجراً عظیماً» (سوره 33 احزاب آیه 34)
«همه مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان با ایمان، مردان و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان و زنان راستگوی، مردان و زنان شکیبا و بردبار، مردان و زنان خداترس و خاشع، مردان و زنان خیرخواه و مسکین نواز، مردان و زنان روزه دار، مردان و زنان با حفاظ و خوددار از تمایلات حرام، و مردان و زنانی که یاد خدا بسیار نمایند، برای همه آن ها پروردگار بخشش و پاداشی بس بزرگ آماده ساخته است».
زبان گویای قرآن خط بطلان میکشد بر آنچه که تخم نفاق و کدورت طبقاتی بین دو گروه زن و مرد را به وجود آورنده است. گردانندگان حیات اجتماعی مگر نه این است که این دو گروه هستند، پس ببندیم گوش را بر سخنان پوچ بیگانگان و بپرهیزیم از زیبایی کلمات انسان نماها که جز انحراف بازدهی ندارد.
خود، مطالب را یک یک بررسی نماییم. از همانند کاه بازیچه امواج بودن و هر کجا شدن و بی اراده در گرداب نادانیها غرق گشتن فاصله بگیریم و از نیروی خلاقهای که خدای بزرگ در نهادمان قرار داده استفاده بریم و باز بدین پیام دیگر توجه کنیم که میفرماید:
«… فبشّر عباد الذین یستمعون القول، فیتبعون احسنه…» (سوره 39 الزمر قسمتی از آیه 18)
«… مژده ده بندگانی را که از شنیدههایشان بهترین را بر میگزینند…»
کجا میتوانید این حرف را بشنوید کدام سیستم به شما این اجازه را میدهد که در تمام گفتارها اندیشه نمایید. بشارت پروردگار به بندگانی است که قبل از تبعیت تفکر میکنند و بهترین را بر میگزینند، راهشان، راه خردمندان است. اینجا نیز فقط به کسی بشارت داده شده که راه بهتر را برمیگزیند خواه مرد باشد و خواه زن.
دگر آیهای را مینگریم. آنجا که انسانها تمام مزایای ساختگی را از دست دادهاند. در آنجا که فقط تقوی ملاک برتری است، نه سید بودن نه سیاه بودن، نه زن بودن و نه مرد بودن:
«یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی، و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا، ان اکرمکم عندالله اتقیکم، ان الله علیم خبیر» (سوره چهل و نهم حجرات آیه 12)
«ای مردم ما شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه گروههای بسیار و قبایل مختلف گردانیدیم، تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد پروردگار پرهیزکارترین شماست و خدا دانا و آگاه بدین امر میباشد.»
کدامین مکتب این ملاک را برای برتری آورده است و کدامین ملاک بهتر از این میتواند باشد؟
***
سپاسی از زبان امام
خداوندا: تا روزی که با سلامت مقرون بودم تو را سپاس میگفتم و هم اکنون که قرین رنج و درد هستم باز هم ستایش و سپاس من ویژه تو باشد.
و من ندانم ای پروردگار من که این دو حالت کدام یک بیشتر موجب حمد و شکر توست و در کدام هنگام شایستهتر باشد که به درگاه تو بیشتر سپاس بگزارم.
آیا در آن وقت که تن سالم و روح شاداب دارم و از نعمتهای گوناگون تو لذت میبرم و مواهب تو بر من گواراست، یا در این وقت که رنج بیماری از سنگینی گناهان من میکاهد و بال و پر روح مرا در پرواز سبکتر و آزادتر میگذارد.
خدای من! به روزگار صحت و تندرستی نعمتهای بیشمار تو بر من ارزانی بود و نشاط اندام من مرا در عبادت و اطاعت تو چالاکتر میداشت.
نشاطی داشتم که به نماز برخیزم و نیرویی داشتم که لب به روزه ببندم و پیداست که این مواهب و عطایا سزاوار شکر بیشمار باشد.
و هم چنان در روزگار بیماری که درد و رنج آن، کفاره معاصی من و گشایش درهای توبه و انابت بروی من است باز هم شکر نعمت و سپاس مرحمت تو بر من واجب باشد.
پروردگارا! در این هنگام که درد می کشم نشاط و شادابی شگرفی در جان خویش ادراک میکنم.ادراک میکنم که دامنم از آلایش گناهان تطهیر میشود و قلب من بر توبه و انابت تنبیه میگردد.
صحیفه سجادیه ترجمه جواد فاضل
***
چه باید باشیم و چه شدهایم؟
از: زینب. ف (دیپلمه ادبی)
ما در عصر حاضر که با مشکلات زیاد اقتصادی، روانی و تربیتی روبرو هستیم، نمیتوانیم بیشکل باقی بمانیم و بدون اراده فکری صحیح به مسیر خود ادامه دهیم. زیرا اگر به همین نحو پیش رویم مسلماً با وضعی اسفناک روبرو خواهیم گشت وضعی که آیندگان، ما را موجودات پستی میخوانند، موجوداتی که در برابر هر تحمیلی که مقابل و مواجه و یا بر علیه آن ها شده به پا نخواستهاند.
یک فرد امروز قبل از هر چیز باید بیندیشد که چگونه میتوان باشد تا در شرایط مختلف تحت تأثیر عوامل خارجی قرار نگیرد.
زیرا در جامعه امروز اگر خواهان استقلال و اصالت برای وجود انسانی خود هستیم باید تابع اراده و فکر و نظام صحیحی برای رسیدن به «هدف» خود باشیم. در اینجا روی سخن بیشتر با بانوان است زیرا فعلا در مسیری قرار گرفتهایم که مردها سکوت اختیار کردهاند و باید در برابر این مسئولیت بانوان به پا خیزند و از حق واقعی خود دفاع کنند.
اکثر ما خانمها اصالت واقعی خود را تا حد زیادی از دست دادهایم. ما زیر دست سودجویان خیانتکار و الگوی مد سازان مشهور دنیا شدهایم و به خیال خود اگر با بدترین وضع در اجتماع ظاهر شویم شخصیتمان محفوظتر است و میکوشیم تا سکسیتر در انظار مردم نمایان گردیم و به هر کجا که پای میگذاریم عوامل استعمارگر برای بهره برداری بهتری از طریق ما بهترین نقشه را طرح کردهاند. مردان هوس باز به جز ارضای غریزه جنسی از ما انتظاری ندارند و سودجویان ما را بازیچه دست خود برای منافع بیشتر اقتصادی کردهاند.
در مقابل این حوادث ما قبل از هر چیز وظیفه داریم به علل آن و سپس به درمانش بپردازیم.
آیا پدران و مادران ما تا حدی در این مورد گناهکار نبودهاند؟ درصد گناهکاری آن ها متفاوت است.
آیا ما ناخودآگاه بازیچه دست گروهی خودخواه و مبتذل نیستیم؟ و آیا خود مقصر نیستیم که از آغاز کار به جای اینکه با سادگی وضع و آراستگی به کارهای اجتماعیمان ادامه دهیم خود را ساخته و پرداخته آماده پذیرش هر ابراز دوستی کاذب و کلمات عاشقانه افراد بی هدف و لاابالی کردیم و فکر کردیم هرچه با آرایش غلیظتر و بی بند و بارتر در پشت میز کارمان حاضر شویم آزادی بیشتری کسب کردهایم. همین!!
در اینجا بد نیست به پیامی که پیشوای بزرگ و رهبر فقید نهضت استقلال هند در کمال قدرت معنوی خویش به زنا داده است اشاره شود:
«مادام که در اجتماع وجود زن، تنها وقف لذت بخشیدن به مرد است ماهم باید به نام مرد، سر از شرم به زیر افکنیم. من ترجیح میدهم که نسل انسان به تمامی نابود شود تا اینکه باقی بماند. و با تبدیل زن، ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی مرد، از هر حیوانی پستتر گردد.
من همیشه با شور و حرارت آرزو میکنم که زنان به آزادی کامل و واقعی برسند و افسوس میخورم از اینکه بسیاری از پدرها و مادرها در امر تربیت دخترانشان، سهل انگاری جنایتآمیزی را پیش میگیرند. آن ها را نسبت به پسرها در جهل بیشتری نگاه داشته و با علم و ادب آشنایان نمینمایند و در ازاء آن میکوشند تا دختران خویش را هر چه بهتر فقط به منظور جلب شوهری ثروتمند به بار آورند…
اگر من زن بودم علیه دعوی مرد دائر بر اینکه زن به دنیا آمد تا بازیچه او باشد سخت عصیان میکردم… و شما ای زنان! اگر آرایش کردن شما تنها به خاطر جلب مردان است از این کار خودداری کنید و زیر بار ننگ چنین خفتی نروید.
و میبینیم که ما خوشبختانه تزی را که به عنوان اسلام قبول کردهایم قبل از هر چیز به ما آزادی واقعی میبخشد و به دنبال این آزادی قوانینی وضع میکند که در ضمن این که خوب و با ملاکهای قابل دفاع باید زندگی کنیم حق کوچکترین سوء استفاده را نداشته باشیم و در هر موقعیت و هر مکانی که قرار گرفتیم همان زنی باشیم که اسلام میپسندد نه خانمی که جامعه هوس باز و مبتذل میخواهد.
و نمونه آن زنی در صدر اسلام است که با انقلاب عظیم خود ضد حکومت دیکتاتوری یزید، قیام نموده و با سخنان هیجان انگیزش در مجلسی که تمام شخصیتهای مهم حضور داشتند، اگرچه در ظاهر به صورت اسیر وارد شد ولی با در نظر گرفتن موقعیت زمانی و مکانی چنان خطبهای آتشین که از دلی سوزان و قلبی امیدوار و ایمانی پایدار سرچشمه گرفته بود ایراد نمود که پستی یزید حتی به خودش ثابت گردید و طبق برنامه قبلی گام به گام برادرش بود تا بتواند در هر کجا که مصلحت ایجاب نمود هدف برادرش را ادامه دهد و مردمی را که حکومت یزید با تبلیغات منفی به خواب خرگوشی فرو برده است بیدار کند.
و این بیداری به قدری برای آن ها دردناک است که اغلب آن ها خواهان مرگ میشوند. آری، زینب نیز یک زن مسلمان منتهی وظیفه شناس است از آنگونه که باید باشد. سراسر زندگیاش تحرک، ایمان، صبر و آزادی است و ما وظیفه داریم قبل از هر چیز او را و اشخاصی چون او را الگوی زندگی خویش قرار داده و دستوراتی را که قرآن عزیز به ما داده به گوش جان بسپاریم و چنان عمل کنیم تا بتوانیم در تمام حالات یک زن و واقعاً یک زن باشیم. همان گونه که پیام آسمانی در گوش ما از طریق پیامبر زمزمه میکند:
«و بگو ای رسول زنان مؤمن را تا چشمها، از نگاه ناروا بپوشانند و اندامشان را از عمل زشت محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهراً ظاهر میشود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران خود و…
بنابراین آیه، باید خود را در معرض چشمهای ناپاک و دلهای بیمار مردان بوالهوس و خیانتکار که در هر جامعهای وجود دارند قرار ندهیم زیرا این عمل زمینه فحشاء را برای آلوده شدن آماده نموده و حتی پاکدلان را هم به افکار و نگاههای ناپاک تحریک خواهد نمود.
دنباله دارد
***
زن در آینه گفتار
عفت و پوشش، والاترین آراستگی برای زنان است. (حضرت محمد- ص)
زنانی که خویشتن را به مردان مانند سازند، و مردانی که به زنان خود را شبیه سازند، از رحمت خدای دور افتادهاند. (حضرت محمد- ص)
زنانی که عطر آلوده موجب تحریک دیگران شوند به نفرین پروردگار دچار خواهند شد. (حضرت محمد- ص)
زن تاج آفرینش است. (هردر)
زن بهترین و آخرین تحفه آسمانی است. (میلتون)
زن مخلوقی است که در او لطیفترین و صمیمیترین فضیلتها را میتوان پیدا کرد. (جونسون)
زن، تو فرشتهای ولی آزاد نیستی زیرا که تو بالاتر از فرشتهای. (اتره)
***
نگاهی با تفکر کن
از: سیما. ب (دانشجوی رشته بهزیستی دانشگاه تبریز)
در میان سنگ و خار دشت بنشسته،
بر دل خود انده و غم را گرفته
بی هدف زین جا شدن آنجا نشستن
چونکه هیچم چارهای از این نشستنها نمیباشد
هیچ امیدم نیست در دنیا
هیچ محبوبی، مسیری را نمیبینم.
نمیدانم کدامین راه را آخر گزینم؟
سوی بدکاری و غفلت را بگیرم
سوی خواری و دغلبازی روم من؟
سوی نکبت باری و افسانه کاری را بگیرم
در جهان آواره گردم
بی هدف هر سو روم من
هر دمی را در پی افکار مغشوشی سر آرم.
گشته جانم غوطهور در فکر انبوهی
که قلبم را بسان تک تک ساعت در آورده
که مغزم را بسان موج دریا گه برد پایین و گه بالا
ناگهان! در این غم بی انتهای خویش
میخورد فکری به مغزم
میفشارد پردهی گوشم صدایی
مثل اینکه غرق در امواج صوتی گشتهام
میدهد بیدار باش این صدای دلفریب
این صدای پر نهیب
با زبان بی زبانی
میکشد فریاد بر من
عاقبت: برخیز، برخیز
رو به سوی مبدئی کن، مبدئی اعلی
که هرگز فکر تحقیر تو را در سر ندارد
با کلام دلفریبی این صدا از دور میآید
خیز از جایت
نگاهی با تفکر کن
به اعماق زمین و آسمان بنگر
به رؤیای شب تار جهان بنگر
به آن مه، جایگاه عاشقان بنگر
به خورشید جهان افروز و زیبایی دریا و همه کون و مکان بنگر
و آنگه
تو پرستش کن خدایی را
که باشد او همانا مبدأ اعلی
که باشد او همانا قادر و حی و توانا
***
ایده بعثت در غربت
از: ملیحه.ذ (دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران)
هزاران هزار سال بر زندگی انسان اولیه گذشت، و دفتر ایام زندگی لحظه به لحظه قطورتر گشت، و او در این مدت طولانی به تدریج و آهسته آهسته مراحل ترقی علمی و تکامل مادی خود را میپیمود، تا اینکه بالاخره انقلاب صنعتی اروپا جهشی در سیر تکامل مادی بشر ایجاد نمود و ناگهان در تمام شئون زندگی تحولی نو به وجود آمد.
هم زمان این انقلاب موقعیت رهبران دینی اروپا متزلزل گردید، زیرا با نظریههای تازه علمی سازگار نبود از این رو مبارزه طرفین آغاز گشت و رفته رفته شکافی بین رهبران دینی و دانشمندان جدید و در نتیجه بین دین و تمدن جدید یا دین و دانش به وجود آمد و این مبارزه در هر مکان همراه و هم گام با پیشرفتهای مادی جلو میرفت.
چندی نپایید که سیل این تمدن غربی به طرف ممالک شرقی رهسپار گردید و در نتیجه آن، کشورهای اسلامی با ماجرای تازهای مواجه گشتند، رهبران روحانی مسلمین با ترقی و تکامل مادی مخالف نبودند زیرا که دستورات دین مبین اسلام برای ایجاد سعادت مادی و معنوی بشر به وجود آمده و با هر گونه تحولی که با اصول و معارف دین و اخلاق منافات نداشته باشد موافق بوده است.
در اینجا لازم است دگربار به گذشته باز گردیم، در چهارده قرن قبل به دنیایی برخورد میکنیم که در آن هیچ اثری از کمال و انسانیت و معنویت به چشم نمیخورد دنیایی بس تیره. سیه روزی و بدبختی، جهل و محرومیت زورگویی و خیانت و نا امنی و فحشاء و… در تمام نقاط به چشم میخورد، از طرفی زمامداران به حکومت دیکتاتوری خود قانع نبودند بلکه به مردم خدایی میفروختند مردم درمانده و در جهل فرو رفته نیز چارهای جز تن به ذلت دادن نمییافتند و چنان به آن انحرافها و ستمکشیها خو گرفته بودند که گویی قبح آن را درک نمیکردند.
و نیز بدتر از همه جا در جزیرة العرب که در منجلاب بدبختی و کانون محرومیت غوطهور گشته بود، علم و عدل، قانون و آزادی در خاطر کسی خطور نمیکرد و شاید اصلا مفهوم آن را درک نمیکردند. دخترکشی و چپاول، زورگویی و بی عفتی از مسائل خیلی ساده آن سرزمین وحشت زا و مرگ بار بود.
در چنین دورانی یک مرد الهی و یک جزیره امن، یک منجی حقیقی بین آن مردم قیام نمود و پایه سعادت بشر را روی اساس ایمان و تقوی، عدل و احسان، مواسات و برادری، علم و عمل، تعاون و فداکاری استوار نمود. به طوری که «ربرت هوگوت جکسون» دادستان کشور آمریکا در ضمن مقدمهای که بر کتاب «حقوق در اسلام» نوشته به ارزش «عدل» اسلام اشاره کرده است و این طور مینویسد:
«مطلب عمده این است که ما تازه شروع کردهایم به تشخیص این نکته که این مذهب جوانترین مذاهب دنیاست. فقهی ایجاد نموده که حس عدالت خواهی میلیونها مردمی که در زیر آسمانهای سوزان آسیا و آفریقا و چندین هزار تن دیگر را که در کشورهای آمریکا زیست میکنند اقناع مینماید، هر چند ممکن است ما نسبت به الهام مذهبی حقوقی آن ها مشکوک باشیم، معذلک حقوق مزبور درسهای ذیقیمتی در اجرای قوانین به ما میآموزد.
حال موقع آن رسیده است که دیگر خودمان را در دنیا تنها قومی ندانیم که عدالت را دوست میدارد یا معنای عدالت را میفهمد زیرا کشورهای اسلامی در سیستم قانونی خود رسیدن به آن مقصد را نصب العین خود قرار دادهاند و تجربیات آن ها درسهای ذیقیمتی برای ما در بر دارد. این قوانین شامل: امنیت در افکار مردم، قوانین مقننه، نوشابه الکلی، آزادیهای شهوت و قبح آن، حکومت مردم بر مردم، حکومت قانون بر مردم، آزادی فردی و اجتماعی، ایمان و جهاد و مهمتر از همه سیاه و سفید و اختلاف عظیم ظاهری آن ها میباشد.
قرنهاست ملت اسلام از قانون مساوات و برابری سیاه و سفید برخوردار است. در مساجد و معابد، در تمام اجتماعات دینی و فرهنگی، در کلیه مؤسسات اقتصادی و نظامی سیاه و سفید دوش به دوش یکدیگر بدون کوچکترین امتیاز قدم بر میدارد و سالی یک بار در مکه معظمه که مرکز اجتماع تمام نژادهای مختلف اسلامی است این قانون به بهترین وجهی عملی میگردد.
و این قسمتهای کوچک از زوایای اسلام عزیز است که با دنیای امروز و تمدن جدید هماهنگی داشته و دارد، دستورات عظیم و محکم و منابع فراوانی که سایر اصول اخلاقی و فعالیتهای اجتماعی را نیز شامل میباشد که متأسفانه اثری از این قانون الهی در جامعه ما به چشم نمیخورد.
جامعه ما هنوز نتوانسته است دریابد که این منابع سرشاری که دول مختلف از آن کسب علم مینماید متعلق به جامعه ما و ممالک اسلامی است و با اشاره به این موضوع که ممالک فاقد دین توانستهاند بهترین رتبه علمی را بیابد آیین و دستورات خویش را کنار گذارده و با تقلید کورکورانه از دول غرب خود را گم کرده است.
او خود نمیداند که چه کردهاند و او چه کرده است و چه باید کرد. همه چیز را به دست فراموشی سپرده و به خیال خود متمدن و متجدد است. نه! نه!! این طور نیست.
تو ای جوان باید بدانی که اگر به ندای آسمانی: «و ما کان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبیناً» گوش فرا ندهی در دنیای تاریکی غوطه خواهی خورد.
تو میدانی چرا مسلمانی و چرا اصلا بعثتی به وجود آمد؟
تو میدانی اسلام چیست و از تو چه میخواهد؟!
و اصلاً تو میدانی که از اسلام چه چیزی میخواهی؟! نه! تو هیچ چیز جز یک اسم از اسلام نمیدانی و در اینجا است که به قول معروف آفتاب همسایه گرمتر شده است. آری تو اصلا نمیدانی و این است که امثال تو فراوان شده و بعثت عزیز را غربتی عظیم فرا گرفته و برای رسیدن به آن باید سالها زحمت کشید و حرکتی بزرگ و جنبشی عظیم نمود تا بتوان انگیزه بعثت را درک کرد.
***
خواهر عزیز:
دگر بار از تو میخواهیم، تنهایمان نگذاری.
از ارسال نظریه خود برای ما خودداری نکن.
بگذار ما را و تو را «مسئولیت» به هم مرتبطمان سازد. مسئولیتی که هنوز هم به راستی آن را نشناختهایم.
***
در این سلسله نشریات بخوانید:
1- بررسی و تحلیل مشکلات جوانان
2- تعلیم و تربیت و اسلام- اصول اخلاق اسلامی
3- انسان در افق قرآن
4- بررسی ملاکهای روانی در اسلام
ه- زندگی، اسلام و دانش آموزی
***
انسان در افق قرآن
از فردی و اجتماعی
به ضمیمه:
مقدمهای بر شناسایی اسلام و سیستم حقوقی اسلام و مقایسه آن با اعلامیه جهانی حقوق بشر
از: استاد محمد تقی جعفری
انتشارات کانون علمی و تربیتی جهان اسلام- اصفهان
شماره 3
برای چاپ دوم:
بیش از چند ماه از چاپ این جزوه، که اولین شماره فرصت در غروب به حساب میآید، نگذشته است که، مراجعه پیگیر علاقهمندان وادارمان ساخت تا دگر بار به چاپ آن اقدام ورزیم.
در این میان همین طور که در پیش گفتار چاپ اول آمده ما را نه سودای شهرت در سر است و نه بازده مادی. و نه خود را نماینده جنس خود دانستن. و نوشتیم که با آغوش گشوده پذیرای هرگونه انتقاد صحیح هستیم و هر کس مقالهای که در محدود این جزوه باشد ارسال نماید با توجه به محتوای آن، با کمال شادمانی اقدام به چاپ آن خواهیم نمود، که عزیزانی اقدام به ارسال مقالاتی نمودند و در شماره 3 یکی از آن ها را چاپ نمودیم.
و باز مشوق ما در این راه، نامههای شما عزیزان است که با تمام مشکلات مسیر، تلاش در ادامه راه داریم راهی که جدایمان سازد از مسیری که زن را حقیرتر از یک بازیچه نشان میدهد. شاید در این مسیر بدانجا رسیم که چشم اندازی واقعی از موجودیت زن فرا رویمان قرار گیرد و آنگاه با برهوتی که نا آگاهانه و مشتاقانه بدان اندیشیده و به دنبالش دویدهایم آشنا گردیم.
چیزی جدا از قهرمانان خیالی داستان پردازهای مجلات زنانه و شکوه پوشالی هنرمندان وطنی و غیروطنی. و چیزی جدا از آن زندگیهای رؤیایی و خود باختگیهای وحشتناک، و محو نشانههایی از رطوبت گونههایی که در حسرت نداشتن این دنیای تخیلی با سرشک حسرت آبیاری گشتهاند. هر چند
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما، سبکباران ساحلها
فروردین هزار و سیصد و پنجاه و دو (ج. 1)
انتهای پیام/
برچسبها: جواد اژه ای, زن, شهید علی اکبر اژه ای, فرصت در غروب, کانون علمی و تربیتی جهان اسلام, محمد اژه ای, مهدی اژه ای
مطالب مرتبط